دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حقوق حیوانات در فقه اسلامى ( قسمت دوم - قسمت پایانی )

No image
حقوق حیوانات در فقه اسلامى ( قسمت دوم - قسمت پایانی ) نویسنده:‌ ابوالقاسم مقیمى حاجى
در این مقاله احکام و قوانینى که در ابواب مختلف فقه اسلامى، پیرامون حفظ و نگهدارى و بهره بردارى و ممنوعیت آزار و اذیت حیوانات وجود دارد، ذکر گردیده است.


3. لزوم تهیه وسایلى که براى استفاده از حیوان نیاز است شهید ثانى در بحث وجوب نفقه حیوان تصریح مى کند: و مثله ما تحتاج الیه البهیمة مطلقا من ال آلات حیث یستعملها(الانسان) او لاجل دفع البرد و غیره حیث یحتاج الیه،((301)) همانند سایر موارد وجوب نفقه، تهیه همه وسایلى که براى استفاده از حیوان نیاز است واجب مى باشد. همچنین باید در صورت نیاز، «زین وپالان » را براى حفظ حیوان ازسرما و غیر آن فراهم آورد.
4. استفاده از گوشت حیوان از آنجا که قوانین اسلامى مبتنى بر عدل و انصاف بوده و براى وضع قوانین، مصالح عام و فراگیر را در نظر دارد، در کنار قوانین مختلف حمایتى در حفظ و نگهدارى و رعایت حال حیوان، استفاده بهینه از آن را مردود نشمرده و بر بهره بردارى صحیح تاکیدمى کند که از جمله آنها، استفاده از گوشت حیوان به اندازه نیاز است، زیرابدیهى است حیات انسان و حفظ بقاء و سلامت او از اولویت برخوردار است و همه عقلا بر این نکته اذعان داشته و در عمل، به آن ملتزم مى باشند. از طرف دیگر دراستفاده از گوشت حیوانات، با قرار دادن شرایط ى، آن را به گونه هاى خاصى محدودکرده و این امر در حفظ و بقاى گونه هاى مختلف، نقش مهمى دارد((302)). علاوه برآنکه سفر به قصد صید را تحریم کرده و از آن ممانعت به عمل آورده است، مگردر برخى موارد که در بخش بعدى با تفصیل بیشترى به آن مى پردازیم. در همین راستا مى توان از ممنوعیت شکار حیوانات در منطقه «حرم » شهر مکه وممنوعیت آن به هنگام انجام مراسم حج که خود آزمون بزرگ زندگى ایده آل است، یادکرد.((303)) اما در عین حال استفاده درست از گوشت یا بهره هاى دیگر از حیوان را نهى نمى کند.در این باره محقق نجفى بعد از وجوب انفاق و لزوم رسیدگى به حیوان در مورد کرم ابریشم مى گوید:
لکن اذا جاء وقتها جاز بتخفیف جوزها فی الشمس و ان ادى ذلک الى هلاکها تحصیلاللغرض المطلوب منه، هنگامى که کرم ابریشم(به دور خود پیله تنید) و زمان بهره بردارى آن فرا رسید، جایزاست پیله ها را در آفتاب خشک کنند، گرچه سبب هلاکت کرم ابریشم شود، زیرااستفاده درست بهنیه از پیله ها متوقف بر آن است.((304)) بخش چهارم: حقوق حیوان در جنایات و صدمات وارد بر آنها همان گونه که در نظام حقوق اسلامى براى نگهدارى و بهره بردارى از حیوانات،قوانین حمایتى وضع شده است، خداوند متعال براى رعایت هرچه بیشتر حال حیوانات و دفاع از گونه هاى مختلف آنها انسانها را از آزار و اذیت و کشتن حیوانات نهى فرموده است. از این روى در متون روایى و فقهى شیعه به قوانین متعددى در این باره تصریح شده است در این بخش مطالب موجود در کتب فقهى به چند دسته تقسیم مى شود:
1. کشتن و شکار حیوان 2. آزار و اذیت حیوان 3. لعن و دشنام دادن به حیوان فصل اول: کشتن و شکار حیوانات در آغاز، مباحث مربوط به کشتن حیوانات را ذکر کرده، سپس مسائل مربوط به شکارو ذبح حیوانات را مطرح مى کنیم.
در این قسمت به مجموعه مسائلى مى پردازیم که به گونه هاى مختلف حق حیات حیوان را سلب مى کند.
1. حق حیات ونهى از کشتن از مجموع متون فقهى و روایى به دست مى آید که تعرض به حیوانات و کشتن آنها کا رپسندیده اى نیست و همان طور که اسلام حق حیات خدادادى را براى انسانها محترم شمارده و تعدى به آن را جایز نمى داند، به فراخور حال حیوانات نیز، همین حق رابراى آنها محترم شمرده است.((305)) لذا در روایات متعددى از کشتن بى هدف حیوانات نهى شده و آن را موجب عذاب الهى معرفى کرده است.
در تایید ممنوعیت کشتن حیوانات، مى توان به روایات متعددى اشاره کرد که در آنها به صراحت از کشتن حیوانات نهى شده است و حتى در برخى از آنها این کار را موجب عذاب الهى و مؤاخذه در روز قیامت معرفى کرده است. این روایات مى تواند از جمله مدارک حرمت کشتن حیوانات به حساب آید.
علاوه برآن که برخى از این روایات درکتب فقهى((306)) نیز ذکر شده و مورد استناد فقها قرار گرفته است.
الف - شیخ طوسى و دیگر فقها((307)) نقل کرده اند:
عن النبی(ص) انه قال: اطلعت لیلة اسرى بی على النار فرایت امراة تعذب، فسالت عنها،فقیل: انها ربطت هرة و لم تطعمها و لم تسقها و لم تدعها تاکل من حشائش الارض حتى ماتت فعذبها بذلک،((308)) پیامبر اعظم(ص) در حدیث معراج نقل مى فرمایند: زمانى که در شب معراج بر آتش جهنم گذر مى کردم زنى را دیدم که عذاب مى شد. از علت آن جویا شدم و سؤال کردم در پاسخ گفته شد: او زنى بود که گربه اى را بسته و محبوس کرده و به او غذا وآب نمى داد و رهایش هم نمى کرد(تا براى خود غذا تهیه کند) و از آب و علف زمین چیزى بخورد تا اینکه مرد و جان باخت، پس عذاب او بدین سبب است.
ب - ازحضرت پیامبر اکرم(ص) روایت شده است:
نهى عن قتل کل ذی روح الا ان یؤذی،((309)) ایشان از کشتن هر موجود دارى روح(حیوان) نهى فرمودند، مگر آنکه که موذى باشد.
ج - همچنین پیامبر اکرم(ص) مى فرماید:
من قتل عصفورا بغیر حق ساله اللّه عنه یوم القیامة،((310)) هرکه گنجشکى را بدون دلیل بکشد، خداوند در روز قیامت از آن سؤال و مؤاخذه مى کند.
قریب به همین مضمون، روایت دیگرى پیرامون همه حیوانات وارد شده است.((311)) بر این اساس فقهاى بزرگوار، کشتن بى دلیل حیوانات را جایز نمى دانند. سیدمرتضى(ره) در پاسخ به پرسشى در این باره تصریح مى کند:
از آنجا که دلیل شرعى بر اباحه کشتن حیوانات غیر موذى و یا آنها که اذیتشان ناچیزاست - مانند مورچه - نداریم ، کشتن آنها جایز نیست. اما کشتن حیوانات موذى مانند درندگان و مارها جایز است.((312)) از جمله شواهد دیگر بر رعایت حق حیات حیوانات در فقه اسلامى این است که فقهادر ضمن مساله جلوگیرى از غرق شدن کشتى اشاره نمودند که اگر براى خلاصى کشتى طوفان زده، مجبور باشند که آن را سبک و وسایل درون آن را کم کنند و امردائر شود به این که برخى از اشیاء را به آب اندازند و یا حیوانات موجود در کشتى را،در این جا واجب است براى نجات جان موجودات داراى روح، وسایل دیگر را به آب اندازند و مادامى که نجات کشتى با انداختن این وسایل حاصل شود، به آب انداختن حیوانات جایز نیست.((313)) 2. کشتن حیوان، هنگام جنگ رعایت حال حیوانات و پرهیز از کشتن آنها تا بدان جا در معارف اسلامى و فقه شیعه مورد تاکید قرار گرفته است که درجنگ با کفار، زمانى که هنوز جنگ آغاز نشده، ازکشتن بى دلیل حیوانات نهى شده است. در اهمیت مطلب، توجه به این نکته جالب است که در زمان گذشته اسب ها همانند جنگ افزار ماشینى امروز نقش محورى رابر عهده داشتند و تعداد بیشتر آنها موجب تقویت سپاه مى گردید. على رغم این نکته مى بینیم، جز در موارد اضطرار و در میدان جنگ و کارزار کشتن حیوانات منع شده است. حتى در صورتى که اسب هایى را از سپاه دشمن به غنیمت گرفته باشند و درحال عقب نشینى ترس آن را دارند که دوباره اسب ها در دست دشمن بیفتند، باز دراین حال کشتن آنها تجویز نشده است. شیخ طوسى و علامه حلى به این نکته تصریح کرده اند.((314)) 3. صید و شکار از جمله مواردى که در کتب فقهى ما به آن اشاره شده و از آن، حکم حرمت کشتن بى دلیل حیوانات استفاده مى شود، حکم به حرمت صید و شکار حیوانات است. لذاصید حیوانات در غیر نیاز شخصى - براى تهیه غذا ویا فروش آن براى امرار معاش - جایز نیست و اگر صید و شکار حیوانات نیازمند به سفر باشد، آن سفر، معصیت به حساب مى آید و نماز صیاد مسافر کامل بوده و شکسته نمى باشد و اگر در ماه رمضان باشد روزه بر او واجب است. لذا فقها سفر براى شکار را از مصادیق بارزسفر معصیت، ذکر فرموده اند.
علامه حلى در این باره مى گوید:
[عدم قصر الصلاة فی] المتصید لهوا دون المتصید للقوت او التجارة على راى،((315)) نماز در سفر براى صید لهوى و بى دلیل، شکسته نبوده و کامل مى باشد و روزه نیزواجب است. اما بنابر نظر گروهى، کسى که براى غذاى خود یا براى امرار معاش وتجارت، صید مى کند چنین حکمى ندارد.
قبل از ایشان نیز ابن سعید حلى به این نکته تصریح کرده اند.((316)) در مطالب پیش گفته، اشاره شد که شکار و صید بى جهت حیوان، معصیت و گناه به حساب آمده و مورد نهى قرار گرفته است. در سایر موارد نیز شکار حیوانات براى خود احکامى داشته و در مواردى براى رعایت حال حیوان محدودیت هایى در فقه ذکر گردیده است.
4. شکار نوزاد حیوانات و پرندگان از جمله مواردى که در فقه ما به آن اشاره شده، جواز شکار در صورتى است که حیوان بتواند حداقل دفاع را از خود بکند و امکان فرار داشته باشد. لذا در صورتى که هنوز حیوان در سن نوزادى قرار دارد و امکان فرار و یا پرواز را نداشته باشد، باید ازشکار آن پرهیز کرد.
شیخ صدوق در این باره مى گوید:
لا یجوز اخذ الفراخ من اوکارها فی جبل او بئر او اجمة حتى تنهض،((317)) شکار نوزاد حیوانات از لانه هایشان در کوه یا چاه و یا نیزار تا زمانى که قادر به پروازنباشند، جایز نمى باشد.
شیخ مفید((318)) نیز این مطلب را ذکر مى کند.
در شرایط جواز صید نیز تصریح شده که حیوان باید «ممتنع » باشد، یعنى امکان فرارداشته باشد. لذا در جواز صید نوزاد پرندگان اشکال شده و در صورت صید، استفاده از گوشت آنها جایز نیست.((319)) 5. ذبح حیوان در برابر حیوان دیگر علاوه بر آنکه حیوانات رفتار خوب و بد را نسبت به خود تشخیص داده و داراى روح و احساس هستند، نسبت به رفتارى که با سایر حیوانات نیز مى شود، حساس بوده و ازرفتار بد و یا کشتن آنها رنج مى کشند. در همین راستا در متون روایى و فقهى ما ذکرشده است که:
یکره ان یذبح و حیوان آخر ینظر الیه،((320)) ذبح حیوان در مقابل حیوان دیگرى که این صحنه را مى بیند مکروه است.
عده اى از فقها چون یحیى بن سعید، علامه حلى و دیگران((321)) بر کراهت آن تصریح فرموده اند، حتى برخى همانند شیخ طوسى حکم به حرمت داده است.((322)) شهید ثانى(ره) در این باره مى گوید:
ذبح حیوان در مقابل حیوان دیگرى که به او نگاه مى کند، مکروه است و این به موجب روایت غیاث بن ابرهیم از امام صادق(ع) است که فرمودند:
ان امیرالمؤمنین(ع) کان لایذبح الشاة عندالشاة، و لاالجزور عند الجزور و هو ینظرالیه، امیرال((323))مؤمنین على(ع)، گوسفند و میشى را جلوى چشمان گوسفند و میشى که به او نگاه مى کرد ذبح نمى کرد.
شهید ثانى، در ادامه فتواى حرمت ذبح در این حالت را از شیخ طوسى نقل کرده وآن را به سبب ضعف سندى روایت فوق به دلیل وجود غیاث، تضعیف مى کند و ترک ذبح از جانب امیرالمؤمنین(ع) را اعم از وجوب و استحباب مى گیرد.((324)) فاضل هندى((325))نیز پس از تضعیف قول به تحریم به سبب ضعف خبر، قول به کراهت را اولى دانسته است. اما در ادامه از باب اذیت شدن حیوان ناظر و عذاب کشیدن اواز دیدن صحنه ذبح هم نوع خود، قول به تحریم را پسندیده وآن را بعید نمى داند.
این مسئله به خوبى بر احساس همدردى حیوان، نسبت به هم نوع خود گواهى مى دهد.
6. ذبح حیوانات و شکار آنها در شب خداوند شب را براى استراحت وسکون ومایه آرامش قرار داده است ((326)) واین امر اختصاص به انسان ندارد، بلکه در متون فقهى و روایى شیعه، از تعرض به حیوانات ویا ذبح آنها در شب نهى شده است.
شیخ طوسى به این حکم اشاره کرده و مى آورد:
ویکره الذباحة باللیل الا عند الضرورة والخوف من فوتها، ((327)) ذبح حیوان در شب مکروه است مگر به هنگام ضرورت و ترس از مردن حیوان(تاصبح).
علامه حلى((328)) ودیگر فقها نیز بر این نکته تصریح کرده اند((329))و فاضل هندى در مقام بیان استدلال براى این حکم به روایت ابان بن تغلب استناد مى کرد:
یکره الذبح لیلا الا مع الضرورة لنهی النبی(ص) عنه و قول الصادق فى خبر ابان بن تغلب کان علی بن الحسین(ع) یامر غلمانه ان لا یذبحوا حتى یطلع الفجر و یقول: ان اللّهجعل اللیل سکنا لکل شیء، قال ابان: قلت: جعلت فداک فان خفت؟ قال:
فان کنت تخاف الموت فاذبح((330))،((331)) ذبح حیوانات در شب مگر در صورت ضرورت و ناچارى مکروه مى باشد و این به سبب نهى پیامبر اکرم از این عمل و حدیثى از امام صادق(ع) است که ایشان از امام سجاد نقل فرمودند که به غلامانشان دستور مى داد تا مادامى که فجر طلوع نکرده، ازذبح حیوانات پرهیز نمایند و مى فرمود: خداوند شب را براى همه، موجب آرامش وسکون قرار داده است. ابان مى گوید:
سؤال کردم جانم فداى شما باد، اگر ترس مردن حیوان را داشته باشیم چه؟ امام صادق(ع) فرمود: اگر ترس مردن حیوان را(شب هنگام) دارى آن را ذبح کن.
7. پرهیز از رنج دادن حیوان هنگام ذبح همانطور که در مطالب گذشته اشاره شد، کشتن بى دلیل حیوانات ممنوع است و درصورت نیاز، باید بر اساس موازین شرعى به ذبح آنها پرداخت. رعایت حال حیوان تابدان جا مورد عنایت قرار گرفته است که هنگام ذبح نیز توجه به نکاتى لازم است تا این عمل به آسانى انجام پذیرفته و تاحد ممکن از رنج کشیدن حیوان کاسته شود.مجموعه توصیه هایى که در این باره ذکر شد، به خوبى بر ادراک و شعور حیوان دلالت داشته و به ما مى فهماند که باید با کمال رفق و مدارا و عطوفت با او برخورد کرد.رعایت این نکات شامل قبل از ذبح و هنگام آن و بعد از ذبح مى شود.((332)) شهید ثانى((333))پس از ذکر وظایفى که رعایت آنها هنگام ذبح لازم است به دوحدیث از پیامبر اکرم(ص) اشاره مى کند:
روى شداد بن اویس ان النبی(ص) قال: ان اللّه کتب علیکم الاحسان فی کل شیء فاذاقتلتم فاحسنوا القتلة و اذا ذبحتم فاحسنوا الذبحة ولیحد احدکم شفرته ولیرح ذبیحته،((334)) پیامبراعظم مى فرماید: خداوند احسان در همه امور را برشما لازم داشته است. پس زمانى که حیوانى را ذبح مى کنید به خوبى ذبح را انجام دهید وچاقوى ذبح را تیز کنیدو آب را به او عرضه دارید.
همچنین در حدیث دیگرى از پیامبر(ص) نقل شده است:
انه(ص) امر ان تحد الشفار و ان توارى عن البهائم و قال: اذا ذبح احدکم فلیجهز،((335)) پیامبر اکرم(ص) دستور فرمود که براى ذبح، چاقو را تیز کنید و از جلوى چشمان دیگرحیوانات دور شوید(و جلوى چشم حیوانى، حیوان دیگر را ذبح نکنید) و فرمودند:زمانى که یکى از شما ذبح حیوانى را انجام مى دهد خود را به وسایل مورد نیاز تجهیزکند.
فاضل هندى(ره) نیز قریب به همین مطالب را با استناد به روایاتى مى آورد.((336))همچنین محقق نجفى(ره) در کتاب جواه((337))رالکلام مطالب مذکور در مسالک راذکر کرده و بر همین نکات تاکید مى کند.
بسى روشن است که این توصیه ها در راستاى راحتى ذبح حیوان است تا حیوان رنج مضاعف را متحمل نشده و زجرکش نگردد.
8. کندن پوست حیوان بلافاصله پس از ذبح از نظر مشهور فقها، سلاخى حیوان و کندن پوست آن و یا قطع عضوى از اعضاى آن بلافاصله پس از ذبح و قبل از آن که بدن حیوان سرد گردد مکروه و عملى ناپسنداست.((338)) حتى برخى از فقها، همانند شیخ طوسى((339))، ابن زهره((340))وشهید((341)) حکم به حرمت این عمل داده اند و فاضل هندى در این باره مى آورد:
الاقوى ما اختاره الشهید من حرمة الفعل... کما فی النهایة لانه ایلام للحیوان بلا فائدة و قدنهى عن تعذیب الحیوان،((342)) فاضل هندى در این مساله همانند شهید(ره)، قول به حرمت را برمى گزیند و تقویت مى کند، همان گونه که شیخ طوسى همین قول را اختیار کرده بود.
ایشان در تعلیل این فتواى به این اشاره مى کند که این عمل موجب رنج دادن و اذیت کردن حیوان است و در روایات ما از اذیت کردن حیوانات نهى شده است.
همانگونه که در متن فوق اشاره شد دلیل این فتاوى روایاتى است((343)) که از این عمل نهى کرده است و عده اى بنا بر ظاهر روایات، نهى را حمل بر حرمت کرده وبرخى دیگر حمل بر کراهت نموده اند.
فلسفه تشریع این حکم ممنوعیت آزار و اذیت حیوانات و حرمت رنج دادن آنهامى باشد.
شهید ثانى(ره) نیز پیرامون همین حکم و زمان آن پس از ذبح مى گوید:
یمکن الکراهة من حیث اشتماله على تعذیب الحیوان على تقدیر شعوره مع ان سلخه قبل برده لا یستلزمه، لانه اعم من قبلیة الموت و ظاهرهم انهما متلازمتان و هو ممنوع ومن ثم جاز تغسیل میت الانسان قبل برده، فالاولى تخصیص الکراهة بسلخه قبل موته، ممکن ((344))است حکم به کراهت از این باب باشد که موجب اذیت و زجر کشیدن حیوان مى شود و این در صورتى است که هنوز حیوان شعور داشته و نمرده باشد. اماسلاخى قبل از سرد شدن بدن حیوان ملازم با زمان شعور و زنده بودن حیوان نیست،بلکه اعم از قبل و بعد از مرگ است و ممکن است حیوان مرده باشد ولى هنوز بدن اوسرد نشده باشد. اما ظاهر کلمات فقها این است که میان زنده بودن و سردنبودن بدن ملازمه است(و سرد شدن بدن حیوان علامت مرگ کامل حیوان مى باشد).
شهید ثانى این نظر را نپذیرفته و رد مى کند و براى اثبات آن به جواز غسل دادن جسم انسان مرده قبل از سرد شدن بدن او، شاهد مى آورد. ایشان در پایان مى گوید:
اولى این است که حکم به کراهت سلاخى مخصوص زمانى باشد که هنوز حیوان جان داشته و نمرده است.
در این مساله نیز مورد اصلى بحث ممنوعیت آزار و اذیت حیوان است و تا بدان جا براین مساله تاکید شده است که در آخرین لحظه هاى زندگى حیوان، نیز رنج دادن حیوان ناپسند شمرده شده است.
9. فلج کردن حیوان قبل از ذبح در متون فقهى ما به ممنوعیت فلج کردن حیوانات تصریح شده است((345)). امروزه نیز در برخى از کشتارگاه ها براى ذبح حیواناتى که همچون گاو جثه بزرگى دارندمتوسل به شگردهایى مثل شوک هاى الکتریکى مى شوند تا حیوان را راحت تر ذبح کنند و حیوان به هنگام ذبح از تحرک کمترى برخوردار باشد. در گذشته نیز به همین منظور از فلج کردن حیوان قبل از ذبح آن استفاده مى کردند که این عمل در روایات مورد نهى واقع گردیده و فقهاى شیعه نیز به آن پرداخته و جمعى از آنها قائل به حرمت این عمل شده اند.
در این باره روایتى نیز از امام صادق(ع) وارد شده که در آن از قطع نخاع حیوان قبل ازذبح نهى شده است که در ضمن عبارات فقها((346)) به ذکر آن مى پردازیم. شیخ طوسى بر ممنوعیت قطع نخاع وجدا نمودن سر حیوان قبل از سرد شدن بدنش تصریح((347)) دارد.
شهید اول و شهید ثانى(ره) در این باره گفته اند:
«یکره ان تنخع الذبیحة » هو ان یقطع نخاعها قبل موتها... و قیل: یحرم، لصحیحة الحلبی، قال: قال ابو عبداللّه(ع): «لا تنخع الذبیحة حتى تموت فاذا ماتت فانخعها» والاصل فی النهى التحریم و هو الاقوى و اختاره فی الدروس. نعم لا تحرم الذبیحة على القولین.((348)) شهید اول(ره) مى گوید:
فلج کردن حیوانى که ذبح مى شود مکروه است.
شهید ثانى در شرح عبارت شهید مى نویسد:
واژه «تنخع » به معناى قطع نخاع و فلج کردن حیوان قبل از مرگ است.
در ادامه مى آورد:
عده اى قائل به حرمت این عمل شده اند و دلیل آن صحیح حلبى از امام صادق(ع)مى باشد که امام مى فرمایند: حیوانى را که ذبح مى کنید قبل از مرک قطع نخاع و فلج نکنید و پس از مرگش این کار را انجام دهید. و اصل در نهى [که در روایت ذکرشده] حرمت مى باشد.
شهید ثانى پس از نقل این قول مى گوید:
این نظر اقوى است و شهید اول در کتاب(دروس) قول به حرمت را اختیار کرده است. البته چه قائل به حرمت این عمل شویم یا کراهت آن، گوشت حیوانى که قبل ازمرگ، این عمل بر او انجام شده حرام نمى باشد.
10. پى کردن حیوان در جنگ هایى که در زمان گذشته انجام مى شد اسب از وسایل مؤثر و موجب برترى جنگ جو در جنگ ها به شمار مى رفت. در آن زمان رسمى در میان دلاوران بود که درمیدان مبارزه و جنگ تن به تن با طرف مقابل اسب خود را پى مى کردند تا به دست دشمن نیفتد ویا به عنوان شجاعت نشان دهند که دیگر به فکر بازگشت نیستند. این عمل در میان جنگجویان عرب رسم بوده است. اسلام از این عمل نهى کرد و آن راعملى مکروه و ناپسند دانست. این حکم توسط فقهاى بسیارى ذکر گردیده است((349)) و حتى در زمان ضرورت که به مصلحت باشد ذبح حیوان را بر پى کردن آن ترجیح داده اند. بدیهى است که پى کردن و قطع دست و پاى حیوان موجب مرگ تدریجى و زجر بیشترى براى حیوان است.
محقق نجفى در این باره ضمن نقل آراى فقها مى آورد:
پى کردن حیوان مکروه است گرچه عاجز از راه رفتن بوده و یا مشرف به مرگ باشد.همانگونه که در کتاب هاى نهایة، مختصر النافع، تذکرة، منتهى، لمعه، تنقیح الرائع،جامع المقاصد و مسالک الافهام وغیر آن آمده است، مگر آنکه ضرورت، انجام این عمل را اقتضا کند همان گونه که جعفر طیار در جنگ موته(مکانى در شام) چنین کارى کرد و روایت سکونى - که در کتاب کافى ذکر گردیده - از امام صادق نقل مى کند که فرمودند: لما کان یوم موته کان جعفر بن ابی طالب على فرس فلما التقوا نزل عن فرسه فعرقبها بالسیف فکان اول من عرقب فی الاسلام، ((350)) در روز جنگ موته جعفربن ابى طالب بر اسبى سوار بود و هنگامى که کارزار آغاز گردید، از اسب پایین آمده و آن را با شمشیر پى کرد و ایشان اولین کسى بود که در اسلام حیوانى را پى کرد.
ایشان در ادامه مى گوید:
اگر در این صورت بتواند اسب را به جاى پى کردن ذبح کند بهتر است کما اینکه عده اى از فقها بر این مطلب تصریح نمودند.((351)) فصل دوم: آزار و اذیت حیوان از روایات متعددى که در موارد مختلف ذکر شده، به دست مى آید هر نوع کارى که موجب آزار و اذیت حیوان گشته و اسباب رنج و تعذیب او را فراهم آورد، روا نبوده وجایز نمى باشد.
فقهاى شیعه با استناد به این روایات به بحث پرداخته و از کارهایى همانند شلاق زدن حیوانات، داغ نهادن، فلج کردن، مثله کردن و... نهى کرده اند.
در بخش سوم نیز در ضمن مباحثى پیرامون بهره بردارى و استفاده از حیوانات به این نکته اشاره گردید که بار کشیدن و سوارى حیوان بیش از توان او موجب آزار و اذیت حیوان شده و نارواست، همچنین در مطالب گذشته در همین بخش نیز نکات متنوعى پیرامون پرهیز از رنج دادن حیوانات هنگام ذبح آنها بیان شد. در ذیل به شواهددیگرى در این باره مى پردازیم:
1. ممنوعیت شلاق زدن به حیوان در متون روایى و فقهى، زدن حیوانات خواه با شلاق و خواه با شى ء دیگر موردنکوهش قرار گرفته است و همواره بر رفتارى آکنده از شفقت و مهربانى با حیوان تاکید شده است.
در باره امام سجاد(ع) آمده است که:
حج علی بن الحسین(ع) على ناقة له اربعین حجة فما قرعها بسوط،((352)) ایشان با شترى، چهل سفر حج انجام داده بودند اما در طول این مدت ضربه اى شلاق به آن نزدند.
در روایات دیگرى مى خوانیم: امام سجاد، زدن حیوان را موجب قصاص مى داند و این دلیل واضحى بر ناپسندى این عمل و حرمت آن دارد که انسان نمى تواند بى جهت حیوان را مورد ضربات شلاق قرار دهد:
عن ابى محمد الحسن بن محمد عن جده عن احمد بن محمد الرافعی عن ابراهیم بن علی عن ابیه، قال: حججت مع علی بن الحسین(ع) فالتاثت علیه الناقة فی سیرها، فاشارالیها بالقضیب، ثم قال: آه لولا القصاص و رد یده عنها،((353)) ابراهیم بن على از پدرش نقل مى کند که با امام سجاد(ع) به حج رفته بودم، در مسیرراه شتر در راه رفتن سستى و کندى نشان داد. در این هنگام امام سجاد(ع) چوب دستى خود را بلند کرد و نشان حیوان داد و آنگاه فرمود: آه! اگر ترس از قصاص نبوداین کار را انجام مى دادم. سپس دست مبارک خود را پایین آورد و چوب دستى را ازجلوى چشم حیوان دورکرد.
موارد جواز زدن حیوان در مواردى هنگام استفاده از حیوان شلاق زدن آن تجویز شده است. در بیشترروایات، میان زدن براى لغزش در راه رفتن و نافرمانى و سرباز زدن تفصیل داده شده و از زدن براى لغزش نهى شده است:
سهل بن زیاد عن محمد بن الحسن بن شمون عن الاصم عن مسمع بن عبدالملک عن ابی عبداللّه(ع)، قال: قال رسول اللّه(ص): اضربوها على النفار و لا تضربوها على العثار، امام صا((354))دق(ع) از رسول اکرم(ص) نقل مى کند که ایشان فرمودند: حیوانات رادر نافرمانى و سرباز زدن از راه رفتن بزنید نه در لغزیدن.
همین روایت را نیز شیخ طوسى با سند دیگرى نقل کرده است.((355)) در حدیث دیگرى قریب به همین مضمون آمده است.
احمدبن محمد البرقی فی المحاسن عن بعض اصحابنا، رفعه قال(ع): لاتضربوها على العثار و اضربوها على النفار،((356)) حیوان را در لغزش نزنید، بلکه در امتناع از رفتن بزنید.
اما در مقابل روایات فوق، در حدیث دیگرى عکس این قضیه را مى خوانیم که زدن برلغزش حیوان را تجویز نموده و از زدن، هنگام سرباز زدن نهى مى کند.
محمد بن علی بن الحسین قال: روی انه - یعنى ابا عبداللّه)(ع) - قال: اضربوها على العثار و لاتضربوها على النفار، فانها ترى مالاترون،((357)) از امام صادق(ع) نقل شده که مى فرماید: حیوانات را بر لغزش بزنید اما براى سرباززدن از راه رفتن نزنید، زیرا آنها چیزهایى را مى بینند(که موجب حیرت آنها و توقفشان مى شود) و شما نمى بینید.
البته پر واضح است که «اضربوها» در این روایت و روایات گذشته دلالت بر جواز کرده و مى فهماند زدن حیوان در این موارد جایز بوده و مانعى ندارد و این جواز رافع کراهت مطلقى که از سایر روایات به دست مى آید نیست. در نتیجه در جمیع موارد،بهتر است از زدن حیوان پرهیز شود، همانگونه که در سیره امامان معصوم(ع) دیدیم که این نکته را رعایت مى کردند.
علامه مجلسى از پدر خویش نقل مى کند که ایشان در صحت احادیث جواز ضرب بر«عثار» تشکیک مى کند، سپس احتمال مى دهد که هر یک از دو دسته روایات نهى ازضرب بر «عثار» و «نفار» مخصوص به موقعیتى خاص بوده است، مثلا «عثار» به سبب کسالت حیوان و «نفار» به موجب دیدن شبهى از دور و ترس از آن باشد.((358)) حر عاملى در مقام بررسى این دو دسته از روایات که میان «ضرب بر عثار» و «ضرب بر نفار» تفصیل داده و با هم اختلاف داشتند - در ذیل روایت فوق - عمل به مضمون آن را ترجیح داده و جواز زدن بر لغزش را هماهنگ با تعلیل مذکور درروایت مى داند که فرمود: «فانها ترى ما لاترون »، زیرا آنها نسبت به امور غیر مادى برخوردار از درک و شعور بوده و نسبت به امورى توجه دارند که انسان ها، درک آن رانداشته و از آن غافل هستند. در تایید کلام ایشان مى توان به روایتى اشاره نمود که تصریح دارد حیوانات صداى عذاب جهنمیان را مى شنوند و همین امر موجب سکون و توقف یکباره آنها مى شود. حر عاملى سایر روایاتى را که اشاره به «ضرب بر نفار»داشته حمل بر جواز کرده و روایاتى را که از «ضرب بر عثار» نهى مى نمود حمل برافراط و زیاده روى در زدن مى کند.
همچنین در روایتى که شیخ حر عاملى از امام سجاد(ع) پیرامون حقوق حیوان ذکرمى کند نیز آمده است:
عن محمد بن الحسن بن الولید عن الصفار عن ابراهیم بن هاشم عن الحسین بن یزیدالنوفلی عن اسمائیل بن مسلم السکونی عن الصادق جعفربن محمد(ع)، قال: للدابة على صاحبها سبعة حقوق: ... و لا یضربها على النفار و یضربها على العثار، فانها ترى ما لاترون.((359)) در روایت دیگرى از امام صادق(ع) پیرامون موارد زدن حیوان سؤال شده است:
محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیى عن علی بن ابراهیم الجعفری رفعه قال: سئل الصادق(ع): متى اضرب دابتی تحتی؟ قال: اذا لم تمش تحتک کمشیها الى مذودها،((360)) چه زمانى مى توانم حیوان سوارى خود را بزنم؟ امام(ع) فرمود:
«هنگامى که مانندرفتن به چراگاه راه نمى رود.
یحیى بن سعید حلى نیز قریب به مضمون همین روایت را در کتاب فقهى خود ذکرمى کند:
یجوز له ضرب الدابة اذا قصرت عن مثل سیرها الى مذودها و لا یضرب وجهها.((361)) در روایات پیامبر اکرم(ص) واهل بیت(ع) از زدن به صورت حیوان در مواردى که انسان براى کنترل و هدایت حیوان ناچار از زدن آن مى باشد نهى شده است و در بیان علت آن به نکته جالب توجهى اشاره شده است که هر چیزى براى خود حرمتى داردو حرمت حیوان در صورت اوست. لذا این روایات در صورت زدن حیوان نیزبى حرمتى به او را تجویز نکرده و از زدن بر صورت او نهى کرده است. در برخى دیگر از روایات، حمد و ثنا گفتن حیوان را از دلایل نهى از زدن بر صورت حیوان ذکرکرده اند.
همچنین امام صادق(ع) از امیر المؤمنین(ع) و ایشان از پیامبر(ص) نقل مى فرمایند که حرمت چهار پایان در صورت آنها است:
قال امیرالمؤمنین(ع): قال رسول اللّه: لاتضربوا وجوه الدواب و کل شیء فیه الروح، فانه یسبح بحمداللّه،((362)) بر صورت چهار پایان و هر چه داراى روح است نزنید، زیرا آنها حمد و ثناى الهى رابه تسبیح مى گویند.
3. به جنگ انداختن حیوانات یکى از سرگرمى هایى که از دیرباز تاکنون رواج دارد و انسان ها براى تفریح خودمبادرت به این کار مى کنند، به جنگ انداختن حیوانات مختلف از سگ گرفته تاخروس و قوچ و غیر آن است. امروزه در مناطق مختلف جهان از کشورهاى توسعه یافته گرفته تا غیر آن، به جنگ انداختن حیوانات رایج است حتى شبکه هاى مختلف تلویزیونى به ضبط و پخش این مسابقات پرداخته و به نوعى در ترویج آن نقش دارند.در این میان همواره انسان هاى فرهیخته و انجمن هاى مختلف حمایت از حیوانات،سعى در جلوگیرى از این کار دارند. هر چند توفیق چندانى نیافته اند و این عمل هنوزمنسوخ نشده است اما در قوانین متعالى اسلامى از این عمل نهى شده و آن را ممنوع ساخته است.
ابن سعید حلى به این موضوع پرداخته و در ضمن نقل حدیثى از پیامبر اسلام(ص)آورده است:
نهى(ص) عن التحریش بین البهائم الا بالکلاب،((363))
پیامبر از به جنگ انداختن میان حیوانات نهى فرمودند مگر سگهاى شکارى.
به این مضمون در روایات متعددى اشاره شده است:
ابان بن عثمان عن ابی العباس عن ابی عبداللّه(ص)، قال:
سالته عن التحریش بین البهائم، فقال(ع): کله مکروه الا الکلاب،((364)) ابو عباس مى گوید: از امام صادق(ع) درباره به جنگ انداختن حیوانات سؤال کردم.امام در پاسخ فرمود:این عمل در همه موارد مکروه است مگر در میان سگ ها.
عن مسمع، قال: سالت اباعبداللّه(ع) عن التحریش بین البهائم، فقال: اکره ذلک،الاالکلاب،((365)) مسمع مى گوید: از امام صادق(ع) پیرامون به جنگ انداختن میان بهائم سؤال کردم،پاسخ فرمود: این عمل ناپسند و مکروه است مگر در سگ ها.
علامه مجلسى در بحارالانوار به شرح و توضیح این روایات پرداخته و مى گوید:
مراد از جواز این عمل در سگ ها، انداختن سگ ها به جان یکدیگر نیست، بلکه آموزش و تمرین آنها براى شکار است که بتوان آنها را به سوى حیوانات دیگر فرستادتا آنها را صید کنند.
ایشان در ادامه مى افزاید:
گرچه در روایات به «کراهت » این عمل اشاره شده است اما مراد از «کراهت »،کراهت اصطلاحى نیست، بلکه کراهت نیست ،بلکه کراهت در عرف روایات اعم ازحرمت مى باشد و در اینجا بعید نیست - به موجب لهو و لغو بودن این عمل وضررى که بدون هیچ مصلحت و نفعى به حیوانات مى رسد - قائل به حرمت شویم.((366)) فیض کاشانى نیز در شرح روایات «کافى » به این موضوع پرداخته و همانند علامه مجلسى «کراهت » را اعم از حرمت دانسته و به سبب لغو بودن عمل و اضرارى که به حیوان مى رسد - قول به حرمت را انتخاب مى کند.((367)) 4. عقیم سازى حیوان و مثله کردن آن در میان گله داران این چنین معمول بود که عقیم نمودن حیوان و خصى کردن آن راسبب رشد بیشتر حیوان و چاق شدن و باعث سبب آرام شدنش مى دانستند، لذا به این امر مبادرت مى کردند. درکتب فقهى((368)) به پیرو روایات اهل بیت(ع)، از این عمل نهى شده است و حق تولید مثل را براى حیوانات محترم شمرده است. درپاره اى دیگر از روایات، عقیم سازى حیوان را مثله کردن آن شمرده و از آن نهى کرده است.
امام صادق(ع) از پدرش، امام باقر(ع) نقل کرده است:
انه کره اخصاء الدواب و التحریش بینها،((369)) ایشان کراهت داشتد از این که حیوانات عقیم شوند.
در حدیث دیگرى وارد شده است که پیامبر اعظم(ص) از این عمل نهى فرمودند:
ان النبی(ص) نهى عن اخصاء الخیل و الغنم و الدیک،((370)) پیامبر اکرم(ص) از عقیم کردن اسب، گوسفند و خروس نهى کردند.
در حدیث دیگرى آمده است:
لعن اللّه من مثل بدواجنه،((371)) لعنت خدا به کسى که حیوانات اهلى خود را مثله کند.
مراد از مثله کردن همان عقیم کردن است.
ممنوعیت عقیم سازى و محترم شمردن حق تولید مثل، منحصر به این حیوانات نبوده، بلکه در احادیث مختلف نام برخى از حیوانات دیگر نیز ذکر شده است.
5. سوزاندن حیوان آتش زدن و سوزاندن حیوانات در اسلام مورد نهى قرار گرفته است و در این باره روایات متعددى از پیامبر اکرم(ص) به ما رسیده است:
ان رسول اللّه(ص) نهى ان یحرق شی ء من الحیوان بالنار،((372)) پیامبر اکرم(ص) از اینکه شخصى حیوان را با آتش بسوزاند نهى فرمودند.
همچنین در حدیث دیگرى مى خوانیم:
ان النبی(ص) قد نهى عن تعذیب الحیوان بالنار،((373)) پیامبر(ص) از اینکه حیوان را با آتش اذیت کنند نهى فرمودند.
ازمجموعه مطالبى که در مباحث گذشته، از فقها ذکر شد که «تعذیب » و «ایلام » و«ایذاء» حیوان حرام است به خوبى استفاده مى شود که این عمل نیز مشمول همان حکم شده و جایز نمى باشد و شکنجه حیوان با آتش و یا سوزاندن و کشتن آن دراسلام ممنوع است. اگر در مواردى هم مانند جایى که حیوان مورد وط ى انسان قراربگیرد، سفارش شده که حیوان سوزانده شود. علاوه بر آن که شخصى که این کار راانجام داده مورد عقوبت و جزاى دنیایى و آخرتى قرار مى گیرد، حیوان را زنده زنده نمى سوزانند، بلکه پس از ذبح، توصیه به سوزاندن آن شده است که براى خودداراى حکمت و مصلحتى است.((374)) محقق نجفى بعد از ادعاى عدم خلاف پیرامون حرمت استفاده از گوشت این حیوان بااستناد به روایتى مى آورد:
خبر ابن سنان و الحسین بن خالد و اسحاق بن عمار و فیها الصحیح و غیره عن الصادقین(علیهم السلام): فى الرجل یاتی البهیمة فقالوا جمیعا: ان کانت البهیمة للفاعل ذبحت، فاذا ماتت احرقت بالنار و لم ینتفع بها و ان لم تکن البهیمة له قومت و اخذ ثمنهامنه و دفع الى صاحبها و ذبحت و احرقت بالنار و لم ینتفع بها - الى ان قال -: فقلت:ما ذنب البهیمة؟ قال:
لاذنب لها ولکن رسول اللّه(ص) فعل هذا و امر به لکن لایجتزی الناس بالبهائم و ینقطع النسل،((375)) سپس صاحب جواهر به بیان حدیثى از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) مى پردازدکه در آن درباره چنین حیوانى آمده است:
اگر این حیوان مال خود آن شخص باشد اول ذبح مى شود و پس از مردن سوزانده مى شود و از آن استفاده نمى گردد و اگر حیوان براى دیگرى بود قیمتش را از آن شخص مى گیرند و به صاحب حیوان مى پردازند و حیوان را ذبح کرده و سپس سوزانده و از آن استفاده اى نمى کنند. در ادامه حدیث راوى مى گوید: سؤال کردم گناه حیوان در این باره چیست؟ امام پاسخ مى فرماید: حیوان گناهى ندارد ولى رسول اللّه(ص) مبادرت به این عمل کرد و دستور به آن داد.
در ادامه، امام اشاره به مصلحت این عمل مى کند که همانا رعایت مصالح عالیه نظام اجتماعى انسان و بقاى نسل او مى باشد، زیرا سوزاندن حیوان سبب مى شود افراد باحیوانات خود این عمل را انجام نداده و به آن عادت نکنند. در غیر این صورت ازازدواج شانه خالى کرده و به این سبب خود را ارضاء مى کنند و نیاز جنسى خود رابرطرف مى سازند و سرانجام این عمل، کاهش ازدواج و قطع نسل انسانى است.
6. داغ نهادن بر حیوان در گذشته در میان گله داران و افرادى که داراى حیوان بودند رسم بود که براى اثبات مالکیت خود بر حیوان به واسطه داغ نهادن، علامت گذارى مى کردند و هر یک درقسمتى از بدن حیوان داغ مى نهادند.
در اسلام از این عمل به ویژه در صورت حیوانات نهى شده است و در صورت نیازتوصیه شده که در غیر صورت حیوان و یا در گوش او انجام شود. پس داغ نهادن برصورت ممنوع است ((376)) و در بیان علت آن بیان کرده اند که: «زیرا آنها تسبیح مى گویند و حمد خداى را به جا((377))ى مى آورند».
لذا چنین صورتى مورد احترام است و باید به پاس تسبیح الهى از داغ نهادن برصورت آنها پرهیز کرد اما در صورت نیاز به علامت گذارى شیخ طوسى مى گوید:
سزاوار است بر قوى ترین و سخت ترین موضع بدن که عارى از پشم و موى باشدداغ نهند تا ضررى به حیوان نرسد.((378)) در روایاتى در مقام بیان مکان داغ نهادن، از مواضعى غیر از صورت حیوان نام برده شده است. عبداللّه بن سنان از امام صادق(ع) روایت مى کند:
قال: سالت اباعبداللّه عن سمة المواشی، فقال(ع): لاباس بها الا فی الوجوه،((379)) از امام درباره داغ نهادن بر چهارپایان سؤال نمودم، امام(ع) پاسخ فرمود: در غیرصورت اشکالى ندارد.
همچنین در روایت ابن فضال از یونس بن یعقوب از امام صادق(ع) ذکر شده است:
قال: قلت لابی عبداللّه: اسم الغنم فی وجوهها؟ فقال(ع): سمها فی آذانها،((380)) از امام صادق(ع) سؤال کردم: آیا مى توانم بر صورت گوسفند داغ نهم و علامت گذارى کنم؟ امام پاسخ فرمود: بر گوش هاى آن علامت گذارى کن.
7. آزار و اذیت حشرات و آبزیان در صفحات گذشته موارد متعددى از ممنوعیت آزار و اذیت حیوانات نقل شد در این باره حتى به حشرات و حیوانات ریز و آبزیان نیز توجه شده است. شیخ طوسى وعلامه حلى و دیگر فقها تصریح کرده اند:
یکره البول فی حجرة الحیوان،((381)) بول کردن در خانه حیوان مکروه است.
همچنین شهید ثانى مى گوید: یکره البول فی الماء جاریا و راکدا للتعلیل فی اخبار النهى بان للماء اهلا فلا تؤذهم بذلک،((382)) بول کردن در آب جارى و راکد به موجب علتى که در روایات ذکر شده است مکروه مى باشد، زیرا فرمودند: حیواناتى در آب زندگى مى کنند و با بول کردن آنها را اذیت نکنید.
فاضل هندى این حکم را به اکثر اصحاب نسبت مى دهد.((383)) سوم: ممنوعیت توهین و لعن حیوان با ذکر مطالب این بخش در صفحات گذشته روشن شد که آزار و اذیت جسمانى حیوان مورد منع و نهى واقع شده است.
اما باید توجه داشت که علاوه بر رعایت حال جسمانى حیوان، توهین زبانى و لعن حیوانات نیز امر ناپسندى شمرده شده و درروایات متعددى به آن اشاره شده است. از حضرت امیرالمؤمنین على(ع) در این باره وارد شده است:
قال علی(ع) - فی الدواب -: لاتضربوا الوجوه و لاتلعنوها، فان اللّه عزوجل لعن لاعنها،((384)) به صورت چهار پایان نزنید و آنها را مورد لعن قرار ندهید، زیرا خداى متعال،شخصى را که چهارپایان را نفرین کند لعن نموده است.
در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که: ان رسول اللّه(ص) سمع رجلا یلعن بعیرا، فقال(ص): ارجع لا تصحبنا على بعیرملعون، احترام((385)) زبانى به حیوان تا بدان جا مورد اهتمام است که حتى پیامبر به اسب سلام کرد.
امام صادق(ع) نقل مى فرمایند: روزى شخصى به همراه اسبش خدمت پیامبر اکرم(ص) آمده و به آن حضرت سلام نمود. پیامبر اکرم در جواب سلام آن مرد فرمود: «وعلیکم السلام »(یعنى سلام بر شما)،و جواب سلام آن مرد را به صیغه و ضمیر جمع دادند. آن مرد گفت: یا رسول اللّه! من تنها و یک نفر هستم. چرا شما جواب سلام مرا به ضمیر جمع دادید؟ پیامبر در پاسخ فرمود: سلام من بر تو و اسب تو بوده است.((386)) در پایان لازم به ذکر است، مطالب ذکر شده در چهار بخش گذشته تنها بخشى ازمطالبى است که در معارف اسلامى پیرامون حیوانات وجود دارد. اما همین مقدار، مارا به این نکته رهنمون مى کند که قوانین و حقوق اسلامى بسیار جامع و فراگیر بوده و ازمهم ترین مسائل زندگى تا مسائل ریز آن از چشم شارع مقدس مخفى نمانده است.در عین حال با بیان مسائل کلى و به دادن ملاکات اساسى مى توان پاسخ مسائل نو وجدید را پیدا و از آنها استفاده کرد و پویایى فقه شیعه را به چشم دید. حال که اسلام به حیوان و حقوق آن تا این اندازه اهتمام ورزیده و رعایت حال او را در تمام شئون لازم داشته است، به خوبى روشن مى شود که انسان ها در این نظام حقوقى از چه جایگاه رفیعى برخوردارند و حقوق بشر از ارکان این دین به شمار مى رود که بیان مسائل وشواهد آن، مجال خود را مى طلبد.
منبع : خبرگزاری فارس

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

راه درمان فحش و ناسزاگویی

راه درمان فحش و ناسزاگویی

از جمله عادات رایج در میان برخی از افراد جامعه، بر زبان آوردن الفاظ نادرست و رکیک است که از آن تعبیر به «فحش» می‌شود.
No image

روان شناسی در عصر عبور از تجدد

در دوره پست مدرن، عوامل اجتماعی اهمیت بیشتری نسبت به ویژگی‌های بیولوژیک دارند
نقش عوامل فردی و اجتماعی در امیدواری

نقش عوامل فردی و اجتماعی در امیدواری

آیا امید و انگیزه افراد برای فعالیت و پیشبرد امور خود و جامعه شان امری است فردی که تنها در ویژگی‌های روانی و شخصیتی افراد ریشه دارد یا فرهنگ و شرایط اجتماعی هم بر آن موثر است؟
نماز و کارآمدی چرخش خون در مغز

نماز و کارآمدی چرخش خون در مغز

عبادت‌های اسلامی فواید جسمی روشنی برای بدن انسان دارد. این پژوهش به دنبال بیان تاثیرات مثبت حرکات نماز در چرخش خون در مغز و مقارنه‌ی تاثیرات نماز با تاثیر جایگزین‌های آن در اثر انجام ورزش است.
فقر و بهداشت روانی از دیدگاه دین و روان شناسی

فقر و بهداشت روانی از دیدگاه دین و روان شناسی

این مقاله، به پیامدهای گوناگون جسمی، فرهنگی ـ اجتماعی و روانی فقر بر بهداشت روانی می‌پردازد. فقر فرهنگی، انزوا، پرخاشگری، ضعف اخلاقی و دینی، کاهش عزت نفس، اضطراب و اختلالات روانی از جملة این آثار مخربند.

پر بازدیدترین ها

No image

رابطه ایمان و عمل صالح

در آموزه های قرآنی ایمان و عمل صالح از چنان ارتباطی برخوردارند که فقدان هر یک، کارآیی و تأثیرگذاری دیگری را کم اهمیت و یا بی ارزش می کند. ایمان و عمل صالح دو بال پرواز بشر به مقام انسانیت و درک خلیفه اللهی و وصول به سرمنزل مقصود است. در آموزه های قرآنی، عمل صالح، بازتاب بیرونی ایمان واقعی است. هر کس به ایمان واقعی دست یافته باشد در منش و کنش خویش نیک کردار خواهد بود. این نوشتار تلاشی برای تبیین این همبستگی استوار میان ایمان و عمل صالح است...
No image

«جاهلیت» در قرآن‌

از کلمه «جاهلیت» در چهار سوره مدنى قرآن کریم یاد شده است: آل عمران، مائده، احزاب و فتح. جاهلیت در اصطلاح قرآنى از ریشه جهل به معنى سفاهت، دشمنى، غضب و سبک مغزى مشتق است نه از جهل به معناى نادانى و تباهى و سرگردانى...
No image

نگاهى به آفرینش زن با توجه به داستان آدم و حوا در قرآن

خبرگزاری فارس: مسأله آفریده شدن حوا از پهلوى آدم، چیزى است که قرآن درباره آن صراحتى ندارد؛ و عبارت<و خلق منها زوجها» را نیز نباید بر آن معنى حمل کرد، به گونه‌اى که گزارش قرآن همسان گزارش تورات گردد، توراتى که در دست مردم است و آفرینش آدم را یکسان یک داستان تاریخى نقل...
No image

فاطمه زهرا (س) همتای قرآن کریم

قرآن صورت کتیبۀ انسان کامل و انسان کامل تجسم عینی و خارجی آن است. هر دو « کلمة الله »‌اند؛ یکی کلام تدوینی و دیگری کلام تکوینی خدای سبحان است. عترت طاهره، قرآن ناطق‌اند و در هیچ مرحله از مراحل علمی از قرآن جدا نیستند. چنان‌که همۀ کمالاتی را که قرآن فرموده است، دارند. چرا که در غیر این‌ صورت محذور انفکاک قرآن از عترت یا انفکاک عترت از قرآن لازم می‌آمد. قرآن و عترت دو تجلی از یک حقیقت واحدند که از هم انفکاک و جدایی ندارند. چنان‌که در حدیث ثقلین وجود مبارک نبی مکرم اسلام (ص) بر این حقیقت تأکید فرمودند.
Powered by TayaCMS