13 مهر 1394, 13:51
زُهد
زندگى محدث قمى بسیار ساده بود به طورى که از حد زندگى یک طلبه عادى هم پایین تر بود لباسش عبارت بود از یک قباى کرباسى بسیار نظیف و معطر و تمیز چند سال زمستان و تابستان را با آن قباى کرباسى مى گذرانید هیچ گاه در فکر لباس و تجمل نبود فرش خانه اش گلیم بود از سهم امام استفاده نمى کرد و مى گفت : من اهلیت ندارم از آن استفاده کنم!
روزى در نجف اشرف دو زن محترم که در بمبئى سکونت داشتند و از بستگان آقا کوچک (از محترمین نجف) بودند حضور ایشان مى رسند و تقاضا مى کنند هر ماه مبلغ 75 روپیه به ایشان تقدیم کنند که از لحاظ زندگى در رفاه باشد در آن ایام مخارج ماهانه خانواده وى از ماهى 50 روپیه تجاوز نمى کرد حاج شیخ عباس از پذیرفتن آن خوددارى مى کند میرزا محسن محدث زاده فرزند کوچک آن مرحوم اصرار مى کند تا قبول نماید ولى قبول نمى کند تا اینکه زنان محترم نا امید مى شوند و مى روند
پس از رفتن آنها فرزند به پدر مى گوید : من هم دیگر از کسبه بازار براى مخارج روزانه قرض نمى کنم! حاج شیخ عباس مى گوید : ساکت باش! من همین مقدار هم الآن خرج مى کنم، نمى دانم فرداى قیامت چگونه جواب خدا و امام زمان (عج) را بدهم در جواب این مقدار معطل هستم، چگونه بارم را سنگین تر کنم؟!
نظر آنان که نکردند بدین مشتى خاک *** الحق انصاف توان داد که صاحب نظرند([10][10])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان