كلمات كليدي : رسول خدا(ص)، اميرالمؤمنين(ع)، فتح مكه، اسلام، كعبه، حنين هوازن، مالك بن عوف، شيبة بن عثمان
رسول خدا (ص) پس از فتح مکه پانزده روز در مکه ماند، خبر آمد که گروهی از بتپرستان و سرکردگان که هنوز مسلمان نشده بودند با بر ضد پیغمبر اسلام جبهه واحدی تشکیل دادند. در میان سران قبایل "مالک بن عوف نضری" توانست قبیلههای ساکن کوههای جنوبی مکه را که از "هوازن" بودند با خود همراه کند و به نقل برخی از مورخان نزدیک به سیهزار نفر از آنها در جایی به نام «اوطاس» برای جنگ با مسلمانان جمع شد و خود او نیز فرماندهی آنها را به عهده گرفته به سوی حنین حرکت کردند.
رسول اکرم(ص) به تجهیز سپاه پرداخت. لشکر اسلام با دوازده هزار مرد جنگی به سوی وادی "حنین" حرکت کرد. لشکر اسلام تا نزدیک وادی "حنین" پیش رفت و شب را به دستور پیغمبر اسلام در همانجا توقف کردند. "مالک بن عوف" پیش از آنکه لشکر اسلام بدان حدود برسد با لشکریانش به وادی "حنین" وارد شده به لشکریان خود دستور داد در اطراف دره کمین کنند. پس از ادای نماز صبح هنوز هوا تاریک بود که سربازان اسلام به سوی دره حرکت کردند که ناگهان مورد حمله "هوازن" قرار گرفتند این حمله چنان سخت و غافلگیرانه بود که مسلمانان تا خواستند به خود آیند عدهای از آنها کشته شده عده ای نیز فرار کردند. رسول خدا (ص) وقتیکه اوضاع را چنان دید به سرعت خود را به دره "حنین" رساند و فریاد زدند:
« مردم به کجا میروید؟ منم رسول خدا، منم محمد بن عبدالله به نزد من آیید»!
ولی هیچ کس متوجه سخن آن حضرت نشد و همگی میگریختند. در این وقت بود که کینهها ظاهر گردید و نفاقهای درونی افراد آشکار شد و منافقان از این منظره به وجد و شوق آمدند تا آنجا که ابوسفیان از روی تمسخر به رفیق خود "شیبة بن عثمان" گفت: اینها تا لب دریا فرار خواهند کرد و باز نمیگردند."شیبة بن عثمان در آن لحظه تصمیم گرفت پیغمبر اسلام را بکشد و انتقام خون پدر را از آن حضرت بگیرد ولی موفق نشد.
پیغمبر اسلام ، دست به دعا برداشت و از خدای تعالی کمک خواست و سپس به "ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب" که در کنار او قرار داشت فرمود: مشتی خاک به من بده آن خاک را به روی دشمن پاشید و فرمود:
« روهایتان شت باد»!
عباس بن عبدالمطلب گوید: نخست رسول خدا به من که صدای رسا و بلندی داشتم فرمود: فراریان را این گونه صدا بزن:
« ای گروه انصار و ای یاران سوره بقره و ای کسانی که در بیعت شجره پیمان بستید، به کجا میگریزید؟ پیمانی را که با رسول خدا بستهاید به یاد آرید!»
و من با بلندترین صدایی که داشتم مردم را صدا میزدم و خود رسول خدا نیز چنان بیتاب شهادت و جنگ بود که استر خود را به سوی میدان جنگ رکاب زد و میخواست خود را به قلب دشمن بزند ولی "ابوسفیان بن حارث"مانع شد.
در برخی از تواریخ نیز آمده است که سرانجام پیغمبر اسلام تاب نیاورد و یک تنه به دشمن حمله کرد. ونوشتهاند که: تنها در این جنگ بود که پیغمبر اسلام شخصاً به میدان رفت و به دشمن حمله برد.
یعقوبی و دیگران نوشتهاند:
«در آن گیر و دار تنها ده نفر بودند که با پیغمبر ماندند و فرار نکردند و این ده نفر عبارت بودند از امیرالمؤمنین(ع)، عباس بن عبدالمطلب، ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطب، فضل بن حارث، ربیعة بن حارث، عبدالله بن زبیر، عتبة و معتب فرزندان ابولهب، فضل بن عباس، ایمن بن ام ایمن و در این میان امیرالمؤمنین (ع) از همه بیشتر دلاوری و تلاش داشت و دشمن را از جلوی پیغمبر دور مینمود، گاهی خود را به عقب دشمن میزد و گاهی به سوی پیغمبر باز میگشت تا از حال حضرت و سلامتی او مطمئن گردد، و در این گیر و دار چهل تن از دشمنان را به خاک افکند. »
در تواریخ و روایات نام دو زن در لشکر اسلام ذکر شده که در جنگ حنین در رکاب رسول خدا (ص) پایداری کردند؛ یکی "نسیبه" دختر "کعب" و دیگری "ام سلیم" دختر "ملحان".
قرآن کریم در سوره مبارکه توبه وقتی اشاره به داستان جنگ حنین میکند و سختی کار و فرار مسلمانان را بیان میدارد به دنبال آن میفرماید:
« ثُمَّ أَنَزلَ اللّهُ سَکینَة عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ وَ أَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا و عذَّبَ الَّذینَ کَفَرُواْ و ذَلِکَ جَزَاء الْکَافِرینَ » (توبه/26)
«سپس خدای تعالی آرامش خود را بر پیغمبر و مؤمنان نازل فرمود، و لشکریانی که شما نمیدیدید فرو فرستاد و کافران را معذب ساخت و جزای کافران این چنین است.»
بار دیگر نصرت الهی فرود آمد و صدای بلند و پی در پی و رسای "عباس بن عبدالمطلب" به گوش فراریان رسید و انصار را به خود آورد از این رو به سوی دره حنین بازگشته غلاف شمشیرها را شکستند و صداها را به «لبیک ، لبیک» بلند کردند و با شمشیرهای برهنه از هر سو به دشمن حملهور شدند،
مسلمانان با تشویق پیامبر و یاری خداوند نیروی تازه یافتند و کمکم نیروی دشمن ضعیف شد و با دادن تلفات سنگین فرار کردند
در این جنگ غنیمت زیادی به دست مسلمانان آمد، اما کشتگان چنانکه از برخی تواریخ برمیآید از دو طرف بسیار بود، همین که قبیلههای هوازن و ثقیف با دادن تلفات سنگین فرار کردند، رسول خدا (ص) دستور داد آنها را تعقیب کنند .
"مالک بن عوف" نیز با گروه بسیاری به سوی طائف فرار کرد و بر قبایل ثقیف در قلعههای محکمی که در "طائف" بود پناهنده شدند و به استحکام قلعههای مزبور پرداختند.