دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حوادث پایان دنیا (بخش دوم و پایانی)

بخش اول این مطلب روز گذشته از نظرتان گذشت اینک بخش دوم وپایانى آن را مى خوانیم....
No image
حوادث پایان دنیا (بخش دوم و پایانی)
اشاره: این احتمال نیز داده شده که زلزله‌هاى شدید آستانهِ رستاخیز سبب شکافتن زمینها و راه یافتن دریاها به یکدیگر مى‌شوند، و نتیجهِ آن بهم پیوستگى تمام دریاچه‌ها با دریاهاى روى زمین است و یکى از تفسیرهاى آیه همین است. تفسیر سومى نیز وجود دارد که با متلاشى شدن کوهها و ریخته شدن غبار آنها به دریاها، دریاها پر مى‌شود و آب سراسر خشکى ها را فرا مى‌گیرد. همین تفسیرهاى سه گانه در مورد عنوان دوم (سجرّت) که از مادهِ “ تسجیر” مى باشد نیز گفته شده، زیرا “ تسجیر” در اصل به معنى برافروختن و به هیجان درآوردن آتش، و گاه به معنى پر شدن نیز آمده است، لذا تنور پر از آتش را “ مُسَجَّر” مى‌گویند. مشتعل شدن دریاها یا به خاطر تجزیه آن به دو مادهِ قابل احتراق اکسیژن و ئیدروژن است، یا به علل دیگرى که بر ما مخفى است، و پر شدن دریاها یا به سبب متلاشى شدن کوهها و ریختن آن به دریاها است، یا فرود سنگهاى آسمانى در آنها یا علل ناشناخته دیگر.20 -4 زلزله عظیم رستاخیز یکى دیگر از نشانه‌هاى پایان جهان و قرب قیامت، زلزله عظیم و بى‌سابقه‌اى است که تمام کره خاکى را به لرزه درآورده، و همه چیز را درهم مى‌ریزد و انسانها را در لحظات کوتاهی، مدفون مى‌سازد، قرآن کریم در این رابطه مى‌فرماید: یآ ا‡َیُّها النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُم‌ اِنَّ زَل‌زَلَهَ السَّاعَهِ شَی‌ءٌ عَظِیمٌ ( حج/1) ( اى مردم از پروردگار خود پروا کنید، چرا که زلزلهِ رستاخیز امرى هولناک است.) یَو‌مَ تَرَو‌نَهَا تَذ‌هَلُ کُلُّ مُر‌ضِعَهٍ عَمّآ اَر‌ضَعَت‌ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَم‌لٍ حَم‌لَهَا وَ تَرَى النَّاسَ سُکارى وَ ما هُم‌ بِسُکارى وَ لکِنَّ عَذابَ اللهِ شَدیدٌ (حج/2) (روزى که آن را ببینید، هر شیردهنده‌اى آن را که شیر مى‌دهد [از ترس] فرومى‌گذارد، و هر آبستنى بار خود را فرو مى‌نهد، مردم را مست مى‌بینى و حال آنکه مست نیستند، ولى عذاب خدا شدید است.) خطاب “ یا ایها الناس”، دلیل روشنى است بر اینکه هیچگونه تفاوت و تبعیضى از نظر نژاد و زبان و اعصار و قرون و مکانها و مناطق جغرافیایى و طوائف و قبائل در آن نیست، و مؤمن و کافر، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، مرد و زن، امروز و آینده همه در آن شریکند. جملهِ “ اتقوا ربکم” عصارهِ تمام برنامه‌هاى سعادت بخش است، چرا که از یکسو “ توحید” را بیان مى‌کند (ربکم) و از سوى دیگر “ تقوا” را و به این ترتیب برنامه‌هاى عقیدتى و عملى در آن جمع است. و با ذکر جمله “ ان زلزله السّاعه شى عظیم” حقیقتى را که در بسیارى از آیات قرآن مجید آمده است بطور سربسته بازگو مى‌کند، و آن اینکه رستاخیز با یک انقلاب و تحول شدید در سازمان عالم هستى برپامى‌گردد؛ کوهها از جا کنده مى شوند، دریاها به هم مى ریزند، زمین و آسمان درهم کوبیده مى شوند، و جهانى نو با زندگانى نو آغاز مى‌گردد، مردم در آستانهِ قیامت در وحشت عظیمى فرو مى‌روند، و سر از پا نمى‌شناسند. آیهِ بعد نمونه‌هایى از بازتاب این وحشت عظیم را در چند جمله بیان کرده مى‌گوید: “ روزى که زلزلهِ رستاخیز را مشاهده کنید آنچنان وحشت سرتا پاى همه را فرا مى‌گیردکه مادران شیرده از کودک شیرخوارشان غافل مى‌شوند” (یوم ترونها تذهل کل مرضعه عما ارضعت.) “ و هر باردارى ( در آن صحنه باشد) جنین خود را سقط مى‌کند” ( و تضع کل ذات حمل حملها.) سومین بازتاب اینکه “ مردم را به صورت مستان مى‌بینی، در حالى که مست نیستند!” ( و ترى الناس سکارى و ما هم بسکاری.) “ ولى عذاب خدا شدید است” که این چنین هول و وحشت به دلها افکنده و انسانها را از خود بى‌خود ساخته است (ولکن عذاب الله شدید.) نکته‌ها: 1 - در زلزله‌هاى دنیا، و حوادث وحشتناک نیز گاهى این پدیده‌ها بصورت جزئى پیدا مى‌شود، یعنى مادران کودکان خود را فراموش کرده، و بارداران جنین خود را ساقط مى‌کنند، و بعضى همچون افراد مست از خود بى خود مى‌شوند ولى جنبهِ عمومى و همگانى ندارد اما زلزله رستاخیز چنانست که از مشاهدهِ آن همهِ مردم به این حالات گرفتار مى‌شوند. 2 - این آیات ممکن است اشاره به پایان جهان که مقدمهِ رستاخیز است باشد در این صورت “زنان باردار، یا کودکان شیرخوار” مفهوم اصلى خود را خواهد داشت، ولى این احتمال نیز وجود دارد که اشاره به زلزلهِ روز قیامت باشد ( به قرینهِ جمله لکن عذاب الله شدید) در این صورت ذکر جمله‌هاى فوق جنبهِ مثال پیدا مى‌کند، یعنى آنقدر، صحنه وحشتناک است که اگر زنان باردارى وجود داشته باشند همگى سقط جنین مى‌کنند، و اگر کودکان شیرخوارى باشند مادرها آنها را به کلى فراموش خواهند کرد. -3 مى‌دانیم معمولاً در ادبیات عرب از زنى که کودک خود را شیر مى‌دهد تعبیر به “مرضع” مى‌کنند(21) ولى همانگونه که جمعى از مفسران و بعضى از ارباب لغت نوشته‌اند، گاه این کلمه به صورت مؤنث (مرضعه) آورده مى‌شود تا اشاره‌اى باشد به همان لحظهِ شیردادن، و به تعبیر دیگر مرضع به زنى مى‌گویند که مى‌تواند بچهِ خود را شیر دهد، اما مرضعه مخصوص زنى است که پستان خود را به دهان کودک شیرخوارش نهاده و در حال شیردادن است.22 بنابراین تعبیر فوق در آیه نکته خاصى دارد زیرا مى‌گوید: شدت وحشت زلزله رستاخیز آنقدر زیاد است که حتى اگر مادر پستان در دهان کودک شیرخوارش داشته باشد، چنان متوحش مى‌گردد که بى‌اختیار، پستان از دهانش بیرون کشیده، فراموشش مى‌کند.23 4 -جمله “ترى الناس سکاری” (مردم را بصورت مستان مى‌بینی) اشاره به این است که پیامبر اسلام (ص) که مخاطب به این جمله مى‌باشد ( و احتمالاً مؤمنان بسیار قوى الایمان که قدم جاى قدمهاى او نهاده‌اند) از این وحشت عظیم در امانند، زیرا مى‌گوید مردم را به این حالت مى‌بینی، یعنى خودت چنین نیستی. -5 بسیارى از مفسران حدیث در ذیل آیات مورد بحث روایتى از پیامبر گرامى اسلام (ص) نقل کرده‌اند که ذکر آن در اینجا به مورد است و آن اینکه: دو آیهِ آغاز این سوره در یکى از شبهاى “ غزوهِ بنى المصطلق”24 نازل شد در حالیکه مردم در حال حرکت به سوى میدان جنگ بودند، پیامبر (ص) مردم را صدا زد، آنها توقف کردند و گرداگرد پیامبر (ص) حلقه زدند، حضرت این آیات را بر آنها خواند صداى گریه از مردم بلند شد، و در آن شب مسلمانان بسیار گریستند، هنگام صبح به قدرى نسبت به دنیا و زندگى دنیا بى‌اعتنا شده بودند که حتى زین به روى مرکبها ننهادند و خیمه‌اى برپا نساختند، گروهى گریه مى‌کردند و گروهى نشسته در فکر فرو رفته بودند. رسول خدا (ص) فرمود: آیا مى‌دانید این چه روزى است، عرض کردند: خدا و پیامبرش آگاهتر است، فرمود: روزى است که از هر هزار نفر 999 نفر به سوى دوزخ روان مى‌شوند و تنها یک نفر به سوى بهشت! این امر بر مسلمانان سخت آمد و شدیداً گریستند؟ و عرض کردند پس چه کسى نجات خواهد یافت؟ پیامبر فرمود: گنهکارانى غیر از شما هستند که اکثریت را تشکیل مى‌دهند من امیدوارم شما حداقل یک چهارم اهل بهشت باشید ( مسلمانان تکبیر گفتند) بعد فرمود: امیدوارم یک سوم اهل بهشت باشید ( باز هم تکبیر گفتند) بعد اضافه فرمود: امیدوارم دو سوم اهل بهشت از شما باشد، چرا که اهل بهشت 120 صفند که 80 صف آنها از امت من هستند...”25 5 - تاریک شدن خورشید و ستارگان یکى دیگر از نشانه‌هاى نزدیکى قیامت، خاموشى چشمهِ خورشید و کدورت و تیرگى ستارگان است؛ چنانکه در قرآن کریم آمده است: اِذا الشَّم‌سُ کُوِّرَت‌ وَ اِذا النُّجُومُ اِن‌کَدَرَت‌ ( تکویر/2-1) ( آنگاه که خورشید به هم درپیچد و آنگه که ستارگان همى تیره شوند.) “کورت” از ماده “ تکویر” در اصل به معنى پیچیدن و جمع و جور کردن چیزى است. به هر حال منظور در اینجا پیچیده شدن نور خورشید، و تاریک شدن و جمع شدن حجم آن است. مى‌دانیم خورشید در حال حاضر کره‌اى است فوق‌العاده داغ و سوزان به اندازه‌اى که تمام مواد آن بصورت گاز فشرده‌اى درآمده و در گرداگردش شعله‌هاى سوزانى زبانه مى‌کشد که صدها هزار کیلومتر ارتفاع آنها است! و اگر کرهِ زمین در وسط یکى از این شعله‌هاى عظیم گرفتار شود در دم خاکستر و تبدیل به مشتى گاز مى‌شود! ولى در پایان این جهان و در آستانهِ قیامت این حرارت فرو مى‌نشیند، و آن شعله‌ها جمع مى‌شود، روشنایى آن به خاموشى مى‌گراید، و از حجم آن کاسته مى‌شود، و این است معنى “ تکویر”. و لذا در “لسان العرب” آمده است “کورت الشمس: جمع ضوء‌ها ولف کما تلف العمامه”: “معنى تکویر خورشید این است که نور آن جمع و پیچیده مى‌شود، همانگونه که عمامه را مى‌پیچند”. این حقیقتى است که در علم و دانش امروز نیز منعکس است و ثابت خورشید تدریجاً رو به تاریکى و خاموشى مى‌رود. و سپس مى‌افزاید: (وَ اِذا النُّجُوُمُ اِن‌کَدَرَت‌ .) “ اِن‌کَدرت” از ماد “ انکدار” به معنى “ سقوط کردن و پراکنده شدن” است، و از ریشهِ “کدورت” به معنى “تیرگى و تاریکی” است، و جمع میان هر دو معنى در آیه مورد بحث امکان پذیر است، چرا که در آستانهِ قیامت ستارگان هم فروغ و روشنایى خود را از دست مى‌دهند و هم پراکنده مى‌شوند و سقوط مى‌کنند و نظام جهان بالا درهم مى‌ریزد،26 همانگونه که در آیه 2 سورهِ انفطار آمده است: وَ اِذا ال‌کَواکِبُ اِن‌تَثَرَت‌ آنگاه که اختران پراکنده شوند. به هر حال نظام جهان بالا در هم مى‌ریزد، و انفجارهاى عظیمى سراسر کرات آسمانى را فرا مى‌گیرد، منظومه‌ها نظام خویش را از دست مى‌دهند، و ستارگان از مدار خود بیرون مى روند، و بر اثر تصادم شدید به یکدیگر متلاشى مى‌شوند، عمر این جهان به پایان مى‌رسد، و همه چیز ویران مى‌شود، تا بر ویرانه‌هایش عالم نوین آخرت برپا گردد.27 سپس اینها همه هشدارى است به انسان در زمینهِ فناى این جهان، تا آن را سراى جاویدان خود نداند، به آن دل نبندد، به خاطر آن آلودهِ هزاران گناه نشود. 6 - شکافتن کرات آسمانی یکى دیگر از نشانه‌هاى پایان جهان، دگرگون شدن نظام کواکب و شکافتن کرات آسمانى است که در آیات فراوانى از قرآن مجید به آن اشاره شده و تعبیرات مختلف و گوناگونى در این رابطه بکار رفته است: الف- گاه تعبیر به “ انشقاق” مى‌کند؛ مانند اِذا السَّمآءُ ان‌شَقَّت‌ ( انشقاق/1) یعنی: (آنگاه که آسمان زهم بشکافد.) و مانند: وَاِن‌شَقَّتِ السَّمآءُ فَهِیَ یَو‌مَئذٍ واهِیَهٌ (حاقه/16) یعنی: (و آسمان از هم بشکافد، و در آن روز است که آن از هم گسسته شود.) و مانند: وَ یَو‌مَ تَشَقَّقُ السَّمآءُ بِال‌غَمامِ (فرقان/25) یعنی: (و روزى که آسمان با ابرى سپید از هم مى‌شکافد و فرشتگان نزول یابند.) منظور از “سماء” در این آیات، کرات آسمانى است که در پایان جهان، بر اثر انفجارهاى پى‌در پی، از هم شکافته مى‌شوند، ولى در اینکه منظور از شکافته شدن با ابرها چیست؟ این احتمال وجود دارد که منظور، همراه بودن متلاشى شدن آسمانها با پیدایش ابرهاى سنگین است که از گرد و غبار آنها حاصل مى شود، به اصطلاح باء در “ الغمام” به معناى ملابست است.(28) ب- و گاه تعبیر به “انفطار” مى‌کند؛ مانند: اذا السَّماءُ ان‌فَطَرَت‌ (انفطار/1) یعنی: (آنگاه که آسمان زهم بشکافد.) و مانند: اَلسَّماءُ مُن‌فَطِرٌ بِهِ (مزمل/ 18) یعنی: (آسمان از بیم آن روز در هم شکافد.) ج- و گاهى مى‌فرماید: وَ اِذا السَّماءُ کُشِطَت‌ (تکویر/11) یعنی: (و آنگاه که آسمان ز جا کنده شود.) این تعبیر، ممکن است اشاره به کنار رفتن حجابهایى باشد که در این دنیا مانع از دیدن ملکوت آسمانها، فرشته‌ها و دوزخ است. و مرحوم طبرسى [به نقل از زجاج] آن را به معناى کنده شدن آسمانها (کرات آسمانی) از جایگاهشان تفسیر کرده است که لازمه آن، به هم ریختن نظام و درنوردیدن طومار آنهاست.(29) د- و گاهى تعبیر به “فتح” مى‌کند: وَ فُتِحَتِ السَّمَاءُ فَکانَت‌ اَب‌واباً (نبأ/19) یعنى : (و آسمان گشوده و درهایى پدید شود.) این تعبیر، ممکن است اشاره به شکافته شدن آسمانها باشد؛ یعنى در آسمانها شکافهاى زیادى ظاهر مى‌شود که گویى سرتاسر آسمان، تبدیل به درها و روزنه‌هایى گردیده است. البته ممکن است معانى دیگرى هم مقصود باشد. هـ و گاهى مى‌فرماید: یَو‌مَ تَمُورُ السَّمَآءُ مَو‌راً (طور/9) یعنی: (روزى که آسمان سخت در تب و تاپ افتد.) این تعبیر، به معناى متزلزل شدن کرات آسمانى و بهم ریختن نظام آنها و طبعاً متلاشى شدن است. و- و گاهى مى‌فرماید: یَو‌مَ تَکُونُ السَّمَآءُ کَال‌مُه‌لِ (معارج/8) یعنی: (روزى که آسمان چون فلز گداخته شود.) پیدایش چنین حالتى نتیجهِ متلاشى شدن آنهاست. ز- و گاهى مى‌فرماید: وَ اِذا السَّمَآءُ فُرِجَت‌ (مرسلات/9) یعنی: “در آن هنگام که آسمان بشکافد”. و سرانجام با یک تعبیر تکان دهنده، مى‌فرماید: یَو‌مَ نَط‌وِى السَّمَآءَ کَطَّیِ السِّجِلِّ لِل‌کُتُبِ کَمَا بَدَا‡‌نَآ ا‡ََوَّلَ خَل‌قٍ نُعیدُهُ (انبیاء /104) یعنی: (روزى که آسمان را همچون در پیچیدن صفحهِ نامه‌ها در مى‌پیچیم. همانگونه که بار نخست آفرینش را آغاز کردیم، دوباره آن را بازمى‌گردانیم.) این تعبیر، ابعاد دگرگونى آسمانها و کواکب آسمانى را در پایان جهان به خوبى روشن مى‌سازد و نشان مى‌دهد که تمام منظومه‌ها و ستارگان ثابت و سیار همگى مانند یک طومار، به هم پیچیده مى‌شوند. و همانگونه که در آغاز آفرینش به صورت تودهِ واحدى بودند درمى‌آیند و بار دیگر خداوند متعال طرحى نوین در عالم هستى مى‌ریزد و قیامت در آن عالم نو، برپا مى‌شود. از مجموع آیات گذشته، به خوبى برمى‌آید که قیامت، ادامه دنیا نیست، بلکه این جهان به کلى در هم کوبیده مى‌شود؛ زیرا انفجارهاى عظیم و زلزله‌هاى هولناک همه چیز را در هم فرو مى‌ریزد.(30) حوادث آغازین قیامت در آغاز رستاخیز نیز حوادث عظیمى رخ مى‌دهد، و همانگونه که پایان دنیا همراه با حوادث عظیم بود آغاز رستاخیز نیز با حوادث عظیم توا‡م است. این معنى در آیات مختلفى از قرآن مجید به چشم مى‌خورد که در این بخش به توضیح آنها خواهیم پرداخت. -1 نفخ صور دوم در آیات بسیارى از قرآن کریم، سخن از نفخ صور به میان آمده است و در مجموع، استفاده مى‌شود که صور، دوبار دمیده مى‌شود؛ همانطور که قبلاً ذکر کردیم (نفخ صور اول) یکبار در پایان جهان که همهِ خلایق مى‌میرند و این “ نفخهِ مرگ” است. و بار دیگر در آستانهِ رستاخیز که همهِ مردگان بدین وسیله زنده مى‌شوند و این “ نفخهِ حیات” است. در حقیقت، توقف و از کار افتادن این جهان و آغاز حرکت جهان دیگر به توقف و حرکت لشکرها و قافله‌ها تشبیه شده است که با صداى شیپور مخصوص یا صداى بلند دیگری، همگى با هم از راه رفتن بازمى‌ایستند، و متوقف مى‌شوند و با صداى دیگر، بپا مى‌خیزند و حرکت مى‌کنند در رابطه با این حادثهِ عظیم، در قرآن، تعبیرات مختلف بکار رفته و همگى ناظر به همین حادثه است و آن تعبیرات عبارتند از: الف- نفخ صورب- صَیحهج- نَقر در ناقورد- صاخهه- زجره اکنون به شواهد قرآنى “ نفخ صور دوم” مى‌پردازیم. ... -1 ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ ا‡ُخ‌رَى فَاِذَا هُم‌ قِیَامٌ یَن‌ظُرُونَ (زمر/68) -2 وَ یَو‌مَ یُن‌فَخُ فِى الصُّورِ فَفَزِعَ مَن‌ فِى السَّماواتِ وَ مَن‌ فِى ال‌أَر‌ضِ اِلّا مَن‌ شآءَ اللهُ وَ کُلٌّ ا‡َتَو‌هُ دَاخِرِی‌نَ (نمل/87) -3 وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ فَاِذَا هُم‌ مِّنَ ال‌أَج‌دَاثِ اِلى رَبِّهِم‌ یَن‌سِلُونَ (یس /51) -4 فَاذا نُفِخَ فِى الصُّورِ فَلا اَن‌سابَ بَی‌نَهُم‌ یَو‌مَئذٍ وَ لَا یَتَسآئَلُونَ (مومنون/101) -5 وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ فَجَمَع‌ناهُم‌ جَم‌عاً (کهف/99) 6 - یَو‌مَ یُن‌فَخُ فِى الصُّورِ وَ نَح‌شُرُ ال‌مُج‌رِمیِنَ یَو‌مَئذٍ زُر‌قاً (طه/102) -7 یَو‌مَ یُن‌فَخُ فى الصُّورِ فَتَأ‌تُونَ ا‡َف‌وَاجاً (نبأ /18) 8 -وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ ذلِکَ یَو‌مُ ال‌وَعِیدِ (ق/20) -9 یَو‌مَ یَس‌مَعُونَ الصَّی‌حَهَ بِال‌حَقِّ ذلِکَ یَو‌مُ ال‌خُروُجِ (ق/42) -10فَاِذَا نُقِرَ فِى النَّاقُورِ- فَذلِکَ یَو‌مَئِذٍ یَو‌مٌ عَسِیرٌ (مدثر/ 9و8) -11 فَاِذا جَآئَتِ الصَّاخَّه-ُ یَو‌مَ یَفِرُّ ال‌مَر‌ءُ مِن‌ ا‡ََخِیهِ (عبس / 34و33) -12 فَاِنَّمَا هِیَ زَج‌رَهُ واحِدَهُ فَاِذَاهُم‌ یَن‌ظُرُونَ (صافات/19) ترجمه آیات: -1 “..... ؛ سپس بار دیگر در آن دمیده مى‌شود و به‌ناگاه آنان برپاى ایستاده مى‌نگرند”. -2 و روزى که در صور دمیده مى‌شود، پس هر که در آسمانها و هر که در زمین است به هراس ‌افتد، مگر آن کس که خدا بخواهد. و جملگى با زبونى رو به سوى او آورند. -3 و در صور دمیده خواهد شد، پس بناگاه از گورهاى خود شتابان به سوى پروردگار خویش مى‌آیند. -4 پس آنگاه که در صور دمیده شود، دیگر آن روز میانشان نسبت خویشاوندى وجود ندارد، و از حال یکدیگر نمى‌پرسند. -5 و در صور دمیده شود، همهِ آنها را گرد خواهیم آورد. -6 روزى که در صور دمیده مى‌شود و در آن روز مجرمان را کبود چشم برمى‌انگیزیم. -7 روزى که در صور دمیده شود، و گروه گروه بیایید. 8 - و در صور دمیده شود؛ این است روز تهدید من. -9 روزى که فریاد رستاخیز را به حق مى‌شنوند، آن روز، روز بیرون آمدن از زمین است. 10 - پس چون در صور دمیده شود، آن روز چه روز ناگوارى است. -11 پس چون فریاد گوش خراش در رسد؛ روزى که آدمى از برادرش فرار مى‌کند. -12 و آن تنها یک فریاد است و بس! و بناگاه آنان به تماشا خیزند. تفسیر آیات: از آیهِ نخست به خوبى استفاده مى‌شود که در پایان جهان و آغاز رستاخیز دو حادثهِ ناگهانى رخ مى‌دهد؛ در حادثهِ اول همهِ موجودات زنده فوراً مى‌میرند، و درحادثهِ دوم که با فاصله‌اى صورت مى‌گیرد همهِ انسانها ناگهان زنده مى‌شوند، و بپا مى‌خیزند و در انتظار حسابند. قرآن مجید از این دو حادثه به‌عنوان “نفخ صور” تعبیر کرده است که تعبیر کنایى زیبایى است از حوادث ناگهانى و همزمان، زیرا “ نفخ” به معنى دمیدن و “ صور” به معنى “ شیپور” یا شاخ میان تهى است که معمولاً براى حرکت قافله یا لشکر، یا براى توقف آنها به صدا درمى‌آورند، البته آهنگ این دو با هم متفاوت بود، شیپور توقف، قافله را یکجا متوقف مى‌کرد، و شیپور حرکت، اعلام شروع حرکت قافله بود. این تعبیر ضمناً بیانگر سهولت امر است و نشان مى‌دهد که خداوند بزرگ با یک فرمان که به سادگى دمیدن در یک شیپور است اهل آسمان و زمین را مى‌میراند و با یک فرمان که آن‌هم شبیه به “ شیپور رحیل و حرکت” است همه را زنده مى‌کند. بارها ذکر شد، الفاظ ما که براى زندگى روزمره محدود خودمان وضع شده عاجزتر از آن است که بتواند حقایق مربوط به جهان ماوراء طبیعت یا پایان این جهان و آغاز جهان دیگر را دقیقاً بیان کند، به همین دلیل باید از الفاظ معمولى معانى وسیعتر و گسترده‌ترى استفاده ‌شود منتها با توجه به قرائن موجود.(31) دومین آیه تنها اشاره به نفخ صور دوم شده است، مى فرماید: وَ یَو‌مَ یُن‌فَخُ فِى الصُّورِ فَفَزِعَ مَن‌ فِى السَّمَاواتِ و‌َ مَن‌ فِى ال‌أَر‌ضِ “ و روزى که در صور دمیده شود، پس هر که در آسمانها و هر که در زمین است به هراس افتد، مگر آن کسى که خدا بخواهد و جملگى با زبونى رو به سوى او آورند”. علامه طباطبایى در تفسیر المیزان مى‌فرماید: بعید نیست که این آیه اشاره به هر دو نفخ باشد،(32)ولى ذیل آیه که مى‌گوید: “ همگى با خضوع در پیشگاه خدا حاضر مى‌شوند” وَ کُلُّ ا‡َتَو‌هُ داخِرینَ نشان مى‌دهد که منظور “ نفخ دوم” است.(33) در اینجا نیز به جمله استثنائیه ( اِلّا مَن‌ شاءَ ( )مگر کسانیکه خدا بخواهد) برخورد مى‌کنیم که تفسیر آن قبلاً ذکر شده است.(34) سومین آیه ناظر به نفخه دوم، نفخه رستاخیز است، مى فرماید: وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ فَاِذَاهُم‌ مِّنَ ال‌أَج‌دَاثِ(35) اِِلى رَبِّّهِم‌ یَن‌سِلوُنَ( 36) مفسران تصریح کرده‌اند که این آیه ناظر به “ نفخ دوم” است، و ذیل آیه و آیات بعد از آن نیز گواه این معنى است. بعضى این سوال را در اینجا عنوان کرده‌اند که اگر انسانها در آن روز از حساب الهى وحشت دارند پس چگونه به سرعت بسوى آن مى‌دوند؟ و در پاسخ گفته شده که این حالتى است که بدون اختیار در آنها ایجاد مى‌شود، و به این وسیله خداوند آنها را به دادگاه خویش فرا مى‌خواند.(37) چهارمین آیه به روشنى اشاره به “ نفخه دوم” است چرا که سخن از بى‌اثر بودن رابطه‌هاى خویشاوندى به هنگام “ نفخه صور” مى‌دهد. روشن است که سوال کردن از یکدیگر خواه به معنى خبر گرفتن از حالات یکدیگر باشد یا به معنى تقاضاى کمک، همگى در نفخه رستاخیز و حیات است و عجیب است که بعضى از مفسران نیز در اینجا احتمال داده‌اند که منظور از آن نفخه اولى است! به هر حال سوال نکردن از یکدیگر به هر یک از دو معنى بالا باشد به خاطر آن است که آنها چنان مشغول به خویشتن و گرفتار کار خود هستند که به دیگرى نمى‌پردازند! در اینجا این سوال پیش مى‌آید که چگونه آیه فوق با آیات دیگر قرآن که مى‌گوید: آنها از هم سوال مى‌کنند و یا تقاضاى کمک مى‌نمایند سازگار است؟ مانند: فَأق‌بَلَ بَع‌ضُهُم‌ عَلى بَع‌ضٍ یَتَسَآئلُونَ (صافات/50) و همچنین آیه 21، سوره ابراهیم که مى‌گوید: وَ بَرَزُوا لِلّهِ جَمِیعاً فَقَالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اس‌تَک‌بَروُا اِنّاکُنّا لَکُم‌ تَبَعاً فَهَل‌ ا‡ََن‌تُم‌ مُّغ‌نُونَ عَنّا مِن‌ عَذابِ اللهِ مِن‌ شَی‌ٍء ( و همگى در برابر خدا ظاهر مى‌شوند. پس ناتوانان به گردنکشان مى‌گویند: “ ما پیروان شما بودیم. آیا چیزى از عذاب خدا را از ما دور مى‌کنید؟) پاسخ این سئوال با توجه به آیات دیگر قرآن روشن مى‌شود که قیامت داراى “ مراحل” و “مواقف” متعددى است، و هر مرحله ویژگیهاى خاص خود را دارد.38 شاهد این سخن حدیثى است که از پیغمبر اکرم (ص) در پاسخ همین سئوال آمده است. ثَلاثَهُ مَواطِنٍ تَذ‌هَلُ فیها کُلُّ نَف‌سٍ: حَی‌نَ یُر‌مى اِِلى کُلِّ اِن‌سانٍ کِتابُهُ، وَ عِن‌دَ ال‌مَوازِی‌نِ، وَ عَلى جِس‌رِ جَهَنَّمَ: !” در سه جا است که هر انسانى همه را جز خود فراموش مى‌کند: هنگامى که نامه عمل او به دستش داده مى‌شود، و هنگامى که در برابر ترازوى سنجش اعمال قرار مى‌گیرد و زمانى که روى پل جهنم مى‌آید”.39 در پنجمین و ششمین آیه باز سخن از “نفخ دوم” است، مى‌فرماید: “ وَتَرَک‌نا بع‌ضَهُم‌ یَو‌مَئذٍ یَمُوجُ فى بَع‌ضٍ “ (کهف/99) ( و در آن روز آنان را رها مى‌کنیم تا موج آسا بعضى با برخى درآمیزند.) این یا به خاطر فزونى جمعیت انسانها است، و یا به خاطر شدت وحشت و اضطراب آنان و یا حاکمیت هرج و مرج در پایان جهان. بعضى نیز آن را اشاره به جمعیت یأموج و مأموج بعد از بناء سد ذوالقرنین دانسته‌اند (به تناسب آیات قبل از آن) ولى این معنى به قرینهِ آیات بعد بعید به نظر مى‌رسد.40 به هر حال در پایان آیه مى‌افزاید: وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ وَ جَمع‌ناهُم‌ جَم‌عاً یعنی: ( و در صور دمیده مى‌شود، هم آنها را گرد خواهیم ‌آورد.) و در آیه بعد مى‌فرماید: یَو‌مَ یُنفَخُ فِى الصُّورِ وَ نَحشُرُ المُجرِمینَ یَومَئِذٍ زُرقاً یعنى (روزى که در صور دمیده مى‌شود و در آن روز مجرمان را کبود چشم برمى‌انگیزیم.) “ زُرق” جمع “ازرق” در اصل به معنى آبى رنگ یا کبود است، و در اینجا ممکن است اشاره به کبودى بدن مجرمان، و یا نابینایى چشم آنها، یا عطش شدیدى که بدن را فوق العاده تحت تأثیر قرار مى‌دهد، بوده باشد (هر سه تفسیر براى آن ذکر شده است) معنى اول مناسبتر به نظر مى‌رسد، زیرا معنى اول معنى حقیقى است و معنى دوم و سوم جنبه کنایى دارد.41 در هفتمین و هشتمین آیه باز اشارتى به نفخه دوم یعنى نفخ حیات و رستاخیز دیده مى‌شود. در یک مورد مى‌فرماید: یَو‌مَ یُن‌فَخُ فِى الصُّورِ فَتَأتُونَ ا‡َفواجاً یعنی: (روزى که در صور دمیده شود، و گروه گروه بیائید.) و در مورد دیگر مى‌فرماید: وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ ذلِکَ یَو‌مُ ال‌وَعیدِ یعنى : (و در صور دمیده شود؛ این است روز تهدید من .) فوج فوج بودن مردم در آن روز یا به خاطر آن است که هر گروهى با رهبرش اعم از پیامبران و غیر آنها، وارد محشر مى‌شوند، و یا هر دسته‌اى از مجرمان که گناه خاصى دارند با هم محشور مى‌شوند، و یا اینکه هر امتى با پیامبرش وارد صحن محشر مى‌شوند. و در هر حال این تعبیر منافاتى با آیه 95 سوره مریم که مى‌فرماید: وَ کُلُّهُم‌ آتیهِ یَو‌مَ ال‌قِیامَهِ فَر‌داً یعنی: (روز قیامت همهِ آنها تنها، بسوى او خواهند آمد.) ندارد، زیرا همان‌گونه که قبلاً اشاره شده قیامت مواقف و مراحلى دارد، ممکن است در آغاز فوج فوج وارد محشر شوند، سپس فرد فرد در دادگاه عدل الهى حضور یابند. “ وعید” به گفته راغب و جمعى از مفسران و اهل لغت به معنى وعده‌هاى شرّ است، در حالى‌که کلمه “ وعد” هم در “خیر” به‌کار مى‌رود و هم در “شرّ” و تکیه بر خصوص وعید در آیه فوق- با اینکه روز قیامت هم روز وعده‌هاى نیک و هم بد است- به خاطر هشدار به مجرمان است.42 در نهمین آیه اشاره به صیحه رستاخیز کرده، مى‌فرماید: یَو‌مَ یَس‌مَعُونَ الصَّی‌حَهَ بِال‌حَقِّ ذلِکَ یَو‌مُ ال‌خُروُجِ یعنی: (روزى که فریاد رستاخیز را بحق مى‌شنوند، آن روز، روز بیرون آمدن از زمین است.) مفسران این “صیحه” را همان “ صیحهِ رستاخیز”مى‌دانند، و ذیل آیه گواه روشنى بر آن است، و منظور از “حقّ” به گفتهِ مرحوم طبرسى در مجمع البیان و فخر رازى در تفسیر کبیر و آلوسى در روح المعانى ممکن است همان بعث و رستاخیز باشد، ولى ظاهر این است که حق در اینجا همان معنى اصلیش را دارد و به تعبیر “ المیزان” به معنى قضاء حتمى است و رستاخیز مصداق آن است و تعبیر به “ یوم الخروج” روز خارج شدن از قبرها است.43 در دهمین آیه به تعبیر تازه‌اى برخورد مى‌کنیم و آن تعبیر به “ نَق‌ر” است. مى‌فرماید: فَاِذا نُقِرَ فِى النَّاقُورِ- فَذلِکَ یَو‌مَئِذٍ یَو‌مٌ عَسِیرٌ یعنی: (پس چون در صور دمیده شود؛ آن روز چه روز ناگوارى است.) “ نَق‌ر” به گفتهِ ارباب لغت در اصل به معنى کوبیدن چیزى است. “و منقار” وسیلهِ کوبیدن است و ازآنجا که کوبیدن همراه با صدا است گاه این واژه به معنى ایجاد صدا یا سبب آنکه دمیدن در شیپور است آمده، و لذا گروهى آیه را مستقیماً به معنى “ نفخ در صور” تفسیر کرده اند (نقر به معنى دمیدن و “ ناقور” به معنى صور.)44 این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر به نقر به خاطر آن است که صداى شیپور رستاخیز آن قدر عظیم است که گویى گوش را سوراخ مى‌کند و در مغز فرو مى‌رود! به هر حال این تعبیر اشاره به “ نفخ دوم” است، به گواهى آیاتى که بعد از آن قرار دارد، و از وضع سخت کافران در آن روز خبر مى‌دهد، و به گفته فخر رازى اگر منظور “ نفخ اول” باشد (چنانکه بعضى از مفسران احتمال داده‌اند) آن روز، روز سختى بر کافران نخواهد بود، زیرا روز مردن و رهایى یافتن است، روز سخت، روز قیامت، مقارن صیحهِ حیات است.45 در یازدهمین آیه باز تعبیر جدیدى دیده مى شود، و آن تعبیر “ صاخَّه “ است. مى‌فرماید: فَاِِذا جَآئَتِ الصَّاخَّهُ یَو‌مَ یَفِرُّ ال‌مَر‌ءُ مِن‌ ا‡ََخِیهِ یعنی: (پس چون فریاد گوش خراش در رسد؛ روزى که آدمى از برادرش فرار مى‌کند.) “ صاخه “ از مادهِ “ صَخّ “ به گفتهِ راغب، صداى شدیدى است که از صاحب نطقى برمى‌خیزد، و به گفتهِ “ مقاییس اللغه” صیحه‌اى است که گوش را کر مى‌کند، بعضى از مفسران نیز آن را به معنى کوبیدن سر انسانى به سنگ، و بعضى به معنى استماع و گوش فرادادن تفسیر کرده‌اند.46 به هر حال این تعبیر اشاره به “ نفخ صور” است، آن هم نفخهِ دوم، همان صیحهِ عظیمى که صیحهِ بیدارى و حیات است، و همگان را زنده کرده به عرصهِ محشر مى‌فرستد، در آن روز هر انسانى به قدرى به خود مشغول مى‌شود که حتى از برادر و پدر و مادر و دوستان، فرار مى‌کند47! و بالاخره در دوازدهمین و آخرین آیه باز تعبیر دیگرى از آن حادثه به چشم مى‌خورد، و آن تعبیر به “زَج‌رَهٌ” ( صیحه عظیم) است. در پاسخ کسانى که پیوسته از حیات بعد از مرگ اظهار تعجب مى‌کردند، مى‌فرماید: ( تعجب نکنید، این کار مشکلى نیست)، (و آن تنها یک فریاد است و بس! و بناگاه آنان به تماشا خیزند!) فَاِنّما هِیَ زَج‌رَهٌ واحِدَهٌ فَاِذا هُم‌ یَن‌ظُروُنَ . “ زَج‌رَهٌ “ در اصل به معنى راندن با صداى بلند است، مانند راندن شتران.48 سپس به معنى طرد کردن، و گاه به معنى صدا به‌کار رفته است. جمله “ یَنظرون” ممکن است به معنى خیره خیره نگاه کردن از روى شدت وحشت باشد، یا نگاه کردن به یکدیگر و یا انتظار کشیدن براى حکم نهائى خدا، ولى به هر حال ظاهر آیه به خوبى نشان مى‌دهد اشاره به “ نفخه حیات” است که انسانها از قبرها برمى‌خیزند، و آمادهِ حساب مى‌شوند. غالب مفسرین نیز به این نکته اشاره کرده‌اند.49 -2 زلزله شدید خداوند در سورهِ زلزال، آیه اول مى‌فرماید: اِذَا زُلزِلَتِ ال‌أَر‌ضُ زِل‌زَالَها یعنی: (آنگاه که زمین به لرزش شدید خود لرزانیده شود.) کلمه “زلزال” مانند کلمهِ “ زلزله” مصدر و به معناى نوسان و تکان خوردن پى در پى است،‌و اینکه این مصدر را به ضمیر زمین اضافه کرد، و فرمود:” زمین زلزله‌اش را سر مى‌دهد” به ما مى‌فهماند که زمین زلزله‌اى خاص به خود دارد، و این را مى‌رساند که زلزلهِ مذکور امرى عظیم و مهم است، زلزله‌اى است که در شدت و هراسناکى به نهایت رسیده است.50 در الدر المنثور است که ابن مردویه و بیهقی- در کتاب شعب الایمان- از انس بن مالک روایت کرده‌اند که رسول خدا (ص) فرمود: زمین در روز قیامت به تمامى اعمالى که در پشتش انجام شده خبر مى‌دهد، آنگاه این آیه را تلاوت کرد: اِذَا زُلزِلَتِ الا‡َََرضُ زِلزَالَها تا رسید به آیهِ یَو‌مَئِذٍ تُحَدِّثُ ا‡َخ‌بَارَهَا و آنگاه فرمود هیچ مى‌دانید اخبارش چیست؟ جبرئیل نزد من آمد و گفت: خبر زمین که زمین روز قیامت بدان گواهى مى‌دهد، هم اعمالى است که بر پشتش انجام شده.51 نظیر همین معنى در سور نازعات، آیه 6 نیز آمده است: یَو‌مَ تَر‌جُفُ الرَّاجِفَه-ُ تَت‌بَعُهَا الرّادِفَهُ یعنی: ( آن روز که لرزنده بلرزد، و در پى آن لرزه‌اى دگر افتد .) کلمه “ راجفه” به صیحه‌هاى عظیمى تفسیر شده که در آن تردد و اضطرابى باشد، و کلمهِ” رادفه” به صیحه متأخر تابع تفسیر شده، در نتیجه بنابراین تفسیر، دو آیه مورد بحث با دو نفخهِ صور تطبیق مى‌شود، که آیه زیر هم بر آنها دلالت دارد، مى‌فرماید: وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَن‌ فِى السَّماواتِ وَ مَن‌ فِى ال‌أر‌ضِ اِلاّ مَن‌ شاءَ اللهُ ثُمَّ نُفِخَ فیهِ‌ ا‡ُخ‌رى فَاِذاهُم‌ قِیامٌ یَن‌ظُرُونَ (زمر/68) یعنی: ( و در صور دمیده مى‌شود، پس هر که در آسمانها و هر که در زمین است. بیهوش در مى‌افتد، مگر کسى که خدا بخواهد؛ سپس بار دیگر در آن دمیده مى‌شود و بناگاه آنان بر پاى ایستاده مى‌نگردند.) در تفسیر قمى در ذیل آیه مورد بحث آمده که امام فرمود: یعنى زمین زیر پاى اهلش شکافته مى‌شود، و رادفه به معناى صیحه است.52 -3 تبدیل زمین و آسمان ها در این رابطه قرآن کریم مى‌فرماید یَو‌مَ تُبَدِّلُ ال‌أَر‌ضُ غَی‌رَ الاَر‌ضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّّهِ ال‌واحِدِ القَهَّارِ ( ابراهیم / 48) یعنى : (روزى که زمین به غیر این زمین، و آسمانها [ به غیر این آسمانها] مبدل گردد، و مردم در برابر خداى یگانهِ قهار ظاهر شوند.) این نکته قابل توجه است که منظور از تبدیل زمین به زمین دیگر در اینجا عوض شدن ذات آن نیست آن گونه که شاید بعضى تصور کرده اند، بلکه منظور تبدیل صفات آن است، مانند از میان رفتن کوهها و صاف و مسطح شدن و توسعه فراوان یافتن، بى آنکه اصل ذات عوض شود. دلیل این سخن، آیات متعددى است که مى‌گوید: در قیامت انسانها از قبرهایشان برمى‌خیزند، مخصوصاً آیه 55سور طه که مى‌گوید: مِن‌هَا خَلَق‌ناکُم‌ وَ فِیهَا نُعیدُکُم‌ وَ مِن‌هَا نُخ‌رِجُکُم‌ تَارَهً ا‡ُخرى یعنى : (از این زمین شما را آفریده‌ایم و در آن شما را باز مى‌گردانیم و بار دیگر شما را از آن بیرون مى‌آوریم.) به هر حال مفسران براى این آیه تفسیرهاى متعددى ذکر کرده‌اند که غالباً دلیلى جز بعضى از روایات مرسل، یا اقوال بعضى از مفسران پیشین ندارد: گاه گفته‌اند زمین مبدل به نقره، و آسمان مبدل به طلا مى‌شود! و گاه گفته‌اند زمین مبدل به آتش و آسمانها مبدل به باغهاى بهشت مى‌گردد، و یا هر قطعه زمینى به تناسب مؤمنان و کفارى که بر آن هستند مبدل به نقره یا آتش مى‌شود. ولى آنچه از این آیه اجمالاً استفاده مى شود یک دگرگونى عظیم است هر چند جزئیات آن بر ما روشن نیست.53 پى نوشت ها: (20 ) پیام قرآن، ج 6، ص .32-31 (21 )“ علامت تأنیث “ را در مواردى مى‌آورند که مذکر و مؤنث در آن وجود داشته باشد، اما مثل مس‡له باردارى و یا شیردان که مخصوص زنان است و در مردان وجود ندارد نیاز به تاء تأنیث و مانند آن نیست. (22 )ترجمهِ تفسیر المیزان، ج 14، ص478 . (23 )تفسیر نمونه، ج 14، ص 10-6 . (24 ) این غزوه در شعبان سال ششم هجرى واقع گردید. (25 ) الدر المنثور فى التفسیر بالمأثور، ج 4، ص 343 ( با کمى تلخیص) و تفسیر مجمع البیان، ج 16 ص 181-180. (26 )تفسیر نمونه، ج 26، ص 172-170. (27 )همان منبع ، صفح 209، ج26. (28 ) ترجمهِ تفسیر المیزان، ج 15، ص 279. (29 ) تفسیر مجمع البیان، ج 26، ص 330. (30 ) سیرى در جهان پس از مرگ؛ ص 348-346. (31) تفسیر نمونه، ج 19، ص 535-534. (32 )براى آگاهى بیشتر رجوع شود به ترجمهِ تفسیر المیزان ، ج 15، ص 573. (33 )پیام قرآن، ج 6، ص54. (34 )رک/ ص 38 رساله. (35 )اجداث جمع جدث (بر وزن قفس) به معنى قبر است. (36 )ینسلون از ماده نسل (بر وزن فصل) به معنى راه رفتن سریع است، راغب در مفردات معنى اصلى آن را جدا شدن مى‌گیرد و اطلاق نسل بر فرزندان آدم را از همین نظر مى‌داند. (37 )پیام قرآن ،ج 6 ، 54. (38 )پیام قرآن، ج6، ص56. (39 )تفسیر روح البیان، ج 6، ص 107. (40 )ماجراى یأجوج و مأجوج و سدّ ذوالقرنین در ج 12، تفسیر نمونه، ص 551 (ذیل آیه /99 کهف) آمده است. (41 )پیام قرآن ، ج 6، ص58-57. (42 ) همان منبع ، ج 6 ، ص 58. (43 )همان منبع، ج6، ص 62-61. (44 ) به تفسیر مجمع البیان، تفسیر روح المعانی، تفسیر روح البیان، تفسیر فخررازی، قرطبى ذیل آیه مورد بحث مراجعه شود. (45 )تفسیر فخر رازی، ج 30، ص197. (46 )تفسیر مجمع البیان ج 10، ص 440، تفسیر کبیر، ج 31، ص 63، تفسیر روح المعانی، ج 30، ص 48، قرطبى ،ج 10،‌ص 7015. (47 )پیام قرآن، ج 6، ص63. (48 )زکریا، ابوالحسین احمد بن فارس ، معجم مقاییس اللغه ، ج 3 ،ص-47 مفردات راغب ، ج 2، ص 137، ماده زجر مراجعه شود. (49 )پیام قرآن، ج 6، ص65. (50 )ترجمهِ تفسیر المیزان، ج 20، ص 581. (51 ) الدر المنثور فى التفسیر الماثور ، ج 6، ص380. (52 )تفسیر قمی، على بن ابراهیم، تفسیر قمی، مطبعه النجف ، 1387 ه ، ج2، ص403. (53 )پیام قرآن، ج 6، ص42-41.
روزنامه رسالت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS