از جمله کمالات انسان ، همین است که حاکمیت مطلق خداى تعالى را در گستره نظام دریافته و به اطلاق ان الحکم الا لله، دانسته باشد که از کران ازلى تا کران ابدى ، جز یک حکم واحد کارگر نیست و هر حرکت و سکونى ، در افق اراده ازلى او بوده و خارج از حکم ابدى و لا یزالى او نخواهد بود
محققان از این درخواست باطنى به «دعاى تکوینى» یاد کرده اند. البته هم چنان که سؤال در طلب اصل وجود، تکوینى است، در احوال طبیعى موجودات نیز، مسأله به همین قرار است؛ مثلا کودکى که از مادر متولد مى شود، به زبان حال از خداى مهربانش غذاى متناسب با لب و دهان و حلقوم و دستگاه گوارش کودکانه خود طلب مى کند، چنان که انسان نیز متناسب با سیستم خلقت خود، تکوینا غذا و لباس و دوا و احتیاجات دیگر را مسألت دارد؛ اصلا در جواب همین دعا و سؤال تکوینى است که قرآن کریم فرمود: «و آتاکم من کل ما سألتموه»(3).
پس ، نهاد هستى در اصل وجود خود و در جمیع حالات و حاجاتش لحظه اى از دعا منفک نیست و وجود دعا از لوازم حتمیه و ضروریه اى است که جمله مخلوقات از آن متنعم و به آن مفتخرند.
با این حال، متأسفانه انسان از این ارتباط تنگاتنگ سخت غافل مانده و به توهم آن که یاد خدا تنها در ارتباطى اختیارى قرار دارد و به انتخاب و عملکرد او وابسته است ، از کلمه دعا جز همین حرکت معمول ، چیزى درک نکرده است .
صلاح کار کجا و من خراب کجا؟ ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
آرى ، جایگاه ما کجا و مقام آن بزرگ مردانى که با زبان راستین هستى آشنایند و راز آفرینش را در خرد و کلان نظام وجود یافته اند و به تسبیح و تمجید آنان گوش جان بازکرده اند و تمامى مراتب را یکدل و یک زبان یافته اند و همراز با آنان دل به جانان بسته و از همه گسسته اند کجا؟
البته باید دانست که از جمله کمالات انسان ، همین است که حاکمیت مطلق خداى تعالى را در گستره نظام دریافته و به اطلاق ان الحکم الا لله (4)، دانسته باشد که از کران ازلى تا کران ابدى ، جز یک حکم واحد کارگر نیست و هر حرکت و سکونى ، در افق اراده ازلى او بوده و خارج از حکم ابدى و لا یزالى او نخواهد بود.
به هر جهت ، این رشته خود سلسله بس دراز دارد که تفصیل آن مجالى دیگر مى طلبد و باید آن را به زمان مناسب خود واگذار نمود :
این شرح بى نهایت کز زلف یار گفتند حرفى است از هزاران کاندر عبارت آمد
مقدمهای برای صحیفه سجادیه
دعاء
تعریف دعا
ابن فارس در معجم مقاییس اللغه ذیل کلمه دعا مى گوید :دعا آن است که کسى را با صدا و کلام خود متوجه خود کنی. و در لسان العرب آمده است: دعا همان ندا است ، با این تفاوت که در ندا از حروف ندا (یا و اءیا) استفاده مى شود.
از شایع ترین تعاریف در فنون علمى ، بیان خواص ماهوى است؛ معرفى دعا به آثار آن نیز شواهد بسیار دارد، چنان که در روایات آمده است که دعا، سلاح مؤ من ، عماد دین و نور آسمان و زمین است ؛ دعا تغییر دهنده سرنوشت است ؛ دعا دفع کننده بلیات است ؛ دعا رابط بین معبود و بندگان است (5) و نظایر آن ، که جملگى جواب به خواص و آثار است
چنان که میدانید، بهترین نوع تعریف، تمییز وجودى است که به وسیلهى آن مى توان مسأله را از ابهام خارج و از مشترکات جدا ساخت در تبیین دعا نیز، چنین تعریفی در کلمات اعاظم متداول است، چنان که در المیزان آمده: دعا آن است که از قلب برخیزد و زبان فطرت آن را طلب کند، نه این که زبان هر طور خواست حرکت کند. بدان معنا که انسان چنین حقیقتى را در باطن جان خود مى شناسد و به طور روشن آن را مى فهمد.
ویژگى مهم این تعریف آن است که شامل دعاى تکوینى نیز مى شود، حال آن که هیچ یک از تعاریف دیگر چنین جامعیتى ندارند، لذا علامه طباطبایى رحمه الله در ذیل همان عبارت با کمى فاصله مى نویسد: «و لذا مى بینید که خداى تعالى حتى آنچه را که زبان در آن دخالت ندارد سؤال شمرده و در قرآن کریم فرموده: آنچه را سؤال کرده اید به شما عطا و اجمال مطلب آن که نعم الهى قابل ذکر و سؤال و احصاء نیست و هرگز با زبان آن را نخواستهاند. و نیز فرموده: «که سؤال مى کند از حق متعال آنچه که در آسمان ها و زمین است». و دلالت آیه اخیر بر مطلوب واضح تر است.
شاید بتوان از مجموع تعاریف دعا چنین استفاده کرد که بهترین و جامع ترین تعریف براى دعا، همان طلب به معنى عام است که شامل تمامى اقسام دعا - حتى دعاى تکوینى - نیز مى شود. ویژگى هاى خاص دعا در موارد مختلف نیز، به انگیزه هاى خاصى برمى گردد که گوینده به آنها عنایت دارد. به همین جهت ، مى توان گفت که کلمه دعا بر طلب مافوق از زیردست ، یا زیردست از مافوق و یا مساوى از مساوى قابل انطباق است و شامل طلب تکوینى و سؤال فطرى نیز مى گردد.
بنابراین، استعمال کلمه دعا در آیه کریمه «والله یدعواالى دار السلام» و کاربرد آن در جمله «ان زیدا دعاه عمرو»، هر دو به معنى طلب است ، هر چند در هر یک از این دو مورد استعمال ، غرض ویژه اى وجود دارد.
به هر حال، آنچه در موضوع دعا مورد بحث ما مى باشد، طلب خلق از خالق و برقرارى رابطه با جناب او به این وسیله است؛ چه با زبان قلب باشد، و چه با زبان سر - که ترجمان قلب است - و چه با زبان تکوین.
ضرورت دعا
این بحث را با این سؤ ال آغاز مى کنیم که آیا دعا امرى ضرورى و لازم است ؟
جواب این است که آیه کریمه:« اى رسول ما، به امت بگو که اگر دعاهاى شما نبود؛ خدا به شما توجه نمى کرد»، ناظر به همین معنا است ؛ یعنى دعا یگانه راه ارتباط بندگان با مبداء بوده و تنها وسیله اى است که خداى متعال براى ارتباط با خود مقرر فرموده است ؛ به عبارت دیگر، مجموعه ادعیه ماءثوره (نقل شده از معصومین ) رابطه اى میان خلق و خالق برقرار مى کند که اگر این ارتباط و توجه به مبداء نباشد، خداى منان عنایت خاصه خود را قطع خواهد فرمود. در این صورت ، بندگان استعداد پذیرش این عنایت را از دست داده و مقتضاى رحمت الهى را از کف مى دهند.
قرآن کریم این حالت را نوعى استکبار مى داند، آن هم از موجودى که تکوینا هیچ حیثیتى جز حیثیت ربط و بندگى ندارد : و قال ربکم ادعونى استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتى سیدخلون جهنم داخرین : (13) و خداى شما فرمود که مرا با خلوص دل بخوانید تا دعاى شما را مستجاب کنم . و آنان که از دعا و عبادت من اعراض و سرکشى کنند، زود به ذلت و خوارى در دوزخ وارد شوند؛ در نتیجه ، از مجموعه این آیات مى توان فهمید که چرا قرآن کریم با تعبیرات مختلف انسان را به دعا دعوت نموده است ؛ به طور مثال آیه ان الذین یستکبرون عن عبادتى سیدخلون جهنم داخرین و آیات دیگرى که به این مساءله مهم اشاره کرده و به عاقبت ناگوار ترک دعا پرداخته اند، از جمله آیه و أنیبوا الى ربکم و أسلموا له من قبل أن یاءتیکم العذاب ثم لا تنصرون : (14) و متذکر نشوند مگر آنان که دائما رو به خدا دارند و آیه و یهدى الیه من ینیب : (15) و خداوند هر که را که به تضرع و دعا به بارگاه او باز آید، هدایت مى نماید و آیه و ما یتذکر الا من ینیب : (16) و متذکر نشوند مگر آنان که دائما رو به خدا دارند و آیه و الذین اجتنبوا الطاغوت أن یعبدوها و أنابوا الى الله لهم البشرى : (17) و آنان که از پرستش طاغوت دورى جستند و به درگاه خدا با توبه و انابه بازگشتند، آن ها را بشارت و مژده رحمت است . ملاحظه در این آیات بیانگر دو مساءله است : یکى حلول عذاب و وعیدهاى سخت در ترک دعا و دیگرى هدایت و رشد و عنایت فوق العاده در اثر مبادرت به آن.
در این زمینه ، روایات بسیارى در محجه البیضاء، بحار الانوار و کافى آمده است که آن چنان به همه جوانب رسیده و تمام نکات را ذکر کرده اند که به راستى براى هیچ گرفتار و درمانده اى عذرى باقى نمى ماند.
در محجه البیضاء از امام صادق علیه السلام نقل شده است که ان عندالله منزلة لا تنال الا بمسألة : در نزد خداوند مقامى هست که فقط به واسطه دعا مى توان به آن رسید. (18)
از امام على علیه السلام نیز نقل شده است که ادفعوا امواج البلاء بالدعاء : (19) امواج بلاها را به وسیله دعا از خود دور کنید.
ضرورت عقلى نیایش
اگر از دلایل نقل شده از معصومین قطع نظر کرده و صرفا متوجه دلایل عقلانى گردیم ، به طور قطع این نکته را در مى یابیم که هیچ چارهاى از خداى خویش نداریم و باید به طور دائم به او توجه نماییم و دل را به سوى او روانه کنیم . علامه طباطبائى رحمه الله ذیل آیه شریفه الحمدلله رب العالمین مى فرماید : (20) «پس ، انسان فقط حیثیت عبودیت و بندگى دارد و این حقیقتى است که بستگى به آگاهى ما از آن ندارد. چه این واقعیت را بدانیم و چه ندانیم ، این ربط قهرى و فطرى است. این واقعیت وجودى انسان است و سایر موجودات نیز همین گونه مى باشند».
براى تبیین بیشتر، به کلام علامه طباطبائى رحمه الله ذیل آیه شریفهى ولله یسجد من فى السموات و الارض (21) متوسل مى شویم؛ ایشان مى فرمایند (22): پس ، اگر انسان نسبت به حضرت حق - جل و علا - هیچ گونه شاءنى جز رابطه عبودیت ندارد و تمامى هستى (ما سواى انسان ) هم داراى همین خصیصه ذاتى مى باشد، براى ما چه چاره اى باقى مى ماند جز آن که در رابطه مستقیم با خداى خود قرار گیریم و حاجات خود را از آن درگاه طلب نماییم ؟
به راستى ، اگر عقل بشرى این واقعیت را درک مى کرد، جز با خداى خود با هیچ موجود دیگرى در ارتباط قرار نمى گرفت . البته تاثیر و تاثر در کائنات قابل انکار نیست ، ولى جمله این تاثیرات به اذن و اراده حضرت رب الارباب است و یکسره در خط اراده عظماى او است:
حق تعالى کاین سماوات آفرید از براى رفع حاجات آفرید
هر کجا دردى ، دوا آن جا رود هر کجا فقرى ، نوا آن جا رود
آب کم جو، تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
این استدلال عقلى کافى است تا معلوم سازد که انسان ملزم به توجه تام به مبداء متعالى عالم است ، چنانچه آیه کریمه ما یعبؤا بکم ربى لولا دعائکم اشاره به همین ناچارى عقلى دارد.
تاسیس مکتب دعا در آیین پرتوان اسلام و توصیه اکید آیات و روایات بر نیایش به درگاه ایزدى، مجموعا کاشف از رازى است که در این مکتب وجود دارد و دلیل بر ضرورت حضور آن در نهاد زندگى بشر است، و این خود از ابتدایى ترین و مهم ترین مسائل در زمینه راز بین خالق و مخلوق است که اگر بدان توجه شود، قهرا حرکت و عمل را در پى خواهد داشت .
طبیعت انسان که پیوسته در صدد جلب منافع بوده و هست، به محض توجه به خود و واقعیات خارج از خود، به انبوهى از احتیاج هاى پیوسته و دایمى مى رسد که رسیدن به آن ها، تلاش فوق العاده اى را مى طلبد. ناچار انسان به هر وسیله اى براى رفع نیازهاى خود تمسک مى جوید و از هیچ اقدامى براى رسیدن به مقاصد خود خوددارى نمى کند. با این حال ، هر چه انسان بیشتر کوشش مى کند، خود را در میان یک سلسله آمال و آرزوها - که دامنه آن ها از گذشته تا آینده امتداد دارد - مى بیند. در این حالت است که حرکت انسان به یکى از دو راه منتهى خواهد شد : یا یأس، سرخوردگى و ناامیدى ؛ و یا تلاش دیوانهوار. به این معنا که انسان براى رسیدن به اهداف خود مرز انسانیت را رها کرده و در پى خواسته هایش چنان تلاش مى کند که گویى به هیچ امر خوب و بدى توجه ندارد، زیرا فکر حاکم بر او، وى را از همه چیز تهى کرده است .
این جاست که به رمز و راز توصیه هاى اکید آیین مقدس اسلام پى مى بریم و مى بینیم که چگونه این دین ، خلاء معنوى و روحى انسان ها را پر کرده است و دستاویزى بس قوى به آن ها داده است تا در بین امواج سهمگین گذشته ها و پیدایش نیازهاى متراکم و سنگین ، خویش را نبازند و به دور از هر گونه عجز و ضعف ، در مقابل مشکلات بایستند.
آرى ، انسان با دعا نیروى بازوان ناتوان خود را به مبداء غیر متناهى عالم مرتبط مى سازد. از این رو در مقابل هر گونه مشکلى مى ایستد و با این قدرت روحى تازه توانایى خود را برتر از همه نیازمندى ها مى بیند؛ زیرا او نیروى غیر متناهى حق متعال را به مدد طلبیده و در رسیدن به اهداف خود - به دلیل موقعیت تضمین شده اى که دارد - مصمم است . این را هم بگوییم که فرزانگى انسانى ، اجازه نمى دهد که انسان با انبوه احتیاجات و لحظات ناملایم زندگى به تنهایى به مبارزه برخیزد و از کنار قدرت عظیم دعا بى تفاوت بگذرد، زیرا دعا نزدیک ترین وسیله ، مطمئن ترین راه ، مددکارى خالى از شائبه، پشتوانه اى به دور از انزجارهاى فطرت و طبیعت ، و الهامى منطبق با تمامیت الهیت وجودى انسان است