دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تربیت فرزند در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسى (قسمت دوم)

No image
تربیت فرزند در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسى (قسمت دوم)
تربیت فرزند در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسى (قسمت دوم) خبرگزاری فارس: تربیت فرزند از مهم ترین دغدغه هاى فکرى شخصیت هاى بزرگ دینى و اخلاقى بوده و هر کدام علاوه بر آنکه خود در جهت پرورش فرزندان خویش تلاش نموده اند، به دیگران نیز توصیه هاى لازم را مبذول داشته اند. خواجه نصیرالدین طوسى، از جمله صاحب نظران در باب تربیت فرزند است که ضمن تبیین اصول و روش هاى تربیت، دستورالعمل هاى مفیدى در این زمینه ارائه داده است. پدر و مادر مسلمان وظیفه دارند در صورت مشاهده کارهاى نامناسب از سوى فرزندان، به اصلاح رفتار آنان پرداخته و عادت هاى زشتشان را از بین ببرند. خواجه در این باره مى گوید:بر پدر و مادر واجب بود که فرزند را اول در قید ناموس الهى آرند. و به اوصاف، تأدیبات و سیاسات، اصلاح عادات ایشان کنند.45 یعنى نخست سعى کنند کودک را با قوانین الهى آشنا نموده و متعهد به مقرّرات اسلامى بار آورند و از هر راه ممکن در این زمینه بهره گیرند. سپس با استفاده از روش هاى مختلف عادات نادرست وى را اصلاح و رفتارهاى نیک را جایگزین آن سازند. هر کس را طبق استعداد و شرایط خاص وجودى اش تربیت کنند. به نظر خواجه:جماعتى را که مستحق ضرب و توبیخ باشند چیزى از این جنس به قدر حاجت در تأدیب ایشان لازم دانند و گروهى را به مواعید خوب از کرامات و راحات به اصلاح توان آورد. این معانى را در باب ایشان (فرزندان) به تقدیم رسانند.46 7. توجه دادن فرزند به کرامت ها: آشناسازى فرزندان با ارزش هاى دینى و کرامت هاى انسانى از اهداف مهم تعلیم و تربیت اسلامى است که باید به هر نحو ممکن انجام گیرد و براى آن برنامه ریزى و سرمایه گذارى شود; چه اینکه خداوند متعال انسان را ذاتاً داراى کرامت آفریده است و او باید ضمن حفظ کرامت هاى ذاتى، کرامت هاى اکتسابى را نیز به دست آورد. درباره کرامت ذاتى انسان مى فرماید: (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ)(اسراء: 70); ما آدمى زادگان را گرامى داشتیم. بدین معنا که نوع بشر از این کرامت ذاتى برخوردار است و باید با کرامت هاى اکتسابى پرورش یابد; چراکه: (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ)(حجرات: 13); همانا گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. تقوا کرامتى است که بر اساس (فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا)(شمس: 8) (سپس فجور و تقوا ـ شرّ و خیرش ـ را به او الهام کرده است) زمینه آن دروجودانسان فراهم است و باید شکوفاگرددوتقویت شود.خواجه طوسى مى فرماید: باید که او (فرزند) را بر محبتِ کرامت تنبیه دهند، خاصه کراماتى که به عقل و تمیز و دیانت، استحقاق آن کسب کند، نه آن را که به مال و نسب تعلق دارد.47 به فرموده ایشان، ابتدا باید فرزند را با کرامت ها مأنوس و محبت آنها را در قلب وى نهادینه ساخت تا او با انگیزه درونى به تحصیل ارزش ها بپردازد. سپس با مناسب ترین روش به ایجاد و تثبیت کرامت در دل فرزند اقدام نمود. نکته دیگرى که از کلام خواجه به دست مى آید این است که کرامت هایى ارزشمند هستند که مطابق عقل و دین باشند; یعنى عقل آنها را کرامت بداند و دین نیز کرامت بودنشان را تأیید کند; وگرنه بسیارى از فضیلت هاى موجود در عرف جامعه مورد تأیید عقل و دین نیستند. از این رو، نباید به تحصیل آنها اهتمام ورزد و اقداماتى انجام دهد. 8. تحریک فرزند به کسب و کار: کار و کسب پایه اصلى زندگى انسان را تشکیل مى دهد و در آیات و روایات فراوان بدان تأکید شده است. واژه «عمل» به صورت مطلق، و مقیّد به صفت «صالح» مکرّر در قرآن کریم به کار رفته و عامل سعادت و رستگارى انسان شمرده شده است. خداوند در یک جا به صورت مطلق مى فرماید: (وَ تُوَفَّى کُلُّ نَفْس مَّا عَمِلَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ)(نحل: 111); نتیجه اعمال هر کس بى کم و کاست به او داده مى شود و به آنها ظلم نمى شود. در جاى دیگر مى فرماید: (مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وعَمِلَ صَالِحاً فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ) (مائده: 69); کسانى که به خداوند یگانه و روز جزا، ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین خواهند شد. مورد اول، مطلق است; یعنى هر عملى که از انسان سر بزند جزاى آن را در آخرت دریافت مى کند. مورد دوم مقیّد به وصف «صالح» است; یعنى تنها کار شایسته انسان را به سعادت مى رساند. این گونه آیات در قرآن بسیار زیاد است و سعادت ابدى بشر را وابسته به اعمال صالح مى داند، نه هر عملى. خواجه مى گوید: چون صناعتى از صناعات آموخته شود، او را به کسب و تعیّش بدان فرمایند. تا چون جلالت اکتساب بیابد آن را به اقصى الغایه برساند و در ضبط دقایق آن فضل نظرى استعمال کند.48 به فرموده ایشان، والدین باید فرزند را به آموختن صنعت مورد علاقه اش تشویق نموده، به کسب و کار براى اداره زندگى وادار نمایند; چراکه کار علاوه بر اینکه عامل تأمین مایحتاج زندگى است، به لحاظ تربیتى نیز آثار مفیدى بر شخصیت انسان مى گذارد و موقعیت اجتماعى او را بالا مى برد. نکته قابل توجه در این فراز از کلام خواجه این است که در صورت اشتغال فرزند به حرفه مورد علاقه، باید در حسن انجام و دقت در رمز و راز و استحکام آن نهایت سعى و تلاش را مبذول دارند تا افزون بر انجاموظیفه از نظرکیفیت بهترین کاررابه جامعه ارائه دهد. خواجه درباره رعایت استعداد ویژه فرزند مى گوید: اولى آن بود که در طبیعت کودک نظر کنند و از احوال او به طریق فراست و کیاست اعتبار گیرند تا اهلیت و استعداد از چه صناعت و علم در او مفطور است، او را به اکتساب آن نوع مشغول گردانند; چه همه کس مستعد همه صناعتى نبود.49 طبق این گفتار، هر کس استعداد خاصى نسبت به حرفه و فن دارد و اولیا و مربّیان باید آن توان ویژه فرزند را کشف کنند که در چه زمینه اى مى تواند بهتر رشد کند و در همان زمینه او را وارد کار نمایند. به نظر وى، تفاوت استعدادهاى آدمى موجب بقاى نظام زندگى آدمى است: در تفاوت مستودع در طبایع سرّى غامض و تدبیرى لطیف است که نظام عالم و قوام بنى آدم بدان منوط مى تواند بود.50 تربیت فرزند بر اساس ظرفیت هاى ویژه وجودى اش، موجب دورى از رذایل و دل بستن به فضایل اخلاقى و نیز عامل رشد و ترقّى وى خواهد بود: چه تربیت (فرزند) بدین فنون مقتضى محبت فضایل و احتراز از رذایل مى باشد. پس ضبط نفس کند از شهوات و لذات و صرف فکر در آن (فن خاص) تا به معالى امور ترقّى نماید.51 ب. شیوه هاى بازدارنده از جمله سخنان خواجه در باب تربیت فرزند، دستورالعمل هایى است که جنبه نهى و منع دارد. منظور از این نوع روش ها ـ که از آنها به شیوه هاى بازدارنده تعبیر مى کنیم ـ بازداشتن کودک از برخى امور ناپسند است تا بر تکرار آن اقدام نکند; چون تکرار عمل موجب مى شود که به مرور زمان بر آن کار عادت کند و در این صورت، کار تربیت مشکل مى شود. برخى از این روش ها عبارتند از: 1. منع کودک از پنهان کارى: یکى از شیوه هاى بازدارنده در تربیت فرزند منع او از پنهان کارى است. اگر فرزند کار بدى را مرتکب شد و آن را از دیگران مخفى داشت، باید والدین تدبیرى بیندیشند تا او را از این حالت بیرون آورند و به گونه اى رفتار کنند که چیزى را از آنان پوشیده ندارد; زیرا مخفى کارى فرزند موجب مى گردد تا او به تدریج کارهاى ناشایست بزرگ ترى را به دور از چشم والدین انجام دهد و به این کار عادت نماید. وقتى کودک به پنهان کارى عادت کرد، چه بسا به مرور زمان ممکن است کارهاى غیرقابل انتظار را مرتکب شده، موجب بدبختى خود و دیگران شود; کارهایى که جبران آن به آسانى میسّر نباشد. از این رو، خواجه مى فرماید: از هر فعلى که پوشیده دارد او (فرزند) را منع کنند، چه باعث بر پوشیدن، استشعار قبح بود تا بر قبح دیگر دلیر نشود.52 به نظر خواجه، منع فرزند از پنهان کارى دو اثر دارد: اول، آگاه سازى او بر زشتى کارى که مرتکب شده و اینکه نباید چنین کارى را انجام داد. البته پدر و مادر باید روش مناسبى را براى تبیین قبح کار انجام شده پیش گیرند; یعنى اعطاى بینش همراه با عواطف و مهر و محبت، نه خشونت و طرد و پرخاشگرى. در غیر این صورت، نتیجه منفى خواهد داشت و گذشته از اینکه او هدایت نمى شود، جرى و لجوج هم خواهد شد. دوم، پیش گیرى نسبت به آینده; یعنى اگر پدر و مادر روش درستى را در جلوگیرى فرزند از عادت هاى ناپسند به کار گیرند، قادر خواهند بود رفتار او را اصلاح و آینده وى را تضمین نمایند; چه اینکه آگاه سازى همراه با مهر و محبت شخصیت فرزند را دگرگون و او را مطیع والدین مى سازد. 2. پرهیز دادن فرزند از تفاخر: فخر و مباهات از عادات رایج در دوره جاهلیت بود که اقوام و طوایف قریش در برخورد با همدیگر ابراز مى داشته و خود را از دیگران برتر مى دانستند. قرآن کریم ضمن بازگو کردن فرهنگ جاهلیت، از آن عادت نکوهش مى کند: (أَلْهَکُمُ التَّکَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ) (تکاثر: 1ـ2); تفاخر و تکاثر شما را به خود مشغل داشته (و از خدا غافل کرده است.) سوره تکاثر با لحن ملامت آمیز رفتار مردم جزیرة العرب را که به واسطه کثرت نفرات و شمردن قبور مردگان بر همدیگر فخر و مباهات مى کردند، تقبیح و آن را عامل غفلت و دورى از خدا مى داند; زیرا سبب عمده فخر و مباهات، جهل و نادانى انسان نسبت به پاداش و کیفر الهى و معاد است. همچنین جهل آدمى نسبت به ضعف ها و آسیب هاى زندگى و سرنوشت خویش، از عوامل فخرفروشى بر دیگران است که در جامعه جاهلیت سایه افکنده بود. کبر و غرور و خودپسندى از دیگر عوامل تفاخر در دوره جاهلیت بود. قرآن کریم با این تفکر مبارزه کرده و براى از بین بردن آن، سرگذشت اقوام پیشین را مکرر بیان داشته است تا مردم عصر جاهلیت با عبرت گرفتن از سرنوشت آنان، در اعمال و رفتار خود بیندیشند و تجدیدنظر کنند.53 خواجه در زمنیه تربیت فرزند مى گوید: (فرزند را) از مفاخرت با اقران به پدران و مال و ملک و مآکل و ملابس منع کنند. و تواضع با همه کس و اکرام کردن به اقران بدو آموزند و از تطاول بر فروتران و تعصب و طمع بر اقران نیز منع کنند.54 در این فراز از سخنان خواجه به نکات قابل توجهى در زمینه تربیت فرزند اشاره شده که هر کدام به نوبه خود در پرورش و هدایت او نقش بسزایى دارد. منع فرزند از تفاخر بر اقران نسبت به آبا و اجداد و امکانات و مال و ثروت از زمان کودکى باعث مى شود که شخصیت او درست شکل بگیرد و به جاى فخرفروشى تواضع و اکرام دیگران به نظر وى مهم تلقّى گردد. این مهم، نخست به عهده والدین است که باید از آغاز اندیشه فخر و تکبر را از روح فرزند دور بدارند و در عوض، فکر خضوع و ارتباط سالم با دیگران را در شخصیت او پرورش دهند. اگر پدر و مادر از کودکى این اوصاف را در فرزند القا کنند، به تدریج اهمیت آن را درک و بدان عمل مى نماید. همچنین از حرص و طمع و تعصّب هاى جاهلى باید برکنار و تفکر همگرایى، دوراندیشى و وسعت نظر در وجود فرزند نهادینه گردد تا در عرصه اجتماعى با چنین اندیشه اى رفتار کند. 3. پرهیز دادن فرزند از زشتى هاى گفتارى: زبان مهم ترین وسیله ارتباط کلامى با دیگران است که انسان مى تواند به واسطه آن، ضمن انتقال اندیشه خود به دیگران، از افکار آنان نیز بهره مند گردد; چنان که خداوند از اعطاى صفت نطق و بیان براى انسان در قرآن کریم به خوبى یاد نموده آن را مهم ترین نعمت بعد از آفرینش شمرده است: (خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ) (الرحمن: 3و4); خداوند انسان را آفرید و بیان را به او تعلیم کرد. بیان، مفهوم عامى دارد که مصداق بارز آن، بیان گفتارى است و بدین وسیله، انسان قادر به تعلیم و تعلم و برقرارى ارتباط با جهان بیرون از خویشتن مى باشد.55 انسان با استفاده از این وسیله حساس و مفید، هم مى تواند بهترین خدمات را به جامعه انسانى انجام دهد و هم قادر است زیانبارترین کار را مرتکب شود. از این رو، در استفاده درست از آن بسیار تأکید و از گفتارهایى زشت همانند غیبت، خواندن با نام هاى زشت، عیب جویى و امثال آن، که با زبان انجام مى گیرند، به شدت نهى شده است.56 مرحوم خواجه در مورد پرورش فرزند بر گفتار و بیان نیکو با دیگران و عادت دادن او بر این روش مى گوید: (فرزند را) از دروغ گفتن بازدارند و نگذارند که سوگند یاد کند چه به راست و چه به دروغ; چه سوگند از همه کس قبیح است. در پیش بزرگان به استماع مشغول بودن و از سخن فحش و لعنت و لغو اجتناب نمودن و سخن نیکو و جمیل و ظریف عادت گرفتن در چشم او شیرین گردانند.57 خواجه بازداشتن فرزند را از گفتارهاى بد همانند دروغ و سوگند یاد کردن، چه درست و چه نادرست واجب مى داند; چراکه دروغ از گناهان کبیره است و سوگند سبب بى احترامى و سبک شمردن نام خداى ـ تبارک و تعالى ـ مى باشد که عادت بر آن، آثار سوء تربیتى را به همراه دارد. همچنین از گفتار زشت و فحش در مجالس بزرگان باید برحذر دارند و در مقابل، سخنان زیبا و نیکو را به او یاد داده در نظرش شیرین جلوه دهند تا بر آن عادت نماید. این کار در درجه نخست وظیفه پدر و مادر است که باید در میحط آرام خانه بدان اقدام کنند و سپس بر عهده معلمان و آموزگاران مى باشد که در مدارس و آموزشگاه ها به تقویت و پرورش آن خصلت در دانش آموزان بپردازند. به نظر خواجه، دانش آموز حتى نسبت به کودکان و همسالان نیز گفتار نیک را باید رعایت نماید: و او را منع نماید از آنکه کودکان را تعییر کند.58 چون سرزنش و سبک شمردن کودکان موجب جرى شدن فرزند بر این کار مى شود و به تدریج عادت مى کند. 5. منع کودک از سودجویى: سودجویى در حقیقت، نتیجه دنیادوستى و ثروت طلبى است که منشأ بسیارى از مشکلات و نابسامانى هاى موجود در جوامع امروزى است. اگر انسان دلباخته مادیات و زرق و برق دنیا باشد و تمام هدف و همتش رسیدن به منافع مادى، براى نیل بدان از هیچ جرم و جنایتى دریغ نخواهد کرد. از این رو، قرآن کریم زندگى دنیا را فریبنده و گم راه کننده معرفى کرده، مى فرماید: (وَ ما الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ) (آل عمران: 185); و زندگى دنیا، چیزى جز سرمایه فریبنده نیست. در کلام امام صادق(علیه السلام) هم دل بستن به دنیا عامل اصلى همه خطاها و اشتباهات شمرده شده است: «رَأسُ کُلِّ خَطیئَة حُبُّ الدُنْیا»;59 محبت دنیا سرمنشأ، همه خطاهاست. سودجویى و منفعت طلبى که بر اساس محبت دنیا شکل مى گیرد در زندگى انسان بسیار خطرناک مى باشد. از این رو، باید فرزندان را از دل بستن به دنیا دور نگه داشت. بر این اساس، خواجه مى فرماید: (فرزند را) بر آن تحریص کنند که با کودکان مهربان باشد و مکافات جمیل به جا آورد تا از سود کردن بر اقران خود برحذر بوده و برابرى و نفى سودطلبى را به عادت گیرد.60 مهر و محبت با همسالان و رفتار نیک با آنان موجب شکل گیرى عادات خوب در فرزندان شده و خوى زیاده خواهى و منفعت طلبى را از آنان دور مى دارد. خواجه در زمینه نکوهش از مادیات مى گوید: زر و سیم را در چشم او نکوهیده دارند که آفت زر و سیم از آفت سموم افاعى بیشتر است.61 اگر پدر و مادر دوستى سیم و زر را از دل فرزند بیرون کنند، سودجویى که مترتب بر آن است به تبع از بین خواهد رفت. شرط این کار این است که والدین خود خوى دنیاطلبى نداشته و با روحیه قناعت و عزّت مندى زندگى نمایند. 6. پرهیز دادن فرزند از تجمّل گرایى: تجمّل خواهى و مدپرستى از آفات زندگى انسان است که امروزه دامنگیر جامعه اسلامى و به ویژه نسل جوان شده است. این مسئله بیش از هر چیز ریشه در رفتار پدر و مادر و تربیت خانوادگى فرزند دارد. اگر محیط خانواده به گونه اى باشد که تحت تأثیر فرهنگ غرب و مدپرستى قرار گرفته باشد، به احتمال زیاد فرزندان تجمّل گرا و مدگرا خواهند شد; زیرا آنچه کودک در رفتار والدین مشاهده مى کند، همان را به عنوان ارزش تلقّى نموده طبق آن عمل مى نماید. بنابراین، پدر و مادر ابتدا باید خود از تجمّل گرایى دورى کرده، روش ساده زیستى را پیشه خویش قرار دهند تا بتوانند فرزندان قانع و شایسته اى تربیت کنند; چراکه تربیت به شیوه عملى به مراتب مفیدتر از تربیت به روش گفتارى است. امام صادق(علیه السلام)مى فرماید: «کُونُوا دُعاةً النَّاسِ بِاَعمَالِکُم وَ لاَ تَکُونُوا دُعاةً بِاَلْسِنَتِکُم»;62 با کردار و رفتارتان مردم را به حق دعوت کنید، نه صرفاً با زبان و گفتار. دعوت گفتارى، بدون پشتوانه عملى و رفتارى در همان حد گفتار بر متربّى تأثیر مى گذارد، نه اینکه بتواند رفتار او را هم تغییر بدهد. بر این اساس، اگر والدین با روش برگرفته از متون اسلامى و سیره معصومان(علیهم السلام) که همان شیوه ساده زیستى و دورى از تجمّل گرایى است، زندگى کنند و فرزندان را عملا بدان دعوت نمایند، آنان همان شیوه را دنبال مى کنند و روحیه قناعت گرایى را پیشه خود قرار خواهند داد. خواجه در این زمینه مى گوید: استهانت به اکل و شرب و لباس فاخر در نظر او (فرزند) تزیین دهند و ترفّع نفس از حرص بر مطاعم، مشارب و دیگر لذات و ایثار آن بر غیر در دل او شیرین گردانند. و با او تقریر دهند که جامه هاى ملوّن و منقّش لایق زنان بود و اهل شرف و نبالت را به جامه التفات نبود.63 در این فراز از گفتار خواجه، اشاره صریح به عادت دادن فرزند بر ساده زیستى و اکتفا بر خوراکى ها و پوشاکى هاى ساده شده است. نهادینه کردن روحیه ایثار و از خودگذشتگى در وجود فرزند از اهداف مهم تربیت اسلامى است که در کلام خواجه بدان تأکید فراوان شده است. این امر، باید از همان روزهاى آغازین زندگى در دل و جان کودک وارد و بر عمل بدان تشویق گردد. 7. پرهیز از نازپرورى فرزند: نازپرورى به معناى فراهم ساختن امکانات بیش از حد، افراط در نوازش، دور داشتن فرزند از سختى ها و آماده نمودن امور مربوط به وى ـ حتى کارهایى که مى تواند آنها را انجام دهد ـ از آفت هاى تربیت فرزند است که باید از آن پرهیز کرد; زیرا در این صورت، پیش از هر چیز استعدادهاى فرزند نهفته باقى مى ماند و به شکوفایى کافى نمى رسد. علاوه بر آن، کودک شخصیت ضعیف و متزلزلى پیدا خواهد کرد که توان حل مشکلات فردى و اجتماعى را نخواهد داشت. از این رو، امام باقر(علیه السلام) از زیاده روى در محبت و نوازش زیاد برحذر داشته، مى فرماید: «شَرُّ الآباءِ مَن دُعاهُ البِرُّ اِلَى الاِفراطِ»;64 بدترین پدر، کسى است که نیکى کردن به فرزند، او را به زیاده روى وا دارد. خواجه نصیر در این زمینه مى گوید: (فرزند را) از جامه نرم و اسباب تنعّم منع کنند تا (وى) درشت بار آید و با درشتى خو کند و از خیش و سردابه به تابستان و پوشیدن پوستین و آتش به زمستان تجنّب کنند و به رفتن و حرکت و رکوب و ریاضت عادت افکنند و از اضدادش منع کنند و آداب حرکت و سکون و خاستن و نشستن و سخن گفتن به او آموزند.65 دستورالعمل هاى خواجه حاوى مطالبى است که مهم ترین پیام آن دورى از نازپرورى فرزند مى باشد; زیرا برکنار داشتن وى از لباس نرم، دور کردن از فضاى سرد در تابستان و محیط گرم در زمستان و نیز عادت دادن او به راه رفتن و ریاضت، همان اجتناب از نازپرورى است که مورد تأکید خواجه مى باشد. همچنین طبق فرموده ایشان، فرزند را از خواب زیاد هم باید منع کرد: از خواب بسیار منع کنند که آن تغلیظ ذهن و اماتت خاطر و فتور اعضا آرد. و به روز نگذارد بخوابد.66 خواب زیاد، به ویژه در روز موجب کسالت و تنبلى و سستى مى باشد که به نوعى با نازپرورى مرتبط است. به نظر خواجه، از آثار آن کندذهنى، سستى اعضاى بدن و بطالت و تنبلى است که زندگى را فلج مى کند; زیرا آدم هاى نازپرورده معمولا خواب آلود و کسل و بدون فعالیت فکرى و بدنى هستند که نباید فرزندان با آن عادت نمایند. 8. منع فرزند از بدى ها: به نظر خواجه، فرزند را از هرگونه بدرفتارى عملى و زبانى باید منع کرد و نگذاشت رفتارهاى نادرست را بیاموزد و بر آن عادت کند. او در این زمینه مى گوید: او را از آداب و افعال بد زجر کنند; زیرا کودک در ابتداى نشو و نما افعال قبیحه بسیار کند. و در اکثر احوال کذوب و حسود و سروق و نموم و لجوج بود، و فضولى کند و اضرار خود و دیگران را ارتکاب نماید. و بعد از آن به تأدیب او اقدام کند.67 طبق این فراز از گفتار خواجه، کودک در آغاز زندگى در اثر عدم تشخیص ارزش هاى اسلامى، طبعاً کارهاى نادرست بسیارى را مرتکب مى شود، ولى به تدریج باید وى را با فضایل اخلاقى آشنا ساخت و از ارتکاب کارهاى زشت منع کرد. ممکن است کودک در دوره کودکى دروغ بگوید، فضولى کند، سرقت و لجبازى نماید و یا کارهاى دیگرى مرتکب گردد، اما پدر و مادر باید او را از این گونه افعال نهى کنند. حتى به نظر خواجه در صورت لزوم بایدفرزند را مؤاخذه نمود تا از اقدام به آن خوددارى نماید; چنان که در فراز دیگر از کلام وى آمده است: باید که در طفولیت او را بدان (کار بد) مؤاخذه کنند.68 در مقابل، ارزش هاى دینى را باید به فرزند آموخت، از جمله احترام و خدمت به بزرگان: (فرزند را) بر خدمت معلم و هر کس که به سن از او بزرگ تر بود تحریص کنند. فرزندان بزرگان، بر این آداب محتاج تر باشند.69 چراکه ارتباط آنها با بزرگان دیگر بیشتر و حضورشان در مجالس افزون تر است و باید آداب اسلامى مانند سلام کردن را آموخته باشند. حاصل سخن در این نوشتار، خلاصه نظریات و دستورالعمل هاى خواجه نصیرالدین طوسى در باب تربیت فرزند و شیوه هاى مؤثر در آن ارائه گردید و روشن شد که تربیت اولاد از دغدغه هاى جدّى ایشان بوده و با وجود گرفتارى هایى که در زندگى سیاسى و اجتماعى خود داشته، از این مهم غفلت نکرده و توصیه هاى لازم را در این زمینه ارائه داده اند. از منظر ایشان، مهم ترین وظیفه پدر و مادر تربیت فرزند است که باید از اولین روزهاى تولد به پرورش او اهتمام ورزیده به آن اقدام کنند. کودک را بر اساس طبیعت او باید تربیت کرد و استعدادهاى فعال وى را باید تقویت نمود و از کارهاى مذموم و ناپسند باز داشت.70 به نظر خواجه، ایجاد انگیزش، تقویت اراده و تشویق و تحریک فرزند به کارهاى ارزشى و اخلاقى، در پرورش روحیه دین مدارى وى بسیار مؤثر است و باید والدین این کار را انجام دهند. از این رو، ایشان شیوه هاى انگیزشى را بر شیوه هاى بازدارنده و منع و نهى مقدّم مى دارد. بر این اساس، ابتدا باید راه کارهاى ایجابى و فعال کننده به کار گرفته شود و اگر مؤثر واقع نشد و یا بر خلاف آن رفتار کرد، آن گاه باید از شیوه هاى بازدارنده استفاده نمود. البته، شیوه هاى انگیزشى را همراه با ایجاد بینش و شناخت باید به کار گیرند; بدین معنا که تشویق و ترغیب توأم با ارائه معارف دینى و تقویت باورهاى اعتقادى به فرزندان باشد تا عمل آنان بر اساس شناخت صورت گیرد. پى نوشت ها 1ـ صحیفه سجّادیه، ترجمه علینقى فیض، 1375، دعاى 25، ص 168ـ175. 2ـ ناصر مکارم شیرازى و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1373، ج 24، ص 286. 3ـ محمّدبن اسماعیل بخارى، صحیح بخارى، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419، ج 2، «کتاب الوصایا»، ب 9، ص 208. 4ـ محمّدبن یعقوب کلینى، فروع کافى، بیروت، دارالاضواء، 1413، ج 6، ب «الاسماء و الکنى»، ح 6، ص 22. 5ـ همان، ج 6، ص 22. 6ـ خواجه نصیرالدین طوسى، اخلاق ناصرى، انتشارات علمیه اسلامیه، ص 182. 7ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404، ج 43، ص 238 تا آخر. 8ـ محمّد محمّدى رى شهرى، حکمت نامه کودک، ترجمه عباس پسندیده، قم، دارالحدیث، 1385، ص 140. 9ـ خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 182. 10ـ نهج البلاغه، ترجمه محمّد دشتى، ن 31. 11ـ همان. 12ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج 15، ص 196. 13ـ جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، چ هفدهم، قم، بوستان کتاب، 1380، ص 159. 14ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 103، ص 323. 15ـ شیخ حرّ عاملى، پیشین، ج 15، ص 187. 16ـ همان، ج 15، ص 189. 17ـ خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 182. 18ـ همان. 19ـ شیخ حرّ عاملى، پیشین، ابواب احکام اولاد، ب 82، ح 1، ص 193. 20ـ خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 183. 21ـ همان، ص 185. 22ـ سید مصطفى حسینى، معارف معاریف، تهران، دانش، 1376، ج 7، واژه عقل، ص 1376. 23ـ محمّدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره)، 1376، ج 2، ص 207ـ209. 24ـ عبدالواحد آمدى، غررالحکم و دررالکلم، بیروت، موسسة اعلمى، 1407، ج 2، ص 43. 25ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ترجمه محمّدباقر کوه کمره اى، تهران، مکتبة الاسلامیه، 1381ق، ج 1، ص 48. 26ـ زین الدین شهید ثانى، منیة المرید، قم، اسماعیلیان، 1384، «آداب المعلم فى نفسه»، ص 72ـ80. 27ـ خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 196. 28ـ سید محمّدحسین طباطبائى، ظهور شیعه، تهران، فقیه، ص 65. 29ـ خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 182. 30ـ علیرضا اعرافى، آراى دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانى آن، تهران، سمت، 1379، ج 2، ص 138. 31ـ آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر (عربى ـ فارسى)، تهران، نشر نى، 1381، واژه غفل. 32ـ محمّد محمّدى رى شهرى، پیشین، ص 200. 33ـ خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 184. 34ـ انسان نسبت به آنچه او را منع کنند حریص است. 35ـ خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 184. 36ـ محمّدبن تمیمى آمدى، پیشین، ص 257. 37ـ خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 182. 38ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 106. 39ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 3، ص 81. 40ـ حاکم نیشابورى، المستدرک على الصحیحین، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411، ج 2، ص 670، ح 4221. 41ـ یعنى: خداوند سرپرست اعطاى توفیق است. (خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 68.) 42ـ خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 184. 43ـ همان، ص 186. 44ـ همان. 45ـ همان، ص 68. 46ـ همان. 47ـ همان، ص 183. 48ـ همان، ص 189. 49ـ همان، ص 187. 50ـ همان، ص 187. 51ـ همان، ص 187. 52ـ همان، ص 185. 53ـ ناصر مکارم شیرازى و همکاران، پیشین، ج 27، ص 281. 54ـ خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 185. 55ـ ناصر مکارم شیرازى و همکاران، پیشین، ج 23، ص 103ـ104. 56ـ قرآن کریم در این باره مى فرماید: (لایغتب بعضکم بعضاً); هیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند. و (لا تلمزوا انفسکم و لا تنابزوا بالالقاب); یکدیگر را مورد طعن و عیب جویى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید. (حجرات: 11و12) 57ـ خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 196. 58ـ همان، ص 186. 59ـ محمّد محمّدى رى شهرى، منتخب میزان الحکمة، قم، دارالحدیث، 1380، واژه «دنیا»، ص 188. 60ـ خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 186. 61ـ همان، ص 186. 62ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 5، ص 198. 63ـ خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 183. 64ـ محمّد محمّدى رى شهرى، حکمت نامه کودک، ص 200. 65ـ خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 185. 66ـ همان، ص 185. 67ـ همان، ص 183. 68ـ همان، ص 183. 69ـ همان، ص 196. 70ـ همان، ص 182. ...................................................................... منبع:ماهنامه معرفت، شماره 117
ماهنامه معرفت، شماره 117

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
Powered by TayaCMS