همراه با اندیشههای متفکر شهید آیتالله بهشتی در مسیر بازسازی اخلاقی جامعه در ابعاد فردی، اجتماعی و سیاسی - 3
دروغ تاکتیکی، از اخلاق سیاسی اموی تا اخلاق سیاسی ماکیاولی
یکی از گرفتاریهای بزرگ جامعه ما که دامنگیر برخی از جریانهای فکری و سیاسی و بعضی از کارگزاران در تشکیلات مختلف و مرتبط با کلیت نظام سیاسی و حکومتی میباشد و متاسفانه از این جریانها و جناحها و حاکمان سیاسی به میان اقشار مردم راه مییابد و بسیاری از آنان را با خود همراه و هم هدف میسازد، "دروغ تاکتیکی" میباشد.
دروغ تاکتیکی پدیده جدیدی نیست و درون مایه آن همان معصیت بزرگ و گناه کبیرهای است که به نام "دروغ" میشناسیم و در فرهنگ و معارف اسلامی به شدت مذمت و نکوهش شده است. در واقع، دروغ تاکتیکی از انواع و اقسام دروغها به شمار میرود و همان آفات و آسیبهای ناشی از گناهکاریهای مبتنی بر کذب و دروغ، از این نوع دروغ نیز تولید میشود.
قبل از هر چیز لازم است با مفهوم دروغ تاکتیکی آشنا شویم و برای این منظور اشارهای مجمل به "استراتژی" و "تاکتیک" ضروری میباشد.
استراتژی یعنی طرح و برنامههای کلی برای رسیدن به هدفهای تعیین شده. این واژه ابتدا در امور نظامی متداول گردید و مفهوم آن مدیریت طرح و برنامهریزی در فنون عملیاتهای نظامی برای نیل به اهداف اساسی و معین است. ولی به مرور "استراتژی" در امور اقتصادی و سیاسی و تحت عناوین "استراتژی اقتصادی" و "استراتژی سیاسی" نیز کاربرد پیدا کرد.
امروز در امور سیاسی و به منظور دستیابی به قدرت و حکومت، این واژه تداول خاص دارد و در این نوشتار نیز همین کاربرد موردنظر میباشد.
به همراه واژه استراتژی، واژه "تاکتیک" نیز کاربرد پیدا میکند. مفهوم تاکتیک، شیوههای عملی گوناگون برای تحقق استراتژی میباشد. این تاکتیکها یا شیوههای عملی در موضوعات مختلف ظهور و بروز دارد که توسط برخی از افراد و گروهها در اخلاق و مذهب نیز ظهور و عینیت مییابد.
در بخش رذایل اخلاقی که "دروغ" یکی از ضدانسانیترین آنهاست، "دروغ تاکتیکی" به صورت یک روش عملی منحط و کثیف، برای دستیابی به استراتژی یا هدف اساسی و نهایی توسط جریانها و احزاب سیاسی فاسد و نظامهای سیاسی ناصالح ظاهر میشود.
در هنگامههای تقابل جریانها و نظامها و حاکمان سیاسی "حق" و "باطل"، جبهه باطل برای مبارزه با جبهه حق و از میدان خارج کردن رهبران و شخصیتهای حق مدار، با ایجاد جنگ روانی درصدد تحقق بحران عمومی بر میآیند تا از این طریق حق را باطل جلوه دهند و باطل را حق بنمایانند و حاکمان و شخصیتهای ظالم را روی کار آورند و رهبران وشخصیتهای عادل را منزوی سازند. اینجاست که "دروغ تاکتیکی" به صورت یک روش عملی برای نیل به اهداف و مقاصد ناسالم توسط جریانها و جناحها و حکمرانان باطل به بهرهبرداری درمیآید و در میان مردم، صالح و خدومترین رهبران و مدیران و شخصیتها، فاسد و خائن معرفی میشوند و راه برای انزوای آنان هموار میگردد.
سابقه دروغ تاکتیکی بسیار طولانی است و ریشه در گستره تاریخ دارد، لکن بارزترین جلوههای آن در دوران حاکمان اموی به ظهور درآمد و از آن پس تا امروز در حاکمان ظلم گستر و فاسد امتداد یافته است.
معاویه برای مقابله با حضرت امام علی بن ابیطالب(ع) حیلهها و ترفندهای گوناگونی را به کار برد که یکی از آنها دروغ تاکتیکی بود. این روش شیطانی برای دستیابی به هدف نهایی معاویه که ایجاد جنگ روانی علیه پیشوای مسلمین و آماده کردن زمینههای مساعد برای به شهادت رساندن او بود در کنار سیاستهای دیگر همچون تهدید و تطمیع افراد و رویارو قراردادن آنان با حکومت اسلامی، بسیار نتیجه بخش بود.
معاویه برای تحقق روش دروغ تاکتیکی که اصلی از اصول اخلاق سیاسی اموی به شمار میرود، افراد خاصی را که در جامعه شناخته شده بودند و در میان مردم اشتهار داشتند اجیر کرد و با سرمایهگذاری اقتصادی و تطمیع مالی، به جعل احادیث دروغ و ساختگی واداشت.
"سمره بن جندب" یکی از این افراد بود. او در حکومت معاویه قاضی بود و به امر قضاوت میپرداخت.
معاویه به سمره بن جندب صد هزار درهم داد که روایتی جعل کند که آیه ذیل درباره حضرت علی(ع) نازل شده است:
"و منالناس من یعجبک قوله فی الحیوه الدنیا و یشهدالله علی ما فی قلبه و هو الد الخصام، و اذا تولی سعی فیالارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل والله لایحب الفساد"
"بعضی از مردم (مانند اخنس ابن شریق که یکی از منافقان بود" با گفتار دلفریب خود تو را به شگفت آرند تا از چربزبانی و دروغ به متاع دنیا رسند و از نادرستی و نفاق، خدا را بر راستی خود گواه گیرند و این کس بدترین دشمن اسلام است. و چون از حضور تو دور شود (و قدرت یابد) کارش فتنه و فساد است و بکوشد تا حاصل خلق به باد فنا دهد و نسل بشر را قطع کند، و خداوند مفسدان را دوست ندارد."
همچنین معاویه علاوه بر این درخواست از سمره بن جندب، از او طلب کرد آیه ذیل را که درباره منزلت حضرت علی(ع) نازل شده است، به دروغ درباره ابنملجم روایت کند:
"و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاتالله والله رئوف بالعباد"
"بعضی از مردانند (مقصود حضرت علی(ع) است) که از جان خود در راه رضای خدا درگذرند (مانند شبی که علی(ع) به جای پیامبر در بستر خوابید) و خداوند دوستدار چنین بندگان است."
سمره بن جندب قبول نکرد که این دو دروغ را درباره امیرمومنان حضرت علی(ع) نشر دهد. دروغ اول معرفی کردن امام(ع) به عنوان شخصی منافق با انتساب یکی از آیات قرآن به او، در حالی که این آیه درباره اخنس بنشریق نازل شده بود. دروغ دوم، آیه ای را که درباره شخصیت والا و مقام بزرگ امام علی(ع) نازل شده بود، به شخص فاسق و پلیدی بهنام ابن ملجم نسبت دادن و برای او منزلت و ارزش قائل شدن. معلوم بود که این دو دروغ تاکتیکی چگونه جنگ روانی علیه امام مسلمین به راه میانداخت و او را در انظار و دیدههای مردم جاهل و سطحاندیش حقیر جلوه میداد.
معاویه وقتی با امتناع و خودداری سمره بن جندب از این کار خلاف شرع مواجه شد، بیشتر او را تطمیع کرد و بر مبلغ پیشنهادی افزود و صدهزار درهم را دو برابر کرد و به دویست هزار درهم تغییر داد. سمره بن جندب باز هم نپذیرفت. معاویه مبلغ را تا سیصد هزار درهم بالا برد. او باز هم نپذیرفت. معاویه چهارصد هزار درهم پیشنهاد کرد و سرانجام با همین مبلغ این معامله سیاسی پلید انجام گردید.
گروهی دیگر نیز توسط امویان تطمیع شدند و به نشر دروغ درباره شخصیت معنوی و ملکوتی حضرت امام علی(ع) و اهل بیت(ع) پرداختند، چنان که در تاریخ اسلام ثبت است که همین قضات و راویان، حکم خروج امام حسین(ع) از دین و مشروع بودن قتل او و یارانش را صادر کردند و این گونه بود که "دروغ تاکتیکی" به عنوان حربه و روشی شیطانی در اخلاق سیاسی اموی، ضرباتی سخت و زیانآور بر پیکر دین وارد ساخت و جامعه اسلامی را به انحراف و انحطاط افکند.
دروغ تاکتیکی در اخلاق سیاسی اموی در اعصار و مقاطع دیگر تاریخ نیز توسط دستگاههای ظلم و حاکمان جور ترویج گردید. امروز که جهان بر محور تبلیغات گمراهکننده علیه اسلام میچرخد، "دروغ تاکتیکی" به صورت روش و ابزار عملی و با چهره جدیدی از اخلاق سیاسی اموی یعنی اخلاق سیاسی ماکیاولی در خارج و داخل سرزمینهای اسلامی از جمله ایران توسط جریانهای وابسته به غرب به صورت مرئی و نامرئی و خزنده و آشکار به میدانداری و تاختوتاز میپردازد و شگفتانگیز است که حتی این وابستگان در لباس دیانت میروند و ظاهر مسلمانی به خود میگیرند تا سهلتر به اهداف خود نائل آیند.
درباره ماکیاولی گفتهاند که جهانبینی او به مدت چهار قرن، در ذهن مردم دنیا مترادف با مفاهیم خباثت، ظلم و خیانت بوده است و صاحب این مکتب، مظهر یک سیاستمدار حسابگر و حیلهباز شناخته شده که فلسفهاش این است: "هدف وسیله را توجیه میکند."
در این مبحث و بر مبنای این تعریف کوتاه از ماکیاولیسم، "هدف" همان "استراتژی" میباشد و "وسیله"، "دروغ تاکتیکی" است که برای تحقق هدف و مقصد نهایی درباره همه موضوعات و همه افراد به کار میرود.
در اندیشههای سیاسی متفکر توانا شهید مظلوم آیتالله بهشتی "دروغ تاکتیکی" به صورت یک ضدارزش و ابزار و شیوه خلاف شرع و عقل نفی میگردد. موضعگیری این شهید والامقام در این باره پس از پیروزی انقلاب و از آن زمان که مشاهده کرد در میان افراد و گروههای مسلمان این روش متضاد با اسلام به مرور متداول شده است آغاز شد.
به راستی جای حیرت و حسرت است که آنچه در گذشته تاریخ در اخلاق سیاسی اموی ظهور و بروز یافت و بزرگترین ضربات را بر پیکر دین نواخت و ظلم و جور و خیانت علیه اسلام وائمه اطهار(ع) را در بالاترین مراتب روا داشت و امروز در اخلاق سیاسی ماکیاولی و توسط قدرتهای استکباری و حاکمان نظام سلطه جهانی علیه اسلام ناب محمدی(ص) و بر ضد رهبران دینی و عالمان خدوم ترویج میگردد و توسط جریان ها و احزاب سیاسی غربگرا به حیطه عمل در میآید، توسط برخی از افراد مدعی اسلام و بعضی از جریانها و جناحهای سطح اندیش مسلمان نیز در حال تحقق است!
شهید مظلوم آیتالله بهشتی در سخن ذیل بسیار قاطع و صریح، دروغ تاکتیکی را خلاف اسلام و مسلمانی میداند و بر صدق و راستی و تعهد و فداکاری و سایر ارزشهای والای اسلامی توصیه میکند:
"مسلمان، بیش از هر چیز در راستی و درستی، در صدق و امانت و صراحت،در مبارزه و جهاد و فداکاری و انفاق، در عبادت و نماز و روزه و حج، در تعهد اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر متجلی میشود. بنابراین "دروغ تاکتیکی" گفتن، تهمت زدن برای اینکه رقیبان را از میدان بدر کنیم، شایعهسازی و دروغپردازی، اینها جزو تاکتیکهای مسلمانان علوی نیست."
شهید بهشتی از یک سو به جامعه و مردم میاندیشید و سعی وافر داشت تا با تلاشهای جمعی، جامعه را از انواع و اقسام "دروغ" رهایی بخشد و از این ضلالت و انحراف بزرگ که همه چیز را از درون میپوساند و از بین میبرد و ایمان و مسلمانی را در بیراهههای معصیت و گناه میافکند نجات دهد. چنان که اعلام میکرد:
"ما به یاری خدا و با همکاری و همگامی و پشتیبانی و حضور همیشگی در صحنه از جانب شما زنان و مردان خدا، این جامعه را از "ظلمت دروغ" به "نورانیت صدق" پیش خواهیم برد..."
و از سوی دیگر میدانست که اگر بخواهد جامعه را در یک کوشش همگانی از دروغ برهاند و به راستی و صداقت برساند، قبل از هر چیز باید "حکومت" و "حاکمان" را از ارتکاب هر نوع دروغ و از جمله دروغ تاکتیکی برای از میدان به در بردن رقیبان و تخریب شخصیتها و منزوی کردن آنان باز دارد و مانع شود که در تشکیلات سیاسی این آفت و خطر بزرگ گسترش یابد. زیرا بر مبنای تعالیم دین خدا و بر اساس اخلاق سیاسی سرچشمه گرفته از نظام مدیریت اسلامی اگر زمامداران بخواهند مردم جامعه را از پلیدی گناهان از جمله دروغ برهانند و به صدق و تقوا برسانند، باید اول از خود شروع کنند و جان و روح و عرصههای مدیریت و تشکیلات حکومتی را از دروغ و سایر معاصی و مفاسد منزه سازند.
شهید مظلوم آیتالله بهشتی در این باره چنین با صلابت و صراحت سخن میگوید:
"در تشکیلات جمهوری اسلامی هر جا دروغ و خلافی ببینیم، محکم جلوی آن میایستیم، ولو آن دروغ از نظر سیاست به سود کارها تلقی شود...
شهید بهشتی در اینجا راه هر گونه توجیههای نفسانی و متضاد با اخلاق سیاسی اسلام درباره دروغ تاکتیکی را مسدود میکند ، زیرا بسیار مشاهده شده و میشود که برخی از مدیران و کارگزاران "دروغ" را با "نفع امور اقتصادی و سیاسی" پیوند میزنند و به این نتیجه میرسند که برای انجام برخی از کارها و تحقق بعضی از هدفها انجام دروغ جایز است و با این برداشتهای مبتنی بر خودخواهیهای فردی و باندی و جناحی، عملا در دامان دروغ تاکتیکی سقوط میکنند، حال آنکه این نوع نگرش فکری و گرایش عملی، همان اخلاق سیاسی اموی یا اخلاق سیاسی ماکیاولی است که این افراد با وجود آنکه نام و ظاهر مسلمانی را با خود همراه دارند، مرتکب آن میشوند.
در فرهنگ و معارف اسلامی به طور صریح و روشن دروغگویی چه به صورت عملی فردی و محدود به زندگی شخصی و کانونهای خانواده، و چه در سطح اجتماعی و در حیات جمعی، و چه در فعالیتهای سیاسی جریانها و جناحها، و چه در عرصه مدیریتهای گوناگون فرهنگی و اقتصادی و علمی و به ویژه مدیریت های کلان سیاسی، نفی و حرام و نامشروع معرفی میشود.
ائمه دین(ع) دروغ را عامل تخریب ایمان میدانند وحتی دروغ به شوخی را مردود و خطا اعلام میکنند و آن را کلید همه خبائث و پلیدیها میدانند
همچنین در متون روایی اسلام، دروغگویی زشتترین خصلت نام میگیرد و رسوا و مفتضح کننده انسان معرفی میشود و از آن به عنوان ابزار و وسیلهای که منافقان خود را با آن زینت میدهند یاد میگردد (12) و عامل فساد در هر چیزی شمرده میشود
اگر میخواهیم اوج زیبایی و کمال و جامعیت و ژرفنگری تعالیم اسلامی را دریابیم، به این حقیقت دقت کنیم که اسلام حتی "صداقت و راستگویی" رایک "تاکتیک" برای رسیدن به اهداف سیاسی یا اقتصادی و فرهنگی نمیداند، بلکه آن را یک "اخلاق" میداند. یعنی کسی نمیتواند به صداقت و راستی روی کند برای اینکه به هدفی فردی یا گروهی و سیاسی و جناحی دست یابد، زیرا در اینجا "انگیزه" و "قصد"، رضوان و خشنودی و تقرب الهی نیست، بلکه رسیدن به منافع و اهداف مبتنی بر نفسانیت فردی و گروهی است. اگر میخواهیم به راه"خدا" برویم و از "خود" برهیم، باید صداقت و راستی را اخلاق و فضیلت وارزش الهی بدانیم و به آن به صورت ابزار و تاکتیک برای نیل به مقاصد و منافع سیاسی ننگریم. در این سخن شهید مظلوم آیتالله بهشتی عمیق شویم و بیندیشیم و به آن متعهد و عامل گردیم:
"صدق و راستی، "تاکتیک" نیست، "اخلاق" است."
طبیعی است که وقتی اسلام اجازه نمیدهد صدق و راستی به صورت تاکتیک برای دستیابی به مقاصد خاص سیاسی و جناحی ریشه دوانده در نفسانیت به عرصه عمل و رفتار در آید، هرگز دروغ تاکتیکی را نیز روا نمیداند و به شدت با آن برخورد میکند.
اکنون باید برخی از افراد و بعضی از جریانها و گروههای مسلمان را که در عین دینداری و ادعای اسلامیت و با علم و یقین به اینکه هر نوع دروغ از جمله دروغ تاکتیکی گناه کبیره و موجب برانگیختن خشم خدا و عامل رشد ضلالت و انحراف در جامعه است، مورد این عتاب و خطاب قرار داد که: فاین تذهبون؟ (به کجا میروید و در کدام وادی هلاکت رخت میافکنید؟!)