8 مهر 1397, 0:0
در تصوف اسلامی و در متون عرفانی با استناد به آیات قرآن از رویههای سه گانه نفس آدمی سخن به میان آمده است. نخستین رویه، نفس پست و گزافه کار یا همان نفس اماره است (12:53) که به معنای روان امر کننده به پلیدی و کامجویی و هوی پرستی است.
دومین رویه نفس انسان، روان سرزنشگر یا نفس لوامه است (75: 2) «نفسی که خرده گیری و نکوهش میکند و میتوان آن را مطابق آگاهی و عقل در نظر گرفت و سوم نفس مطمئنه (89: 26) که به مفهوم درست همان دل (قلب) است که قرآن رو به آن میگوید: « ای نفس آرام گرفته، بازگرد به سوی پروردگارت، خشنود و پسندیده». تاکید ما در این یادداشت بر نفس اماره و دنبال کردن آن در اندیشه مولاناست.
صوفیه بر این باور است که نفس اماره یا همان نفس گزافه کار پستتر، «خود» بیشتر مردمان است و تا زمانی که مردم زمینههای اصلاح و تربیت آن را فراهم نیاورند، همان گونه که هست، میماند.
هجویری در اینباره میگوید: «نفس از روی لغت وجودالشئ باشد، به نزدیک گروهی نفس به معنی روح است و به نزدیک گروهی به معنی مروت و به نزدیک قومی به معنی جسد و به نزدیک گروهی به معنی خون، اما محققان این طایفه (صوفیان) را مراد از این لفظ هیچ از این جمله نباشد و اندرحقیقت آن موافقند که منبع شرست و قاعده سوء و گروهی گویند صفتی است مر قالب را چنان که حیات و متفقند کی اظهار اخلاق دنی و افعال مذموم را سبب اوست و این بر دو قسمت بود: یکی معاصی و دیگر اخلاق سوء چون کبر و حسد و بخل و خشم و حقد و آنچه بدین معنی ماند از معانی نیستوده اندر شرع و عقل.» هنگامی که تاثیر نماز پیوسته و ذکر به او راه پیدا کرد، چنان میشود که گویی در سرایی تاریک چراغی روشن کرده باشند، آنگاه روان به مقام نفس نکوهشگر (لوامه) رسیده و خواهد دید که زیستگاهش در هر گوشه و کنار، آشیان ناپاکی و جانوران سرکش شده است.
خود را به تلاش میکشد تا آنها را بیرون راند. باشد تا سرایش آماده پذیرش فرمانروایی نور ذکر شود. مولانا نیز به اقتفای دیگر عارفان کامیابی سالک در راه سلوک را در شناخت احوال متغیر نفس اماره میداند و بر بی خبری عامه از این خطر هشدار میدهد و آن را آشیانه زشتیها معرفی میکند: «مادر بتها بت نفس شماست/ زانکه آن بت مار و این بت اژدهاست».
مولانا نفس را غلط انداز و توجیه گر میداند: «صد زبان و هر زبانش صدلغت/ زرق و دستانش نیاید در صفت/ مدعی گاو نفس آمد فصیح/ صد هزاران حجت آرد ناصحیح». مولانا نفس اماره را به اعتبار کنشهای مختلف آن در قالبهای متفاوتی تشبیه کرده است. در دفتر دوم «نفس» را به دزد تشبیه کرده است. از آن رو که کالای بصیرت و ایمان آدمی را به سرقت میبرد: «پس جهاد اکبر آمد عصر دزد/ تا که گوید او چه دزدید و چه برد». در دفتر سوم نفس اماره را به جادوگر تشبیه کرده است، از آن رو که فعل نفس افسونگر و مسحور کننده است: «اینچنین ساحر درون توست و سِر/ ان فی الوسواس سحرا مستتر». در دفتر چهارم نفس را به زاغ تشبیه کرده است. از آن رو که به مزبلهها گرایش دارد: «هین مرو اندر پی نفس چو زاغ/ کو به گورستان برد نه سوی باغ».
جایی در دفتر سوم نفس را به سوسمار تشبیه میکند از آن رو که به وقت خطر به سوراخی میگریزد و سر از سوراخ دیگر در میآورد: «یک نفس حمله کند چون سوسمار/ پس به سوراخی گریزد در فرار/ در دل او سوراخها دارد کنون/ سر زهر سوراخ میآرد برون». مولانا در دفتر اول نفس اماره را از آن رو که برگ و بار و شادابی درخت روح را تباه میکند به موسم خزان تشبیه میکند «آن خزان، نزد خدا نفس و هواست/ عقل و جان عین بهار است و بقاست». تشبیهات خارپشت، خرگوش، اژدها و دوزخ نیز در مثنوی برای نفس اماره ذکر شده است «صورت نفس را بجویی ای پسر!/ قصه دوزخ بخوان با هفت در». او پیکار با نفس را دشوارترین پیکارها میداند «بت شکستن سهل باشد، نیک سهل/ سهل دیدن نفس را جهل است جهل/ ای شهان! کشتیم ما خصم برون/ ماند خصمی زو بتر، در اندرون/ کشتن این کار عقل و هوش نیست/ شیر باطن سخره خرگوش نیست/ دوزخ است و این نفس و دوزخ اژدهاست/ کو به دریاها نگردد کم و کاست/ هفت دریا را در آشامد، هنوز/ کم نگردد سوزش آن خلق سوز». پایان سخن را با کلام شمس تبریزی به پایان میبریم. آنجا که در وصف نفس اماره در مقالات چنین گفته است:
کل من مات نفسه و مات شیطانه و ظهر عن الاخلاق الذمیمه و صل الی الله... نفس اماره را هیچ چیز چنان نکشد که جمال دل بیند، در حال اعضایش سست شود. همچو پادشاه قاهر که کسی را عاجز کرده باشد، اندک زهر در چیزی با او دهد، دست و پایش سست شود و همه قاهریاش گم شود.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان