نویسنده: علی خانی
نیایش، برقراری ارتباط معنوی و توجّه روح به ذات اقدس یگانه است. دعا، باعث تقویت ارتباط مستمر و مانوس شدن با مبدا هستی بخش است که تمام شئون زندگی وابسته به فیض و عنایت اوست. خواستن از او، سبب افزایش شناخت به عظمت مقام حسنای اوست تا هر چه بیشتر حجاب و گرد و غبار از دل برداشته شده و معبود محبوب را از نزدیک مشاهده کند، صفات جمال و جلال او را بهتر و روشنتر در یافته و آثار معرفت را در خود احساس نماید. دعا، نشانه انس و الفت روح و جان با ذات یکتاست و موجب حصول آرامش و سکون نفس است، مانند مشتاقی که دوست خود را یافته، از دیدارش خوشحال و از گفتارش لذّت میبرد؛ نیازها و مشکلات خود را با او در میان گذارده و پرده از رازها برداشته و آرزوهایش را بازگو میکند.
در خصوص واژه شناسی «دعا»، فیروزآبادی میگوید:
«الدعاء: الرغبة الی الله ...»،
یعنی دعا همان میل و توجه به سوی خداست».
راغب اصفهانی مینویسد: «... دعوته: اذا سالته واذا استغثة ... والدعاء الی الشیء: الحث علی قصده ...»؛ یعنی اینکه میگویی: «دعوته» هنگامی است که از او چیزی بخواهی و زمانی که از او یاری بخواهی.... خواندن به سوی چیزی به معنای کسی را به کاری و چیزی دعوت و ترغیبکردن است.... در قرآنکریم، دعا به صورتهای گوناگون در معناهای متعدد به کار رفتهاست و شاید بیشترین و مهمترین آنها همان دو معنایی باشد که از «مفردات راغب» نقل شد.
در قرآن کریم، به اهمیت و مطلوبیت دعا و نیایش توجّه ویژه شده و در مورد دعا کردن سفارش و توصیههای موکد انجام گرفته است. در اینجا به برخی از آیات در این زمینه اشاره میکنیم:
1. ادعوا ربّکم تضرُّعا و خفیة انّه لایحب المعتدین؛
«پروردگار خود را [آشکارا] از روی تضرّع، و در پنهانی بخوانید! و از [تجاوز دست بردارید] که او متجاوزین را دوست نمیدارد!»
2. وَ اِذا سَالَکَ عِبادِی عَنّی فِانِّی قَریب اُجیبُ دَعْوَةِ الدّاعِ اِذا دَعانِ؛
«و هنگامی که بندگان من، از تو درباره من سوال کنند، [بگو] من نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا میخواند، پاسخ میگویم!...»
3. قُلِ ادْعُوا اللّه اَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ ایا ما تَدْعُوا فَلَهُ الاسْماءُ الْحُسْنی؛
«بگو: خدا را بخوانید یا «رحمان» را، هر کدام را بخوانید، [ذات پاکش یکی است] و برای او بهترین نامهاست!»
4. وَ قالَ رَبُّکُمْ ادْعُونِی اَسْتَجِبْ لَکُمْ اِنَّ الَّذینَ یسْتَکْبِروُنَ عَنْ عِبادَتی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ؛
«پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا [دعای] شما را بپذیرم! کسانی که از عبادت من تکبر میورزند بزودی با ذلت وارد دوزخ میشوند!»
این آیات که امر به دعا میکند، همه نشان دهنده اهمیت دعاست.
در روایات نیز به اهمیت و فضیلت دعا توجه ویژه شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
از رسول گرامی اسلام (ص) نقل شده است: «الدّعا مُخّ العباده؛ دعا مغز عبادت است»(1). امیرمومنان(ع) نیز میفرمایند:
«احب الاعمال الی الله فی الارض الدعاء»
محبوبترین عمل نزد خداوند متعال در روی زمین، دعاست»(2).
سر اینکه در بیان امیرالمومنین دعا محبوبترین اعمال نزد خداوند معرفی شده در این آیه شریفه است که خداوند متعال فرمود:
«وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی اَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»(غافر:60)،
در کنار هم قرار گرفتن دعا و عبادت نشان میدهد دعا خود نوعی عبادت است، همان عبادت و بندگی که خداوند، آن را انگیزه خلقت عنوان کرده است: «ما خلقت الجن و الانس الالیعبدون»(ذاریات: 56) اما دعا عبادتی ویژه است، چرا که در روایتی از ابن عمار آمده است:
«قلت لابی عبدالله علیه السلام: جعلنی الله فداک ما تقول فی رجلین دخلاالمسجد جمیعا کان احدهما اکثر صلوة و الآخر اکثر دعاء فایهما افضل؟
به امام صادق عرض کردم: فدایت شوم در مورد دو شخصی که با هم وارد مسجد شدند و یکی به نماز بسیار و دیگری به دعای بسیار مشغول شد چه میگویی؟ کدام یک برتر هستند؟ قال: کل حسن قلت:
قد علمت و لکن ایهما افضل؟ امام فرمود هر دو خوب است. عرض کردم میدانم اما کدام فضیلت بیشتری دارد؟ فقال: اکثرهما دعاء اما تسمع قول الله تعالی:
«ادْعُونِی اَسْتَجِبْ لَکُمْ» إلی آخر الآیة، و قال: هی العبادة الکبری
سپس فرمود آن که بیشتر دعا میخوانده مگر نشنیدهای خدا فرمود مرا بخوانید تا استجابت کنم تا اخر آیه را تلاوت فرمودند و ادامه دادند دعا عبادت کبری است» و بالاتر از آن پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
«الدعاء مخ العبادت ولایهلک مع الدعاء احد؛
دعا مغز عبادت است و کسی که اهل دعاست نابود نمی شود»(4).
از این گفتار جایگاه و فضیلت دعا به روشنی آشکار میگردد چرا که دعا را اساس و بنیان عبادت معرفی کرده است. از امام باقر(ع) روایت شده که فرمودند:
«من من شیء افضل عندالله عز وجل من ان یسال و یطلب مما عنده»
در نزد خداوند هیچ چیز بهتر از این نیست که از او سئوال شود و از آنچه نزد او است درخواست گردد»
بدین ترتیب، ارزش و اهمیت دعا در فرهنگ اسلامی، مسلّم بوده و جای تردیدی در آن نیست و تاکید فراوان آیات و روایات نشان دهنده جایگاه ویژه دعا در اسلام است.
همان گونه که بیان شد دعا نوعی عبادت است و در عبادت، داعی باید از سر بندگی طلب حاجت کند و چنین دعایی است که خداوند متعال وعده استجابت آن را داده است.
«وَ إِذا سَاَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ اُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیسْتَجیبُوا لی وَ لْیوْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ»(بقره: 186)
علامه طباطبایی در ذیل این آیه توضیح مفصلی پیرامون دعا و شرایط استجابت آن بیان میکند و مینویسد: «آیه شریفه همان طور که متعرض حکم مسئله اجابت دعا است متعرض بیان علل آن نیز هست، و میفهماند علت نزدیک بودن خدا به بندگان همین است که دعا کنندگان بنده اویند، و علت اجابت بیقید و شرط دعای ایشان همان نزدیکی خدا به ایشان است، و بیقید و شرط بودن اجابت دعا، مستلزم بیقید و شرط بودن دعا است، پس تمامی دعاهایی که خدا برای اجابت آن خوانده میشود مستجاب است».
البته ایشان در ادامه با توجه به همین آیه شرایطی را برای استجابت دعا بیان میدارد؛
«خدای تعالی وعده اُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ خود را مقید کرده به قید إِذا دَعانِ
...، و چون این قید چیزی زائد بر مقید نیست، میفهماند که دعا باید حقیقتا دعا باشد، نه اینکه مجازا و صورت آن را آوردن» آن گاه این مطلب را این گونه تبیین میکند: «دعایی که مستجاب نمیشود و به هدف اجابت نمیرسد، یکی از دو چیز را فاقد است و آن دو چیز همان است که در جمله: دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ، به آن اشاره شده. اول این است که دعا دعای واقعی نیست، و امر بر دعا کننده مشتبه شده، مثل کسی که اطلاع ندارد خواستهاش نشدنی است، و از روی جهل همان را درخواست میکند، یا کسی که حقیقت امر را نمیداند، و اگر بداند هرگز آنچه را میخواست درخواست نمیکرد، مثلا اگر میدانست که فلان مریض مردنی است و درخواست شفای او درخواست مرده زنده شدن است هرگز در خواست شفا نمیکند، و اگر مانند انبیا این امکان را در دعای خود احساس کند، البته دعا میکند و مرده زنده میشود، ولی یک شخص عادی که دعا میکند از استجابت مایوس است، و یا اگر میدانست که بهبودی فرزندش چه خطرهایی برای او در پی دارد دعا نمیکرد، حالا هم که از جهل به حقیقت حال دعا کرده مستجاب نمیشود. دوم این است که دعا، دعای واقعی هست، لیکن در دعا خدا را نمیخواند، به این معنا که به زبان از خدا مسئلت میکند، ولی در دل همه امیدش به اسباب عادی یا امور وهمی است، اموری که توهم کرده در زندگی او موثرند».
در مورد دوم علت اینکه شخص خدا را نمی خواند علت آن عدم معرفت واقعی نسبت به خداست. چنین کسی حکمت، علم، قدرت، رحمت و ... خدا را به خوبی نشناخته و جایگاه خود و مولایش را نمیداند و گاه چنان دعا میکند که گویی در جایگاه مولاست و معاذ الله از کارگزار خویش تقاضا و حاجتی دارد! از این رو هنگامی به ظاهر میپندارد دعایش آن گونه که او میخواهد مستجاب نشده است بر خود این حق را میبیند که لب به اعتراض بگشاید!