18 فروردین 1395, 2:2
هميشه درباره اعتماد به نفس و فوايد آنكه باعث ميشود انسان به چه مراحلي در زندگي برسد بسيار شنيدهايم ولي شايد به اين فكر نكرده باشيم كه اين اعتماد به نفس بيشتر از اندازه ممكن است چه مشكلهايي ايجاد كند كه از آن به عنوان اعتماد به نفس كاذب ياد ميشود. اعتماد به نفس كاذب به دليل فقدان خودآگاهي صحيح در فرد به وجود ميآيد. وقتي كه فرد خود را نميشناسد ممكن است از آن چيزي كه هست خود را بيشتر يا كمتر در نظر بگيرد. زماني كه فرد با توجه به ناآگاهي از تواناييهاي خود بيشتر از ظرفيت و تواناييهاي خود را در نظر ميگيرد گرفتار اعتماد به نفس كاذب ميشود و اگر كمتر از حد توانايي خود را در نظر بگيرد دچار خود كم بيني كاذب ميشود. معمولا اين افراد که دچار عدم خودآگاهي صحيح يا عدم ارزيابي صحيح از خود هستند دچار اعتماد به نفس كاذب ميشوند. امكان دارد فرد خود را بشناسند اما ارزيابي از ميزان تواناييهايش نداشته باشد به همين دليل به توانمنديهاي خود بيشتر از آن چيزي كه هست اعتماد ميكند. دو عامل عدم ارزيابي صحيح و عدم خود ارزيابي از خودآگاهيهاي افراد باعث ميشود كه فرد گرفتار اعتماد به نفس كاذب شود. فرد براي داشتن اين آگاهي و خودارزيابيها بايد بتواند فرهنگ محيطي كه در آن زندگي ميكند را ارزيابي كند. معمولا افرادي دچار اعتماد به نفس كاذب ميشوند كه نميدانند جامعه به چه ميزان از توانايي آنها نياز دارد. يكي از دلايل از دست دادن واقع بيني نسبت به خودمان را ميتوانيم در تربيتهاي زمان كودكي مان دنبال كنيم. زمانيكه والدين بيدليل و بيش از اندازه و در زمان نامناسب تشويقمان كنند يا به عنوان مثال براي انجام دادن وظايف عادي ما، هداياي بزرگ و فوقالعاده تهيه ميكنند! با فعال شدن مساله خود بزرگ بيني در درونمان، تنها نقاط قوت خود و نقاط ضعف سايرين را ميبينيم و دچار خودشيفتگي ميشويم!احتمالاً بسياري از ما كم و بيش در بخش يا بخشهايي از زندگي دچار اين اختلال هستيم. زمانيكه دچار اين مساله هستيم مسلماً قادر به برقراري ارتباط سالم با ديگران نيز نخواهيم بود. ارتباط بر بستري از نياز و رفع نياز شكل ميگيرد و زمانيكه ما نسبت به وضعيت خودمان واقع بين نباشيم قادر به برقراري ارتباط مناسب نيز نيستيم! چراكه غالباً انتظارات و توقعات بيش از اندازهاي از سايرين داريم كه مانع ارتباط صحيح خواهد شد. اين اختلال دشواريهاي زيادي را در روابط بين فردي خصوصا زناشوئي ايجاد ميكند چون فرد خودشيفته هميشه حق به جانب است و دنيا بايد بر محور او بچرخد و ابر و باد و مه و خورشيد به خاطر او در فعاليت باشند! با اين ويژگيها به خود حق ميدهد كه با ديگران مثل يك ابزار برخورد كند چون فكر ميكند كه از همه بالاتر است. افرادي كه با انسانهاي خودشيفته رابطه تنگاتنگ دارند بايد توجه كنند كه اگر از طرف اين افراد مورد ملامت يا عيب و ايرادگيري قرار بگيرند، نبايد به آن اهميت زيادي بدهند. اين عيبگيريها و سرزنشها مربوط به جهانبيني و ديدگاههاي خاص اين خود شيفتگان است. يك زن و شوهر جوان خانه خود را عوض كرده بودند. يك روز خانم خانه كه از پشت پنجره اتاق خود منزل همسايه را مشاهده ميكرد، به همسرش گفت: «نميدانم چرا لباسهاي اين همسايه كه روي بند آويزان شده اينقدر كثيف است، انگار او اين لباسها را با آب كثيف شستو شو ميكند». هر بار كه اين خانم از پشت پنجره اين لباسهاي همسايه را ميديد اين مساله را با شوهر در ميان ميگذاشت. يك روز صبح كه خانم طبق معمول به طرف پنجره رفته بود تا لباسهاي همسايه را مشاهده كند، با تعجب و خوشحالي به همسرش گفت: «بالاخره انگار صداي نق زدنهاي من به گوش همسايه اثر كرد، امروز لباسهايش بسيار تميز است». شوهرش لبخندي زد و گفت: «عزيزم لباسهاي او همان لباسهاست، من امروز پنجره اتاقمان را شُستم». خود شيفتگان به خاطر عدم شست و شوي پنجره ديدگاه خودشان همهچيز ديگران را تيره و تار ميبينند. آنها براي پر كردن خلأ اعتماد به نفس خود تمام تلاش و كوشش خود را ميكنند تا به ديگران بقبولانند كه چقدر مهم هستند.
يكي از مباحث قابل توجه در موضوع اخلاق مديريت، بحث شتابزدگي يا عجله است. اين صفت مذموم اخلاقي، اگر چه براي همه اقشار در بخشهاي مختلف زندگي فردي و اجتماعي، آثار سوء فراوان دارد، لكن در مديريتها و رهبريها، منشأ خطرات و زشتيهاي بيشتري خواهد بود. بخش قابل توجهي از مشكلات و نابسامانيهايي كه در حوزه مديريتها رخ مينمايد، ناشي از همين خلق است. امام علي (ع) در فرمان خويش به مالك اشتر ميفرمايند: <اي مالك بپرهيز از شتابزدگي در كارها پيش از آنكه زمانش فرا رسدن> (نهج البلاغه، نامه 53) . در معناي لغوي «عجله» چنين بيان شده است: «خواستن چيزي و در جستوجوي امري برآمدن، پيش از آنكه وقت آن فرا برسد»، يعني قبل از آنكه شرايط، لوازم و مقدمات كافي براي انجام امري فراهم شود، كسي وارد آن كار بشود و اقدام نمايد. شتابزدگي اقسام متعددي دارد. يكي از اقسام شتابزدگي، قضاوتهاي شتابزده يا تلقي و برداشتهاي عجولانه است. بدين معني كه قضاوت نمودن درباره يك حادثه، يا رسيدن به يك برداشت و تلقي درباره يك جريان، متوقف بر دستيابي به پارهاي قراين، شواهد، مدارك و اسناد است و اينها همه به منزله مقدمات پيدايش آن قضاوت و برداشت هستند. اگر كسي بدون ملاحظه آن مقدمات يا غفلت از پارهاي از آنها به قضاوت يا برداشت قاطعي برسد، ميگوييم، گرفتار قضاوت عجولانه و برداشت شتابزده شده است. قسم دوم از اقسام شتابزدگي، تصميم شتابزده است. وقتي تصميميرا شتابزده ميخوانيم كه مقدمات كافي براي تصميمگيري فراهم نيامده باشد. قسم سوم، اقدامات شتابزده است كه همانند دو قسم قبلي قابل توضيح است. به نظر ميآيد كه يك ترتيب منطقي ميان اقسام سهگانه شتابزدگي وجود داشته باشد يعني تلقيها و برداشتهاي شتابزده زمينه تصميمگيريهاي شتابزده را فراهم ميآورد و تصميمات عجولانه زمينهسازاقدامات شتابزده هستند. شتابزدگي در قرآن كريم و روايات معصومين (ع) بهشدت مورد تقبيح و نكوهش قرار گرفته است. در روايتي از رسول خدا (ص) آمده است: «تاني و آرامش از خداست و شتابزدگي از شيطان است» (بحارالانوار، ج77، ص147). در برخي از روايات، شتابزدگي موجب ندامت و پشيماني معرفي شده است. حضرت علي (ع) ميفرمايد: «از شتابزدگي بپرهيزيد كه پشيماني به بار ميآورد» (همان، ج71، ص338).
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان