نویسنده: فرشته محیطی
خشم و غضب در انسان، هیجانی نفسانی است که به سبب علل و عوامل ظاهری پدید میآید و انتقام را در انسان بر میانگیزد. اما خشم در خداوند به معنای عقاب و انتقام الهی است.
نویسنده در این مطلب با تحلیل انواع و اقسام خشم در انسان براساس آموزههای وحیانی اسلام، تأثیر و نقش منفی خشم را در خشم گیرنده و نیز جامعه مورد بررسی قرار داده است.
ماهیت خشم و غضب
غضب که در فارسی از آن به خشم تعبیر میشود، (لغت نامه، دهخدا، ذیل واژه غضب) یک حالت نفسانی در انسان است که مبدأ آن اراده انتقام است. (جامع السعادات، نراقی، ج1، ص 321-322)
آنچه که در علم اخلاق به عنوان قوه غضب در انسان به آن اشاره میشود، قوهای تحریک کننده برای دفاع از خود و دفع ضرر و زیان از نفس، مال و عرض است. بنابراین، هر کسی متعرض جان و مال و آبروی آدمی شود، این قوه، شخص را تحریک میکند تا آن را دفع کند و درصدد انتقام برآید.
انسان در حالت خشم، پرخاشگر و تندخو میشود و خون در قلب به هیجان و غلیان در میآید و شخص برای انتقام وارد عمل میشود. حرکت برخاسته از خشم پرخاشگرانه، تند و شدید و همراه با بازتابهای هیجانی در چهره و رفتار و کردار است و نفس خشمگین انسان به منظور غلبه و شکست دادن و خرد کردن کسی یا چیزی که عامل خشم بوده وارد عمل میشود.
غضب و خشم برای خداوند نیز به کار میرود و در آیات و روایات از خشم خداوند بسیار سخن به میان آمده و انسان را از آن پرهیز داده است؛ اما هیچ تردیدی نیست که مراد از غضب در خداوند همان معنای گفته شده و مصطلح در انسان نیست؛ زیرا برای خداوند حالات هیجانی و نفسانی نیست؛ بنابراین مراد از غضب در خداوند، همان انتقام (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 608، ذیل واژه «غضب») و یا عقاب الهی (لسان العرب، ج10، ص 78، «غضب») است. این معنای دوم از احادیث اهل بیت (ع) برای خداوند وارد شده است.
اقسام و مراتب خشم
غضب و خشم اصطلاحی در انسان دارای اقسام و مراتب چندی است که در علم اخلاق به آن توجه داده شده است. مرحوم نراقی غضب را با سه حالت افراط، تفریط و اعتدال همراه دانسته است.
1- مرتبه افراط: این غضب نابجا و ناپسند و مذموم است؛ چرا که آن حالتی است که غضب بر انسان غلبه کرده و حاکم بر او شود، بگونه ای که از حدود عقل و شرع بگذرد و از موازین آنها تجاوز نماید.
در این موارد، شخص هنگام برخورد با مسائل و مواجهه با بعضی برخوردها از حالت عادی خارج شده و هیجانات نفسانی، او را بی اختیار میسازد. خشم و انتقام به او هجوم آورده و آتش انتقام در درونش شعله ور میشود و تمام وجودش را میگیرد. در این حالت شخص تحت سیطره هیجانات نفسانی قرار دارد. این مرتبه از افراط به دو گونه رخ مینماید:
الف- به مقتضای برخی جهات و علل در باطن میماند و در عمل به ظهور نمیرسد.
ب- علاوه بر غلبه سخت بر باطن در عمل و گفتار نیز ظاهر گشته موجبات جنایات و گناهان بزرگ و تبعات ناشی از آنها میشود. گاه چنان است که شقاوت ابدی انسان را رقم میزند؛ چرا که در این حالت عقل و فکر و تمام قوای روحی و جسمی شخص تحت تأثیر غضب، مغلوب گشته و نوعی دیوانگی دفعی بر شخص غضب کننده عارض میشود و در این حالت فرمان عقل و حدود شرع تعطیل میگردد و شخص بیرون از دایره عقل و شریعت عمل میکند.
پس میتوان این نوع از غضب را همان جنون و دیوانگی لحظه ای دانست؛ چنانکه امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود:
الحده ضرب من الجنون لان صاحبها یندم فان لمیندم مجنونه مستحکم؛
تندی و زود به خشم آمدن نوعی جنون است؛ زیرا صاحب آن از کار خود پشیمان میشود و اگر پشیمان نشود جنون او بسیار ریشه دار و محکم است. (جامع السعادات ج1 ص 982)
2- مرتبه تفریط: در این مرتبه شخص نه تنها فاقد غضب نابجا و مذموم است؛ بلکه فاقد غضب ممدوح و بجا هم هست، در جایی که عقل و شرع حکم به غضب میکنند شخص غضب نمیکند و بی تفاوت میماند؛ مانند غضب در برابر کفار، معاندین، مشرکین، ستمگران، مفسدین، اهل طغیان و کسانی که حرمات الهی را هتک میکنند. برای چنین شخصی جنگ بین ایمان و کفر، مؤمن و کافر، صالح و طالع و نظایر این، معنا و مفهومی ندارد. این مرتبه را باید نوعی جبن، ترس و سستی دانست که از رذائل اخلاق انسانی است.
3- مرتبه اعتدال غضب: این مرتبه عبارتست از غضب داشتن در جای غضب و اجتناب نمودن و پاک بودن از غضب نابجا. به عبارتی دیگر در جایی که شرعاً و عقلاً باید غضب داشت، غضب میکند و در جایی که شرع و عقل از آن منع میکند، خود را حفظ میکند. این نوع غضب نه تنها رذیله و پست از نظر اخلاق نیست؛ بلکه از فضائل، خصال کریم و از علائم ایمان و توحید و نیز نشانه صدق و اخلاق در عبودیت و همچنین از لوازم حب خداوند متعال است؛ از مصادیق این نوع غضب میتواند به خشم و غضب حضرات معصومین علیهم السلام در جنگها و در مقابل ظالمین و مفسدین اشاره کرد.
خداوند درباره این غضب معتدل عقلی و شرعی، میفرماید:
«محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلامن الله و رضوانا سیماهم فی وجوههم من اثر السجود»
محمد(ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند. پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است. (فتح، آیه 92)
پس در یک جمع بندی میتوان غضب انسانی را به سه قسم تقسیم کرد که هر کدام از آنها احکام خاصی را از خوب و بد و شایسته و ناشایست به دنبال خواهد داشت. پس در حالت افراط غضب، انسان از پیروی عقل و شرع خارج میشود و غضب بد و ناشایست است؛ در حالت تفریط، شخص در موردی که باید شرعاً و عقلاً خشم کند، غضبی از خود نشان نمیدهد و این نیز یک رذیله اخلاقی چون ترس و جبن است؛ و در حالت اعتدال، انسان هر جا سزاوار است خشم کرده، و نیز هر جا سزاوار نیست خشم نمیکند که این از خشمهای پسندیده و اخلاقی است. (جامع السعادات، ج 1، ص 132-223)
قوه غضب، از صفات و لوازم انسانیت
با دقت و تحلیل در آنچه مرحوم نراقی از اقسام و مراتب خشم و غضب بیان کرده روشن میشود که نمیتواند بیش از دو حالت داشته باشد؛ زیرا نوع تفریطی آن اصلاً خشم و غضب نیست؛ چرا که صاحب نفس در این حالت، اصولاً از قوه غضبی بی بهره است و هیچ واکنش هیجانی نسبت به علل و عوامل خشم برانگیز از خود بروز نمیدهد؛ بلکه دچار نوعی فقدان قوه غضب و بیماری است و از حالت طبیعی خارج است؛ زیرا چنین شخصی قوه دافعه نداشته و نمیتواند از خود و مواضع و حقوق و اعتقادات خود دفاع کند.
پس باید گفت که دارنده قوه غضبی اجازه تسلط به هیجانات نفسانی داده یا آن را کنترل و مدیریت کرده است که در این صورت همان حالتهای افراطی و اعتدالی خواهد بود و اما قسم تفریط به معنای فقدان قوه غضبی در شخص و بیانگر نوعی بیماری روانی در چنین شخصی است.
بر اساس آموزههای اسلامی، خشم معتدل امری مثبت و ارزشی است و اینکه انسان اصلاً خشم نمی گیرد. یک امر منفی و ضد ارزشی تلقی میشود؛ پس نمیتوان گفت که خشم مطلقاً خوب یا بد است؛ زیرا با توجه به متعلق و نوع عملکرد صاحب خشم میبایست درباره ارزش بودن و ضد ارزشی بودن آن قضاوت کرد.
پیامبر(ص) با توجه به نوع تسلط انسان بر غضب یا غضب بر انسان به داوری درباره خشم و جایگاه ارزشی ضد ارزشی آن میپردازد و میفرماید:
الا ان خیر الرجال من کان بطی الغضب سریع الرضا
بدانید که بهترین انسانها کسانی هستند که دیر به خشم آیند و زود راضی شوند. (نهج الفصاحه، ح 964)
این بدان معناست که اصل خشم گرفتن یک امر طبیعی و از صفات ذاتی انسان و از لوازم انسانیت است؛ چنانکه داشتن قوه شهوانی نیز از صفات و لوازم انسان است و هیچ کس نمیتواند آن را سرکوب کند؛ زیرا سرکوب قوای طبیعی انسان از جمله غضب و شهوت به معنای خروج از انسانیت و ماهیت انسانی است و آثار و تبعات بسیار زیانباری متوجه شخص میکند و این افراد فاقد یا سرکوب کننده را باید بیمار دانست که از سلامت و تعادل شخصیتی رنج میبرند.
از سویی دیگر، اصولاً داشتن قوه غضبی برای انسان ضروری است و اگر انسانی از این قوه بی بهره باشد، دچار نوعی اختلال شخصیتی و بیماری روحی و روانی است که باید درمان شود.
خشمهای شیطانی
با نگاهی به آنچه گذشت به روشنی میتوان از دو قسم خشم و غضب یاد شده، فهمید که کدام یک خشم شیطانی است که به سبب تسلط هواهای نفسانی پدید آمده و انسان را از حالت اعتدال خارج کرده و به سمت اقدامات جنون آمیز و خشونت بار میکشاند.
پیامبر(ص) در تبیین این معنا، این نوع خروج قوای شهوانی و عفتی از حالت اعتدال را به معنای ولایت شیطان میداند؛ چرا که هواهای نفسانی یعنی خروج از اعتدال نفس و تسلط قوا بر بدن، همان خواسته ابلیس است و انسان شهوتران و زود خشم که کنترل بر نفس خود ندارد، تحت ولایت شیطان است. پیامبر میفرماید: خشم از شیطان و شیطان از آتش آفریده شده است و آتش با آب خاموش میشود، پس هر گاه یکی از شما به خشم آمد، وضو بگیرد. (نهج الفصاحه، ح660)
خشم پارهای از آتش است و چنانکه گفته شد ابلیس نیز از آتش است و گرایش این صفت در انسان به سمت شیطانی شدن بسیار است. پس باید کاری کرد که این آتش در دلهای ما راه نیابد و جان ما به آتش شیطانی نسوزد. پیامبر(ص) میفرماید:
بدانید که خشم، پاره آتشی در دل انسان است. مگر چشمان سرخش و رگهای گردنش را [هنگام خشم] ندیده اید. هر کس چنین احساسی پیدا کرد، روی زمین بنشیند. (سنن الترمذی، ج 3، ص 823، ح 2286)
باز پیامبر(ص) فرموده:
ما تجرع عبد جرعه افضل عندالله من جرعه غیظ کظمها ابتغاء وجه الله
انسان هیچ جرعه ای ننوشید که نزد خدا از جرعه خشمی که برای رضای خدا فرو خورد بهتر باشد. (نهج الفصاحه، ح 8262)
خشم، آدمی را از دایره اعتدال بیرون برده و خوبیهای او را میپوشاند و زشتی هایش را آشکار میسازد؛ زیرا این چنین خشمی ریشه در ولایت شیطان دارد. همانگونه که شیطان بدترین همنشین برای آدمی است. (نساء، آیه 83) غضب شیطانی نیز این گونه است؛ چنان که امام علی(ع) میفرماید:
بئس القرین الغضب: یبدی المعائب ویدنی الشر و یباعد الخیر؛
خشم، همنشین بسیار بدی است: عیبها را آشکار، بدیها را نزدیک و خوبیها را دور میکند. (غررالحکم، ج3، ص725، ح7144)
ضرورت مدیریت خشم
انسان باید به تربیت خشم خود بپردازد؛ زیرا اگر کسی میخواهد با ادب باشد نمی تواند با خشم، ادب داشته باشد، پس برای اینکه ادب داشته باشیم میبایست غضب را از خود دور سازیم؛ چرا که غضب موجب میشود که رفتارهای غیرمتعادل و غیرعقلانی داشته باشیم.
غضب و شهوت که از قوای انسانی هستند به طور طبیعی بر انسان نوعی تسلط دارند، پس انسان نباید کاری کند که این سلطه، تقویت و کامل شود و انسان به خشم دایمی و زودخشمی گرفتار شود و از مدیریت آن توسط عقل و فطرت ناتوان شود. امیرمؤمنان امام علی(ع) به انسانها در این باره هشدار میدهد و میفرماید:
هرگز در خشم گرفتن شتاب مکن؛ چرا که به صورت عادت بر تو مسلط میشود. (غررالحکم، ح786)
کسی که بر نفس خود تسلط نداشته و عقلش بر وجودش حاکم نیست، با همه صفات خوبی که دارد، با زود خشمی خویش به همه آن صفات خوب و پسندیده اخلاقیاش آسیب وارد میکند. از این رو گام مهم تقوا، مدیریت قوای نفسانی از جمله قوای شهوانی و غضبی و مانند آن است.
هر کس خردمندتر و در مراتب عقل بالاتر باشد، مدیریت وجودش از سوی عقل کاملتر خواهد بود. پس کمال عقل را میبایست در مدیریت قوای نفسانیاش جست وجو کرد. در تحلیل قرآنی تقوا مبنای سنجش و ارزیابی کرامت و بزرگی آدمی است. (حجرات، آیه31) همچنان که تقوا چیزی جز مدیریت و کنترل وجود انسان از سوی عقل نیست. پس هر کسی در مراتب عقلی به کمال نزدیک تر باشد، باتقواتر و بزرگوارتر خواهد بود. بر این اساس، در مراتب و مقامات انسانها میبایست به این میزان و ترازو سنجش توجه کرد. از این رو از نظر قرآن، حتی پیامبران با همه ارج و قربی که در پیشگاه خداوند دارند، نمیتوانند بیرون از دایره عقل و تقوا رفتار کنند. هر چه عقل و تقوای فرد بالاتر و قویتر باشد، در نزد خداوند کریم تر و بزرگوارتر است. از این رو اهل بیت(ع) که در کمال در هر چیزی به تمامیت رسیدهاند، مالک خشم خود هستند و هرگز خشم، ایشان را از دایره حق و حقیقت بیرون نمیبرد و خارج از عقل و فطرت گام بر نمیدارند. امام صادق(ع) درباره اهل بیت(ع) و شیعیان واقعی خود، اینگونه میفرماید:
لیس منا من لم یملک نفسه عند غضبه؛
کسی که هنگام خشم خوددار نباشد، از ما نیست. (کافی، ج2، ص763، ح2)
خشم شیعه نیز میبایست مانند خشم اهل بیت(ع) مدیریت شده و بر مدار حق باشد. امام علی(ع) درباره صفات شیعیان میفرماید:
شیعتنا المتباذلون فی ولابتنا، المتحابون فی مودتنا المتزاورون فی احیاء امرنا الذین ان غضبوا لمیظلموا و انرضوا لمیسرفوا، برکه علی من جاوروا سلم لمن خالطوا؛
شیعیان ما کسانیاند که در راه ولایت ما بذل و بخشش میکنند، در راه دوستی ما به یکدیگر محبت مینمایند، در راه زنده نگه داشتن امر و مکتب ما به دیدار هم میروند. چون خشمگین شوند، ظلم نمی کنند و چون راضی شوند، زیاده روی نمیکنند، برای همسایگانشان مایه برکتند و نسبت به همنشینان خود در صلح و آرامش هستند. (کافی، ج2، ص623، ح42)
خداوند به پیامبران خویش هشدار میدهد که اجازه ندهند حتی برای امر خیر و الهی، مدیریت عقل تزلزل یابد و انسان از دایره تقوا بیرون رود. به سخن دیگر، هدف، وسیله را توجیه نمیکند؛ و شخص نمیتواند به صرف اینکه برای خدا و خیر است، اجازه تسلط قوا بر عقل را بدهد که نشانههای آن زود خشم گیری و عجله بر اساس خشم زودهنگام است. از این رو، خداوند به پیامبر(ص) از شتاب در غضب نسبت به مردم، همچون یونس(ع) هشدار میدهد (قلم، آیات 48 و 94؛ روح المعالی، ج61، جز29، ص26) چرا که غضب زودهنگام و شتاب آلوده حضرت یونس(ع) موجب شد تا از سوی خداوند تنبیه و مجازات شود و در شکم نهنگی عظیم چهل شبانه روز زندانی و اسیر شود تا به ذکر معروف یونسیه و توسل نجات یابد. (انبیاء، آیه78)
برای اینکه انسان به تقوا دست یابد و نفس او پاکیزه گردد میبایست بر قوای نفسانی خویش از جمله غضب چیره شود و آن را با عقل مدیریت کند. از این رو امیرمؤمنان علی(ع) خواهان مدیریت شهوت و غضب از طریق عقل میشود که نشانه کمال عقل انسانی نیز است؛
جاهد شهوتک و غالب غضبک و خالف سوءعادتک، تزک نفسک و یکمل عقلک و تستکمل ثواب ربک؛
با هوا و هوس خود جهاد کن؛ بر خشمت مسلط شو و با عادتهای بد خود مخالفت کن تا نفست پاکیزه شود، عقلت به کمال برسد و از پاداش پروردگارت بهره کامل ببری. (غررالحکم، ج3، ص536، ح4760)
حلیم کسی است که عقل او به کمال باشد و انسانهای عاقل دارای صفت کمالی حلم و بردباری هستند. از این رو نشانههای کمال عقل را در حلم و شناخت افراد بردبار را در مدیریت خشم و هنگام خشم بروز آن میدانند. امام صادق(ع) میفرمایند:
ثلاثه لاتعرف الافی ثلاث مواطن: لایعرف الحلیم الا عندالغضب ولا الشجاع الاعند الحرب ولا اخ الا عند الحاجه ؛
سه کساند که جز در سه جا شناخته نمیشوند؛ بردبار جز در هنگام خشم، شجاع جز در جنگ و دوست و برادر جز در هنگام نیازمندی. (بحارالانوار، ج78، ص 229، ح9)
از این آیات و روایات به دست میآید که انسان خشمگین تسلطی بر اندیشه و رفتار و کردار خود ندارد؛ از این جهت است که امیرمؤمنان علی(ع) به مردمان هشدار میدهد که از زودخشمی پرهیز کنند؛ چرا که افکار و رفتار آدمی را تحت تأثیر شدید خود قرار میدهد و مدیریت انسان بر پندار و گفتار و کردارش را از دست میدهد، چرا که انسان خشمگین، ناتوان در تصمیم گیری درست است. اما کسی که بر خشم خویش مسلط است، همواره تصمیمهای درست و رفتارهای مناسب خواهد داشت. امام علی(ع) در این باره میفرماید:
اقدرالناس علی الصواب من لم یغضب؛
تواناترین مردم در تشخیص درست، کسی است که خشمگین نشود. (غررالحکم، ج2، ص 840، ح 7403)
آثار و درمان خشم
حسادت از صفات شیطانی است. از این رو حسود زود خشم میگیرد. پس میبایست ریشه خشم و حسادت را سوزاند و بدانیم که این صفات شیطانی مانع از رشد و اعتدال انسان است. امام علی (ع) در بیان صفات شیطانی حسادت و خشم میفرماید:
«الحسود سریع الوثبه، بطی العطفه»
حسود زود خشمگین میشود و دیر کینه از دلش میرود. (بحارالانوار، ج 73، ص625، ح 92)
از آثار خشم شیطانی، سلطه شیطان بر خروج از ولایت الهی است. کسی که خشم برادر مؤمن خود را بر میانگیزد بداند که تبعات و آثار زیانباری دارد که از جمله آن جدایی از دوست مؤمن و برادر ایمانی است.
از نظر اسلام شجاع ترین مردم کسی است که بر خشم خویش مسلط باشد و همچنین بهترین مردم از نظر اسلام کسی است که هنگام خشم مقاومت کند و اجازه ندهد که خشم بر او مسلط شود. امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید:
خیرالناس من ان اغضب حلم و ان ظلم غفر و ان اسیء الیه احسن؛
بهترین مردم کسی است که اگر او را به خشم آورند، بردباری نماید و چنانچه به او ظلم شود؛ ببخشاید و چون به او بدی شود، خوبی کند. (غررالحکم، ج3، ص430، ح5000)
کسی که دوست دارد محل رحمت الهی قرار گیرد و در قیامت به او خشم گرفته نشود، میبایست در دنیا خودش را از خشم نسبت به دیگران نگه دارد تا پاداش بازداشتن از خشم خود را در قیامت، اینگونه به دست آورد. امام باقر (ع) در اینباره میفرماید:
من کف غضبه عن الناس کف الله عنه عذاب یوم القیامه
کسی که خشمش را از مردمان باز دارد خداوند نیز در روز قیامت عذابش را از او باز میدارد. (جهاد النفس، ح 235)
انسان نواقص و عیوب بسیاری دارد که میتوان آن را با خوش خویی نهان داشت، اما اگر اجازه بدهیم که خشم و غضب بر ما مسلط شود همه نواقص نهان آشکار میشود و آدمی رسوا میگردد. حالت هیجانی در نفس به سبب خروج از اعتدال و تعادل، آدمی را در فضای آسیب زا قرار میدهد و پوششهای طبیعی را برمی دارد و نواقص را آشکار میسازد. از این رو سفارش میشود که با کاهش خشم، نواقص را بپوشانیم و خود را رسوا نسازیم. امام صادق(ع) دراینباره میفرماید:
من کف غضبه ستر الله عورته
کسی که جلوی خشمش را بگیرد خداوند نقصها و کاستیهای او را میپوشاند. (جهاد النفس، ح 825)
کسی که جاهل است و خواهان علم حصولی و شهودی است، میبایست شهوات خود را مدیریت کند و تقوا پیشه گیرد که تقواپیشگی درهای علم شهود را به روی آدمی گشاید. (بقره، آیه 282) از این رو درپندهای پیامبر (ص) آمده کسانی که خواهان تعلیم الهی هستند، باید به مدیریت قوای نفسانی مانند خشم مبادرت ورزند. امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل میکند که:
مردی به پیامبر (ص) عرض کرد: ای رسول خدا چیزی به من بیاموز، حضرت فرمود: برو و خشمگین مشو. (جهاد النفس، ح 425)،
این چیزی که حضرت(ص) به ایشان آموخته است خود نه تنها گرههای کور در زندگی او را میگشاید بلکه درهای علم و دانش شهودی را برای این شخص میگشاید.
خداوند از کسانی که خشم خویش را مهار کنند، به محسن یاد میکند. در حقیقت مهار خشم و عفو از دیگران و رفتارهای آنان، نوعی احسان است و آدمی را به مقام احسان میرساند.(آل عمران، آیه 431).
مدیریت خشم در اسلام بسیار مهم و ارزشمند دانسته شده است؛ چرا که خشم عامل بسیاری از مشکلات برای فرد و جامعه است. از این رو یکی از معیارهای انتخاب دوست در اسلام، اعتدال در خشم دانسته شده است؛ به این معنا که شخص بتواند خشم خود را مدیریت کند و مغلوب خشم نشود. برای رسیدن به این معنا میبایست چند بار فرد را آزمود تا دانست که در مدیریت خشم چگونه است تا او را به عنوان دوست برگزید؛ زیرا چنان که آیات و روایات بیان کرده اند، خشم و شیطان دوستان یکدیگرند و کسی که با انسان زود خشم رفاقت میکند، قرین بدی از جنس شیطان برای خود برگزیده است. امام صادق(ع) میفرماید:
من غضب علیک ثلاث مرات و لم یقل فیک سوءاً افاتخذ لنفسک خلیلا؛
هر کس سه بار بر تو خشم گرفت ولی به تو بد نگفت، او را برای خود به دوستی انتخاب کن. (معدن الجواهر، ص43)
این مدیریت میبایست نسبت به همگان باشد، ولی نسبت به نزدیکان و دوستان و خویشان و زیردستان مهمتر است. از این رو اگر اصل زودخشمی ناپسند است، نسبت به این گروهها بدتر و زشت تر و در این میان نسبت به زیردستان بدترین است.
راههای بسیاری برای مدیریت و مهار نفس بیان شده است که یکی از این راه ها، مصافحه و دست دادن است که مانع خشم میشود. امام رضا (ع) میفرماید:
تزاوروا تحابوا و تصافحوا و لاتحاشموا؛
به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید. (بحارالانوار، ج78، ص743)
امام علی(ع) نیز داروی خشم را بردباری و حلم عقلانی میداند و میفرماید:
الحلم یطفی نار الغضب والحده توجج احراقه
بردباری، آتش خشم را فرو مینشاند و تندی آن را شعله ورتر میکند. (غررالحکم، ج2، ص123، ح3602)
از جمله راهکارهای مدیریت خشم، وضو گرفتن و آب زدن است. پیامبر(ص) در تعلیل این عمل و تأثیر آن میفرماید: خشم از شیطان و شیطان از آتش آفریده شده است و آتش با آب خاموش میشود، پس هر گاه یکی از شما به خشم آمد، وضو بگیرد. (نهج الفصاحه، ح660)