4 خرداد 1395, 0:12
خسران يا زيانكاري از موضوعاتي است كه بارها در قرآن كريم مورد توجه قرار گرفته است، به گونهاي كه ريشه «خسر» 65 بار با مشتقات مختلف در اين كتاب مقدس آمده است.
بطور كلي خسران در لغت به معني زيان كردن، كم شدن و نيز نقصان، گمراهي و هلاكي است. [علي اكبر، دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 7، ص 9776-9777] «خسْر» بر وزنهاي مختلف آمده است، اما در قرآن فقط بر وزن «فُعْلْ» و در باب «فعِل يفْعلُ» و به دو حالت لازم و متعدي ذكر گرديده است. [همان] در قرآن كريم، «غرم»، «غبن» و «تبّ» تقريباً مترادف با «خسر» به كار رفتهاند.
راغب در مفردات درباره معناي خسران مطلبي گفته كه حاصل آن چنين است: «خُسران» در اصطلاح، يعني كم شدن سرمايه زندگي كه به انسان نسبت داده ميشود و ميگويند: «خسِر فُلانٌ» يعني او زيان مند شد و خسارت ديد. گاهي نيز خسران به كار و عمل تعلق ميگيرد و ميگويند: «خسِرتْ تِجارتُه».
گاهي واژه خسران درباره دستاوردهاي زندگي مثل مال و مقام دنيايي است و گاهي درباره زيان مندي در دستاوردها و نتايجي كه از حالات نفساني حاصل ميشود مثل از دست دادن صحت و سلامت و عقل و ايمان و ثواب كه اين قسم همان چيزي است كه خداوند در قرآن آن را «خُسران مُبين» ناميده است. [ابوالقاسم حسين بن محمد بن فضل، راغب اصفهاني، ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن راغب اصفهاني، به تحقيق سيد غلامرضا، خسروي حسيني، تهران، مرتضوي، 1362، ج1، ص652-653] و مقصود ما از خسران معنوي آدمي نيز همين است.
همانگونه كه زيانكاري در امور مادي نسبي است؛ هم افرادي كه بطور كامل ورشكسته شدهاند و هم افرادي كه سود كمتري در كسب و كار خود به دست آوردهاند، هر دو خود را زيانكار ميپندارند، در امور معنوي نيز زيانكاري نسبي است. اولياي الهي خود را ملامت و سرزنش ميكنند كه چرا با فراهم بودن شرايط نتوانستهاند به سود و منفعت كامل دست يابند و از اين لحاظ خويشتن را زيانكار ميبينند، اما افراد ديگري هستند كه زيان آنان به مراتب بيشتر است و نه تنها سودي به دست نياوردهاند، بلكه ضررهاي سنگيني نيز دامنگيرشان شده است. در هر حال، قرآن كريم و روايات، مصاديق مختلفي را براي افراد زيانكار معرفي كرده است: «قُلْ هلْ نُنبِّئُكُمْ بِالْأخْسرِين أعْمالًا. الّذِين ضلّ سعْيهُمْ فِي الْحياةِ الدُّنْيا وهُمْ يحْسبُون أنّهُمْ يحْسِنُون صُنْعًا... » اين آيات در قرآن كريم، زيانكارترين افراد را اشخاصي معرفي ميكند كه عمل زشتي را انجام دادهاند، اما گمان ميكنند كه رفتار نيكي انجام ميدهند. شيطان با سوءاستفاده از فطرت خيرخواهانه انسانها، با وسوسههاي خود، اين پندار نادرست را در ذهن آنان شكل ميدهد كه رفتار نادرست خويش را زيبا ببينند. اما درباره اينكه چرا آنان زيانكارترين افرادند، مفسران نكات زيبايي را مطرح كردهاند كه ما بخشي از مطالب ارائه شده در يكي از تفاسير [3] را در اختيارتان قرار ميدهيم: «در زندگى خود و ديگران بسيار ديدهايم كه گاه انسان كار خلافى انجام مى دهد، در حالى كه فكر مى كند كه كار خوب و مهمى انجام داده است، اينگونه جهل مركب ممكن است يك لحظه يا يك سال، يا حتى يك عمر، ادامه يابد، و راستى بدبختى از اين بزرگتر تصور نمى شود و اگر مى بينيم قرآن چنين كسانی را زيانكارترين مردم نام نهاده دليلش روشن است براى اينكه كسانى كه مرتكب گناهى مى شوند اما مى دانند خلافكارند غالباً حد و مرزى براى خلافكارى خود قرار مى دهند، و لا اقل چهار اسبه نمى تازند، و بسيار مى شود كه به خود مى آيند و براى جبران آن به سراغ توبه و اعمال صالح مى روند، اما آنها كه گنهكارند و در عين حال گناهشان را عبادت، و اعمال سوءشان را صالحات و كژىها را درستى ها مى پندارند، نه تنها درصدد جبران نخواهند بود بلكه با شدت هر چه تمامتر به كار خود ادامه مى دهند، حتى تمام سرمايه هاى وجود خود را در اين مسير به كار مى گيرند... ». در روايات اسلامى تفسيرهاى گوناگونى براى «اخسرين اعمالا» آمده است كه هر يك از آنها اشاره به مصداق روشنى از اين مفهوم وسيع است، بى آنكه آن را محدود كند. در حديثى از اصبغ بن نباته مى خوانيم كه شخصى از امير مومنان على (عليه السلام) از تفسير اين آيه سوال كرد، امام فرمود: منظور يهود و نصارى هستند، اينها در آغاز بر حق بودند سپس بدعت هايى در دين خود گذاردند و در حالى كه اين بدعتها آنها را به راه انحراف كشانيد، گمان مى كردند كار نيكى انجام
مى دهند... در ادامه همان حديث مى خوانيم كه ايشان پس از ذكر گفتار فوق فرمود: خوارج نهروان نيز چندان از آنها فاصله نداشتند! در حديث ديگر مخصوصاً اشاره به رهبانها (مردان و زنان تارك دنيا) و گروه هاى بدعت گذار از مسلمانان شده است.
مسلّماً تعصب هاى شديد، غرورها، تكبر، خودمحورى، و حب ذات از مهمترين عوامل پيدايش اينگونه پندارهاي غلط است. گاه تملق و چاپلوسى ديگران، و زمانى در گوشه انزوا نشستن و تنها به قاضى رفتن، سبب پيدايش اين حالت مى شود، آنچنان كه به جاى احساس شرمندگى و ننگ از اين زشتيها، احساس غرور و افتخار و مباهات مى كند.
ظلم از جمله عوامل عملي است كه سبب خسران انسان ميشود. يكي از معانی ظلم به زيان انداختن خود و خانواده يا از دست دادن بهشت و نعمتهاي بهشتي است و اين ظلم خود ظلم به آيات الهي است و ظلم به آيات الهي يعني تكذيب اين آيات كه منجر به ضلالت و گمراهي و نهايتا خسران زدگي ميشود.
اين معنا در آيات 45 شوري، 9 اعراف و 177-178 همين سوره ديده ميشود.
گناه فسق و عصيان از فرمانهاي الهي نقش محوري در خسران وجودي انسان دارد.
چنانکه قرآن كريم ميفرمايد: «الّذِين ينقُضُون عهْدالله مِن بعْدِ مِيثاقِهِ و يقْطعُون ما أمرالله بِهِ أن يوصل ويفْسِدُون فِي الأرْضِ أُولئِك هُمُ الْخاسِرُون» [بقره، آيه 27] آن چه سبب فسق آدمي ميشود غفلت او از ياد خداست كه در آیات 108-109 به آن اشاره شده است و به همين ترتيب غفلت از ياد خدا نتيجه ماديگري و دنيا طلبي و احاطه شيطان بر انسان است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان