4 خرداد 1395, 0:17
موضوع سخن انتقادپذيري و پرهيز از تملقگوئي و نقش آن در كمال انسان است. در تبيين و نتيجهگيري اين بحث تذكر چند نكته ضروري است:
نكته اول اينكه: انسان مصون از عيب و خطا نيست و جز برگزيدگان خدا يعني پيامبران و ائمه عليهم السلام كه به لباس عصمت آراستهاند همه انسانها در هر سطح و جايگاهي كه باشند به نوعي در معرض خطا و اشتباه و انحراف قرار دارند. بهفرموده يوسف صديق (ع) كه حتي خود را در جايگاه پيامبري از خطا و گناه مبرّا ندانست و گفت: اگر خداي بزرگ و مهربان برآدمي رحم نياورد هيچ انساني از خطر نفس امّاره در امان نيست و به كمك خداوند نياز دارد. آفريدگار جهان و انسان نيز با پيامبران برگزيده خود در موارد مختلف از اين حقيقت سخن گفته تا مبادا انسانها را غرور دست دهد و از وادي توحيد دور افتاده و در معرض خودباوري و خود محوري كه پرتگاه شرك است قرار گيرند. نمونه آن داستان داودپيامبر (ع) است كه در معرض آزمايش الهي قرار گرفت كه اگر لحظهاي غفلت عارض شود پيامبر خدا نيز ممكن است به خطاي در داوري گرفتار آيد. باري آدمي با خصلت ذاتي خود از وسوسه نفس مصون نيست و اگر نگهداري خداوند و صيانت او نباشد به گناه ميافتد و با اين توضيح مختصر معناي «عصمت» كه همانا نگهداري خداوند و نظارت و هدايت و كنترل بندگان برگزيده اوست روشن ميگردد، چرا كه آنها كه مقرر است سرمشق ديگر انسانها باشند، خطا و گناه از اعتبار آنها ميكاهد و اعتماد مردم را سست ميكند و نخواهند توانست نقش هدايتگر خويش را در علم و عمل براي جامعه بشري ايفا كنند. بطور خلاصه از پيامبران و امامان معصوم و برگزيدگان ويژه خدا كه بگذريم كه عصمت خداوندي حافظ و نگهدار آنهاست، همه انسانها در معرض خطا و گناه قرار دارند و لازمه چنين خصلتي است كه آدميان بايد همواره مراقب خود باشند و از خداوند مدد بخواهند و به بندگان صالح خدا تاسّي جويند و رهنمودهاي آنان را مد نظر قرار دهند و پيوسته در حال مجاهده با نفس باشند و لحظهاي غفلت روا ندارند و اين مراقبت دائمي و محاسبه و تفكر و تذكر سرمايه سلوك آنها باشد تا بتوانند راه پرخطر كمال را طي كنند و از اين گذرگاه خطير سالم عبور نمايند در حالي كه از وسوسه و خطر شيطان و نفس امّاره در امان بمانند. اين فرآيند اخلاقي تا لحظههاي آخر عمر بايد ادامه پيدا كند كه در هيچ حال و در هيچ شرایطي انسان از شرّ نفس و وسوسه شيطان مصون نيست چرا كه شيطان و نفس براي هر مقطعي از حيات انسان دامها و تله هايي دارند كه رهايي از آنها مجاهدت دائمي را طلب ميكند...
نكته دوم: خصيصه حبّ نفس و نقش آن در مسير حيات مادي و معنوي انسان و آثار مثبت و منفي آن است. بر اساس اين خصلت آدمي در جلب منفعت و دفع مضرت ميكوشد و در صيانت خويش تلاش ميكند. اين خصلت ذاتي كه در هر موجود زندهاي وجود دارد با نگاه مثبت سپر دفاعي است كه خطرات را دفع و منافع را جذب و شرایط ادامه حيات را تكميل ميكند. افزون بر اين اگر خصيصه ذاتي حبّ ذات به درستي هدايت شود عامل سعادت جاوداني انسان است. چرا كه هيچ كسي بدبختي و بدفرجامي خود را نميخواهد و بطور جدّ انسان خواهان خير است چنانكه قرآن كريم ميفرمايد: «و انّه لحبّ الخير لشديد» و كدام خير برتر و بالاتر از سعادت جاودانه انسان در حريم امن الهي و حيات ابدي. پس چرا انسانها با دست خود خود را به هلاكت ميافكنند و به دشمن ديرين خود شيطان سر ميسپارند يا تسليم نفس امّاره ميشوند يا در دام راهزنان و حراميان ميافتند؟ براي اينكه در تشخيص خير و شرّ به اشتباه افتاده و لذت حاصل را بر سعادت پايدار آخرت ترجيح ميدهند و سيه روزي را براي خود فراهم ميسازند. بهطور خلاصه اگر غريزه حبّ نفس به درستي هدايت شود سرمنشأ خير و سعادت دوجهاني خواهد بود. اما با نگاه ديگر: غريزه يا خصيصه حبّ نفس ميتواند خطرآفرين باشد و از خودخواهي، غرور، خودمحوري و طغيان سربر آورد و عامل سركشي، ستمكاري و حق كشي شود، آدمي عيبهاي خود را نبيند و درصدد چاره جويي برنيايد. و همين خصلت است كه آدميان را به پايمال كردن حقوق ديگران و شكستن حريم مقدسات و قتل و غارت كشانده و زمين و دريا را از فساد پر ميكند. از اين ديدگاه انسان همواره به تذكر و تنبّه و موعظه نياز دارد تا سركشي نفس و حبّ ذات را مهار كند.سازو كار اين مجاهده يكي عامل دروني كه همان مجاهده با نفس است و ديگري انتقادپذيري و حقگرايي و...است. از اينرو در روايات تربيتي اسلام به تفكر در عيوب خويش و اصلاح نفس و ضرورت نقد و پرهيز از تملق و مبارزه با چاپلوسي توصيه شده است. درباب نقد و نظر نخستين مرحله مسئوليت متوجّه انسان است كه خود را نقد كند و به رفع معايب خويش بپردازد. پيامبر گرامي اسلام در توصيف بندگان شايسته خداوند ميفرمايد: «... و تفكر في عيوبه واصلحها» در عيوب خويش بينديشد و به اصلاح آنها بپردازد. همچنين از قول امام صادق (ع) است كه ميفرمايد: «احبّ اخواني من اهدي الي عيوبي» محبوبترين برادران من كسي است كه عيبهاي مرا به من هديه كند! جالب است امام تذكر معايب را هديهاي ميداند كه برادر به برادر خود ميدهد كه نه تنها موجب رنجش نبايد باشد بلكه سبب محبوبيت بيشتر ميگردد. اين بدان خاطر است كه تذكر عيبها از باب اصلاح و دلسوزي نه از باب تحقير و نكوهش است. چرا كه آدمي گاه از عيب خود غفلت دارد و در آن ميماند و هرگز اصلاح نميشود ولي هرگاه برادر ديني با عنوان آينه مؤمن نقطه ضعفها و عيبها را به تصوير كشد همانند آينهاي است كه چهره آدمي را از عيب ميزدايد و لذا در روايت آمده: «المؤمن مرآت المؤمن» مؤمن آيينه مؤمن است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان