نویسنده: متفکر شهید آیتالله مرتضی مطهری
اشاره: آزادی معنوی، از بزرگترین آزادیها به شمار میرود، و این به آن دلیل است که اولا این نوع آزادی با روح و جان انسان پیوند و ارتباط دارد و تا انسان از قید و بندهایی که بردست و پای جان زده و طنابهایی به بال و پر مرغ روح بسته نرهد به آزادی واقعی نرسد. ثانیا آزادیهای اجتماعی و سیاسی در صورتی به طور حقیقی و راستین تحقق مییابند که آزادی معنوی به صورت رهایی انسان از همه رذایل اخلاقی و صفات نکوهیده و رفتار مذموم محقق گردد و آدمی به اوج تواضع و خلوص و صدق و راستی و هر خصلت زیبا برسد و اینها همه در پرتو "تقوا" به دست میآید. متفکر شهید آیتالله مرتضی مطهر? این مبحث ارزنده را در اینجا با آخرین توضیات به انتها میرساند.
سخن درباره عناصر موعظهای نهجالبلاغه بود، از عنصر "تقوا" آغاز کردیم: دیدیم که از نظر نهجالبلاغه، تقوا نیروئی است روحی، نیروئی مقدس ومتعالی که منشاء کششها و گریزهائی میگردد، کشش به سوی ارزشهای معنوی و فوق حیوانی، و گریز از پستیها و آلودگیهای مادی. از نظر نهجالبلاغه تقوا حالتی است که به روح انسان شخصیت و قدرت میدهد و آدمی را مسلط بر خویشتن و مالک "خود" مینماید.
تقوا مصونیت است
در نهجالبلاغه بر این معنی تاکید شده که تقوا حفاظ و پناهگاه است نه زنجیر و زندان و محدودیت. بسیارند کسانی که میان "مصونیت" و "محدودیت" فرق نمینهند وبا نام آزادی و رهایی از قید و بند به خرابی حصار تقوا فتوا میدهند.
قدرمشترک پناهگاه و زندان "مانعیت" است اما پناهگاه مانع خطرها است، و زندان مانع بهرهبرداری از موهبتها و استعدادها. اینست که علی(ع) میفرماید: "اعلموا، عبادالله، ان التقویدار حصن عزیز، والفجوردار حصن ذلیل، لایمنعاهله، ولا یحرزمن لجاالیه. الا و بالتقوی تقطع حمه الخطایا"
"بندگان خدا بدانید که تقوا حصار و باروئی بلند و غیر قابل تسلط است و بیتقوائی و هرزگی حصار و باروئی پست است که مانع و حافظ ساکنان خود نیست و آن کس را که به آن پناه ببرد حفظ نمیکند، همانا با نیروی تقوا نیش گزنده خطا کاریها بریده میشود."
علی(ع) در این بیان عالی خود گناه و لغزش را که به جان آدمی آسیب میزند به گزندهای از قبیل مار و عقرب تشبیه میکند، میفرماید نیروی تقوا نیش این گزندگان را قطع میکند.
علی(ع) در برخی از کلمات تصریح میکند که تقوا مایه اصلی آزادیها است، یعنی نه تنها خود قید و بند و مانع آزادی نیست، بلکه منبع و منشا همه آزادیها است. در خطبه 228 میفرماید: "فان تقویالله مفتاح سداد و ذخیره معاد و عتق من کل ملکه و نجاه من کل هلکه"
"همانا تقوا کلید درستی، و توشه قیامت، و آزادی از هر بندگی، و نجات از هر تباهی است."
مطلب روشن است، تقوا به انسان آزادی معنوی میدهد، یعنی او را از اسارت و بندگی هوا و هوس آزاد میکند، رشته آز و طمع و حسد و شهرت و خشم را از گردنش برمیدارد و باین ترتیب ریشه رقیتها و بردگیهای اجتماعی را از بین میبرد، مردمی که بنده و برده پول و مقام و راحتطلبی نباشند، هرگز زیر بار اسارتها و رقیتهای اجتماعی نمیروند.
در نهجالبلاغه درباره آثار تقوا زیاد بحث شده است و ما لزومی نمیبینیم درباره همه آنها بحث کنیم، منظور اصلی اینست که مفهوم حقیقی تقوا در مکتب نهجالبلاغه روشن شود تا معلوم گردد که این همه تاکید نهجالبلاغه بر روی این کلمه برای چیست؟
در میان آثار تقوا که بدان اشاره شده است از همه مهمتر دو اثر است:
یکی روشن بینی و بصیرت، و دیگر توانائی بر حل مشکلات و خروج از مضایق و شدائد. و چون در جای دیگر به تفصیل در این باره بحث کردهایم و به علاوه از هدف این بحث که روشن کردن مفهوم حقیقی تقوا است، بیرون است، از بحث درباره آنها خودداری میکنیم.
ولی در پایان بحث تقوا دریغ است که از بیان اشارات لطیف نهجالبلاغه درباره تعهد متقابل "انسان" و "تقوا" خودداری کنیم.
تعهد متقابل
در نهجالبلاغه، با اینکه اصرار شده که تقوانوعی ضامن و وثیقه است در برابر گناه و لغزش، به این نکته توجه داده میشودکه در عین حال انسان از حراست و نگهبانی تقوا نباید آنی غفلت ورزد. تقوا نگهبان انسان است و انسان نگهبان تقوا و این دو محال نیست، بلکه دور جایز است.
این نگهبانی متقابل از نوع نگهبانی انسان و جامه است که انسان نگهبان جامه از دزدیدن و پاره شدن است وجامه نگهبان انسان از سرما و گرما است، و چنانکه میدانیم قرآن کریم از تقوا به جامه تعبیر کرده است: و لباس التقوی ذلک خیر علی علیه السلام درباره نگهبانی متقابل انسان و تقوا میفرماید: "ایقظوا بها نومکم و اقطعوا بها یومکم و اشعروها قلوبکم و ارحضوا بها ذنوبکم... الا قصونوهاو تصونوها و تصونوا بها"
"خواب خویش را بوسیله تقوا تبدیل به بیداری کنید ووقت خود را با آن به پایان رسانید و احساس آن را در دل خودزنده نمائید و گناهان خود را با آن بشوئید... همانا تقوا را صیانت کنید و خود را در صیانت تقوا قرار دهید." و هم میفرماید: "اوصیکم عبادالله یتقویالله فانها حقالله علیکم و الموجبه علیالله حقکم و ان تستعینوا علیها بالله و تستعینوا، بها علی الله"
بندگان خدا، شما را سفارش میکنم به تقوا، همانا تقوی حق الهی است و برعهده شما و پدید آورنده حقی است از شما بر خداوند، سفارش میکنم که بامدد از خدا به تقوا نائل گردید و با مدد تقوا به خدا برسید.