3 مهر 1397, 0:0
درباره حیا و مصادیق و آثار آن، مضامین مختلفی در قرآن کریم آمده است. کلمه «استحیاء» در داستان حضرت موسی(ع) و دختران شعیب آمده است؛ آنجا که میفرماید:
«فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیاء»(قصص:25).
همچنین روایات بسیاری درباره اهمیت حیا و فضایل آن، مخصوصاً برای خانمها، وارد شده که جای تامّل و دقت فراوان دارد. مضمون بعضی از این روایات این است که «حیا» و «ایمان» با یکدیگر تلازم دارند؛ به این معنا که اگر حیا از انسان سلب شود، ایمان هم از بین خواهد رفت. در برخی دیگر از روایات به این نکته اشاره شده است که کار انسان بیحیا به آنجا میکشد که ربقه اسلام از گردنش برداشته میشود؛ یعنی خدای ناکرده از کفر سر در میآورد. نظیر این روایت که از امام باقر(ع) نقل شده است:
«الحیاءُ والایمانُ مقرونانِ فی قَرْن فاذا ذَهَبَ اَحَدُهما تَبِعَهُ صاحبُهُ»
حیا و ایمان قرین یکدیگرند، پس هرگاه یکی از آنها برود دیگری نیز خواهد رفت.
همچنین روایاتی به این مضمون داریم که اگر اراده خداوند بر این قرار بگیرد که کسی یا قومی را هلاک کند، یعنی به خاطر اعمال بدشان بخواهد آنها را مواخذه نماید، حیا را از ایشان میگیرد:
«اذا اراد اللّهُ عزّ و جل هلاکَ عبد نَزَعَ منهُ الحیاء»
«حیا که از انسان گرفته شد، دیگر حیات حقیقی برای وی مفهومی نخواهد داشت».
متاسفانه گاهی از این مسئله سوء برداشت میشود و برخی حیا را با هر نوع خجالت کشیدن مساوی میگیرند. بر این اساس، چنین نتیجه گیری میکنند که چون خجالت کشیدن موجب سلب اعتماد به نفس میگردد و افراد خجالتی معمولاً موفقیتی در اجتماع ندارند، پس نباید زیاد روی مسئله حیا تاکید کرد! این سوء برداشت از آنجا ناشی میشود که مفهوم حیایی که مورد تاکید نظام ارزشی اسلام میباشد، به درستی تبیین نگردیده است. چطور ممکن است که حیا با آن ارزش بالایی که دارد آن قدر تنزل پیدا کند که با کم روییها و خجالت کشیدنهای بیجا مساوی تلقی شود؟!
«حیا» در روان شناسی به عنوان یکی از انفعالات روانی معرفی میشود. یکی از ویژگیهای کلی حالات روانی این است که با هیچ تعریف خاصی نمیتوان آنها را به کسی که فاقد آنها است، شناساند. برای مثال، شما نمیتوانید به کسی که هنوز برایش حالت تعجب پیش نیامده، بفهمانید تعجب به چه معنا است. مفهوم عشق نیز از همین مقوله است؛ یعنی تا انسان مزه آن را نچشیده باشد، نمیتواند حقیقت آن را درک کند. بنابراین، با صرف تعریف از این گونه مفاهیم، نمیتوان به حقیقت آن حالات روحی پی برد. حیا هم چنین خصوصیتی دارد، منتها چون برای همه انسانها کمابیش این حالت پیش میآید، میتوانند آن را درک کنند. در روایتی، مُفَضَّل بن عمر از امام صادق(ع) نقل میکند که آن حضرت میفرمایند: «آن خصلتی که خداوند ویژه انسانها قرار داده و حیوانات از آن محرومند، حیا است».
برکات بسیاری بر حیا مترتب است. بسیاری از مردم هستند که اگر این خصلت را نداشته باشند، به هیچ اصل اخلاقی پایبند نمیشوند؛ به تعهدات خود عمل نمیکنند، امانتها را به صاحبانشان بر نمیگردانند، دروغ میگویند و به تدریج به همه صفات پست آلوده میشوند. آنچه موجب میشود مردم از بسیاری رذایل اخلاقی مصون بمانند، حیا است. در مورد منشا به وجود آمدن حیا در انسان باید بگوییم دو چیز منشا آن میشود: یکی تمایل انسان به بی عیب و نقص بودن، و یکی هم علاقه به پوشاندن عیوب احتمالی خود از دیگران. انسان هنگامی از چیزی خجالت میکشد که بداند عیبی از او ظاهر شده و دیگری نسبت به آن آگاهی پیدا کرده است. اگر از انسان رفتار زشتی سر بزند که دیگران بفهمند؛ یعنی عیب زشتی که در وجودش نهفته است بر دیگران ظاهر شود، حالتی به وی دست میدهد که همان خجالت کشیدن است. این حالت، حالت مطلوبی برای انسان نیست، بلکه حالتی رنج آور و ناراحت کننده است. به حسب همان روایتی که از امام صادق(ع) نقل شد، فایده این کار این است که انسان برای جلوگیری از بروز چنین حالتی، سعی میکند کار زشتی مرتکب نشود تا مبادا در نزد دیگران عیوبش آشکار گردد و موجب خجالت و سرافکندگی اش شود. انسان فطرتاً به گونهای آفریده شده است که اگر متوجه شود عیوبش بر دیگران ظاهر شده و یا احتمال بدهد که ممکن است دیگران به عیوب وی پی ببرند، ناراحت میشود و درصدد برمیآید تا عیب خود را بپوشاند. این حالت، در اصطلاح منطق، از اَعراض خاص انسان است که انسان را از حیوان متمایز میسازد. بنابراین، معلوم میشود که این امری فطری است که انسان نمی خواهد زشتیهای وجودش را دیگران ببینند و اگر عیوبش بر دیگران آشکار گردد، حالت خجالت به وی دست میدهد. این حالت ناراحت کننده، همان «حیا» است.
اگر انسان از اینکه وجودش عیب ناک باشد، باکی نداشته باشد و هیچ گاه از این حالت ناراحت نشود، هر رفتار زشتی ممکن است از او سر بزند. انسان برای این که خجالت بکشد، باید ذاتاً خواهان بی عیب و نقص بودن باشد. علاقه به کرامت نفس که فرعِ حبّ ذات است، لازمه وجود انسان میباشد. از این رو، اگر انسان احساس نماید که برخی از امور با کرامت نفسش منافات دارد، درصدد رفع آنها بر میآید. انسان برای این خجالت میکشد که دوست دارد از هر جهت کامل باشد. علاقه به کرامت نفس و آبرومندی وقتی با رغبت به پوشاندن عیوب از دیگران همراه شد، حالت خجالت برای انسان پدید میآید.
اگر خداوند حبّ نفس و حبّ کرامت نفس را در وجود انسان قرار نداده بود، چه بسا هیچ گاه انسان دنبال کسب کمالات و فضایل اخلاقی نمیرفت.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان