دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ابومحمد حسن بن علی حلی(ابن داوود حلى)

No image
ابومحمد حسن بن علی حلی(ابن داوود حلى)

ابن داوود حلى([1])

زنده در 741 هـ .ق.

عنوان مقاله: رجال شناس نامى

نویسنده: ابوالقاسم آرزومندى

دیباچه

روزهایى که عراق نظاره گر ماجراجویى هاى هلاکو خان مغول و سقوط بغداد به دست وى بود، شهر شیعه نشین «حلّه» ـ که به سبب امان خواهى مردمش از او، دیارى امن به شمار مى رفت ـ دانشمندان شیعه را به سوى خود فرا مى خواند تا پرشکوه ترین دوران تاریخى خود را رقم زند.

سده هاى ششم تا نهم هجرى قمرى، همان بلنداى خاطره آمیز تاریخى است که این سامان، مهد پرورش و خاستگاه فرزانگان نام آورى چون: ابن ادریس حلى، رضى الدین بن طاووس، احمد بن طاووس، عبدالکریم بن طاووس، محقق حلى، ابن سعید حلى، علامه حلى،فاضل مقداد، ابن فهد حلى و... گردید شخصیت هاى سترگى که پس از گذشت قرن ها، هنوز در آسمان دانش و اندیشه مى درخشند و آثارشان، مرجع محققان است. رجال شناس نامى، «ابن داوود حلى» نیز برخاسته از همین دیار است.

ولادت و سکونت

ابومحمد حسن بن على، ملقّب به تقى الدین، معروف به ابن داوود ـ چنان که در کتاب رجالش گفته است ـ پنجم جمادى الآخر647 هـ .ق. ولادت یافت.([2]) در کتاب هاى تراجم به محل ولادتش، اشاره نشده اما از آن جا که نزد دانشمندان نام آور حلّه دانش آموخته، احتمالاً بیشتر عمرش را در این شهر گذرانده و در همین شهر نشو و نما کرده است. نیز به قرینه این که ابن داوود، استادش ابن طاووس را «بغدادى التحصیل» خوانده و از سوى دیگر، گفته که: تا هنگام مرگ قرین او بوده، روشن مى شود که گویا مدتى نیز در بغداد اقامت داشته است. همچنین بر اساس بیتى از ارجوزه «عقد الجواهر»، او در ذیقعده 700 هـ .ق. در کاظمین بوده و نیز در ارجوزه «منهج التقویم»، از نعمت مجاورت و زندگى در نجف یاد کرده است.([3])

استادان

در کتب معروف رجال، به چهار تن از استادان ابن داوود اشاره شده است. خود وى در کتاب رجالش، نام سه تن از استادان خویش را ذکر کرده و شرح حال مختصرى از آنها را آورده است اما در مورد فرد دیگر، تنها در آغاز کتابش اشاره کرده که: وى طریق روایتى اوست. این استادان عبارتند از:

1. ابوالقاسم نجم (نجیب)الدین جعفر بن حسن بن یحیى بن سعید حلّى، مشهور به «محقق حلى»([4]) وى به 602 هـ .ق. ولادت و ربیع الآخر 676هـ .ق.([5])وفات یافت.

علاوه بر ابن داوود، شاگردان بزرگ دیگرى از محضر او دانش اندوخته اند که از آن جمله اند: علامه حلى، عبدالکریم بن طاووس، محمد بن طاووس، جلال محمد کوفى (استاد شهید)، عزالدین حسن بن یوسف آبى (صاحب کشف الرموز).

محقق حلّى، تألیفات بس ارزشمندى به جاى گذاشته که از آن جمله است: شرایع الاسلام، النافع فى مختصر الشرایع، المعتبر فى شرح المختصر.

ابن داوود، از این استادش به بزرگى یاد کرده است با القابى چون: «محقّق، مدقّق، امام علاّمه،یگانه عصر، خوش بیان ترین اهل زمان، بهترین عالمان در اقامه دلیل و سریع ترین آنان در آوردن برهان». گویا ابن داوود، از محقق حلى بهره اى وافرتر برده است چنان که مى گوید:

«از کودکى، استاد و مربى من بود و احسان و التفات زیادى به من داشت» «محقق حلّى، در نقل همه مصنفات و روایت هایش، به من اجازه داده است.»([6])

این گفتار نشان مى دهد که وى نزد محقق حلى، ارج و قربى ویژه داشته و مورد اعتماد فراوان او بوده است.

2. سید جمال الدین ابوالفضائل احمد بن موسى بن طاووس، (متوفاى 673 هـ .ق.) در اعیان الشیعه آمده است که: وى در حلّه وفات یافته و دفن گردیده و مرقدش مشهور و زیارتگاه است.([7])سید جمال الدین، برادر رضى الدین بن طاووس (صاحب کرامات معروف) است. در کتب فقهى و رجالى هر کجا از سید بن طاووس نام برده شود، مراد احمد بن طاووس است.([8])

ابن داوود، بسیارى از کتاب هاى سید جمال الدین را نزد وى خوانده و از استادش با اوصافى چون: «سید طاهر، امام معظّم، فقیه اهل بیت، مصنف مجتهد، باتقواترین عالم زمان و شاعر بلیغ» یاد کرده و گفته است که: سید جمال الدین، در نقل جمیع تألیفات و روایاتش، به او اجازه داده است. نیز مى گوید:

«او، مرا تربیت و تعلیم کرد و به من نیکى نمود. و بیشتر فواید و نکات این کتاب (رجال)، با بهره از اشارات و تحقیقات او بوده است.»

سید جمال الدین بن طاووس، تصنیفات فراوان و ارزنده اى بر جاى گذاشت که به تعبیر شاگردش ابن داوود، از بهترین تصنیفات است. برخى از آثار او عبارت است از:

بشرى المحققین (در فقه، 6 جلد)، الملاذ (در فقه، 4 جلد)، الکرّ، المسائل (در اصول دین)، شواهد القرآن (2 جلد)، الفوائد العدة (در اصول فقه)، دیوان شعر، زهرة الریاض (در مواعظ)([9])

3. سید عبدالکریم بن موسى بن طاووس، (648 ـ 693 هـ .ق.) ابن داوود از وى چنین نام برده است: «سرور ما، پیشواى معظم، غیاث الدین، فقیه، نحوى، عروضى، نسّابه و زاهد». سید عبدالکریم در کربلا متولد شد، در حله نشو و نما، و در بغداد تحصیل کرد و در کاظمین درگذشت. ابن داوود درباره وى مى گوید:

«تا هنگام درگذشت سید عبدالکریم، همراه او بودم. قبل و بعد از او، کسى را به نیکى خلق و خوش معاشرتى او ندیدم و در قوّت حافظه و هوش، مانند او را مشاهده نکردم. هر چه به ذهنش مى سپرد، فراموش نشدنى بود. در مدتى اندکْ قرآن را حفظ کرد در حالى که 11 سال داشت... مناقب و فضائلش قابل شمارش نیست. از آثار اوست: الشمس المنظوم فى مصنفى العلوم... و کتاب فرحة الغرى بصرحة الغرى و....»([10])

4. مفیدالدین محمد بن جهیم (جهم) الاسدى. ولادت و وفات او معلوم نیست لکن وى از علماى قرن هفتم حلّه بوده است. به کسانى چون: علامه حلى و ابن داوود، اجازه روایت داده است و ابن داوود در مقدمه کتاب رجالش، وى را یکى از طرق نقل روایت خود معرفى کرده است.

در امل الآمال حکایتى نقل شده است که نشان مى دهد محمد بن جهیم و یوسف بن مطهر در کلام و اصول، داناترین عالمان بوده اند.([11]) همچنین در امل الآمال، ذیل عنوان «الشیخ مفیدالدین محمد بن جهیم الاسدى» آمده است که: وى

«عالمى صدوق، فقیه، شاعر، موجّه و ادیب بوده و از مشایخ محقق، مثل فخار بن معد موسوى و غیره، روایت نقل کرده است.»

گذشته از موارد مذکور، علامه امینى کسانى چون: خواجه نصیرالدین طوسى (متوفاى 673)، یوسف بن مطهر (پدر علامه حلى) و یحیى بن سعید (پسر عموى محقق حلى) را نیز از مشایخ ابن داوود برشمرده است.([12])

شاگردان

در کتب رجال، تنها به سه نفر از شاگردان ابن داوود اشاره شده است به اعتقاد برخى، آنان شاگردان روایتى وى بوده اند، که عبارتند از:

1.رضى الدین ابوالحسن على بن احمد بن یحیى بن مزیدى حلى. وى به سال (757هـ .ق.)([13]) رحلت کرد و در نجف دفن شد. او از استادانشهید اول و از شاگردان علامه است. شهید از وى با القابى چون: «شیخ، پیشوا، پادشاه ادبا و علما...» یاد کرده است.([14]) ابن مزیدى، علاوه بر علامه و ابن داوود، از پدرش نیز روایت کرده است.([15])

2. شیخ زین الدین على بن طراد مطارآبادى. وى سال (762 هـ .ق.) در حله وفات یافت.([16])شهید اول از وى نیز روایت کرده و در اجازه اش، زین الدین مطارآبادى را چنین توصیف نموده است:

«امام، فقیه، محقق و دانشمند مدقق.»([17])

3. سید تاج الدین محمد بن قاسم بن حسین علوى حسنى دیباجى حلى، معروف به «ابن معیه». شهید وى را «اعجوبه زمان در همه فضائل» توصیف مى کند و در کتاب «مجموعه» که به خط جدّ شیخ بهایى محمد بن على جبعى است، آمده است: سید تاج الدین در سال 776 هـ .ق. در حله درگذشت و پیکرش به نجف اشرف انتقال یافت.([18]) به گفته آقا بزرگ تهرانى: سید تاج الدین، از شاگردان علامه و خود، استاد سید احمد بن على بن حسین، مؤلف «عمدة الطالب» است.([19]) همچنین شیخ آقابزرگ تهرانى گفته است: شصت و اندى شیخ داشته است.([20])

آثار وى عبارتند از: «معرفة الرجال»، «نهایة الطالب فى نسب آل ابیطالب» و «الفلک المشحون.»

ابن داوود در آیینه گفتار دانشمندان

همه صاحبان تراجم و رجال، از ابن داوود به بزرگى و دانایى یاد کرده اند که این، نشان دهنده شأن و منزلت والاى علمى و معنوى این دانشمند برجسته است.

شهید ثانى در اجازه اش به حسین بن عبدالصمد عاملى، ابن داوود را چنین توصیف کرده:

«شیخ، فقیه، ادیب، نحوى، عروضى، پادشاه علما و شعرا و ادبا... داراى تألیفات فراوان و تحقیقات بسیار.»

میرزا عبدالله افندى، مؤلف «ریاض العلماء»: «فقیه جلیل رئیس اهل ادب، دانشمند فاضل، رجالى شریف،... جلالت او مشهورتر از آن است که ذکر شود و جلالتش بیش از آن است که در کلمات آید.»

شیخ حرّ عاملى، مؤلف «امل الآمل»:

«عالمى فاضل، بزرگ، صالح، محقّق و ماهر بود.»

محقق کرکى: «شیخ، پیشوا، سلطان ادبا و بلغا، تاج محدثان و فقیهان.»

سید مصطفى تفرشى، صاحب «نقد الرجال»:

«پیشواى بزرگ، فقیه اهل بیت.»

مؤلف «مستدرک الوسائل»: «فاضل، ادیب، داراى تصانیف فراوان.»

علامه سید محسن امین، صاحب «اعیان الشیعه»:

«دانشمند فاضل، جلیل، فقیه، صالح، محقق و ماهر که در اجازات، به سلطان ادبا و تاج محدثان و فقها توصیف شده وى معاصر با علامه حلى بود و با او در درس محقق حلّى حاضر مى شد.»([21])

علامه امینى، مؤلف «الغدیر»:

«ابن داوود، نابغه فقه، حدیث، رجال، ادبیات عرب و علوم دیگر. همه علماى شیعه متفقند که وى، عالمى یگانه و بزرگ است و علما در اجازات و کتاب هاى شرح حال خود، او را به نیکى ستوده اند.»([22])

تألیفات

ابن داوود، در کتاب رجالش، آثار خود را این گونه برشمرده است:

1. در رجال: کتاب الرجال.

2. در فقه: تحصیل المنافع، التحفة السعدیه، المقتصر من المختصر، الکافى، النکت، الرائع، خلاف المذاهب الخمسه، تکملة المعتبر (ناتمام)، الجوهرة فى نظم التبصرة (این کتاب همان «تبصره» علامه حلّى است که ابن داوود آن را به نظم درآورده است)، لمعه (در احکام فقه و منظوم)، الرائض فى الفرائض (منظوم)، عقد الجواهر فى الاشیاء و النظائر (منظوم)، اللؤلؤة (منظوم و ناتمام) و، عدة الناسک فى قضاء المناسک (منظوم).

3. در اصول دین: الدر الثمین فى اصول الدین (منظوم)، الخریدة العذراء فى العقیدة الغراء (منظوم) و، الدرج.

4. در منطق: حلّ الإشکال فى عقد الأشکال و البغیه.

5. در ادبیات عرب: الإکلیلِ التاجى فى العروض، قرة عین الخلیل فى شرح النطم الجلیل، شرح قصیدة صدرالدین الساوى، مختصر الإیضاح، حروف المعجم و مختصر اسرار العربیه.

از آثار مذکور، برخى به جاى مانده که بعضى به چاپ رسیده و بعضى دیگر خطى است.

آثار چاپى

1. الرجال: این کتاب یک بار در سال 1383هـ .ق. به کوشش سید جلال الدین محدث اُرْمَوى در تهران و بار دیگر در سال 1392 هـ .ق. به کوشش سید محمدصادق بحرالعلوم در نجف به چاپ رسیده است.

2. اُرجوزة فى الکلام: منظومه اى است زیبا در 145 بیت، با الفاظى موجز درباره عقاید کلامى شیعه.

3. عقد الجواهر فى الاشباه و النظائر: در نسخه چاپى، «جواهر الکلام فى الاشباه و النظائر» نامیده شده است. این ارجوزه با 1309 بیت در 10 ذى قعده 700هـ .ق. در کاظمین سروده شده است.

4. المنهج القویم فى تسلیم التقدیم: ارجوزه اى است با 201 بیت، مشتمل بر داستانى از مباحثه هاى مربوط به «شایسته ترین خلیفه پس از پیامبر»، که در مجلسى از مجالس علماى مذاهب مختلف در شهر بغداد انجام گرفته است. ابیاتى از این ارجوزه خواهد آمد.

آثار خطى

1. التحفته السعدیه: نسخه اى از آن، در کتابخانه موزه بغداد وجود دارد.

2. تحصیل المنافع: نسخه اى از آن، در کتابخانه سید محمدعلى روضاتى در اصفهان است.

3. الجوهرة فى نظم التبصره: دو نسخه از آن در کتابخانه آیت الله مرعشى موجود است.

4. المقتصر من المختصر: نسخه اى از آن در کتابخانه مجلس موجود است.

همچنین به گفته افندى سید حسین مجتهد عاملى، رساله اى مشتمل بر روایاتى از ائمه به ابن داوود نسبت داده و از آن در کتابش (دفع المناواة عن التفضیل و المساواة) نقل کرده است».([23])

جامعیت علمى و تخصّص ابن داوود

آنچه از آثار ابن داوود و اقوال علما به روشنى به دست مى آید، این نکته است که: او در علوم مختلف، جامعیت داشته و دست کم در چهار حوزه فقه، کلام، رجال و ادبیات متبحر بوده است. با این حال، تخصص وى در رجال و ادبیات، نظر علما را بیشتر به خود جلب کرده است.

تبحر وى در شعر چنان است که حتى برخى از آثار کلامى و فقهى خود را به صورت شعر تألیف کرده است از جمله کتاب «تبصره» علامه حلى. این امر، شاید پیش از آن که بیانگر جامعیت او باشد، از قدرت و تسلط ادبى او حکایت مى کند. لذا علما، او را «سلطان ادبا و بلغا» دانسته اند.

علامه امینى در آغاز جلد ششم الغدیر، با ارائه شرح حالى کوتاه از ابن داوود، او را در شمار «شعراى غدیر در قرن هشتم» آورده و پاره اى از اشعارش را ذکر کرده است که ابیاتى از آن را مى آوریم:

و قد جرت لى قصة غریبة *** قد نتجت قضیة عجیبه

فاعتبروا فیها ففیها معتبر *** یغنى عن الاغراق فى قوس النظر

حضرت فى بغداد دار علم *** فیها جبال نظر و فهم

* * *

حضرت فى مجلسهم فقالوا *** انت فقیه و هنا سؤال

من ذا ترى احقّ بالتقدم *** بعد رسول الله هادى الدحم

فقلت فیه نظر یحتاج *** ان یترک العناد و اللجاج

و کلنا ذوو عقول و نظر *** و فکرة صالحة و معتبر

فلتفرض الآن قضى النبى *** واجتمع الدنى والقصى

و انتم مکان اهل العقد *** و الحل بل فوقهم فى النقد

فالتزموا قواعد الانصاف *** فانها من شیم الاشراف

لما قضى النبى قال الأکثر *** ان ابابکر هو المؤمر

* * *

واى اجماع هنا لک انعقد *** والصفوة الابرار ما منهم احد

مثل على الصنو والعباس *** ثم الزبیر هم سراة الناس

و لم یکن سعد فتى عباده *** و لا لقیس ابنه اراده

* * *

سپس ابن داوود «کثرت» را ملاک حجیت نمى داند بلکه مى گوید: شاید گاهى اوقات «اقلیت» در موضع حق باشند چنان که خداوند در قرآن کریم در مواضع متعدد، به مدح و ثناى «اقلیت پیرو حق» پرداخته است:

فلا یقال انه اجماع *** بل اکثر الناس له اطاعوا

لکنّما الکثرة لیس حجة *** بل ربّما فى العکس کان اوجه

فالله قد اثنى على القلیل *** فى غیر موضع من التنزیل

فسقط الاجماع بالیقین *** الاّ اذا کابَرْتم فى الدین([24])

ـ... تا آخر ابیات.

رجال ابن داوود

شهرت ویژه ابن داوود، بیش از همه، مرهون کتاب رجال اوست. وى آن را با استفاده از راهنمایى ها و تحقیقات استادش، احمد بن طاووس به رشته تحریر درآورد و همین، بر ارزش کتاب مى افزاید چرا که وى در زمان خود از تبحر و تخصص ویژه اى در علم رجال برخوردار بوده است.

الف) ویژگى ها

1. تا پیش از ابن داوود، نام شخصیت ها، بدون ترتیب الفبا ذکر مى شد و یا اگر به ترتیب الفبایى بود تنها در حرف اول اسامى بود، که این، مشکلاتى را در یافتن نام شخصیت پدید مى آورد. ابن داوود، با وقوف به این مسأله، کتاب رجالش را به ترتیب حروف الفبا در حرف اول، دوم و...، تنظیم کرد و حتى این ترتیب را در نام پدر و جد راوى نیز مراعات کرد. این عمل، چنان در نظر رجالیون بعد از او، پسندیده آمد که از آن پس، آن ها نیز شیوه ابن داوود را در ترتیب نام ها دنبال کردند.

2. رجال وى در حقیقت گزیده اى است از کتاب هاى کشى، نجاشى، شیخ طوسى، برقى، على بن احمد عقیقى، ابن عقده، فضل بن شاذان، ابن عبدون، غضائرى، محمد بن بابویه و ابن فضل. البته وى اقوال آن ها را با حُسن ترتیب و زیادت تهذیب، ذکر کرده و براى هر کدام رمزى نهاده است و از متأخرین از شیخ، جز افراد معدودى، نامى نبرده است. همچنین وى، جهت اختصار، نام امامان را نیز با رمز مشخص کرده است.

3. ابن داوود کتاب رجالش را در دو جزء تنظیم کرده است جزء اول که به شخصیت هاى «موثق» و «مهمل» اختصاص یافته و جزء دوم که در آن، «مجهولین» و «مجروحین»([25]) نام برده شده اند.

ابن داوود، در آخر قسم اول، افرادى را که نجاشى با عنوان «ثقه ثقه» آورده و 34 نفر هستند، جداگانه ذکر کرده است. در ادامه، نام پنج نفر دیگر را که توصیف به «ثقة ثقة» شده اند، آورده که غضائرى هم به آن ها اشاره کرده است. آن گاه پنج فصل آورده که مطالب آن، بسیار مورد نیاز محققان قرار مى گیرد.

در پایان قسم دوم نیز 17 فصل ـ که براى محقّقان مفید است ـ آورده و بعد، نُه تنبیه پر فایده ذکر کرده است.

ب) تفاوت رجال ابن داوود با رجال علامه حلى

ابن داوود و علامه حلى، هر دو شاگرد احمد بن طاووس بوده اند از این رو، در آثارشان مشابهت هایى دیده مى شود به طورى که ممکن است گفته شود یکى، از دیگرى اقتباس کرده است. با وجود این، تفاوت هاى این دو کتاب از این قرار است:

1. رجال علامه نیز همانند رجال ابن داوود، به دو قسم ترتیب یافته است لکن علامه اسامى کسانى را در قسم اول آورده، که به روایتشان عمل شده و ممدوح دانسته شده اند و در قسم دوم، کسانى را ذکر کرده که به روایتشان عمل نشده و مجروح دانسته شده اند. بر خلاف علامه، ابن داوود در قسم اول، کسانى را که کم ترین مدح درباره شان آمده، ذکر کرده است گر چه به خبر آنان عمل نشده و بسیار مذمّت شده باشند و در قسم دوم هم کسانى را که کم ترین ذمّ در موردشان آمده، ذکر کرده است اگر چه اوثق ثقات بوده باشند.

2. معمولاً برخى راویان، مورد اختلاف علماى رجال قرار مى گیرند: عده اى، آن ها را قابل اعتماد مى دانند و عده اى مورد اعتماد نمى دانند.

یکى از تفاوت هاى رجال ابن داوود با رجال علامه حلى، مربوط به این گونه راویان است. علامه، چنین افرادى را در هر دو قسم نیاورده است بلکه یا جانب مدح را ترجیح داده و در قسم اول آورده و یا جانب ذمّ را ترجیح داده و یا متوقف شده، که در این صورت، او را در قسم دوم ذکر کرده است. اما ابن داوود، این راویان را، یک بار به اعتبار مدح، در قسم اوّل، و بار دیگر به اعتبار ذم، در قسم دوم ذکر کرده است.

3. علامه هنگامى که مطلبى را از کتاب هاى کشى، نجاشى، شیخ و غضائرى دریافت مى کند، نام مستند را ذکر نمى کند بلکه عین عبارت آن ها را مى آورد اما اگر از کتاب «غیبة» شیخ یا «رجال» ابن عقده یا «رجال» عقیقى مطلبى را مى آورد، مستند را صراحتاً بیان مى کند. بر خلاف علامه، ابن داوود بر خود لازم دانسته از هر کسى که مطلبى نقل مى کند، نامش را بیاورد، بر خلاف علامه، ابن داوود بر خود لازم دانسته، نام هر کسى را که از او مطلبى نقل کرده بیاورد، مگر موردى که امر بر او مشتبه بوده و یقین به مستند نداشته که در این صورت، هیچ رمزى نیاورده است.

4. علاّمه تنها راویان ممدوح را در قسم اوّل آورده است ولى ابن داوود «مُهملین» را هم در قسم اوّل ذکر کرده است.([26])

ج) میزان اعتبار

رجال ابن داوود جزو چهار کتب اصلى رجال متأخر محسوب مى شود سه کتاب دیگر عبارتند از: فهرس شیخ منتجب الدین، معالم العلماء و خلاصة الاقوال فى علم الرجال. از این چهار کتاب، به عنوان «مصادر ثانویه علم رجال» نام برده اند که نشانه اهمیت و جایگاه این آثار نزد علماى رجال است.

درباره میزان اعتبار رجال ابن داوود، نکاتى در کلمات رجال شناسان دیده مى شود که در این جا به اجمال، بیان مى کنیم.

به دلیل وجود برخى اشتباهات در رجال ابن داوود، عده اى از علماى رجال این اثر را زیر سؤال برده اند هر چند مؤلفش را نیز بسیار ستوده اند. از این رو، درباره منشأ اشتباهات و میزان اعتبار این کتاب، سخنان متضادى دیده مى شود.

البته در این که اشتباهاتى رخ داده، تقریباً اتفاق نظر وجود دارد لکن برخى، این اشتباهات را توجیه کرده و ناچیز شمرده اند و وقوع این مقدار خطا را، طبیعى دانسته اند همچنان که سایر کتب رجال نیز مصون از چنین خطاهایى نبوده اند.

در اعیان الشیعه، به نقل از مستدرک الوسائل گفته شده است که سه دیدگاه درباره رجال ابن داوود وجود دارد:

برخى در درجه اعتبار آن غلو کرده اند برخى در عدم اعتبار آن افراط کرده اند و به کلى از اعتبار ساقط دانسته اند عده اى هم نگاهى معتدل به کتاب وى دارند. از گروه اول، پدر شیخ بهایى است که گفته است: «رجال ابن داوود، ما را از سایر کتب رجالى بى نیاز مى گرداند.». از گروه دوم، محقق شوشترى است که رجال وى را شایسته اعتماد ندانسته است زیرا در رجال او، اشتباهات زیادى از متقدّمین و نقد و تمییز رجال دیده مى شود. و گروه سوم، بیشتر رجالیون هستند.([27])

این که شخصیت رجالى بزرگى چون ابن داوود، چرا دچار چنین خطاهایى شده، توجیهاتى از سوى برخى علماى رجال ارائه شده است و شاید نظر همین گروه درست باشد زیرا بعید به نظر مى رسد که محققى چون ابن داوود، مرتکب خطاهاى آشکارى در رجالش شود. به طور خلاصه، اهم توجیهات چنین است:

1. کسانى مانند صاحب ریاض العلما گفته اند: طعن ها وارد نیست زیرا بیش تر اشتباهات، به اختلاف نُسَخ باز مى گردد و علت اختلاف نسخ نیز این بوده که گاهى نسخه اى از کتاب مؤلف معروف مى شده و همان نسخه در میان مردم انتشار مى یافته است و سپس، مؤلفین برخى مطالب را کاسته یا افزوده اند و این تصرفات بعدى، در نسخه مشهور و منتشر شده وارد نشده و منشأ بروز اشتباه شده است.

2. در گذشته به دلیل این که کتاب ها با دست، نسخه بردارى مى شده، لذا به تعداد محدودى انتشار یافته است از این رو، دست یابى مؤلفان به آثار دیگران، دشوار بوده است. این امر موجب مى شد که گاهى مؤلفان، تنها به نقل قول مؤلف دیگر بسنده کنند در حالى که بسیارى از اوقات، نقل قول او نیز غیر مستقیم و خطا بوده است اما مؤلفان همان نقل قول خطا را به عنوان صاحب قول بیان مى کرده اند. گویا ابن داوود نیز به دلیل دسترسى نداشتن به نسخه اصلىِ اثر مؤلف، دچار چنین اشتباهاتى شده است!

3. بد خطى و ناخوانایى خط ابن داوود. برخى گفته اند علماى گذشته، به دلیل کثرت اهتمام به درس، تدریس، تألیف و سایر امور، به بازبینى کامل همه نسخه ها موفق نمى شده اند. این امر موجب مى شد که بسیارى از اوقات اغلاطى در دست نویس پدید آید و مؤلف متوجه آن نشود. و یا ناخوانایى خط مؤلف و عدم دست یابى آسان به او، موجب مى شد که استنساخ کننده، کلمه اى را به گمان خود صحیح بداند و همان را بنویسد، اما مقصود مؤلف چیز دیگرى بوده است.([28])

البته گفتنى است: به گفته یکى از محققان بزرگ معاصر: این اشتباهات، در کتاب رجال ابن داوود که به تحقیق سید محمدصادق آل بحرالعلوم است، تا حد زیادى رفع شده است.

درگذشت

با وجود مراجعه به منابع مختلف، تاریخ و محل وفات این رجالى نامى، همچون سایر مقاطع زندگى وى روشن نیست اما با توجه به شواهد مى توان گفت او سال هایى از آغاز سده هشتم را درک کرده است. چنان که در بخش تألیفات اشاره شد، ابن داوود در ارجوزه «عقد الجواهر» تاریخ 700هـ .ق. را قید کرده که این نشان مى دهد وى حداقل تا آخر سده هفتم در قید حیات بوده است.

مرحوم آقا بزرگ تهرانى، تاریخ فراغت ابن داوود از کتاب رجالش را، سال 707 هـ .ق. ذکر کرده([29]) و در الذریعه گفته است که این تاریخ را در آخر نسخه اى از رجال ابن داوود مشاهده کرده است.([30])

صاحب ریاض العلماء نیز گفته است که: در مشهد امام رضا(علیه السلام) نسخه اى از کتاب «فصیح» را دیده که در آخر آن به خط ابن داوود آمده است:

«نوشته است حسن بن على بن داوود در سیزده رمضان سال 741 هـ .ق.».([31])


[1]. تذکّر: گفتنى است که: شخصیت دیگرى نیز با نام «ابن داود»، مشهور است اما باید توجه داشت که کنیه و نام وى، ابوالحسن محمد بن احمد بن داوود قمى است. وى از محدّثان قرن چهارم، ولادت یافته قم و متوفّاى 368 هـ .ق. است.

[2]. جهت اطلاع بیشتر درباره عالمان و سیر تحولات این دیار، ر. ک: سیماى حلّه، محمدحسن امانى، سازمان تبلیغات اسلامى حوزه هاى علمیه شیعه در گستره جهان، سید على رضا سیدکبارى، پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام، امیر کبیر، تهران، ص 321 به بعد.

[3]. آنچه ذکر شد، منقول بود از: دایرة المعارف بزرگ اسلامى، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامى، ج اول، تهران، 1369، ج 3، ص 484.

[4]. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 4، ص 89.

[5]. رجال ابن داوود، ص 62.

[6]. همان. رجال ابن داوود، ص 62.

[7]. اعیان الشیعه، ج 3، ص 189.

[8]. هدیة الاحباب، شیخ عباس قمى، ذیل عنوان «احمد بن موسى بن جعفر جمال الدین».

[9]. رجال ابن داوود، ص 45 و 46.

[10]. همان، ص 130.

[11]. امل الآمال، شیخ حر عاملى، دارالکتاب الاسلامى، قم، ج 2، ص 347.

[12]. الغدیر، عبدالحسین امینى، دارالکتاب الاسلامى، قم، ج 2، ص 347.

[13]. رجال ابن داوود، ص 70.

[14]. غایة المراد، تحقیق: رضا مختارى، مرکز الابحاث الدرسات الاسلامیه، قم، ص 219.

[15]. فوائد رضویه، شیخ عباس قمى.

[16]. رجال ابن داوود، ص 7.

[17]. معجم رجال الحدیث، آیت الله ابوالقاسم خویى، ج 12، ص 65.

[18]. رجال ابن داوود، ص 8.

[19]. الذریعه، آقابزرگ تهرانى، ج 16.

[20]. مصنفى المقال فى مصنفى علم رجال، آقا بزرگ تهرانى، نشر عترت، چ 3، ص 483.

[21]. ر. ک: اعیان الشیعه، ج 5، ص 189 و 190.

[22]. الغدیر، ج 6، ص 6.

[23]. توضیحاتى که در مورد کتابهاى چاپى و خطّى آمده، منقول است از: دائرة المعارف بزرگ اسلامى، چ تهران، 1369، ج 1، ص 485.

[24]. اعیان الشیعه، ج 5، ص 191 و 192 الغدیر، ج 6.

[25]. واژه هاى «موثّق، مُهْمَل، مجهول و مجروح» از اصطلاحات علم رجال هستند که معناى خاصى دارند. علماى رجال براى معلوم کردن اینکه هر شخصیت تا چه میزان اعتبار دارد و آیا به سخن او مى توان عمل کرد، اصطلاحاتى را وضع کرده اند.

«موثق» کسى که نص بر وثاقتش هست ولو داراى فساد عقیده باشد. «مهمل» کسى که نامش در کتابهاى رجال آمده ولى نه مدح شده و نه ذمّ. «مجهول» کسى که نامش در کتاب هاى رجال آمده ولى شخصیت او ناشناخته است. «مجروح» به محدّثى گفته مى شود که با الفاظى چون: «کذّاب، جاعل حدیث، منکر و...» مذمت شده است. گفتنى است گاهى اوقات علماى رجال، در تعریف این اصطلاحات دچار اختلاف مى شوند به عنوان مثال ممکن است علماى متأخر با علماى متقدم نظرى متفاوت با یکدیگر داشته باشند. نمونه آن، تفاوت دیدگاه علامه و ابن داوود با برخى علماى دیگر، در معناى مجهول، است.

[26]. آنچه درباره ویژگى ها و تفاوت میان رجال علامه و ابن داوود آمده، با استفاده از این کتاب است: کلیات فى علم الرجال، آیت الله جعفر سبحانى، مؤسسه نشر اسلامى، ج 3، قم، 1419 هـ .ق. ص 114 به بعد.

[27]. ر.ک: اعیان الشیعه، ذیل عنوان «حسن بن على بن داوود».

[28]. جهت اطلاع تفصیلى از اقوال علما در اینباره، ر.ک: کتاب الرجال ابن داوود، مقدمه و تحقیق سیّد محمدصادق آل بحرالعلوم، ص 13 کلیات فى علم الرجال، آیت الله جعفر سبحانى، ص 114 منتهى المقال فى احوال الرجال، ابوعلى حائرى، ج 2، ص 417 اعیان الشیعه، سید محسن امین، ذیل عنوان «حسن بن على بن داوود».

[29]. مصفى المقال فى مصنفى علم الرجال، ص 126.

[30]. الذریعه، ج 10، ص 85.

[31]. الغدیر، ج 6، ص 8.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام ابومحمد حسن بن على
نام خانوادگی حلى
نام پدر على
نام معروف ابن داوود حلى
لقب تقى الدین
تاریخ تولد (شمسی) 628/6/30
تاریخ تولد (قمری) 647/6/5
مکان تولد عراق،حله

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد چهارم

کتاب گلشن ابرار - جلد چهارم

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS