بررسى نقش دین در بهداشت روانى و فرآیندهاى روان درمانى (قسمت اول) خبرگزاری فارس: ایمان دینى به حکم این که به انسان که یک طرف معامله است, نسبت به هیجان که طرف دیگر معامله است, اعتماد و اطمینان مى بخشد, دلهره و نگرانى نسبت به رفتار جهان را در برابر انسان از میان مى برد و به جاى آن به او آرامش خاطر مىدهد. مقدمه به هستى یزدان گواهى دهیم روان را به دین آشنایى دهیم هنگامى که انسان دردمند و تنها، ناامید از کمک دیگران در کاهش دردهاى جسمى یا روانى خود راهى به جایى نمى یابد, هنگامى که امید بهبودى از بیمار مبتلا به اختلال روانى یا جسمانى با سیرى مزمن و پیش رونده سلب مى شود و درمان هاى کلاسیک کمکى به او نمى کنند, تنها راهى که براى نجات از اضطراب, افسردگى و دردهاى جان کاه او باقى مى ماند یارى جستن از ایمان و باور دینى است (کالابرس, 1987). باور به قدرت خداوند و نیایش او و سر نهادن به خواست و اراده الهى, در تسکین دردها به انسان توان تحمل مى دهد. در این حال است که نیازهاى روحى تأمین مى شوند, سرمایه هاى اخلاقى تبلور مى یابند و انسان توان آن را مى یابد که از جسم خود دور گردد و درد را حس نکند, یا آن چنان آرامش یابد که تنش را تجربه ننماید (گالانتر, 1982). رفتارهایى از قبیل، توکل به خداوند، صبر, دعا, زیارت و غیره مى توانند از طریق ایجاد امید به نگرش هاى مثبت باعث آرامش درونى فرد شوند. باور به این که خدایى هست که موقعیت ها را کنترل مى کند و مسئول عبادت کننده هاست, تا حد زیادى اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش مى دهد, به طورى که اغلب افراد مؤمن, ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمى توصیف مى کنند و معتقدند که مى توان از طریق اتکاء و توسل به خداوند, اثر موقعیت هاى غیر قابل کنترل را به طریقى کنترل کرد (کرال و شیهان, 1989). افراد متدین به هر نسبت که ایمان قوى و محکم داشته باشند از بیمارى هاى روانى مصون تر هستند. از جمله آثار ایمان دینى آرامش خاطر است. ایمان دینى به حکم این که به انسان که یک طرف معامله است, نسبت به هیجان که طرف دیگر معامله است, اعتماد و اطمینان مى بخشد, دلهره و نگرانى نسبت به رفتار جهان را در برابر انسان از میان مى برد و به جاى آن به او آرامش خاطر مىدهد (مطهرى, 1375). به عقیده بوالهرى (1376) دین, روان شناسى و روان پزشکى از بدو ظهور و گسترش فعالیت هاى خود, اهداف مشترکى چون اصلاح احساسات, تفکرات و رفتارهاى فردى و گروهى داشته اند. از نظر داویدیان (1376) ایمان, معتقدات مذهبى, دستورات دینى, مراسم و آیین هاى مذهبى همه عواملى هستند که مى توانند در امر درمان و پیش گیرى از اختلالات روانى به نحو مؤثرى به کار برده شوند به شرط آن که, روش بکارگیرى آنها آموخته شود و موارد استفاده از آنها شناخته شود, مخصوصاً این که افراد, چه سالم و چه بیمار, و چه درمان گر و درمان شونده, از لحاظ درجه ایمان و میزان دین دارى تفاوت هاى فاحشى با یک دیگر دارند. برخورد آنها با مسایل دینى متفاوت است و انتظارات آنان از دین یکسان نیست. از آن جا که در بسیارى از رویکردهاى مشاوره به ویژه رویکردهاى انسان گرایانه توجه به خواسته ها, ارزش ها, تمایلات و اعتقادات مراجع مورد تأکید مى باشد, در استفاده از رویکرد درمانى در جامعه اسلامى نگرش اسلام به انسان, آفرینش هدف مند وى که در جهان بینى افراد مسلمانان و نگرش آنان به زندگى نمودار مى گردد, در درمان بسیارى از اختلالات نوروتیک نظیر اضطراب, افسردگى و وسواس مى بایست مورد توجه درمان گر قرار گیرند. به استناد این مطلب که استفاده از نگرش, آموزش ها, آداب و عبادات دینى در قالب رویکردهاى شناخت درمانى و رفتار درمانى نتایج مطلوب تر درمانى را در درمان افراد معتقد به دین دربردارد, بدیهى است به عنوان یک اصل در هر برنامه ریزى درمانى علاوه بر ارزیابى آسیب شناختى, دیدگاه ها, ارزش ها و اعتقادات فرد مراجع در کنار ویژگى هاى جمعیت شناختى و سایر اطلاعاتى که در یک مصاحبه تشخیصى گردآورى مى گردد, مى بایستى مورد توجه و ارزیابى قرار داده شود تا به عنوان خزانه فکرى مراجعه کننده در فرایند درمان مورد بهره بردارى قرار گیرد. امر خطیرى که متقدمین علم روان شناسى بدان توجه زیادى نشان مى دادند و پس از یک دوره انکار این وجه مهم انسانى توسط درمانگران, اخیراً نیز توسط بسیارى از نویسندگان مورد تأکید قرار گرفته و براى چاپ تجدیدنظر شده DSM1نیز توصیه شده است (بیان زاده, 1376). روان درمانى دینى رویکردى نوین در درمان بیمارى هاى روانى و اختلالات عاطفى است که به تحقیق مى توان ریشه آن را در کارهاى یونگ پیدا کرد. دین و سلامت روان هر دو به منزله یک سیستم با عوامل بى شمارى در ارتباط هستند. آن طور که واندرزاندن (1993) مى گوید در گذشته هاى دور و حتى در حال حاضر در بعضى از نقاط, مسئولیت درمان بیماران با افرادى است که با نیروى مافوق طبیعى کار مى کنند (رمضانى, نوباى نژاد و بوالهرى, 1376). استفاده از روشهاى دینى در درمان بیمارى هاى روانى در دو دهه اخیر مورد توجه و بررسى پژوهشگران و رواندرمانگران قرار گرفته است و گزارشهاى چندى در خصوص اثربخشى این روش انتشار یافته است (اظهر, وارمه و داراپ, 1994; اظهر و وارمه, 1995; پریستر, 2001). براساس یافته هاى اکثر پژوهش ها به نظر مى رسد که بیماران داراى مشکلات روان شناختى با توجه به داشتن زمینه هاى دینى, از روان درمانى هایى که محتواى دینى نیز دارد, بیشتر بهره خواهند گرفت. به عبارتى, به نظر مى رسد که اضافه کردن یک برنامه بر پایه قواعد دینى در بهبود علائم بیمارى نقش مؤثرى داشته باشد (بیان زاده, 1376; دادفر, 1376). اعتقادات و اعمال دینى, نیاز انسان در جهان هستى است. نیاز به فهمیدن مبدأ وجود, هدف زندگى و نقش انسان در زندگى, نحوه ارتباط انسان با دیگران و پاسخ انسان به جهان هستى از جمله این نیازهاى دینى است. این نیاز بشر در تمام دوران و در تمام جوامع مطرح بوده است (ساچمن و ماتیوز, 1988). نقش دین در رابطه با بهداشت و شفا از قرون بسیار دور شناخته شده بود. در طول هزاران سال, دین و پزشکى در مداوا و کاهش رنج هاى انسان شریک یک دیگر بوده اند (همان منبع). اما نقش دین در مورد اساس وجودى انسان و شفاى انسان موضوع پژوهش هاى چندانى قرار نگرفته است (لارسون و همکاران, 1986). شاید فقدان بررسى هاى دقیق علمى ناشى از اثرات باقیمانده انقلاب علمى رنسانس باشد. رشد و اوج گیرى موفقیت هاى علمى در این دوران تنش جدیدى ایجاد نمود و نهایتاً پزشکى و دین را جدا نمود و بدین امر منجر گردید که دین به مراقبت از روح و پزشکى به مراقبت از بدن و سپس روان محدود گردید. به این ترتیب, مذهب فقط و فقط به ایمان محدود گردید که بنا به ماهیتش قابل تصدیق و اثبات نبود و از این رو پژوهش هاى غیر علمى و پژوهش هایى که متکى بر داده ها نبود, اجرا گردید. در نتیجه بررسى هاى علمى اندکى در مورد تأثیر دین بر سلامتى صورت گرفت. این در حالى است که دین هم چنان عاملى اصلى در زندگى بسیارى از انسان هاست و اعمال مذهبى به طور رایجى در جمعیت عادى وجود دارد. با وجود آمارهاى چشم گیر در مورد تأثیر دین بر زندگى مردم, پژوهش گران به اثر این متغیر در بهداشت و سلامت جسمانى و روانى غفلت کرده اند و فقط در سال هاى اخیر است که باور و اعتقادات دینى مورد پژوهش علمى قرار گرفته اند (همان منبع). امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند تفکر و اندیشه در باب تأثیرگذارى تقیدات دینى بر تمامى امور انسانى به ویژه مسائل عاطفى و روحى هستیم. امروزه بسیارى از اندیشمندان و صاحب نظران بر این باورند که مذهب تأثیر انکارناپذیرى بر سلامت روح و جسم و دیگر ابعاد زندگى بشر دارد, و در میان ادیان الهى, دستورات اسلام پیرامون بهداشت جسم, روان و سایر امور… کامل ترین فرامین است, به ترتیبى که طبقه بندى رفتار از نظر اسلام متأثر از مفاهیم بهنجار و نابهنجار است. افزون بر آن, رفتار داراى دو بعد دیگر شامل: (1) بعد اعتقادى; یعنى موضع گیرى فلسفى در قبال هستى و (2) بعد روانى است. تا زمانى که سلامت و بهنجارى اعتقادى حاصل نشود, سلامت روانى هم حاصل نمى شود. باید گفت که این دو صفت به طور اجمالى رفتار اسلامى فرد مقید و پایبند را نشان مى دهند, یعنى رفتار سالم و بهنجار را در تمامى معانى آن (مطهرى, 1375). بسیارى از فرهنگ ها افزون بر درمان هاى پزشکى کلاسیک, روش هاى سازمان یافته اى براى مقابله با بیمارى هاى بدنى و روانى در خود دارند. در این راستا همواره ایمان و اعتقاد دینى داراى اهمیت بوده و درمان مبتنى بر ایمان به خداوند به عنوان نیروى مافوق طبیعت, سابقه اى دیرینه در بین پیروان ادیان گوناگون داشته است (نس و وینتروب, 1981). گرچه امروزه درمان بیمارى هاى بدنى و روانى در پزشکى مبتنى بر استفاده از روش هاى مرسوم پزشکى, فیزیکى و شیوه هاى متداول روان درمانى است و بیشترین تأکید در این روش ها در کتب آموزشى مشاهده مى شود, بررسى هاى بین فرهنگى که توسط روان پزشکان, روان شناسان و متخصصین مردم شناسى انجام شده نشان مى دهد که رابطه ایمان و اعتقاد دینى با بهبودى نه تنها در جوامع شرقى بلکه در پیروان ادیان سراسر جهان موضوعى ثابت شده است. بنابراین, استفاده از این نیروى بالقوه در بهبودى بیمارى هاى بدنى و اختلالات هیجانى و رفتارى آثار مؤثر درمانى را دربر دارد (فاوازا, 1982). باید به یاد داشت که بروز بیمارى صرفاً تحت تأثیر عوامل فیزیکى و زیستى نبوده و جسم و روان هر دو در بروز بیمارى مؤثرند. تردیدى نیست که پزشکى نوین پیش رفت هاى زیادى نموده و سیر شتابانى نیز در دست یابى به دقیق ترین روش ها براى درمان بیماران دارد. تکنولوژى جدید پزشکى با پیچیده ترین ابزارها به کمک پزشکان آمده و آخرین روش هاى تشخیصى جراحى و طبى از یک سو; و شیوه هاى دقیق روان درمانى مبتنى بر تازه ترین یافته هاى روان شناختى از سوى دیگر براى درمان و کاستن دردهاى جسمى ـ روانى انسان به کار گرفته مى شود, با این حال انسان دردمند در چنگال بسیارى از بیمارى ها اسیر مانده و این پیش رفت ها گره گشاى مشکلات نمى گردد. از آن جا که بینش و ارتقاء انسان به دین و ایمان به اصول الهى در بهبود سیر بیمارى, کاستن از درد و رنج و افزایش تحمل عوارض بیمارى نقش تعیین کننده دارد, به کارگیرى این نیروهاى بالقوه و ارزش مند, داراى اهمیت است. بهترین شیوه براى بررسى نقش دین در سلامت روان و فرآیندهاى روان درمانى این است که کنش دین را از لحاظ روان شناختى به چند جنبه تقسیم نماییم. آن گاه در هر جنبه به بررسى شواهد پژوهشى موجود بپردازیم تا نتیجه گیرى آسان شود. مى توان شواهد پژوهشى و تجربى نقش دین از لحاظ روان شناختى را در شش محور زیر طبقه بندى کرد: 1. دین و بهداشت روانى; 2. دین و مقابله با فشار روانى; 3. مقابله هاى دینى و سلامت روان; 4. دیدگاه افراد دینى در مورد جهان; 5. چگونگى پاسخ افراد متدین به مداخله هاى روان درمانى و مشاوره اى; 6. فنون دینى مورد استفاده در روان درمانى. ا . دین و بهداشت روانى همان طور که قبلاً ذکر گردید الیس (1981) معتقد بود که دین با غیر منطقى بودن در ارتباط است. این اعتقاد الیس, برخى از اندیشمندان را بر آن داشت تا به کنکاش در مورد درستى یا نادرستى این فرضیه بپردازند. برگین, رینولدز و سالیوان (1991) با فرا تحلیل, 24 مقاله پژوهشى, به بررسى رابطه بین دین و بهداشت روانى پرداختند و نتیجه گرفتند که پژوهش هاى انجام شده در این مورد به طور کلى نشان داده اند که مذهب تأثیر منفى بر بهداشت روانى ندارد. در مجموع, رابطه بین دین و بهداشت روانى مثبت است. با این وجود, افرادى که داراى دین درونى هستند; یعنى معتقدند که دین در ذات آنها ریشه دارد, در مقایسه با افرادى که دین بیرونى دارند; یعنى دین را وسیله اى براى دست یابى به چیز دیگرى مى دانند, بهداشت روانى مثبت ترى دارند. افراد داراى مذهب درونى, سلامت روان بالاترى دارند و افراد داراى دین بیرونى احتمالاً پى آمدهاى منفى ترى را تجربه مى کنند (دوناهو, 1985). لیکن آن چه در این پژوهش ها مبهم است عدم صراحت در تعریف بهداشت روانى است. پژوهش ها درابتدا, بهداشت روانى را یا به صورت فقدان مشکلات روان شناختى و یا به صورت وجود رفتار جامعه گرایانه (یا هر دو) در نظر مى گرفتند. یافته عمده چنین پژوهش هایى این است که مفهوم بهداشت روانى مقوله اى پیچیده بوده و ارتباط آن با دین به تعریف بهداشت روانى یا دین هر دو بستگى دارد. برگین, بهداشت روانى مثبت را با جایگاه مهار درونى, صفات انگیزشى ذاتى, جامعه گرایى, احساس بهزیستى, مسئولیت, کنترل خویشتن, توانایى تحمل, میل به برداشت و تفسیر خوب و مثبت, پیشرفت از طریق هم رنگى و کارآمدى عقلانى برابر مى داند. به نظر مى رسد که این ویژگى هاى بهداشت روانى مثبت مورد توافق اغلب متخصصان بهداشت روانى است (جنسن و برگین, 1988). برگین (1991) به این نتیجه رسیده است که دین گرایى درون زاد با ویژگى هاى فوق در ارتباط است. به همین دلیل نیز تجربه افراد داراى دین درونى و بیرونى از رویدادهاى زندگى متفاوت است. طبیعى است که افراد داراى دین درونى سعى دارند رویدادها را به شکل مثبت تر و به شکل آزمایش هاى الهى در نظر بگیرند و در نتیجه آنها را فرصتى براى رشد و پیش رفت به شمار آورند. این افراد به دلیل قابلیت هایى که دارند سعى مى کنند تا از الگوهاى شخصیتى مشابه به سخت کوشى روان شناختى براى مبارزه با بحران هاى زندگى استفاده کنند. مى دانیم که سخت کوشى روان شناختى داراى سه مؤلفه مشارکت, کنترل و مبارزه است. به همین دلیل نیز با توجه به ویژگى هاى سخت کوشى روان شناختى و صفات مطرح شده فوق در خصوص افراد داراى دین درونى, این افراد توانایى بهترى براى مقابله با فشار روانى و رویدادهاى زندگى دارند. افزون بر این, پژوهش دیگرى نشان داده است که افراد داراى دین درون زاد موقعیت آزمایشى را به صورت دینى توصیف مى کنند. در حالى که افراد غیر دینى چنین موقعیتى را به شکل غیر دینى توصیف مى نمایند (هودا و همکاران, 1990). هم چنین افراد داراى گرایش بالاى دینى, خشنودى بیشترى از زندگى دارند, شادمانى بیشترى دارند و در مواجهه با رویدادهاى رنج زاى زندگى پى آمدهاى روانى ـ اجتماعى منفى کمترى را نشان مى دهند (الیسون, 1991). گارتنر و همکاران (1991) در زمینه سلامت روانى و اعتقادات مذهبى شش مقاله را بررسى کرده و دریافتند که در تمام این مطالعات بین اعتقادات دینى و سلامت روانى رابطه مثبتى وجود دارد (به نقل از پهلوانى و همکاران, 1376). وتیر و همکاران (1985) نشان دادند که 20 تا 60 درصد متغیرهاى سلامت روانى افراد بالغ توسط باورهاى دینى تبیین مى شود (به نقل از نیلمن و پرساد, 1995). در مطالعه دیگرى ویلیتز و کریدر (1988) نشان دادند که در یک نمونه 1650 نفرى با میانگین سنى 50 سال, نگرش هاى دینى با سلامت روانى رابطه مثبتى دارند. چامبربانیند و همکاران (1987) طى مطالعه اى به این نتیجه رسیدند که بین دین دار بودن, معنى دارى زندگى و سلامت روانى ارتباط معنى دارى وجود دارد (به نقل از پین و همکاران, 1992). در یک مطالعه که در آن 836 بزرگ سال با میانگین 4/73 سال شرکت داشتند روشن شد که بین سه شاخص دین دار بودن (فعالیت هاى مذهبى غیر سازمان یافته, فعالیت هاى دینى سازمان یافته و دین دار بودن درونى) و روحیه داشتن و دل گرمى به زندگى هم بستگى مثبتى وجود دارد. به ویژه میان دین دار بودن درونى و فعالیت هاى دینى سازمان یافته با دل گرمى به زندگى هم بستگى مثبتى وجود دارد (کونینگ و همکاران, 1988; به نقل از پین و همکاران, 1992). نتیجه سایر پژوهش ها نیز حاکى از وجود تأثیر مثبت دین بر سازگارى و بهداشت روانى است. نس و وینتروب (1980); براون, ندیبوس و گرى (1990); برگین, ماسترز و ریچاردز (1988); لویس و مارکیدز (1988); ویلیامز, لارسون و هکمان (1991); هانس برگر (1985); هاندل, بلاکرـ لوپز و مورگن (1989); کامستاک و پارتریگ (1972); پولوما و پن دلتون (1991) تأثیر مثبت دین بر سلامت روانى, کاهش علایم بیمارى, کاهش ناراحتى و آشفتگى را گزارش داده و از وجود یک رابطه مثبت بین دین و بهداشت روانى حمایت کردند. در مجموع احتمالاً تأثیر مثبت دین بر بهداشت روانى به دلایل زیر است: 1. دین مى تواند موجب ایجاد معنى شود. بنابراین, دین به زیستن و مردن انسان معنى مى بخشد (اسپیلکا, شارر و کیرک پاتریک, 1985). آنها 36 مطالعه تجربى در مورد مرگ و درگیرى دینى را مرور کردند و نتیجه گرفتند که ایمان قوى تر یا معتقد بودن به زندگى پس از مرگ با ترس کمتر از مرگ هم بستگى دارد. هم چنین افرادى که نمره بالاترى در شاخص دین دار بودن درونى داشتند, ترس کمترى را از مرگ گزارش کردند. 2. دینى موجب امیدوارى مى شود و خوش بینى افراد را افزایش مى دهد (شى یر و کارور, 1987; سلیگمن, 1991). 3. دین به افراد متدین نوعى احساس کنترل و کارآمدى مى بخشد که ریشه خدایى دارد و مى تواند کاهش یافتگى کنترل شخصى را جبران کند (پارگامنت و همکاران, 1987). 4. دین نوعى سبک زندگى سالم تر براى افراد تجویز مى کند که بر سلامت و بهداشت روانى تأثیر مثبت دارد. 5. دین مجموعه اى از هنجارهاى اجتماعى مثبت است که اطاعت از آن موجب تأیید, پشتیبانى و پذیرش از سوى دیگران مى شود. 6. دین نوعى احساس فراطبیعى به شخص مى دهد که بدون تردید تأثیر روان شناختى دارد (برگین و پین, 1993). رمضانى, نوابى نژاد و بوالهرى (1376) پژوهشى با هدف بررسى ارتباط جهت گیرى دینى درونى و برونى با سلامت روانى پیروان سه دین زرتشت, مسیح و اسلام انجام دادند. وسیله سنجش مقیاس جهت گیرى دینى آلپورت و آزمون SCL-90-R بود. نمونه پژوهش شامل 500 مرد و زن 75 ـ 55ساله زرتشتى, مسیحى و مسلمان بود که با روش نمونه گیرى خوشه اى تصادفى از نواحى پنج گانه, ناحیه مرکزى شهر تهران و از پنج منطقه (مناطق6, 7 و12) به عنوان خوشه هاى اولیه; و از مناطق فوق واحدهایى از هر منطقه به عنوان خوشه ثانویه و از هر واحد, نمونه مورد نظر انتخاب شدند. داده ها با استفاده از ضریب هم بستگى پیرسون, تحلیل واریانس یک متغیره و دو متغیره و آزمون تعقیبى شفه, تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که: 1 . بین جهت گیرى دینى درونى با سلامت روانى رابطه وجود دارد و هرچه نمره GSL کم مى شود, نمره AROS بالا مى رود (درونى مى شود). بنابراین, هرچه فرد, دین دارى درونى شده اى داشته باشد, سالم تر است. 2 . بین جهت گیرى دینى برونى و سلامت روانى رابطه وجود دارد و هر چه نمره AROS کم مى شود (برونى), نمره GSL بالا مى رود. آنها نتیجه گرفتند که کسانى که دین را در جهت رفع نیازهاى اجتماعى خود مى خواهند و به اصل آن توجه ندارند, از سلامت روانى برخوردار نیستند. جلیلوند (1380) پژوهشى با هدف بررسى رابطه سلامت روانى و پاى بندى به تقیدات دینى (نماز) بر روى 948 دانشجوى پزشکى (447 نفر پسر) و (482 نفر دختر) با استفاده از پرسش نامه GHQ و پرسش نامه 28سؤالى سنجش میزان پاى بندى عملى به تقییدات دینى (نماز) انجام داد. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب هم بستگى اسپیرمن انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین سلامت روانى و نماز رابطه وجود دارد. 2 . دین و مقابله با فشار روانى رویداد فشارزاى روانى یک رویداد منفرد یا مجموعه اى از رویدادها یا شرایط زندگى است که انسان در مقابل آنها نیاز به سازگارى دارد. پاسخ انسان به فشار روانى تحت تأثیر برداشت از رویداد فشارزاى روانى قرار مى گیرد. فشار روانى شبکه اى از محرک, برداشت ها و واکنش هایى است که مستلزم این است که انسان از منابع سازش خود استفاده کند تا بتواند با این خواسته هاى درونى و بیرونى انطباق یابد (مونات و لازاروس, 1985). به نظر مى رسد که افراد متدین و غیرمتدین میزان فشار روانى مشابهى را تجربه مى کنند (شافر و کینگ, 1990). ولى افراد متدین بهتر مى توانند با رویدادهاى منفى زندگى و عوامل فشارزاى روانى مقابله کنند. باورهاى مذهبى مانند یک (سپر) در برابر استرس هاى زندگى عمل مى کنند و از این طریق به راهبردهاى مقابله اى فرد کمک مى کنند. فرد متدین در بحران ها به عبادت و ستایش خدا مى پردازد و براى رهایى, تقویت شدن, دریافت یک شفاى مقدس2 و هم چنین براى دریافت کمک به مؤسسات دینى مراجعه مى کند (پارک, کوهن و هرب, 1990). پژوهش پارک و همکاران (1990) نیز از تأثیر مثبت دین درونى در سازگارى با رویدادهاى استرس زاى زندگى حمایت مى کند. مکین توش (1992) نقش دین را در سازگارى افراد با یک رویداد منفى زندگى بررسى کرد. او با 124 پدر و مادرى که کودک خود را به علت سندرم مرگ ناگهانى از دست داده بودند مصاحبه کرده و دریافت که متدین بودن با یافتن معنى در مرگ ارتباط مثبتى دارند. به علاوه متدین بودن با افزایش سلامت روانى و کاهش ناراحتى در بین والدین طى 18 ماه پس از مرگ کودکانشان, ارتباط داشت. دین در تمامى عواملى که مى توانند نقش مؤثرى در استرس داشته باشند از قبیل ارزیابى موقعیت, ارزیابى شناختى خود فرد, فعالیت هاى مقابله, منابع حمایتى و… نقش کاهش دهنده فشار روانى را ایفا مى کند. به اعتقاد پارگامنت (1990) دین نقش مهمى در رویارویى با استرس هاى زندگى دارد و مى تواند اثر بحران هاى شدید زندگى را تعدیل کند. از نظر وى افراد متدین در هنگام ارزش یابى نوع اول (آیا این رویداد به صورت بالقوه خطرناک است؟) و ارزش یابى نوع دوم (آیا من مى توانم با این رویداد مقابله کنم؟) براى مقابله با فشار روانى به خوبى از دین استفاده مى کنند, زیرا واکنش آنها به فشار روانى تحت تأثیر عواملى مانند حمایت اجتماعى, سخت کوشى شخصى, سبک مشکل گشایى و مانند آن قرار مى گیرد, که در افراد متدین موجب کاهش فشار روانى مى گردد. پس مهم ترین تأثیر دین براى مقابله با فشار روانى به خاطر نقشى است که در فرآیند ارزش یابى فشار روانى دارد. هم چنین دین از طریق عوامل تعدیل کننده پاسخ به فشار روانى که در بالا بیان گردیده, در سبک مقابله با فشار روانى تأثیر مى گذارد. افزون بر این, اعتقادهاى شناختى افراد متدین به آنان در مقابله با فشار روانى کمک مى کند. اعتقادهایى مانند این که خداوند بر حق است, خداوند مهربان است, خداوند انسان را از بدبختى نجات مى دهد. هم چنین افراد متدین از طریق نیایش, آداب و مناسک دینى مى توانند تجدید قواى روان شناختى کنند.افزون بر این نیایش ها, صداقت و راز و نیاز حقیقى با خداوند باعث ایجاد اطمینان و آرامش در افراد مى گردد. طبیعى است که پس از انجام چنین مناسکى افراد مى توانند بهتر بیندیشند, راه حل هاى جاى گزین بهترى پیدا کنند و همین طور از طریق گریستن بخش زیادى از فشار روانى خود را تخلیه نمایند. هم چنین اعتقاد افراد به این که خداوند انسان را آزاد آفریده است و او را مسئول رفتار خودش قرار داده, موجب مى شود تا افراد داراى دین درونى, کنترل بیشترى بر اوضاع و احوال خود داشته باشند. این راهبرد مى تواند بر واکنش عاطفى ـ شناختى و رفتارى انسان داراى دین درون زاد در مقابله با فشار روانى تأثیر بگذارد. ابوالقاسمى (1376) پژوهشى با هدف بررسى نقش گرایش هاى دینى در اتخاذ شیوه هاى مقابله با استرس دوره سال خوردگى و نیز مقایسه آن در سال مندان زن و مرد انجام داد. آزمودنى هاى پژوهش شامل 100 سال مند ساکن تهران بودند که به صورت تصادفى انتخاب گردیدند. ابزارها شامل پرسش نامه مقابله با استرس, چک لیست سنجش نگرش و گرایش هاى مذهبى (خودساخته) بودند. نتایج نشان داد که بیشتر سال مندان براى تقویت خود جهت حل مشکل, دعا کرده و به خدا توکل مى کنند. سال مندانى که گرایش هاى مذهبى بیشتر و محکم ترى دارند, از شیوه هاى مقابله مناسب ترى استفاده مى کنند و خیلى راحت تر با مسایل دوره سال مندى کنار مى آیند. صولتى, نجفى و نورى قاسم آبادى (1380) رابطه بین نگرش دینى, مهارت هاى مقابله و سلامت روانى را در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکى شهرکرد بررسى کردند. آنها 200 دانشجو را به صورت تصادفى انتخاب نمودند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل آزمون مقابله دینى (خودساخته), آزمون سلامت عمومى GHQ, آزمون نگرش سنج دین و آزمون پاسخ هاى مقابله بود. نتایج نشان داد که بین نگرش دینى و سلامت روانى رابطه وجود دارد. افراد با نگرش دینى بیشتر از سلامت روانى بهترى برخوردار بودند. بین نگرش دینى و پاسخ هاى مقابله رابطه وجود دارد. 65% از افراد در مقابل استرس هاى شدید از مقابله دینى و 35% از مقابله غیردینى استفاده کرده بودند. بیشترین مقابله دینى مورد استفاده آزمودنى ها توکل و استعانت از خداوند و کمترین آن طلب مغفرت از خداوند بود. مقابله هاى دینى و سلامت روانى شیوه هاى مقابله, توانایى هاى شناختى و رفتارى هستند که توسط فرد در معرض استرس به منظور کنترل نیازهاى خاص درونى و بیرونى که فشارآور بوده و فراتر از منابع فردى مى باشند, به کار گرفته مى شوند (هینز و همکاران, 1991). در همین راستا مقابله دینى به عنوان روشى که از منابع دینى مانند دعا, نیایش, توکل و توسل به خداوند و… براى مقابله استفاده مى کند, تعریف شده است. یافته هاى اخیر نشان داده اند, از آن جا که این نوع مقابله ها هم به عنوان منبع حمایت عاطفى و هم وسیله اى براى تفسیر مثبت حوادث زندگى هستند و مى توانند به کارگیرى مقابله هاى بعدى را تسهیل نمایند, از این رو به کارگیرى آنها براى بیشتر افراد مفید است (کارور و همکاران, 1989). به طور کلى مقابله دینى متکى بر باورها و فعالیت هاى دینى است و از این طریق در کنترل استرس هاى هیجانى و ناراحتى هاى جسمى به افراد کمک مى کند. داشتن معنى و هدف در زندگى, احساس تعلق داشتن به منبعى والا, امیدوارى به کمک و یارى خداوند در شرایط مشکل زاى زندگى, برخوردارى از حمایت هاى اجتماعى, روحانى و… همگى از جمله منابعى هستند که افراد متدین با برخوردارى از آنها مى توانند در مواجهه با حوادث فشارزاى زندگى آسیب کمترى را متحمل شوند. کونینگ و همکاران (1988) دریافتند که افرادى که همیشه از مقابله هاى دینى استفاده مى کردند نسبت به افرادى که کمتر و گاهى از این مقابله ها استفاده مى کردند در 9 شاخص از 12 شاخص سلامت روان شناختى, نمرات بالاترى کسب کردند (به نقل از کوئینگ و همکاران, 1992). پژوهش هاى دیگرى نیز در مورد رابطه بین مقابله هاى دینى و سلامت روان انجام شده است که بر وجود رابطه اى مثبت بین مقابله هاى دینى و سلامت روانى صحه گذارده اند (کان وى 86 ـ 1985; کوئینگ, جورج و سیگلر, 1988; کوینگ, سیگلر, میدور و جورج, 1990; سیلبر و رایلى, 1985; کوک و ویمبلى, 1983; به نقل از پارک و همکاران, 1990). پارک و همکاران (1990) گزارش دادند که تعهدات دینى بر سازگارى والدینى که به تازگى فرزندشان را به علت سرطان یا بیمارى هاى خونى از دست داده اند, اثر مى گذارد. باورهاى دینى بر ارزیابى اولیه اثر گذارده و از همین طریق نحوه مقابله با این رویدادها را تحت تأثیر قرار مى دهند. به این ترتیب, بر اثر دیدگاه هاى متفاوت دینى, افراد رویدادهاى زندگى را به گونه اى متفاوت ارزیابى مى کنند. در همین رابطه تیلور (1983; نقل از همان منبع) در مطالعه بر روى بیماران سرطانى گزارش داد که افراد متدین مبتلا به سرطان, بیمارى را یک مبارزه یا چالش ارزیابى مى کنند در حالى که افراد غیرمتدین سرطان را یک تهدید ارزیابى مى کنند. باورهاى دینى ارزیابى ثانویه را نیز تحت تأثیر خود قرار مى دهند و در نتیجه بر ادراک فرد و استفاده از فرصت هاى مقابله اى3 وى نیز تأثیر دارند. پهلوانى, دولتشاهى و واعظى (1376) رابطه بین به کارگیرى مقابله هاى دینى و سلامت روانى را بررسى کردند. آنها پرسش نامه سلامت عمومى و پرسش نامه مقابله دینى را بر روى 30 دانشجوى دانشگاه علوم پزشکى ایران (15 زن و 15 مرد) اجرا کردند. نتایج نشان داد که رابطه معنى دار منفى بین به کارگیرى مقابله هاى دینى و سلامت روانى وجود دارد; یعنى افرادى که از مقابله هاى دینى بیشتر استفاده مى کنند از سلامت روانى بهترى برخوردارند و افرادى که از این نوع مقابله ها کمتر استفاده مى کنند, سلامت روانى پایین ترى دارند. عظیمى, لولتى و ضرغامى (1380) رابطه بین مقابله دینى و اضطراب را بررسى کردند. نمونه هاى پژوهش شامل 316 دانشجو بودند که به روش نمونه گیرى تصادفى انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه اضطراب حالت ـ صفت اشپیل برگر و پرسش نامه مقابله دینى بود. نتایج نشان داد که بین اضطراب حالت ـ صفت و مقابله دینى هم بستگى معکوس و معنى دار وجود دارد. میانگین نمرات اضطراب حالت صفت به طور معنى دارى در افرادى که مقابله دینى ضعیف داشتند بالاتر بود. ییوسفى (1380) پژوهشى با هدف بررسى رابطه نگرش دینى و به کارگیرى رفتارهاى مقابله اى دینى با سلامت روانى در خانواده بیماران بسترى در بخش فوریتى بیمارستان انجام داد. ابزار پژوهش شامل مقیاس اضطراب SCL-90, پرسش نامه رفتارهاى مقابله اى و پرسش نامه نگرش دینى بود. نتایج نشان داد که 3/73% افراد رفتارهاى مقابله اى دینى را همیشه در مواجه شدن با استرس به کار مى برند. میانگین سطح اضطراب و شدت اضطراب در افرادى که از رفتارهاى مقابله اى دینى استفاده مى کردند در مقایسه با سایر رفتارها به صورت معنى دارى کاهش داشت. بین شدت اضطراب با نگرش دینى ارتباط منفى معنى دار وجود داشت. بین میزان نگرش با رفتارهاى مقابله اى دینى رابطه مثبت معنى دار نشان داد. 4 . دیدگاه افراد متدین در مورد جهان اعتقادات و اعمال دینى, نیاز انسان در جهان هستى است. نیاز به فهمیدن مبدأ وجود, نیاز به فهمیدن هدف زندگى و نقش انسان در زندگى, نحوه ارتباط انسان با دیگران و پاسخ انسان به جهان هستى از جمله این نیازهاى دینى است. این نیاز بشر در تمام دوران ها و در تمام جوامع مطرح بوده است (ساچمن و ماتیوز, 1988). شاید بهترین توصیه براى بررسى دیدگاه افراد متدین در مورد جهان توجه به علوم باطنى و ادیان شرق باشد, زیرا طبیعى است که دیدگاه افراد متدین و غیرمتدین و ضد دین در مورد جهان متفاوت است. افراد بسیار متدین, افراد دیگر را بر حسب سه معیار مورد ارزش یابى قرار مى دهند که عبارتند از: 1 . اهمیتى که به نوشته هاى دینى مى دهند; 2 .اهمیتى که به رهبران دینى مى دهند ;و 3 . اهمیتى که به اولویت دین فردى مى دهند. در حالى که افراد غیرمتدین و ضد دین در هنگام ارزیابى دیگران داراى چنین معیارهایى نیستند (ورتینگتون, 1988). هم چنین برداشت هاى افراد متدین از پدیده هاى جهان و روابط اجتماعى, تحت تأثیر ساختار ارزشى آنان قرار مى گیرد. به اعتقاد ورتینگتون (1988) افراد متدین از طرح واره دینى تر, یعنى ساختارهاى شناختى (دینى گونه) براى ادراک جهان استفاده مى کنند. ولى این موضوع براى افراد غیرمتدین و ضد دین مصداق ندارد. انتظارها و ارجحیت هاى مربوط به مذهب در مشاوره و روان درمانى به اعتقاد ورتینگتون (1991) افراد بسیار متدین درمان گرانى را ترجیح مى دهند که ارزش هاى دینى مطابق با خودشان داشته باشند. ولى براى افراد متدین متوسط یا غیرمتدین چنین امرى مصداق ندارد. خلاصه این که افراد بسیار متدین, روان درمان گران دینى را ترجیح مى دهند و از مشاوره دینى استقبال مى کنند. این افراد, درمان گران متدین را حتى اگر از لحاظ تخصص پایین تر باشند ترجیح مى دهند, ولى على رغم ترجیح دادن درمان گران متدین, نمى خواهند که فرآیند روان درمانى و مشاوره, به طور کلى بر دین مبتنى باشد. هنگامى که مشاوران و روان شناسان شروع به ابراز عقاید و ارزش هاى دینى خودشان براى این افراد مى کنند, رازگشایى آنها نیز از لحاظ انتظارها و رفتار مراجع در مورد فرآیند روان درمانى و بازده آن تحت تأثیر قرار مى گیرد. چنان چه عقاید و ارزش هاى دینى روان شناس و مراجع کاملاً مشابه باشد, خود فاش سازى روان شناس مى تواند موجب تسهیل درمان شود, البته به شرط آن که تأکید عمده بر دین نباشد. ولى چنان چه عقاید دینى روان شناس و مراجع متفاوت باشد, یا این که مراجع از افشا کردن خود در یک موقعیت حرفه اى بیمناک باشد, یا در مورد افراد متدین یا مشاوره دینى کلیشه هاى منفى قوى داشته باشد و یا در جلسات درمانى بر دین تأکید بیش از حد شود مى تواند در فرآیند روان درمانى و بازده آن اختلال ایجاد کند (ورتینگتون و همکاران, 1996). برخى از پژوهش گران پیشنهاد کرده اند که درمان گران و مشاورانى که خود متدین هستند, بهتر از سایر درمان گران مى توانند با مراجعان و بیماران متدین رابطه برقرار کنند و احساس همدلى بیشترى از خود نشان دهند (برگین و جنسن, 1990). 5 . چگونگى پاسخ افراد متدین به مداخله هاى مشاوره اى و روان درمانى به طور کلى, به نظر مى رسد که در روان درمانى و مشاوره موفق, مراجعان تمایل دارند که ارزش هاى درمان گر خود, به ویژه ارزش هاى سلامت روانى و شخصى را بپذیرند (کلى و استروپ, 1992). هرچند که به نظر مى رسد میزان پذیرش ارزش هاى درمان گر به وسیله مراجع تحت تأثیر میزان شباهت بین نظام ارزشى درمان گر قرار مى گیرد (کلى و استروپ, 1992; ورتینگتون, b1991). به همین دلیل, در رویکرد روان شناختى نسبت به دین در روان شناسى ژرفاى خویشتن, اعتقاد بر این است که مفاهیم سنتى از خدا براى بسیارى از کسانى که هرگز احساس دینى قوى را تجربه نکرده اند, قابل درک نیست. این افراد نیازمند طریقه اى در دین هستند که بتوانند نمودهاى واقعى آن را در درون خودشان بشناسند. گسترش دهندگان معاصر روان شناسى ژرفا مانند کوربیت (1996) از طریق رویکرد روان شناختى نسبت به دین به افراد کمک مى کنند تا بتوانند ضمن حل مشکلات مربوط به آسیب شناسى روانى در زندگى روزمره نیز از دین بهره جویند (به نقل از خدارحیمى و جعفرى, 1378). 6 . فنون دینى مورد استفاده در روان درمانى پژوهش ها نشان داده است که از فنون مختلفى در فرآیندهاى مشاوره اى و روان درمانى استفاده مى شود. گاهى این فنون به شکل منفرد به کار گرفته مى شوند, مانند نماز و نیایش, گذشت و بخشایش و مراقبه. گاهى نیز از این فنون به همراه سایر فنون روان درمانى استفاده شود (ورتینگتون و همکاران, 1996). به طورى که پژوهش هاى تجربى و مطالعه هاى میدانى, کارآمدى درمانى نماز و نیایش را در افراد متدین به اثبات رسانیده اند (فینى و مالونى, 1985). گذشت و ایثار نیز به عنوان یک مؤلفه درمانى در شرایط بالینى به کار گرفته شده اند (جونز و همکاران, 1992). از این روش در موارد درمان هاى انفرادى, خانوادگى و زناشویى استفاده شده است. به طور کلى, در ارتباط با به کارگیرى این روش در فرآیندهاى روان درمانى نتایج زیر به دست آمده است: الف) پژوهش هاى مختلف نشان داده اند که گذشت و بخشش فواید بسیار دارد (مک کولاف و ورتینگتون, 1994; اینرایت و همکاران, 1994; هوانگ, 1990; هبل و اینرایت 1993). ب) مشاوران و روان درمان گران مطالعات موردى و مقاله هاى نظرى در مورد تأثیر این موضوع نگاشته اند. ج) مطالعات مختلفى گزارش داده اند که روان شناسان از مذهب در درمان هاى انفرادى, زناشویى و خانوادگى استفاده مى کنند (دى بلاسیو, 1992, 1993; دى بلاسیو و پراکتور, 1993). د) بدون تردید ایثار و گذشت در تقویت روابط بین فرد و بهداشت روانى مثبت نقش دارد و در این مورد شواهد روان شناختى, اجتماعى و بالینى زیادى وجود دارد (باسیت و همکاران, 1990; واینر و همکاران, 1991). در مورد نقش مراقبه در فرآیندهاى روان درمانى نیز در طى دهه هاى 1960 و 1970 مطالعاتى انجام شده است. این مطالعات بیشتر در مورد کارآمدى مراقبه مبتنى بر آئین هاى هندو و بودا در درمان اختلالات روان شناختى بوده اند (اسمیت, 1975). امروزه از این روش همراه با سایر فنون روان درمانى استفاده مى شود و کارآیى مطلوبى نیز دارد (گرینبرگ, 1990; کارلسون و همکاران, 1988; الکساندر و همکاران, 1989; به نقل از خدارحیمى و جعفرى, 1378). تأثیرات درمان کننده سوگوارى روحانى بررسى شده است. این روش اغلب در سیاه پوستان آمریکایى وجود دارد. براساس این روش, فرد داغ دیده به مدت 7روز از سایر بستگان منزوى مى شود و به نیایش و روزه مى پردازد. مشخص شده است که این نوع سوگوارى باعث تسکین خلق منفى, جلوگیرى از رنجش ها و تعارض هاى بیشتر, بهبود تصمیم گیرى, افزایش توانایى براى ارتباط با خداوند و درمان اختلال مى شود (گریفیث و مهى, 1984). پژوهش ها نشان داده اند که بسیارى از افراد متدین, از نوعى آرامش و کنترل نفس برخوردارند و این توان را دارند که فشارهاى عاطفى را تحمل کنند. این پرسش براى بسیارى از درمان گران پیش مى آید که آیا مى توان با ارائه یک (توصیه دینى) به بیمار, درجاتى از آرامش روانى را به او بخشید؟ کسانى که بر نقش سنتى دین در روان درمانى تأکید دارند, باور دارند که لازمه درمان مؤثر, گسترش ایمان دینى است (آلستون و همکاران, 1376). بررسى هاى روان شناختى در زمینه مکتب هاى روحانى شرق به ویژه ذن, بودیسم و یوگا نشان داده اند که پدیده هایى چون تنظیم تنفس, مراقبه, ذکر و مانند آنها, از شیوه هاى مؤثر تلقى مى شوند (الیاده, 1375). در بررسى مشابه که به روش بالینى انجام شد, پروپست و همکاران (به نقل از ونتیس, 1995), به درمان افسردگى چهار گروه از آزمودنى ها با یکى از روش هاى زیر اقدام کردند: 1. درمان شناختى ـ رفتارى با ارضاى دینى. بدین معنا که درمان گران در این روش به شناخت ها و نگرش هاى دینى و تأثیر آنها نیز توجه مى کردند. 2. درمان شناختى ـ رفتارى مرسوم در روان درمانى. 3. درمان مشاوره اى به کمک پیشواى دینى.4 در این نوع مداخله درمانى, کار درمان با تکیه بر دین و جلسات دینى صورت مى گیرد و درمان گر خود یک پیشواى دینى است. 4. گروه کنترل. پس از هجده جلسه یک ساعته, گروه اول یعنى درمان شناختى ـ رفتارى با ارضاى دینى, تنها گروه درمانى بود که براساس آزمون افسردگى بک نتایج بهترى, نسبت به گروه گواه نشان داد. ییافته هاى گوناگونى در مورد ارتباط بین دین و طول مدت درمان اختلالات روانى گزارش شده اند. در این مورد رازالى و همکاران (1998) با مطالعه طول مدت درمان بیماران مبتلا به افسردگى و اضطراب که داراى زمینه دینى قوى بودند, به این نتیجه رسیدند که این گروه سریع تر بهبود مى یابند (به نقل از خسروپور و ساردویى, 1380). در برخى از بررسى هاى انجام شده مؤثر بودن مداخلات دینى را در کاهش اضطراب و تحمل فشار روانى پس از بهبودى نشان داده اند. رابطه متدین بودن با اضطراب و ناراحتى هاى روانى در مطالعات همه گیرى شناسى بررسى شده است. براى نمونه در دو بررسى, نتایج نشان داد افرادى که به اعتقادات دینى پاى بند بودند, داراى اضطراب و ناراحتى هاى روانى خیلى کمترى از کسانى بودند که به این اعتقادات پاى بند نبودند (لیندنتال و همکاران, 1979; استارک, 1971; به نقل از جلیلوند و اژه اى, 1376). ییونگ (1933) در جریان فعالیت هاى روان درمانى خود دریافت که اعتقاد دینى مى تواند موجب بالا بردن یکپارچگى و معنا دادن به شخصیت فرد گردد. وى متوجه شد که تمام افرادى که مبتلا به بیمارى روانى شده اند, فاقد آن معنا, استوارى و انسجامى هستند که اعتقاد دینى قادر است به افراد بدهد (نقل از همان منبع). تیلچ (1957) هشدار مى دهد که چنان چه اساس زندگى انسان صراحتاً روى ارزش هاى مافوق انسانى و متعالى قرار نگیرد, اساسى متزلزل و نااستوار است (همان منبع). الکسیس کارل ثابت کرد که نماز سبب ایجاد نشاط معنوى مشخصى در انسان مى گردد و همین حالت است که احتمالاً منجر به شفاى سریع برخى از بیماران در زیارتگاه ها و معابد مى شود (همان منبع). بررسى هاى انجام شده در فرهنگ ها و ادیان دیگر, غالباً تأثیرات مثبت دعا و عبادت را بر ویژگى هایى چون میل به زندگى, احساس خوب بودن و شادى, کاهش اضطراب و تنش عضلانى, اثربخشى روان درمانى و تقویت فرآیند درمانى تأیید کرده اند (فینى و مالونى, 1985; کارلسون و همکاران, 1988; پولوما و پن دلتون, 1991; برد, 1988; اشنایدر و کاستنبام, 1993; کولیپ, 1969, به نقل از موسوى و همکاران, 1380). در زمینه دعا ویلیام جیمز مى گوید: (هرگونه دعا و نمازى نشانه این اعتقاد است که با ارتباط با خداوند نیز ملکوتى که غذاى روح مى باشد به دست آمده و قیافه دنیا طور دیگرى جلوه مى کند (به نقل از بیان معمار, 1380). ییونگ مى گوید: (از میان همه بیمارانم در زمینه دوم زندگى (یعنى بالاى 35سال) یک نفر وجود نداشت که مسئله او پس از نومیدى از همه مسایل دیگر, یافتن چشم اندازى دینى به زندگى نبوده باشد. به جرأت مى توان گفت که هر یک از آنان به جهت محرومیت از آن چه ادیان موجود در هر عصرى به پیروانش مى دهند, دچار مرض شده بود. هیچ یک از آنان که مجدداً آن عقیده دینى شان را به دست نیاوردند, واقعاً بهبود نیافتند) (به نقل از همان منبع). مانسون (1998) با مرور جامعى از بررسى ها, دعا را یکى از رفتارهاى دینى مرتبط با سلامت و تن درستى گزارش مى دهد. گریفیث (1999) گزارش داد که بهبود عمل کرد جسمى و روانى با ایمان و اعمال دینى رابطه دارد (به نقل از شجاعیان و زمانى منفرد, 1380). پژوهش هاى مربوط به اثربخشى باورهاى دینى در مبتلایان به اختلالات روان پزشکى نیز بسیار زیاد است (فرانک, 1977). به ویژه در درمان و بهبود نشانه ها در مبتلایان به اختلالات اضطرابى و افسردگى (گالانتر, 1978), هم چنین سوگ ناشى از فقدان ها و از دست دادن عزیزان, اختلالات روان تنى (گریفیث, 1983), اختلالات شخصیتى و اختلالات روانى جنسى (پتیسون و پتیسون, 1985) با استفاده از درمان هاى دینى به نحو بارزى مؤثر شناخته شده اند. پژوهش ها نشان مى دهند که افزون بر تأثیرات مثبت ایمان به خداوند و باور به قدرت او در درمان بیمارى هاى جسمى و روانى, تأثیر مراسم ویژه در درمان مذهبى داراى اهمیت است (کوآکلى و مکنا, 1986). در این گونه مراسم که شفاى ایمانى5 خوانده مى شود با کمک خواستن از خداوند شفاى بیمارى خواسته مى شود (تالبوت, 1983). استفاده از روش درمان دینى در جوامع داراى ادیان الهى به ویژه مسیحیت شایع است. مراسم درمان جمعى در پایان برنامه هاى معمول مذهبى در کلیسا انجام مى گیرد. ابتدا دعا و خواندن بخش هایى از کتاب مقدس در فضایى روحانى صورت گرفته و رهبر مذهبى نقش درمان گر را ایفا مى کند. بیمارانى که در جمع حضور دارند و توسط پزشکان مختلف جواب شده اند و یا به درمان هاى پزشکى پاسخ مطلوب نداده اند خداوند را مى خوانند و با نداى درمان گر مذهبى که (خداوند قادر مطلق شفادهنده بیمارى ها و قدرتش ماوراء جهان مادى است) یک دل و یک صدا مى شوند. در این حالت ها تأکید بر تقویت ایمان و باور بیشتر به شفایابى مذهبى است, نه کاهش نشانه هاى بیمارى (پتیسون, لپنیز و دوئر, 1973; اسنو, 1974). گریفیث و همکارانش در دو پژوهش گسترده دست آوردهاى درمان جویى دینى را در کسانى که مدت ها از رفتارهاى پرخاشگرانه, اضطراب, افسردگى و دردهاى مزمن جسمانى شکایت داشته اند, بسیار چشم گیر گزارش کرده اند. در پى گیرى هاى بعدى, درمان جویان احساس بهبودى خلق, آرامش, افزایش عزت نفس, افزایش قدرت تصمیم گیرى و از میان رفتن دردهاى مزمن بدنى را از جمله دست آوردهاى درمان دانسته اند (گریفیث, مهى و یانگ, 1986; پتیسون و پتیسون, 1980). در شش بررسى که پیرامون چگونگى بهبودى بیمارى انجام گرفته, نشان داده شده که عمل کرد روانى افراد به دنبال شرکت در مراسم مذهبى بهبود یافته است; براى نمونه, چو و کلین (1985) گزارش نموده اند که مدت بسترى بیماران اسکیزوفرنیکى که به کلیسا مى رفتند, به مراتب کمتر از گروه کنترل بوده است. هم چنین بر پایه تحقیقات دیگرى, شرکت در مراسم مذهبى باعث پایین آمدن نشانه هاى مرض روانى به طور معنى دار شده است (فینى و مالونى, 1985; موریس, 1985). اظهر و وارمه (1995) پژوهشى با هدف تعیین تأثیر روان درمانى دینى در بیماران دچار داغدیدگى انجام دادند. این پژوهش در بیمارستان دانشگاهى سانیز مالزیا (USMH)6 انجام شد. همه بیماران داراى تشخیص افسردگى اساسى مطابق با DSM-III-R در کلینیک روان درمانى بیمارستان فوق بین سال هاى 1991 تا 1993 با استفاده از پرسش نامه دینى 23سؤالى درباره اعتقاد به خداوند, قرآن کریم و حضرت رسول(ص) سرند شدند. بعد از وارسى دقیق سبب شناسى, مشخص شد که 30 بیمار یک علت محیطى ویژه داشتند (از دست دادن فرد مورد علاقه). همه این بیماران نمونه مطالعه را تشکیل دادند. از این 30 بیمار, 15 نفر به طور تصادفى به دو گروه کنترل و گروه آزمایشى تقسیم شدند و بر روى همه بیماران مقیاس درجه بندى افسردگى هامیلتون در خط پایه یک ماهه, سه ماهه, و شش ماهه به وسیله یک روان پزشک (خارج از کادر پژوهش) که نسبت به گروه بیماران بى اطلاع بود, اجرا شد. هر دو گروه بیماران داروى ضد افسردگى و هر هفته روان درمانى حمایتى کوتاه مدت را دریافت نمودند. به گروه آزمایشى علاوه بر سایر درمان ها روان درمانى به شکل بحث در قواعد دینى ویژه (مثل خواندن سوره هاى قرآن و حدیث, تشویق به خواندن بیمار و غیره) ارائه گردید. بحث هاى دینى در یک رویکرد شناختى ـ رفتارى انجام شد و با استفاده از تجربه نگرى توأم با همکارى 12 تا 16 جلسه روان درمانى به همه بیماران ارائه شد. تحلیل داده ها با آزمون t انجام گرفت. نتایج نشان داد که بیماران گروه آزمایشى در مقایسه با گروه کنترل در پایان 6ماه به نحو پایدارى بهبودهاى معنى دار نشان دادند. آنها پیشنهاد کردند که در بیماران متدین دچار سوگ و داغدیدگى, وقتى که روان درمانى دینى با رویکردى شناختى ـ رفتارى به درمان آنها اضافه گردد, سریع تر بهبود پیدا مى کنند. اظهر, وارمه و داراپ (1994) پژوهشى با هدف تعیین تأثیر روان درمانى دینى در بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابى انجام دادند. این پژوهش در بیمارستان دانشگاهى ساینز مالزیا (USMH) انجام شد. همه بیماران داراى تشخیص اختلالات اضطراب DSM-III-R با استفاده از پرسش نامه دینى مورد ارزیابى قرار گرفتند. این پرسش نامه در مالاى تهیه شده که شامل 23 سؤال در خصوص عقاید بیماران درباره خداوند, قرآن کریم و حضرت رسول(ص) است. هر سؤال طبق یک مقیاس 10امتیازى درجه بندى شد. 1 امتیاز براى پاسخ خیلى ضعیف و 10 امتیاز براى پاسخ خیلى قوى. افرادى که 5 امتیاز یا بیشتر در حداقل 70% از سؤالات بدست آوردند در مطالعه گنجانیده شدند. همه بیماران مسلمان بودند. مطالعه در یک محیط فرهنگى, مکانى که جمعیت غالباً مسلمان بودند انجام شد. کل 77 بیمار معیارهاى دینى بودن و نیز معیارهاى تشخیصى DSM-III-R را براى اختلال اضطراب منتشر داشتند. بیماران بعداً به طور تصادفى به دو گروه آزمایشى و کنترل تقسیم شدند. 15 نفر از بیماران مدت کامل درمان را تکمیل ننمودند و درمان را ترک کردند. بالاخره 62 بیمار نمونه مطالعه را تشکیل دادند و از این تعداد 31 بیمار به دو گروه تقسیم شدند. هر دو گروه درمان را با بنزودیازپین ها شروع کردند که بیشتر از 8 هفته به آنها دارو داده نشد. براى هر دو گروه نیز به طور هفتگى روان درمانى براى کاهش اضطراب ارائه گردید. این درمان شامل روان درمانى حمایتى بود. به کلیه بیماران هفته اى یک بار هر دفعه حدود 45 دقیقه درمان ارائه گردید. آنها به 16ـ12 جلسه درمان احتیاج داشتند. در گروه مطالعه, روان درمانى دینى علاوه بر دو روش قبلى به شکل بحث روى موضوعات خاص دینى براى بیماران (مثل خواندن سوره هاى قرآن کریم, تشویق به عبادت به عنوان شکلى از آرام سازى) ارائه گردید. همه بیماران با استفاده از مقیاس درجه بندى اضطراب هامیلتون به وسیله روان پزشک دیگرى که از گروه بیماران بى اطلاع بود, در شروع درمان, سپس در پایان ماه سوم و ششم مورد ارزیابى قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون t تحلیل شد. نتایج نشان داد که بیمارانى که روان درمانى دینى را دریافت کردند, به طور معنى دارى بهبود سریع ترى را در علایم اضطراب نشان دادند تا بیمارانى که فقط روان درمانى حمایتى و دارو دریافت نمودند. آنها نتیجه گرفتند که بیماران متدین امکان دارد به شکل یا نوع متفاوتى از روان درمانى احتیاج داشته باشند. ادامه دارد/
خبر گزاری فارس