نویسنده: علی خانی
علم اخلاق مانند هر علم دیگری با پاره ای از دانشهای موجود، تناسب و رابطه ای نزدیک دارد که در این نوشتار رابطه آن را با علم فقه، حقوق، عرفان عملی، علوم تربیتی و روانشناسی مورد ارزیابی قرار میدهیم. لازم به ذکر است که این نوع تعامل و یا ارتباط، مشکلی را برای استقلالیت علم اخلاق ایجاد نمیکند، زیرا هر علم مستقلی میتواند از چنین تعامل و یا ارتباطی برخوردار باشد.
1- رابطه علم اخلاق با حقوق: علم اخلاق و حقوق ضمن اینکه تفاوتهایی با هم دارند در بخشهایی نیز با هم مشابهت دارند. در خصوص تشابهات علم اخلاق و حقوق میتوان موارد زیر را بیان نمود:
الف: هر دو دسته بیانگر رابطه حقیقی میان فعل و غایت مطلوب هستند.
ب: پارهای از مسائل هم جنبه اخلاقی و هم جنبه حقوقی دارد. مانند: الزامات اخلاقی، قوانین حقوقی در امر خانواده.
ج: هر دو دسته از احکام، تقریباً دارای کارکرد اجتماعی یکسانی هستند و معیارهایی را برای نظم بخشیدن به رفتار اجتماعی انسان بیان میکنند.
د: نحوه بیان و شکل ظاهری قوانین اخلاقی و حقوقی یکسان است.
ه: هر دوی آنها با افعال اختیاری انسان سر و کار دارند.
در مقام بیان تفاوتهای میان علم اخلاق و حقوق میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف: برخی تفاوت اساسی بین این دو را در هدف و نحوه فعلی میدانند که تاسیس کننده آن هدف خاصی است زیرا هدف حقوق، برقراری نظم اجتماعی است که ناشی از افعال اختیاری انسان بوده که برای تحصیل آن هدف، نیت انجام کار توسط فاعل لازم نیست ولی در هدف اخلاقی که وصول آدمی به کمال حقیقی و سعادت ابدی است تحقق آن بدون نیت فاعل مختار ممکن نیست. به عبارت دیگر: احکام حقوقی تنها برای تنظیم روابط اجتماعی انسان در زندگی دنیایی است و هدف آن، خواه عدالت باشد یا نظم یا امری دیگر، از مرز زندگی دنیایی انسان فراتر نمی رود، در حالی که هدف اخلاق اسلامی، از هدف حقوقی برتر است و منحصر به اهداف دنیایی نمی شود. یا همچنانکه قوای ارزش احکام اخلاقی به نیت است و ارزش کار با نیت خوب یا بد متفاوت خواهد شد در احکام حقوقی و کارهای قانونی نیت تاثیر ندارد.
ب: برخی وجه امتیاز حقوق و اخلاق را در منشاء وضع و اعتبار آنها دانسته و معتقدند: «مقررات حقوقی از سوی مجلس تصویب شده و به وسیله دستگاه قضائی، اجرای آنها تامین و تضمین میشود ولی قاعده اخلاقی چیزی است که قوای مقننه و قضائیه منطقا و علی الاصول نمیتوانند آن را وضع کنند. مانند خوش خلقی و بدخلقی، تعریف و تمجید و ستایش از صاحبان فضیلت و نکوهش و مذمت از بدصفتان، نه قانونی را از مجلس باید بگذراند و نه بخش قضائی برای کسانی که از اخلاق ارزشی و انسانی سرپیچی میکنند مجازاتی را در نظر میگیرد».
ج: بسیاری از دانشمندان غربی معتقدند که تفاوت اساسی در نوع ضمانت اجرایی است زیرا ضمانت اجرایی قانونی در احکام حقوقی، فیزیکی و بیرونی هستند ولی در احکام اخلاقی ضمانت به الزام و التزامات درونی است و به ستایش و نکوهش و مانند آن صاحبان اخلاق نیک و بد پاداش و کیفر میشوند. البته در نظام حقوقی اسلام، برخی رفتارهای اجتماعی، هم ماهیت اخلاقی و هم ماهیت حقوقی دارد که در نتیجه ضمن آنکه از التزام درونی و ضمانت نفسانی و اخلاقی برخوردار است حکم و ضمانت اجرای حقوقی را نیز داراست مانند آدمکشی و سرقت.
2- علم اخلاق و فقه
علم فقه اعمال و رفتار انسانهای مکلف و مسئول را از دو جهت مورد بررسی قرار میدهد و دو گونه داوری دارد. نخست از جهت آثار اخروی آن یعنی ثواب و عقاب مانند وجوب و حرمت و دیگری از جهت آثار و وضعیت دنیوی آن مانند صحت و بطلان و به تعبیر دیگر مکلف مختار همواره با حکم تکلیف مانند وجوب و حرمت و مانند آن و حکم وضعی مانند صحت و بطلان و مانند آن مواجه میباشد.
نوع اول ماهیت اخلاقی دارد و بحثی مهم از متون و منابع اخلاق اسلامی را تشکیل میدهد و نوع دوم خارج از قلمرو علم اخلاق است گرچه آن هم با نظر دقیق بی ارتباط با حوزه اخلاق نمی باشد. مانند زوجیت و یا ملکیت که از احکام وضعی است در صورتی که شرایط لازم را آن گونه که شارع فرمود دارا نباشد و عقد نکاح و یا بیع به صورت صحیح منعقد نباشد و زوجیت و ملکیت را نتیجه ندهد در روح و روان انسان به خاطر مفاسد مترتبه تاثیرگذار خواهد بود. لازم به یادآوری است گاهی به احکام دستوری غیرالزامی (مستحب و مکروه) احکام اخلاقی یا «آداب» گفته میشود که این صرف یک اصطلاح است و با تلقی متعارف از اخلاق سازگار نیست، با توجه به اینکه ملاک ورود در حوزه فقه، الزامی بودن حکم دانسته شد.
3- علم اخلاق و عرفان عملی
در توضیح عرفان این نکته ضروری است که آن را به دو بخش نظری و عملی تقسیم مینمایند که در بخش نظری یه تفسیر هستی یعنی خدا، جهان و انسان پرداخته میشود و لذا از این جهت بخشهایی از مباحث آن، نه به لحاظ روش و یا غایت بلکه به لحاظ مسائل، شبیه به فلسفه میباشد و بخش عملی عرفان در خصوص حالات و مقامات و منازل و مکاشفات سالک بحث میکند و در حقیقت روابط و وظایف انسان را با خود و جهان و خدا به نوعی تشریح میکند و چگونگی وصول به آن را تبیین مینماید که البته بالنسبه به عرفان نظری چون در حوزه عملی و ریاضت، زحمت و مشقت سالک را قرار میدهد دشوارتر خواهد بود. در این بخش از عرفان سخن در این باب است که انسان سالک برای رسیدن به قله بلند انسانیت (توجیه) از کجا باید آغاز نماید و چگونه این منازل و مقامات را باید به دست آورد تا از واردات و کشفیات و مشاهدات درونی و قلبی برخوردار گردد.
از این رو مباحث عرفان عملی عمدتا بر محور تربیت اخلاقی و راهکارها و ابزار دستیابی به مقامات معنوی دور میزند و در حقیقت آن دسته از مکاتب عرفانی که مستلزم و پایبند به شریعت و احکام ظاهری اسلامی از ابتدا تا انتهای سفر معنوی سالک هستند و آن را سرلوحه خود قرار میدهند و تنها منبع و مرجه توجیه منازل و مراحل سیر معنوی و یافتن راهکارها و ابزارهای لازم برای آن را، کتاب و سنت میدانند آنها در وادی اخلاق قدم گذاشته اند و بلکه دقیقتر، آنها برای حضور در سلوک عرفانی به معنای دقیق باید از صفات خود نفسانی بهره مند باشند و خود را به فطرت سلیمه رسانده باشند تا بتوانند با طی مقامات و مراحل خود را به مقام توحید برسانند و بر این اساس با داشتن صفات اخلاقی، سالک میتواند در حوزه سلوک عرفان عملی راه بیابد و این همان ارتباط دقیق و عمیقی است که میان اخلاق و عرفان عملی وجود دارد.
در جمعبندی این نتیجه به دست میآید که یا عرفان عملی بخشی از راهبردهای عملی اخلاق اسلامی را تشکیل میدهد و یا اینکه نتیجه سلوک اخلاقی زمینه و بستر سیر عرفانی را زمینه سازی مینماید.