نویسنده: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
ریشه لغوی ولایت
«ولایت» از ماده «ول ی» بوده و آن در هنگامی است که دو چیز در کنار هم یا پشت سر هم به گونهای قرار گیرند که مانعی بین آنها نباشد؛ برای مثال گفته میشود: هذا العدد یلی عدداً آخر؛ یعنی: این عدد دنبال عدد دیگر است؛ مانند عدد سه که دنبال عدد دو است. برای توضیح آن میتوان از واژههای «ارتباط»، «پیوند» و «اتصال» استفاده کرد که البته هیچ کدام معادل دقیقی برای این کلمه نیستند.
هر گاه این واژه در مورد دو موجود ذی شعور، مانند دو انسان، به کار رود، بدان معنا است که یک رابطه قوی بین آن دو وجود دارد که تمام شوون وجودی ایشان را فرا گرفته است. رابطه ای که در این حالت بین دو انسان وجود دارد با رابطهای که بین دو جسم وجود دارد متفاوت است. به دیگر سخن، ماده «ول ی» معنای عامّی دارد که هر گاه در مورد انسان به عنوان یک موجود ذی شعور به کار رود، باید شوونات انسانی را در پیوند دو انسان مدّنظر قرار داد. پیوند مورد نظر پیوندی است که دو انسان را چنان به هم نزدیک میکند که هیچ مانعی بین آن دو باقی نمیماند.
شوون اصلی انسان را میتوان سه چیز دانست: 1. شناخت (بینش) 2. عواطف و میلها (گرایش) 3. کنش، که حاصل جمع و برآیند دو مورد قبل، یعنی بینش و گرایش است. هرگاه ماده «ول ی» در مورد دو انسان به کار رود بدان معنی است که آنها تا بدان حد به یکدیگر نزدیک شده اند که در امور سه گانه فوق یکی گشته اند؛ یعنی شناختها و معرفتهای ایشان شبیه هم است، عواطف و احساسات آنها به هم آمیخته و همدیگر را دوست دارند، و در نهایت رفتارشان نیز مشابه هم است. مفهوم حقیقی ولایت بیان گر چنین رابطهای است.
بنابراین رابطه ولایت، رابطهای طرفینی است و دو طرف نسبت به یکدیگر دارای تاثیر و تاثر هستند. طبیعی است وقتی دو دوست فکرشان یکی و عواطف آنها مشترک شد، در عمل و رفتار یکدیگر اثر میگذارند. هم این در او اثر میگذارد و هم او در این موثر است: و المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض؛1 و مردان و زنان با ایمان، اولیای یکدیگرند.
هم این مومن ولی آن مومن است و هم آن مومن، ولی این مومن است و هر دو در یکدیگر اثر میگذارند. البته موجود ذی شعور تنها به انسان اختصاص ندارد و گاه ممکن است این رابطه بین «انسان» و «خدا» به وجود بیاید.
تبیین رابطه ولایت بین «خدا» و «انسان»
درمواردی که رابطه «ولایت» بین «انسان» و «خدا» برقرار میشود، آیا این رابطه بدان معنا است که خدا در ما اثر میگذارد و ما نیز در خدا اثرگذار هستیم؟! پاسخ روشن است: مسلّماً در این حالت، تعامل و تفاعل در میان نیست، بلکه تاثیرگذاری تنها از جانب خدا است. رابطه ولایت بین انسان و خدا بدین معنی است که شناخت انسان، شناخت خدایی، محبتش محبت خدایی و رفتارش رفتار خدایی میشود. چنین انسانی خدا را بیش از همه دوست دارد:
و الّذین آمنوا اشدّ حبًّا للّه ؛2 کسانی که ایمان آوردهاند به خدا محبت بیشتری دارند.
بنابراین در رابطه ولایت بین خدا و انسان، خدا از انسان تاثیر نمی پذیرد، و اساساً خداوند تحت تاثیر هیچ موجودی واقع نمی شود. البته در این جا نیز ولایت طرفینی است. هم گفته میشود: اللّه ولی الّذین آمنوا؛3 و هم گفته میشود: اشهد انّ علیا ولی اللّه، و یا: الانّ اولیاء اللّه لاخوف علیهم و لاهم یحزنون؛4 آگاه باشید که بر اولیای خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین میشوند.
اما با وجودی که در این جا نیز ولایت، طرفینی است، تاثیر تنها از یک طرف است. به دیگر سخن، رابطه اتصال و پیوند دو طرفی است، هم انسان به خدا و هم خدا به انسان نزدیک است؛ ولی تاثیر و تاثر، طرفینی نیست.
علاوه بر دو فرد انسان، یا خدا و انسان، رابطه ولایت گاهی نیز بین «فرد» و «جامعه» برقرار میشود:
النّبی اولی بالمومنین من انفسهم؛5 پیامبر به مومنان از خودشان سزاوارتر (و نزدیک تر) است.
در این جا یک طرف رابطه ولایت، شخص «پیامبر» و طرف دیگر آن «امت اسلامی» است. گاهی از این ولایت به «ولایه النبی علی الامه » تعبیر میشود. به طور کلی هر گاه «ولایت امر» گفته میشود، ارتباط مجموعهای از انسانها با «ولی امر» منظور است. بنابراین «ولی امر مسلمین» کسی است که دارای ارتباط نزدیک و محکم با مردمی است که در امور اجتماعی و سیاسی، بدون هیچ فاصله ای پشت سر او حرکت میکنند و از او اثر میپذیرند.
پذیرفتن ولایت پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) لازمه پذیرش ولایت الهی ولایت در اصل تنها برای خدا است: اللّه ولی الّذ ین آمنوا.6 اما ممکن است خداوند خود برای افراد دیگری نیز جعل ولایت کند؛ چنان که این کار را در مورد پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) انجام داده است: انّما ولیکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلاه و یوتون الزّکاه و هم راکعون؛7 ولی شما، تنها خدا و پیامبر او است و کسانی که ایمان آوردهاند: همان کسانی که نماز بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.
خداوند پس از خویش که ولایت ذاتی و اصیل بر انسانها دارد، بالاترین مرتبه ولایت را برای پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) قرار داده است. او بالاترین انسانی است که مومنان باید رابطه ولایت با او برقرار کنند. آنان چون پیامبر(صلی الله علیه وآله) را «ولی» خود قرار میدهند، از این رو شناخت و معرفت خویش را تابع او میسازند و دینشان را از او فرا میگیرند: کما ارسلنا فیکم رسولاً منکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکّیکم و یعلّمکم الکتاب و الحکمه و یعلّمکم ما لمتکونوا تعلمون؛8 همان طور که در میان شما، فرستادهای از خودتان روانه کردیم که آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک گرداند، و به شما کتاب و حکمت میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد.
البته این تبعیت و دنباله روی بر اساس محبت است و مومنان بالاترین رابطه محبت را با پیامبر(صلی الله علیه وآله) برقرار میسازند.
قل ان کنتم تحبّون اللّه فاتّبعونی یحببکم اللّه و یغفر لکم ذنوبکم و اللّه غفور رحیم؛9 بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است.
اگر در دوست داشتن خدا صادق هستید باید تابع من (پیامبر) باشید؛ چون من نماینده خدا بوده و بیان کننده خواستههای خداوند از شما هستم.
اگر کسی دیگری را دوست داشته باشد، در پی آن است که بداند محبوبش از او چه میخواهد تا آن را انجام دهد. از این رو این آیه نیز میفرماید، اگر خدا را دوست دارید باید در پی خواست خداوند و پیروی از آن باشید. خواست خدا را هم پیامبر برای شما بیان میکند. از این رو اگر واقعاً به خداوند محبت راستین دارید، باید از پیامبر(صلی الله علیه وآله) اطاعت کنید. دلیل این امر نیز آن است که شما به طور مستقیم با خدا مرتبط نیستید و خواستههای او را دریافت نمیکنید؛ بنابراین نمیدانید محبوبتان از شما چه میخواهد: و ما کان اللّه لیطلعکم علی الغیب و لکنّ اللّه یجتبی من رسله من یشاء؛10 و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند، ولی خدا از میان فرستادگانش هر که را بخواهد برمی گزیند.
شما خود در آن مرتبه از وجود و کمال نیستید که بتوانید به طور مستقیم با خدا رابطه داشته باشید، ولی خداوند کسانی را انتخاب کرده که آنان این لیاقت را دارند و از طریق آنان خواستههایش را به شما میرساند. اکنون که خواستههای خداوند از طریق پیامبر به شما رسید، اگر در دوست داشتن خدا ثابت قدم هستید، از تعالیم پیامبر تبعیت کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد.
آیا برای عاشق چیزی مطلوب تر از این وجود دارد که معشوقش او را دوست داشته باشد؟! آیا چیزی برای او خوش آیندتر از این هست که بداند معشوقش از وی راضی و خشنود است؟! برای عاشق، دیدن لبخند معشوق و جلب رضایت او بسیار شیرین است. حال اگر این معشوق خدای متعال باشد، رضایت او بالاترین ارزش است:و رضوان من اللّه اکبر ذلک هو الفوز العظیم؛11 و خشنودی خدا بزرگتر است. این است همان کام یابی بزرگ.
به هر حال، لازمه پذیرش ولایت الهی آن است که شناخت خود را از خدا دریافت کنید؛ و محبت او را به دل داشته باشید. هر گاه چنین رابطه معرفت و محبتی با خدا برقرار کردید، طبیعتاً رفتارتان باید تابع اراده او باشد. این همان «ولایه اللّه» است. مرتبه نازل این ولایت در رسول خدا(صلی الله علیه وآله) تحقق پیدا میکند. پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیز این ولایت در حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) متجلی است. آن حضرت در آیه شریفه 55 سوره مائده به «الذین آمنوا...« معرّفی شده است. بنا به گفته محدثان و مفسران شیعه و سنّی، این آیه در شان حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) نازل گشته است. پس از آن حضرت نیز سایر ائمه اطهار(علیهم السلام) با ادله خاص مشمول این ولایت هستند. بنابراین تردیدی نیست که هر کس واقعاً ایمان داشته و تحت ولایت الهی در آمده باشد، باید از «ولایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)« بهره مند باشد و با تمام وجود پیامبر(صلی الله علیه وآله) را دوست بدارد و از دستورات آن حضرت پیروی کند.