دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

جلب رضایت حق، غایت تهذیب اخلاق

مرحوم علامه طباطبایی(ره) برای اصلاح نفس و تهذیب اخلاق سه روش را در مباحث خود مطرح نموده‌اند. روش اول که «توجه به فواید دنیایی فضایل» بود و نیز روش دوم که «توجه به فواید اخروی فضایل» بود، در نوشتار قبل مورد بحث قرار دادیم.
جلب رضایت حق، غایت تهذیب اخلاق
جلب رضایت حق، غایت تهذیب اخلاق
نویسنده: علی مهدوی

در سایه سار اندیشه علامه طباطبایی (ره)

مرحوم علامه طباطبایی(ره) برای اصلاح نفس و تهذیب اخلاق سه روش را در مباحث خود مطرح نموده‌اند. روش اول که «توجه به فواید دنیایی فضایل» بود و نیز روش دوم که «توجه به فواید اخروی فضایل» بود، در نوشتار قبل مورد بحث قرار دادیم. در این شماره به روش سوم می‌پردازیم.

مرحوم علامه طباطبایی(ره) روش و مسلک سومی را که مختص و ویژه قرآن کریم است، مطرح می‌نماید و معتقد است که این روش در هیچ یک از کتب آسمانی یافت نمی‌شود و از هیچ یک از آموزشهای پیامبران الهی نقل شده است و در هیچ یک از مکاتب فلاسفه و حکمای الهی دیده نشده است و آن عبارت از این است که انسانها در این روش به گونه‌ای تربیت می‌شوند که جا برای رذایل اخلاقی نمی‌ماند و به تعبیری اوصاف رذیله و خوی‌های ناستوده از طریق رفع و پیشگیری از بین می‌رود نه از طریق دفع و درمان یعنی اجازه نمی‌دهد که رذایل در دلها راه یابد تا اینکه درصدد برطرف کردنش اقدام نماید، بلکه دلها را آنچنان با علوم و معارف خود پر می‌نماید که دیگر جایی برای رذایل باقی نمی‌ماند.‌

در توضیح این روش می‌فرمایند: هر عملی که آدمی برای غیر خدا انجام می‌دهد، به خاطر قصد و جهت و منظوری می‌باشد و آن منظور یا دستیابی به عزت است و یا به خاطر حفاظت از شری است که از آن می‌ترسد پس وقتی که انسان با تعلیمات قرآنی به این باور رسیده باشد که عزت و قدرت منحصر به خدای متعال است دیگر از کسی هراس نداشته و در این صورت تمامی پستی ها و بدی ها از دلش شسته می‌شود و دل و جانش به زیور صفاتی از فضایل آراسته می‌شود، صفاتی از قبیل تقوای بالله و عزت به واسطه او و نیز مناعت طبع و غنای نفس و هیبتی الهی و ربّانی. و نیز در آیات الهی ملکیت مختص خدای متعال دانسته شده به این معنی که هر آنچه هست در قدرت اوست و هیچ موجودی از موجودات بی نیاز از او نیستند و بلکه استقلال منحصر در ذات خدای متعال می‌باشد و در صورتی که ایمان به این حقیقت باشد دیگر بویی از استقلال در خود و متعلقات خود سراغ نخواهیم داشت و هیچ گاه غیر خدا را اراده نخواهیم کرد و بلکه نمی تواند غیر خدا را اراده کند و در برابر او خضوع نماید و یا از کسی بترسد و یا به غیر او امید داشته باشد و یا به چیزی دیگر سرگرم شود و از چیزی لذت و بهجت ببرد و به غیر او توسل و اعتماد نماید و یا تسلیم غیر او شود و یا امور را به غیر او واگذارد.

در این روش انسان اخلاقی فقط وجه حق تعالی را اراده می‌نماید آنکه هستی همه به هستی او و بقای همه به بقای اوست. توجه به آیاتی که انحصار قدرت، حیات، علم، احاطه، خلق و مانند آن از صفات کمالی را به خدای متعال نسبت می‌دهد، این باور را در ما ایجاد می‌کند که باید همه چیز خود حتی اخلاق و صفات و ویژگی‌ها و رفتار خویش را برای او منظور نمود تا به ابدیت و جاودانگی نایل گشت.

آنچه که به عنوان نتیجه بحث می‌توان ذکر کرد اینکه مکتب و مشرب اول که مربوط به حکما و فلاسفه قدیم بوده تنها به سوی حق اجتماعی فرا می‌خواند و مکتب دوم تنها به سوی حق واقعی و کمال حقیقی، یعنی آنچه مربوط به سعادت آدمی در آخرت است دعوت می‌نماید و اما مکتب سوم که مکتب اسلام و قرآن است آدمی را به سوی حقی دعوت می‌کند که نه ظرف اجتماع گنجایش آن را دارد و نه آخرت و آن خدای متعال است. این مکتب، اساس تربیت خود را بر این پایه نهاد، که خدا یکی است و شریکی ندارد و این زبربنای دعوت اسلام است که بنده خالص بار می‌آورد و بندگی محض را نتیجه می‌دهد. و با چنین مسلکی بوده که افراد بی شماری از بندگانی صالح و علمایی ربانی و اولیایی مقرب از مرد و زن تحویل جامعه بشری و انسانی داده است و روشن است که میان این مسلک فاصله وجود دارد و این تفاوت هم در نتیجه و هم در راه است. زیرا به واسطه این مسلک است که او رضای خالق را به همه چیز حتی بر خود ترجیح می‌دهد و اوست که به خاطر خشم الهی از خشم خود صرف نظر می‌کند و به واسطه این محبت و شور و عشق گاهی به کارهایی دست می‌زند که عقل اجتماعی آن را نمی پسندد. چون ملاک اخلاق اجتماعی هم همین عقل اجتماعی است و نیز گاهی به کارهایی دست می‌زند که با فهم عادی که اساس تکالیف عمومی و دینی است قابل فهم و درک نیست و البته این تفاوت احکام بر اساس عقل و نیز بر اساس حبّ امری واضح و روشن است.

حضرت علامه طباطبایی(ره) در جای دیگر در تفاوت این سه مسلک می‌فرماید: مقتضای مسلک اول این است که نفس را باید اصلاح کرد و ملکات را تعدیل نمود تا صفات خوبی به دست آید که مردم و جامعه آن را بستایند و در مسلک دوم غرض سعادت حقیقی و دائمی یعنی به کمال رساندن ایمان به خدا و ایمان به آیات اوست، چون خیر آخرت، سعادت و کمال واقعی است نه سعادت و کمال در نظر مردم به تنهایی، ولی در عین این فرق، هر دو مسلک در این معنا شریکند که هدف نهایی آنها فضیلت انسان از نظر عمل است. ولی در مسلک سوم غرض از تهذیب اخلاق تنها و تنها رضای خداست نه خودآرایی به منظور جلب ثنا و بارک الله مردم و به همین جهت مقاصدی که در این فن است در این سه مسلک مختلف می‌شود. لذا در این مسلک فوایدی در نظر سالک است و در آن دو مسلک دیگر فوایدی دیگر. و از این رو اعتدال خلقی در مسلک سوم با آنچه در مسلک اول و دوم است متفاوت است.

توضیح اینکه با توجه به اینکه عشق به جمال و زیباپسندی فطری بشر است چه اینکه خدای متعال فرمود:

پس کسی که ایمانش رو به شدت و زیادی است دلش مجذوب تفکر درباره پروردگارش می‌شود همیشه دوست می‌دارد به یاد او باشد و اسمای حسنای محبوب خود را در نظر آورد و محبوبش را منزه از هر نقصی می‌داند و ترقی می‌کند بدانجا که زمانی که به عبادت می‌ایستد گویی فقط او را می‌بیند و او نیز برای بنده‌اش تجلی می‌نماید و در این هماهنگی محبت او به خدا بیشتر و بیشتر می‌شود. چنین کسی در تمام حرکات و سکناتش از فرستاده خدا پیروی می‌کند چون وقتی کسی خداوند را دوست بدارد آثار دوستی را دوست خواهد داشد. این بنده حق به حدی از پیوند می‌رسد که غیر پروردگارش را دوست نخواهد داشت و دلش جز به محبوبش خاضع و خاشع نمی‌شود. و در این موقعیت و جایگاه هر زیبایی و جمالی و بهایی را جلوه‌ای از زیبایی و جمال و بهاء او می‌داند، همه آیه و نشانه او می‌شود و برای آیه خودیت و نفسیتی غیر از حکایت از صاحب نشان نمی‌ماند و اوست که رشته محبت خود را از هر چیز بریده و منحصر به پروردگارش می‌نماید و به غیر از خدای متعال و جز در راه خدا محبتی در دل او راه پیدا نمی‌کند و آنچه را که به او دوستی می‌ورزد در طول دوستی و محبت خدای متعال می‌باشد. و از این روست که ادراک و طرز تفکر و رفتارش به طور کلی تغییر می‌کند به تعبیری هیچ چیز را نمی‌بیند مگر آنکه خدای سبحان را قبل از آن و با آن مشاهده می‌نماید و موجودات در نظرش از مرتبه استقلال ساقط می‌شوند.

صور علمیه و طرز فکر چنین کسی با دیگران متفاوت خواهد بود. برای اینکه دیگران به هر چیزی که نظر می‌کنند از پشت حجاب استقلال نگاه می‌کنند ولی او این حماسه را پس زده و این عینک را از چشم برداشته است این از نظر علم و طرز فکر و همچنین از نظر عمل با دیگران فرق دارد، او از آنجایی که غیر خدا را دوست نمی دارد قهرا جز تحصیل رضای او هدفی ندارد، اگر چیزی می‌خواهد و اگر امیدش می‌دارد، اگر از چیزی می‌ترسد، اگر اختیار می‌کند و یا صرف نظر می‌نماید و یا مایوس می‌شود یا استجابتش می‌کند یا راضی می‌شود یا خشمناک می‌شود همه‌اش برای خداست. در این مسلک همه غرض‌ها که وصول به تک تک فضایل است به یک غرض که آن رضایت الهی است تبدیل می‌شود. ‌

مقاله

نویسنده علی مهدوی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS