دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

رابطه اخلاق با علم فقه

سخن پیرامون ارتباط دانش فقه با دانش اخلاق است.
رابطه اخلاق با علم فقه
رابطه اخلاق با علم فقه
نویسنده: آیت‌الله‌العظمی جعفر سبحانی

سخن پیرامون ارتباط دانش فقه با دانش اخلاق است. گاهى گفته مى‌شود علم فقه نیز مثل اخلاق است؛ مثلاً اخلاق مى‌گوید راستى و راستگویى اجمالاً زیباست و دروغگویى اجمالاً قبیح است. فقه اسلامى نیز مبیّن همین است که راستگویى واجب و دروغگویى حرام است. یا مثلاً اخلاق مى‌گوید عمل به پیمان، زیبا و حَسن است، فقه هم مى‌گوید عمل به پیمان واجب است.

پس تفاوت اخلاق با علم فقه چیست؟ به طور کلى اخلاق با فقه، موضوعاً و محمولاً دو علم متمایزند. اخلاق درباره صفات درونى انسان سخن مى‌گوید، درحالى که بحث فقه درباره أفعال بیرونى انسان است. صفات درونىِ انسان مانند: شجاعت، بخل، حسد و... و أفعال بیرونى او مانند: نماز، روزه، زکات، جهاد و...

بنابراین تفاوت هم در موضوع و هم در محمول است. موضوع اخلاق، رذایل و فضایل است؛ اما موضوع فقه افعال مکلفین. مرحوم بحرالعلوم در ارجوزه منسوب به او درباره فقه مى‌گوید:

موضوعه فعل مکلّفینا غایته الفوز بعلّیّینا

همچنین محمول در اخلاق، حَسنٌ یا قَبیحٌ است؛ حال آنکه محمول در فقه یکى از احکام پنج گانه واجب و حرام و مکروه و مستحب و مباح است.

آنچه تاکنون گفتیم، مربوط به اخلاق نظرى بود. در مقایسه اخلاق عملى با فقه، گاهى موضوع هردوى آن ها یکى است؛ اما محمول آنها قطعاً فرق دارد؛ مثلاً صدق، کذب، پیمان‌شکنى و عمل به پیمان خودش از موضوعات اخلاق عملى است که موضوع فقه هم هست. اما محمولها فرق دارد؛ مثلاً در اخلاق عملى، عقل نمى‌گوید: یجب یا لایجب؛ زیرا عقل چنین حقّى ندارد، بلکه عقل مى‌گوید هذا حَسنٌ و هذا قبیحٌ پس فقط این شرع است که مى‌تواند بگوید: الصدق واجبٌ و الکذب حرامٌ.

اشتراک مسائل فقه و اخلاق

اشتراک مسائل فقه و اخلاق فقط مربوط به حوزه اخلاق عملى است. بنا براین میان فقه و اخلاق نظرى هیچ اشتراکى نیست. پیش از این نیز گفته شد که موضوع اخلاق نظرى، فضایل و مناقب نفسانى (خلق و خوى انسانى) است و چون درباره درون بحث مى کند موضوعاً و محمولاً با فقه تفاوت دارد. اخلاق درون‌نگر است و فقه، برون‌نگر.

اخلاق در صفات بحث مى‌کند و فقه در افعال. محمول اخلاق جمیل یا قبیح است؛ اما محمول فقه واجب یا غیر واجب. مرحوم ملا احمد نراقى در معراج السعاده مى‌فرماید: «موضوع این علم(اخلاق)، نفس ناطقه انسانى است که أشرف انواع کائنات و أفضل طوایف ممکنات است و به واسطه این علم از حضیض مرتبه بهائم به اوج عالم ملائک عروج مى‌نماید. پس فایده علم اخلاق پاک ساختنِ نفس از صفات رذیله و آراستن آن به ملکات جمیله است که از آن به تهذیب نفس تعبیر مى‌شود و ثمره تهذیب اخلاق، رسیدن به خیر و سعادت ابدى است.» این گفتار ملا احمد، ناظر به اخلاق نظرى است و لذا مى‌گوید موضوعش نفس و ملکات نفسانى و پاک کردن نفس است.

نیاز به علم اخلاق با وجود علم فقه

آیا با وجود علم فقه نیازى به اخلاق هست؟ مى‌گوییم آرى هست. اخلاق خصوصاً اخلاق نظرى درباره مسایل درونى انسان است؛ یعنى ملکات حسنه و ملکات سیئه. بنابراین باید دانست که فقه هرگز در آن جاها راه ندارد. کار فقه، تنظیم زندگى فردى و اجتماعى است و لذا در این تنظیم، نیاز به صدور نظم‌نامه‌اى است به اینکه بگوید: نماز واجب است، روزه واجب است، جهاد واجب است، رشوه حرام است، غیبت حرام است و...

البته اگر کسى به فقه عمل کند، مسلماً سعادتى در کنارش هست و این جاى بحث نیست؛ اما علم فقه ما را از علم اخلاق بى نیاز نمى‌کند. اخلاق خصوصا اخلاق نظرى با مطالعه روى نفس مى‌گوید این نفس چه چیزش فضیلت و چه چیزش رذیلت است؟ و چه باید کرد که انسان داراى فضایل شود یا از رذایل دورى گزیند؟ این گزاره‌ها در علم فقه نیست و در حوزه اخلاق مى‌گنجد.

باید توجه داشت که ما نمى‌خواهیم از مقام فقه بکاهیم، بلکه قائل به این هستیم که هر علمى براى خودش جایگاه و موضعى دارد؛ بنابراین همین طورى که علم فقه، بى نیاز از علم کلام و أدبیات عرب نیست، از علم اخلاق هم بى نیاز نمى‌باشد. مرحوم شهید در لمعه مى‌فرماید: براى فقیه چهارده علم لازم است و فقیه مستغنى از اخلاق نیست. ملا احمد نراقى(1185ـ 1245) با 60 سال عمر، یکى از بزرگترین کتابهاى فقه را نوشته است: «مستندالشیعه» او در عین حال در کنار این اثر بزرگ، کتاب «معراج السعاده» را نیز تألیف نموده پدرش ملا مهدى نراقى نیز در فقه کتاب عظیمى دارد؛ اما در عین حال کتاب اخلاقىِ «جامع السعادات» را نیز نگاشته است.

تفاوت ارزش و دانش

در معارف به معنى أعم، دو مقوله به نامهاى ارزش و دانش مطرح است. ارزش همان اخلاق است و دانش، دانستن است، ارزش غیر از دانش بوده و دانش غیر از ارزش است. ارزش همه‌اش به اخلاق باز مى‌گردد؛ اما دانش دانستنى‌هایى است که از قرآن و غیر آن مى‌آموزیم.

نسبیت اخلاق

ما معتقدیم اخلاق مطلق است و نسبى نیست؛ بنابراین راستگویى در تمام عالم، در تمام محیط‌ها و در تمام ظروف، نیکوست، اما پیمان‌شکنى در تمام زمانها و تمام شرایط زشت و مذموم است. مغرب زمین در مقابل اخلاق مطلق به اخلاق نسبى نیز معتقد شده است. اخلاق نسبى یعنى ممکن است خلقى در محیطى زیبا و حَسن باشد؛ اما در محیط دیگر نه. عده‌اى مى‌گویند اخلاق نسبى است و بنابراین اخلاق اسلامى اخلاقى مطلق که در تمام قاره‌ها عملى باشد، نبوده و مربوط به تمام زمانها هم نمىباشد. پس ممکن است در برخى مناطق و زمانها این اخلاق تغییر کرده و ضد‌اخلاق بشود.

ظاهراً مدعیان اخلاق نسبى بین رسومات و بین اخلاق خلط کرده‌اند. رسوم امرى است داراى مراحل گوناگون که مرحله به مرحله آن داراى تفاوت است؛ مثلاً در مرحله‌اى با کلاه بودن ممکن است خوب باشد؛ اما در مرحله و جاى دیگر نه. یا فرض کنید احترام در یک محیط نظامى با احترامى که در محیط خانه انجام مى‌شود، تفاوت دارد؛ یعنى ممکن است فرهنگ ملتى چیزى باشد و فرهنگ ملت دیگر چیزى دیگر. مثلاً فرهنگ یک ملت این است که هر موقع مهمان برایش بیاید، قبلاً باید جلوى خانه را براى او آب و جارو کنند؛ ولى در فرهنگى دیگر این رسم نبوده و این کار لازم نیست.

بنابراین بحث ما در رسوم نیست، بلکه در احکام قطعى عقل است. اخلاق از احکام نظرى عقل است. عقل قاطعانه مى‌گوید پیمان‌شکنى در همه جا قبیح است؛ مثلاً اگر همه قاره‌ها را زیرپا بگذاریم و به أبناى بشر بگوییم: نظر شما در مورد ظلم، شکستن عهد و دروغگویى چیست؟ خواهند گفت که همه اینها کارهاى زشت و ناپسندى هستند.

بنابراین ما نباید رسوم، فرهنگ و آداب ملتها را با اخلاق نظرى و اخلاق عملى خلط کنیم. فرهنگها عوض مى‌شوند؛ اما اخلاق عوض شدنى نیست. اخلاق مانند فرمولهاى ریاضى ثابت است و همچنان که جدول ضرب همه جا و در مناطق گوناگون یکى است، همچنین اخلاق عملى ـ نه آداب و رسوم و فرهنگ ـ هم یکسان و ثابت است. بنابراین اخلاقى که بر اثر درون‌گرایى و احکام عقل است، همواره مانند کوههایى راسخ و استوار، ثابت است.

مقاله

نویسنده آیت‌الله‌العظمی جعفر سبحانی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS