27 اردیبهشت 1395, 9:21
یکی از مسائل مهمیکه پرداختن بدان خالی از لطف نیست توجه به تفاوت میان اخلاق و ادب است؛ مسئلهای که گاه میان آن دو خلط شده و هریک به جای دیگری به کار برده میشود.
اخلاق جمع خلق است، و خلق را مرحوم نراقى این گونه تعریف كرده است: «قدرت و توانایى روح انسانى كه باعث شود كارها را به آسانى و بدون فكر و تأمل انجام دهد». بنابراین هر چه را انسان با عادت و تمرین بهدست آورد و انجام دادن آن براى او آسان باشد آن را خلق مىنامند. از تعریفها بهدست میآید كه اخلاق ملكه یا حالتى است كه در نفس انسانى رسوخ كرده و باعث مىشود كه اعمال بدون فكر و تأمل از او سر بزنند.
اخلاق ملكه یا حالتى است كه در نفس انسانى رسوخ كرده و باعث مىشود كه اعمال بدون فكر و تأمل از او سر بزنند. پس هر عمل خیرى كه با اندیشه و درنگ در عاقبت آن كار انجام شود فضیلت اخلاقى نیست بلكه یك حالت اخلاقى است. شخص اخلاقى كسى است كه چنان كارهاى خیر و نیك، عادت او شده كه بدون فكر و تأمل از او صادر مىشوند. مثلاً كسى غوّاص یا شناگر است كه بدون تأمل، داخل آب شده و مشغول شنا گردد، اما كسى كه ابتدا مدتى به ارزیابى آب و تأمل در آن پرداخته و سپس با احتیاط وارد آب مىشود غوّاص نیست. مسائل اخلاقى نیز این گونهاند كه اگر كسى عادت به فضائل اخلاقى كرده به طورى كه بدون تأمل به انجام آنها مىپردازد او داراى ملكه فضائل اخلاقى است. اما كسى كه ابتدا مقدارى فكر مىكند و پس از تأمل به این نتیجه مىرسد كه با عفت باشد یا به عدالت عمل كند او داراى ملكه عدالت نبوده و از نظر اخلاقى نمىتوان او را صاحب فضائل اخلاقى نامید. از این رو فایده علم اخلاق پاک ساختن نفس از صفات رذیله و آراستن آن به ملکات جمیله است که از آن به تهذیب اخلاق تعبیر میشود و ثمره تهذیب اخلاق رسیدن به خیر و سعادت ابدیه است.
حفظ حد و اندازه هر چیزى و تجاوز ننمودن از آن را ادب آن چیز گویند. مثلاً زبان انسان نباید چیزى را كه باعث خوارى و ذلت انسان است بگوید بنابراین اگر كسى فحش و ناسزا مىگوید چون زبان او حدّ و مرز خود را رعایت نكرده از ادب زبان خارج شده و مىتوان او را بىادب نامید. اما او بىاخلاق یا بد اخلاق نیست. ادب تمرین دادن نفس به ارزشهاى اخلاقى است. و ابو زید انصارى گفته است: هر ورزش پسندیده كه انسان را داراى فضیلتى نماید ادب نامیده مىشود، ادب به كارگیرى سخن یا عمل پسندیده است. ظرافتهاى هر كارى را ادب آن كار مىنامند. و ادب تنها در كارهاى اختیارى مصداق داشته، و هر كارى كه بتواند شكلهاى مختلف داشته باشد و در یك صورت متصف به ادب گردد و در صورتى دیگر خیر، بهترین شكل ممكن آن عمل را ادب آن مىنامند. مثلاً ادب غذا خوردن در اسلام این است كه با نام خداوند شروع و با حمد الهى پایان یابد و از پرخورى بپرهیزد. نتیجه آنكه: هر علمى كه مىتواند صورتها و شكلهاى مختلف به خود بگیرد، بهترین شكل انجام آن را ادب آن كار مىنامند. و هر گاه آن فعل با چنین شكل و صورتى انجام شود آن را مؤدبانه مىنامند. حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام به فرزندش امام حسن علیهالسلام فرمود: كه اى پسرم بهره خود را از شرافت ادب بگیر و خاطرت را براى ادب آماده كن زیرا ادب دل بالاتر از این است كه آن را آلوده به پلیدى كنى بدان كه هر گاه نیازمند شدى ادب تو را بىنیاز كند و هر گاه در دیار غربت بودى ادب براى تو همراهى باشد كه با وجود آن ترس و بیم ندارى. اى پسرك من ادب پدیده خرد است و پاككننده دل است و سرلوحه فضل است.(إرشاد القلوب/ترجمه رضایى/ ج1/381)
تفاوت های اخلاق و آداب را میتوان چنین برشمرد:1- اخلاق از مسائل مربوط به روح انسانى بحث مىكند ولى آداب مربوط به افعال بدن است.2- مسائل اخلاقى همیشه و در طول زمان ثابت بوده و تغییر در آنها راه ندارد ولى آداب در زمانهاى مختلف متغیر و متفاوتند.3- مسائل اخلاقى از نظر مكان نیز ثبات داشته و در هر شهر و هر كشورى یكسان مىباشند، اما آداب در شهرها و كشورهاى مختلف، تغییر نموده و آداب هر منطقه مخصوص همان مكان است. مردم دنیا در معناى ادب با یكدیگر تفاوت و اختلاف ندارند اما در مصداق آن هر ملتى با ملت دیگر تفاوت دارد.4- اخلاق علت است و آداب معلول و ثمره آن است، ادب هر شخصى نشان دهنده فضیلتها یا رذیلتهاى اخلاقى اوست.5- در روایات اسلامى به آداب بیش از اخلاق اهتمام داده شده است.6- مسائل اخلاقى قابل استدلال عقلى مىباشند ولى براى آداب استدلال عقلى وجود نداشته و تابع ذوق و سلیقه مردم است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان