میرزافتاح شهیدى تبریزى
متوفاى 1372 هـ .ق.
عنوان مقاله: آیینه صبر
نویسنده: عبدالکریم پاک نیا
تولد و تحصیل
میرزا فتاح مجتهد تبریزى فرزند عالم مبارز، میرزا محمدعلى شیخ الاسلام داش آتانى در سال 1302هـ .ق.([1]) در روستاى داش آتان([2])، از توابع تبریز دیده به جهان گشود. وى بعد از تحصیل دروس مقدماتى در زادگاه خویش، به تبریز مهاجرت نمود و بعد از فراگیرى سطوح متوسطه نزد اساتید ممتاز حوزه علمیه تبریز، همچون آیت الله میرزا ابوالحسن آقا انگجى، براى تکمیل مراتب علمى و تحصیل سطوح عالى، در سال 1323 هـ .ق. به نجف اشرف هجرت کرد.
تحصیل در نجف
میرزا فتاح، درس اصول را نزد آخوند خراسانى و فقه را از شریعت اصفهانى و سید محمدکاظم یزدى، (صاحب عروة الوثقى) آموخت. بعد از رحلت آن بزرگان، مدتى نسبتاً طولانى در درس خارج اصول و فقه آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى، حضور یافت و در ردیف همراهان و یاران نزدیک آن فقیه اهل بیت(علیهم السلام)قرار گرفت. او در این مدت به عنوان یکى از استادان برجسته و بى بدیل حوزه علمیه نجف مطرح گردید. یکى از محققین در مورد عظمت حوزه درسى آیت الله شهیدى، در نجف اشرف، مى نویسد: آیت الله شهیدى درنجف اشرف، مجلس درس مهمى داشت که فضلاى بسیارى در آن حضور مى یافتند. این فقیه فرزانه درس خود را به زبان عربى و روان و رسا بیان مى کرد. بسیارى از شرکت کنندگان عرب زبان از بحث هاى ارزشمند وى کمال بهره را مى بردند.([3]) وى بعد از 23 سال تحصیل مداوم در نجف اشرف، براى معالجه وصله ارحام، بویژه دیدار مادر و زیارت حضرت امام رضا(علیه السلام)، به ایران بازگشت و در تبریز، به تدریس خارج اصول و فقه پرداخت.
ایشان بعد از 4 سال، یعنى در سال 1350هـ .ق. به درخواست آیت الله اصفهانى، دوباره به نجف اشرف برگشت و سید ابوالحسن اصفهانى را که در آن هنگام محور مرجعیت شیعه محسوب مى شد، از نظر علمى و عملى همراهى نمود. در سال 1361 هـ .ق به پیشنهاد آقا سید ابوالحسن اصفهانى شهر نجف را ترک کرده و براى همیشه به تبریز رفت و تا آخر عمر، در آن منطقه به احیاى حوزه علمیه تبریز و پرورش عالمان دین پرداخت. وى رهبرى دینى آن سامان را به عهده گرفت و تا حد توان به خدمات دینى ـ اجتماعى همت گماشت.([4])
شهادت پدر
پدر ایشان، حاج میرزا محمدعلى شیخ الاسلام، یکى از بزرگان و مفاخر علمى و دینى تبریز و عالمى نیک نفس، فاضل، ادیب و وارسته بود. وى در اوایل غائله مشروطه و در سال 1326هـ .ق، به همراه میرزا محمد آقا (برادر امام جمعه) توسط سردسته فدائیان محلّه «خیابان»، به نام میرزا آقا بالاخان، که از مخالفان سرسخت روحانیت بود، و در سکوى مسجد رفیع در محله «خیابان» به شهادت رسید.
محدث و تاریخ نگار پرتلاش، حاج ملاعلى خیابانى مى نویسد: بعد از شهادت حاج میرزا محمدعلى شیخ الاسلام، شبى او را در خواب دیدم که عمامه سبز بر سرداشت. من از این حالت تعجب کردم و با خود گفتم او که هاشمى نبود، چطور عمامه سبز بر سر دارد. در این موقع بیدار شدم و به یاد آوردم که: در اخبار دیده ام الشهداء سادة اهل الجنة شهیدان سادات اهل بهشت هستند. صبح وقتى از منزل بیرون آمدم، اتفاقاً اولین کسى را که ملاقات نمودم، برادر آن شهید سعید بود. از این حسن اتفاق، به صداقت رؤیاى خویش مطمئن شدم.([5])
شهادت شیخ الاسلام آن چنان جان گداز و مظلومانه بود که دوست و دشمن و حتى نویسندگان مخالف و معاند را تحت تأثیر قرار داد. احمد کسروى با تمام دشمنى هایى که با روحانیت شیعه داشت نتوانسته از درج مظلومیت این مرد بزرگ در نوشته هایش خوددارى کند. وى در شرح حال میرزا آقا بالاخان خیابانى (قاتل شیخ الاسلام) مى نویسد:
«ولى در آن هنگام یک کار بس زشتى از او سرزد و آن، کشتن میرزا محمد آقا (برادر امام جمعه) و شیخ الاسلام داش آتانى بود که هر کسى را دل بر بیگناهى آن جوان و پیر مى سوخت و از میرزا آقا بالاخان نکوهش دریغ نمى گفت.»([6])
آیت الله میرزا فتاح تبریزى بعد از اطلاع از شهادت مظلومانه پدر در نجف اشرف براى جاویدان ماندن حادثه شهادت پدر دانشمندش عنوان «شهیدى» را براى نام خانوادگى برگزید و از آن پس به «شهیدى» معروف گردید.([7])
استادان
یکى از امتیازات حاج میرزا فتاح شهیدى، بهره گیرى از استادان زبده و ممتاز عصر خود بود علامه جعفرى در این زمینه مى گوید:
«مرحوم شهیدى، مردى پخته و استاد دیده بود. بعضى به استعداد خود تکیه دارند و زیاد به استاد اعتنایى نمى کنند امّا مرحوم شهیدى چند نفر استاد بسیار قوى دیده بود. ایشان از شاگردهاى برجسته مرحوم شریعت اصفهانى بود مردى فقیه و صاحب نظر»([8])
در اینجا به معروف ترین استادان آیت الله شهیدى اشاره مى کنیم:
1 ـ حاج میرزا حسن مجتهد تبریزى (متوفاى 1337 هـ .ق):
او از مفاخر علمى، اجتماعى و سیاسى آذربایجان بود و در عصر خود منشأ خدمات و آثار دینى فراوانى گردید. وى از محضر علماى بزرگى همچون سید حسین کوهکمرى، میرزاى شیرازى و ملا على نهاوندى کسب دانش نمود و در عصر مشروطیت بزرگ ترین رئیس و پیشواى دینى منطقه بود. مجتهد تبریزى در علم، تقوا، پارسایى، هوشمندى، دقت نظر، کثرت حافظه و حضور ذهن، قوى و بى نطیر بود. استادش، علامه، شیخ محمدحسن مامقانى درباره وى مى گفت: «عجب دارم از همشهرى هاى خود، که با وجود مردى مثل او در تبریز باز به نجف توجه دارند.» وى به آذربایجانى ها سفارش مى کرد که «علیکم بالرجل القصیر بر شما باد فراگرفتن احکام از مرد کوتاه قد.
او در آغاز نهضت مشروطیت براى دفاع از دین و ملّت، با تمام امید، به میدان آمد تمام دارایى خود را در اختیار انجمن ایالتى آذربایجان قرار داد. امّا رفتار غیراسلامى مشروطه چیهاى افراطى و بى عدالتى هاى آنان موجب ناراحتى وى گردید و این عالم مبارز و خستگى ناپذیر از آنان فاصله گرفت و در سال 1337 هـ .ق وفات نمود.([9])
2 ـ سید احمد خسروشاهى: (1266 ـ 1324): او بعد از تحصیلات مقدماتى، فقه را در تبریز از آقا میرزا مهدى قارى آموخت و تحصیلات عالیه را در نجف اشرف از محضر فاضل ایروانى، حاج میرزا حبیب الله رشتى و آقا شیخ حسن ممقانى کسب نمود. وى بعد از بازگشت از نجف به مدت 14 سال در تبریز، مشغول خدمات دینى و اجتماعى گردید. در سال 1324 هـ .ق. در آغاز مشروطیت، در مدینه منوره به لقاء پروردگار شتافت و در قبرستان بقیع مدفون گردید.([10])
3 ـ آیت الله سید ابوالحسن آقا انگجى:
وى از فقهاى نامدار و پارساى آذربایجان و از پرچمداران دفاع از ارزشهاى اسلامى و پیشروان امر به معروف و نهى از منکر بود. وى نیز در آغاز از مشروطیت حمایت مى نمود امّا در اثر لغزش آنان از موازین اسلامى از حمایت مشروطه خواهان دست کشید.([11]) او نخست در زادگاه خود (تبریز)، ادبیات، مقدمات و ریاضیات را تکمیل نمود و درس سطح فقه و اصول را از آقا امیرفتاح سرابى و میرزا محمود اصولى فراگرفت. در سال 1304 هـ .ق. به حوزهنجف هجرت نمود و در حوزه درس استدلالى استادانى همچون: آقاى شیخ محمدحسن مامقانى، فاضل ایروانى و حاج میرزا حبیب الله رشتى شرکت جست و به درجه اجتهاد و کسب اجازات نائل آمد. در سال 1308 هـ .ق. به تبریز بازگشت و تا آخر عمر به تدریس، تألیف و انجام امور مسلمانان آن سامان اشتغال یافت. وى تألیفات متعددى از خود به جاى گذاشته است.([12])
4 ـ شریعت اصفهانى (متوفاى 1339 هـ .ق.):
ملا فتح الله بن محمدجواد شریعت اصفهانى یکى از علماى طراز اول عصر خود بود. وى در رجال، علوم حدیث و علوم قرآنى تخصص ویژه اى داشت. حافظه قوى، مهارت در گفت و گو و رعایت آداب معاشرت، از دیگر امتیازات این فقیه گران مایه بود.
وى در سال 1296 هـ .ق. براى تکمیل مراتب علمى از زادگاه خویش، اصفهان، عازم حوزه نجف گردید و در حلقه درس استادان بزرگى همچون میرزا حبیب الله رشتى و شیخ محمدحسین کاظمى حضور یافت و مورد عنایت آن دو استاد قرار گرفت. در سال 1313 به عنوان مرجع تقلید بسیارى از شیعیان مطرح شد و در سال 1339 در نجف وفات یافت.([13])
5 ـ آخوند ملا محمدکاظم خراسانى، (متوفاى، 1329 هـ .ق.):
او در علوم فقه، اصول و فلسفه مهارت کامل داشت و حوزه درسى بزرگى تشکیل داده بود که در حدود 1200 نفر دانش دوست در محضر وى حاضر مى شدند. بسیارى از شاگردان وى از فقهاى مبرز شیعه به شمار مى روند. از جمله آثار وى حاشیه بر اسفار ملا صدرا، حاشیه بر رسائل شیخ انصارى و کفایة الاصول است.
6 ـ آیت الله سید محمدکاظم طباطبایى یزدى (متوفاى 1337 هـ .ق.):
بعد از فوت آخوند ملا محمدکاظم خراسانى، ریاست مطلق شیعیان به وى منتهى شد. عروة الوثقى که جامع ترین کتاب در فروع و محور درس هاى فقهى حوزه از آثار اوست.
7 ـ آقا سید ابوالحسن اصفهانى، (متوفاى 1365 هـ .ق.):
این مرجع وارسته بعد از وفات میرزاى نائینى در سال 1355 هـ .ق. مرجعیت مطلق شیعیان را عهده دار گردید. آیت الله شهیدى از این استاد خویش بیشترین بهره را برد و از نزدیک ترین یاران وى محسوب مى شد و بیش از 20 سال او را همراهى نمود.
اجازه اجتهاد
آیت الله شهیدى، علاوه بر اساتید بزرگ خویش، از سایر مراجع حوزه نجف از جمله میرزا محمدحسین نائینى اجازه اجتهاد دریافت کرد([14])
آثار گرانسنگ
این فقیه فرزانه اندوخته هاى علمى خویش از محضر اساتید بزرگ حوزه هاى تبریز و نجف را، در قالب آثار مفیدى به دوستداران علم و دانش عرضه کرده است. برخى از این آثار چاپ شده و برخى دیگر به صورت خطى باقى مانده که فهرست آنان به شرح زیر است:
1 ـ تعلیقه بر وسیلة النجاة.
2 ـ رساله تهذیب الاحکام فى قاعدة الالزام.
3 ـ هدایة الطالب الى اسرار المکاسب، این کتاب مشهورترین اثر این فقیه وارسته و مورد استفاده علما و فضلاى حوزه ها و محافل علمى است.
4 ـ شرح بر رسالة العداله.
5 ـ تعلیقه بر رساله «التقیه».
6 ـ هدایة العقول، که شرح کتاب کفایة الاصول است.
7 ـ زاد التقوى، حاشیه استدلالى بر عروة الوثقى.
8 ـ کشکول
9 ـ القضاء عن المیت که تعلیقه اى است بر رساله شیخ انصارى.
10 ـ شرح بر زیارت عاشورا.
11 ـ رساله جامع الدلالات فى القضاء و الشهادات.
12 ـ رساله در احیاء الاموات.
13 ـ تعلیقة بر برخى ابواب و مسائل.
14 ـ تحقیقى در مسئله قرعه.
15 ـ اجوبة المسائل الوارده.
16 ـ تحقیق در مسئله استهلاکیه.
17 ـ حاشیه بر رسائل شیخ انصارى.
18 ـ تحقیق الدلائل، که سه موضوع را در آن بررسى کرده است.([15])
شاگردان
اندیشمندان زیادى در حوزه علمیه تبریز و نجف در محضر پرفیض آیت الله شهیدى پرورش یافتند که برخى از آنان شهرت جهانى دارند.
در اینجا به اسامى تعدادى از آنان همراه با شرح حال کوتاهى اشاره مى کنیم:
1 ـ آیت الله میرزا محسن کوچه باغى:
وى فرزند عالم پارسا حاج میرزا عباسعلى کوچه باغى است که در 22 ربیع الاول 1345هـ .ق. در محله کوچه باغ تبریز متولد شد. وى تحصیلات خویش را در حوزه تبریز آغاز نمود و بعد از گذراندن دروس مقدماتى، فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ حوزه تبریز، همچون آیت الله شیخ حسن شنب غازانى، آیت الله حاج سید حسن انگجى، حاج میرزا فتاح شهیدى، حاج سید مرتضى خسروشاهى و آقا میرزارضى زنوزى فراگرفت. وى براى تکمیل تحصیلات خویش به نجف اشرف هجرت نمود و به حلقه درس آیات عظام سید محسن حکیم، سید عبدالله شیرازى، سید محمود شاهرودى، شیخ حسین حلّى، سید ابوالقاسم خویى پیوست. او همچنین در کربلاى معلاّ حضور یافت و از محضر آیت الله العظمى حاج سید محمدهادى میلانى بهره ها برد.
مشایخ اجازات وى بسیارند که از جمله آنها مى توان از آیت الله خویى، شیخ عبدالنبى اراکى و شیخ آقا بزرگ تهرانى نام برد. از مهم ترین آثار این عالم معاصر مى توان به کتابهاى زیر اشاره نمود.
ـ تصحیح و تعلیق و احیاى کتاب بصائر الدرجات تألیف محمد بن حسن صفار.
ـ سردالمقال فى احوال الصغار.
ـ شفیع المذنبین.
ـ آداب الحرمین.
ـ انیس العابدین.
ـ تصحیح کتاب مکاسب شیخ انصارى با حاشیه آیت الله شهیدى.
2 ـ علامه محمدتقى جعفرى:
وى که در سال 1304 در تبریز متولد شد، بعد از گذراندن تحصیلات مقدماتى براى ادامه تحصیل به تهران آمد و در محضر آیت الله محمدرضا تنکابنى (پدر آقاى فلسفى) و میرزاى مهدى آشتیانى، درس معقول و منقول را ادامه داد. سپس براى تکمیل دروس خویش به قم مهاجرت نمود امّا بعد از یکسال به علت مشکلات خانوادگى به زادگاه خویش بازگشت. این بازگشت فرصت مناسبى بود که وى در تبریز از خرمن پر فیض آیت الله شهیدى خوشه ها چیده و بهره ها ببرد. علامه محمدتقى جعفرى در این مورد مى گوید:
«در این جا باید یادى از مرحوم آیت الله میرزا فتاح شهیدى، صاحب «حاشیه بر مکاسب» داشته باشم، چرا که یکى از کسانى که واقعاً از او استفاده کردم ایشان بود.»([16])
ایشان با حق شناسى تمام از استاد خویش تجلیل نموده و آیت الله شهیدى را یکى از عوامل تشویق و تحریک او به سوى حوزه علمیه نجف و در نتیجه، شکوفایى استعداد سرشار خود مى داند و در این مورد مى گوید:
«حدود یکسال از آمدن من به قم مى گذشت نامه اى از تبریز آمد که مادرتان مریض است. من برگشتم تبریز، البته ایشان فوت کرده بودند، در تبریز مرحوم آیت الله میرزا فتاح شهیدى (صاحب حاشیه برمکاسب) به من اصرار زیاد کردند که نجف بروم. وى فرمودند نه تهران بمان و نه قم، بروید نجف. مقدار زیادى از مقدمات سفر را هم ایشان تهیه کردند و رهسپار نجف شدیم.([17])
3 ـ ملا على واعظ خیابانى (1282 ـ 1368هـ .ق.):
او در سال 1282 در تبریز به دنیا آمد. دروس خویش را در آن سامان از آقایان حاج میرزا محمد فخرالعلما و میرزا عبدالعلى منجم تبریزى فراگرفت. وى سطوح عالى را از محضر آیات عظام حاج ملا احمد تاهباز، حاج میرزا اسدالله مجتهد بزاز تبریزى و حاج سید احمد خسروشاهى فراگرفت. این عالم فرهیخته علاوه بر مقام وعظ و خطابه در صحنه تألیف و تصنیف، تلاش فراوانى نموده است که از جمله آثار وى وقایع الایام (5 جلد)، علماء معاصرین، منتخب المقاصد است. وى از علماى بزرگ اجازاتى دریافت کرد که از جمله آنها مى توان از آیات عظام ابوالحسن اصفهانى، حاج آقا حسین قمى، میرزا فتاح شهیدى و حجت کوهکمرى نام برد.([18])
4 ـ میرزا ولى الله اشراقى سرابى (1335 ـ 1380 هـ .ق.):
او عالمى پژوهشگر و مفسرى ژرف اندیش است و یکى از شاخص ترین عالمان تفسیر و فقه آذربایجان به شمار مى رود. میرزا ولى الله بعد از تحصیل دروس مقدماتى در سراب به حوزه علمیه تبریز و مشهد رهسپار شده و به ادامه تحصیل پرداخت. از اساتید وى مى توان به آیت الله سید یونس اردبیلى در مشهد و حاج میرزا محمود دوزدوزانى در تبریز، حاج سید مرتضى خسروشاهى، حاج میرزا فتاح شهیدى داش آتانى و میرزا ابوالقاسم گرگرى مرندى اشاره کرد. از تألیفات وى: 1 ـ اثبات الآیات در علوم قرآن، و اثبات عدم تحریف و عدم نسخ آن
2 ـ اثبات الرجعه
3 ـ اثبات الشفاعة
4 ـ الوقایة فى اثبات الولایه است.([19])
5 ـ حاج میرزا احمد معروف به حاج میرزا آقا باغمیشه اى:
او نویسنده کتابهاى الدّر المنضود در شرح زیارت عاشورا، شرح و ترجمه نهج البلاغه، شرح دعاى مکارم الاخلاق و... است. از مهم ترین خدمات وى مى توان به تنظیم و نشر مکاسب استادش (آیت الله شهیدى) با همیارى جمعى از اهل تحقیق، با خط خوب و سبک زیبا اشاره نمود که در نوع خود خدمت مهمى به حوزه هاى علمى شیعه محسوب مى شود، وى در دوم ذى القعده سال 1404 هـ .ق. وفات یافت.([20])
6 ـ سید محمدصادق بحرالعلوم، (متولد 1315):
او از مفاخر علم و ادب حوزه نجف و در اصول و فقه از شاگردان آیت الله شهیدى است. دیگر اساتید وى عبارتند از: آیت الله سید محمود شاهرودى، میرزا ابوالحسن مشکینى، شیخ محمدعلى کاظمى خراسانى، شیخ محمدحسن مظفر، میرزا نائینى و سید ابوالحسن اصفهانى.
سید محمدصادق بحرالعلوم آثار ارزشمندى از خود بجاى گذارده که «دلیل القضاء الشرعى» (در 3 جلد ضخیم، به چاپ رسیده) و «الدررالبهیه فى علماء الامامیه» و ده ها کتاب و تعلیقه و تصحیح از آثار این فقیه، ادیب و دانشمند گران مایه است. تحقیق و تعلیق رجال سید بحرالعلوم موسوم به الفوائد الرجالیه نیز از آثار این محقق سخت کوش است.([21]) شرح زندگى او در همین مجموعه گلشن ابرار آمده است.
7 ـ سید مهدى علوى بخشایشى: نویسنده گفتار علوى (در 5 جلد)، آیین دوستى از دیدگاه قرآن و حدیث.
8 ـ حاج میرزا عمران على زاده:
وى داراى تألیفات متعددى همچون ترجمه نهج البلاغه، در مکتب على(علیه السلام) و غیر آن بوده و در حال حاضر از مدرسین حوزه علمیه تبریز است.
9 ـ میرزا على اکبر قارى.
10 ـ میرزا محمود انصارى:
صاحب حاشیه بر منظومه جزریه و مدرس ادبیات در حوزه علمیه تبریز است.
11 ـ میرزا بیوک آقا انصارى:
او علاوه بر کسب علوم دینى، فردى خیّر و دلسوز نسبت به مستمندان و تنگ دستان بود.
12 ـ حاج میرزا على داماد:
او یکى از علماى تبریز و شاگرد و داماد آیت الله شهیدى است.
ویژگى هاى اخلاقى و اجتماعى
در اینجا به برخى از صفات اخلاقى و ویژگى هاى حضرت آیت الله شهیدى مى پردازیم.
الف ـ ساده زیستى
پرهیز از جلوه هاى دنیوى یکى از شاخص ترین ویژگى هاى رهبران الهى است. بدون تردید، پیامبران، اولیا و عالمان دینى با ساده زیستى و بى پیرایگى توانسته اند در قلوب مردم نفوذ کنند و به این طریق توجه مخاطبان خود را جلب نمایند. نگاهى کوتاه به سیره زندگى پیامبر، حضرت فاطمه و على و سایر امامان معصوم(علیهم السلام)این مطلب را واضح تر مى نماید. و همچنین مطالعه تاریخ علماى راستین و مشاهده زندگى ساده و بى آلایش آنان این حقیقت را به اثبات مى رساند. آیت الله شهیدى در ردیف چنین عالمانى قرار داشت.
علامه جعفرى در مورد ساده زیستى استاد خویش مى گوید:
«مرد والامقامى بود و از وى جز دو فرش کهنه و مقدارى اثاثیه معمولى چیزى باقى نماند. وصیت کرده بود من کتابهایش را به مدرسه مرحوم سید کاظم تحویل دهم. با آنکه ایشان مرجع تقلید بود و مردم به او علاقه بسیارى داشتند. اما فقیرانه زندگى مى کرد»
و در جاى دیگرى ساده زیستى آیت الله شهیدى را چنین ترسیم مى کند:
«ایشان واقعاً مردى بود المعرض عن الدنیا و طیباتها، شهیدى واقعاً این گونه بود وقتى از دنیا رفت ما ترک ایشان مقدارى کتاب و وسائل معمولى زندگى بود و خانه هم ملک ایشان نبود.»([22])
آقاى علیزاده مؤلف «شرح حالى از نامداران تاریخ» در مورد ساده زیستى این عالم ربانى مى نویسد:
«روزى آقاى شهیدى در ماه رمضان من و رفقیم را به افطار دعوت کرد، با خوشحالى و شوق فراوان به منزلش رفتیم، موقع افطارى مقدارى آبگوشت و آبدوغ آوردند، آبگوشت را براى من و حاج میرزا على (دامادش) گذاشت و آبدوغ را خود استاد تناول کرده و جهت نماز به مسجد رفت.»([23])
ب ـ عزت نفس و یارى به تنگ دستان
آیت الله شهیدى یکى از اسوه هاى گذشت و عزت نفس بود. وى در مقابل اهانت و یا تحقیر دیگران دل گیر نمى شد و در صدد انتقام و کینهورزى نبود. در مقابل حقوق شخصى خود، داراى گذشت و بخشش بود. علامه جعفرى این ویژگى استادش را چنین بیان مى کند: او همیشه قبل از حضور در مسجد، در دکان عطارى نزد یک مسجد مى نشست و رفع خستگى مى کرد. روزى کسى بر او وارد مى شود و مى گوید:
آنقدر خورده اى که گردنت کلفت شده! مقدارى هم به ما بده که ما هم نیازمندیم. ایشان به عطار اشاره مى کند و مى گوید: 250 تومان به وى بده آن مرد به دست و پاى ایشان مى افتد و عذرخواهى مى کند.([24])چون منزل وى به خاطر 250 تومان در رهن بود او در تعجب بود که ایشان از کجا مشکل وى را فهمیده است و دقیقاً همان مبلغ را به وى مى دهد. تعجب او از این بابت بود که میرزا فتاح چگونه از این قضیه باخبر شده است.
علامه جعفرى در جاى دیگر مى فرماید:
او که صاحب حاشیه برمکاسب و داراى تألیفات دیگر مانند «قاعده الزام» و غیره بود از مجتهدین بسیار زبردست و از اوتاد به شمار مى رفت. خیلى با تقوا، وزین و مرد بزرگى بود...([25])
ج ـ خود دارى از انتشار رساله
در گذشته، فقها و بزرگان دین براى حفظ محوریت رهبرى و اقتدار مرجعیت شیعه اهمیّت خاصى قائل بودند. آنان با اینکه از نظر علم و تقوا در حد اعلا بودند امّا هرگز به فکر ریاست و مقام براى خود نبوده، تلاش مى کردند کسانى را که در خط مقدم مرجعیت قرار دارند، تقویت و اقتدار مرجعیت را حفظ کنند. براى همین ما در طول تاریخ روحانیت شیعه مشاهده مى کنیم که در یک عصرى با اینکه دهها مجتهد مسلم وجود داشته امّا، پرچم مرجعیت شیعه بر دوش یکى از آنان بوده و دیگران در تقویت و اقتدار وى تلاش مى نمودند گر چه احیاناً از او شایسته تر هم بودند. به همین جهت در هر دوره اى بیش از یکى دو رساله بیشتر مطرح نبوده است. آیت الله شهیدى از مجتهدان باتقوا و پاک نیتى بود که در عین شایستگى و درخواست مردم، رساله ننوشت. آیت الله شیخ على غروى علیارى در این مورد مى گوید:
مرحوم آیت الله شهیدى، با این که یکى از سه مدرس معروف نجف بود (ایروانى، شهیدى، مشکینى) و در علم و تقوا معروف، اما تا زمانى که مرحوم اصفهانى زنده بود، رساله ننوشت. تبریز هم که آمده بود، از آقا سید ابوالحسن، ترویج مى کرد.([26])
د ـ شهرت گریزى
آیت الله شهیدى از سال 1326، ظهرها در مسجد حصیر چیلر (میرزا مهدى قارى) واقع در نجار بازار تبریز و شبها در مسجد میرزا سلمان، واقع در محله خیابان، نماز جماعت اقامه مى کرد. بعدها مردم اصرار کردند که این دو مسجد را به نام مسجد شهیدى بنامند. آن بزرگوار همیشه مردم را از تغییر نام این دو مسجد منع مى کرد ولى امروزه هر دو مسجد در تبریز به نام مسجد «شهیدى» معروف است.
هـ ـ توجه به شأن روحانیت
آیت الله شهیدى به شأن و منزلت سلسله جلیله روحانیت توجه خاصى داشت. همیشه به روحانیون سفارش مى کرد: که مواظب اعمال و رفتار خود باشید تا خداى ناکرده توسط حرکات و سخنان شما ضربه اى به دین و اعتقادات مردم وارد نیاید. خودش به صفات زیباى اخلاقى آراسته بود. قوت قلب، شجاعت، اخلاق نیک، تواضع، حلم، وقار و شکیبایى از جمله ویژگى هاى وى بود. با این حال هر گاه احساس مى کرد از سوى افرادى جایگاه رفیع روحانیت مورد خدشه قرار گرفته است، به صورت شایسته اى از آن دفاع مى کرد. روزى در زمان سرلشگر مقبلى، استاندار وقت آذربایجان، فردى روحانى نما را به اتهام خیانتى دستگیر نمودند. بعد از اثبات جرم، برخى از فرصت طلبان با همدستى عوامل طاغوت به خاطر شکستن قداست روحانیت وى را به حضور آیت الله شهیدى آوردند و گفتند: آقا! شما که براى شأن و منزلت روحانیت این همه ارزش قائلید در میان آنان چنین افرادى وجود دارد. آقاى شهیدى فرد مزبور را به نزدیک طلبیده و سپس وى را خلع لباس نموده و عبا و عمامه را در کنار خویش قرار داد و آنگاه خطاب به حضار فرمود: این شخص در پوشیدن این عبا و عمامه به ما روحانیت خیانت کرده است و ما این لباس را از او گرفتیم، و حالا هر خیانتى که به شما کرده، ببرید و مجازاتش کنید. در ادامه فرمود: هیچ وقت نگویید یک روحانى خیانت کرده بلکه بگویید یک خائن آمده و لباس روحانى پوشیده است.
و ـ تشویق استعدادهاى درخشان
آیت الله شهیدى از راههاى مختلفى استعدادهاى درخشان و افراد شایسته را تشویق مى نمود. یکى از راههاى تشویق صدور اجازه و گواهى نامه علمى به نام آنان بود. وى در بخشى از اجازه خود به ملا على واعظ خیابانى مى نویسد:
از جمله کسانى که در مورد علم و دانش بویژه علم رجال زحمات فراوانى کشیده و شب و روز تلاش نموده اند جناب حاج ملا على تبریزى خیابانى ادام الله تأییده است. وى بخشى از عمر خود را در این راه صرف کرده و در تفهیم و تحقیق و تدقیق به درجات عالى نائل آمده است. من به این جهت، به وى اجازه مى دهم تمام روایات صحیح در کتابهاى تفسیر، ادعیه، فقه و حدیث خصوصاً صحیفه سجادیه، نهج البلاغه، کتب اربعه، وسائل الشیعه، مستدرک، وافى، بحار و سایر مصنفات اصحاب برگزیده ما را از من روایت کند.([27])
علامه محمدتقى جعفرى در خاطرات خود مى نویسد:
از مرحوم آیت الله آقاى حاج میرزا فتاح شهیدى صاحب حاشیه برمکاسب که از مجتهدین بسیار زبردست و باتقوى و وزین و مرد بزرگى بود استفاده نمودم، ایشان به من گفت: شما بروید نجف، عمده محرک ما براى رفتن به نجف، همین مرحوم شهیدى بود. حتى مقدمات و وسائل راه را ایشان تهیه کرده و مقدارى هم به ما پول داد و دو جعبه شیرینى هم تهیه فرمود.»([28])
همچنین آیت الله شهیدى با تقریظ خود بر کتاب «مقیاس آداب المتعلّمین»، آقا سید محسن دهخوارقانى را مورد تشویق قرار داده است.([29])
دشمن ستمگران
آیت الله شهیدى به عنوان یک فقیه وارسته و به حق پیوسته، هیچ گاه با ستمگران سرسازش نداشت و در فرصت هاى مختلف نارضایتى و مخالفت خود را ابراز مى داشت و به این آیه شریفه عمل مى نمود که (وَلاتَرْکَنُوا اِلىَ الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمسَّکُمُ النّارُ)([30]) و برظالمان تکیه ننماید، که موجب مى شود آتش شما را فراگیرد. در اینجا چند نمونه از مخالفت ها و ناسازگارى هاى وى با ستمگران و رژیم طاغوت را مى خوانیم.
1 ـ مخالفت با انتخابات طاغوتى
در سال 1331 قرار بود که انتخابات طاغوتى دوره هفدهم مجلس شوراى ملى انجام یابد. جمعى تلاش مى کردند تا با شرکت در آن، به رژیم شاه و عوامل آن مشروعیت بخشند. مرحوم آیت الله شهیدى به مخالفت برخاسته و با بیانات روشنگرانه و مثالهاى متنوع مردم را از شرکت در آن بر حذر مى داشت.
2 ـ توبیخ استاندار طاغوت
یکى از شاگردان وى مى نویسد:
روز جمعه بود و من و رفیقم میرزا صادق و حاج میرزا على داماد در گوشه اتاق نشسته بودیم و آقاى شهیدى بالاى اتاق مشغول مطالعه بود که سیدى معمم وارد شد و گفت: آقا! استاندار (دکتر منوچهر اقبال) در بیرون در، اجازه شرفیابى مى خواهند، فرمود: من با استاندار کارى ندارم! سید از بس اصرار کرد آقاى شهیدى ساکت شد، استاندار آمد، آقاى شهیدى در مورد اعمال خلاف شرع و خلاف قانون به سرزنش و توبیخ استاندار پرداخت و او را مقدارى نصیحت نمود، پس از ختم سخنان آقاى شهیدى، استاندار بدون اینکه چیزى بگوید، برخاست و رفت.([31])
3 ـ رد هدیه دربار
علامه جعفرى در خاطرات خود مى گوید:
«روزى شاه، براى مرحوم آقا میرزا فتاح شهیدى 30 هزار تومان (به عنوان هدیه) مى فرستد. مرحوم شهیدى قبول نمى کند! افراد دربار مى گویند: این پولى که ما آوردیم، مى دانیم که مورد نیاز شما نیست، آن را بگیرید و به طلبه ها بدهید. میرزا گفته بود: اگر طلبه ها از این پول ها مصرف کنند دیگر طلبه نمى شوند.
4 ـ امتناع از ملاقات با شاه
استاد جعفرى در خاطره دیگرى مى گوید:
محمدرضا شاه به تبریز رفته بود. عده اى از بزرگان حتى بعضى از روحانیون مشهور تبریز به دیدن ایشان رفته بودند. چند تن از اطرافیان دربار، به خدمت آیت الله شهیدى رسیده و از ایشان خواهش مى کنند که او نیز به دیدن شاه برود. وى براى اینکه آنها را متقاعد کند، مى گوید: آقا جان! من یک دهاتى هستم. مرا چه به شاه! آنها هر چه اصرار مى کنند، وى این جمله را تکرار مى کند.([32])
آیت الله کوچه باغى در مورد خصوصیات استادش نکاتى را مطرح کرده که براى آشنایى بیشتر با شخصیت آن عالم راستین نقل آن مفید به نظر مى رسد.
1 ـ وى در ماه مبارک رمضان منبر مى رفت و با بیان خوب و رساى خویش مطلب مورد بحث خویش را پرورش داده و هر شنونده اى را جذب مى کرد.
2 ـ شیوه وى در تدریس، جمع بین سطح و خارج بود. درس او عمیق و فشرده بود و نکات مهم را توضیح مى داد.
3 ـ نماز جماعت را کوتاه و سبک مى خواند، تا جاییکه ضرب المثل شده بود.
4 ـ در ساده زیستى الگوى عالمان راستین بود و هم سطح فقیرترین افراد زندگى مى کرد.
5 ـ به طلبه هایى که درس خوان نبودند و به تحقیق و تفکر اهمیت نمى دادند، توجه نمى کرد.
6 ـ افراد مرموز و جاهل و غافل در گوشش فحش و ناسزا مى گفتند و استخوان مرغ در جلو خانه اش مى ریختند و شایع مى کردند که آقاى شهیدى غذاهاى الوان و اشرافى مى خورَد او تحمل مى کرد.
7 ـ آن بزرگوار فقط یک فرزند دختر داشت که همسر میرزا على آقا بود.
8 ـ رفتار وى با اهل منزل و دیگران همراه با بزرگوارى، عفو و گذشت بود و هیچ گاه کینه کسى را به دل نمى گرفت.([33])
مظلومیت و رحلت
آیت الله شهیدى با اینکه مرجع شیعیان بود اما مورد بى مهرى عده اى از افراد غافل و ناآگاه قرار گرفته و شخصیت والاى ایشان آماج تهمت ها و ناسزاها واقع شد. با این حال این اسطوره صبر و استقامت همانند على(علیه السلام)، تمام ناملایمات را به خاطر حفظ دین الهى به جان خریده و شکیبایى پیشه مى کرد، این بزرگمرد وارسته از دست مردم جاهل و بى مبالات به دین و ارزشهاى الهى خون دل ها مى خورد یکى از همراهان ایشان مى گوید:
گاهى که من همراه ایشان به مسجد مى رفتم و یا از مسجد بر مى گشتم، افراد مغرض و ناآگاه در کنار خیابان از نزدیک با صداى بلند کلمات ناروا و اهانت آمیز در گوش وى مى گفتند و گاهى هم علناً توهین مى کردند و او هم مى شنید و با سکوتى معنى دار رَد مى شد([34])
گاهى این اذیت و آزارها آنچنان شدید بوده است که آن بزرگوار از خداوند درخواست مى کرده است او را از آن منطقه بیرون ببرد.([35])
اما بالاخره، از آزار عده اى از خدا بى خبر سینه اش به تنگ آمد. او همانند مولایش على(علیه السلام) که از شدت زخم زبانها و اذیت ها و کج فهمى ها دلش به تنگ آمده و فرموده بود: اللهم ارحنى منهم، اللهم ابدلنى بهم خیراً منهم!([36]) و بعد از این دعا به فاصله اندکى آن حضرت به شهادت رسیده بود،([37]) آیت الله شهیدى نیز در روز 19 صفر، در مسجد و در میان جمعیت رو به قبله ایستاده و فرمود: «اللهم خلّصنى فقد ملئت خدایا دیگر بستوه آمدام خلاصم کن!»
بعد از این دعا، نماز را به جماعت ادا کرد و به خانه رفت. در همان روز به بستر بیمارى افتاد و بعد از 25 روز، در 15 ربیع الاول 1372 هـ .ق. به ملاقات پروردگارش شتافت.([38]) بعد از رحلت آن اسوه صبر و فضیلت مردم به قدر و منزلت او پى برده و با شخصیت علمى و معنوى اش بیشتر آگاه شدند، به حدّى که تا آن زمان تشییع جنازه اى با شکوه تر از تشیع پیکر پاک آن یگانه دوران در تبریز دیده نشده بود.([39]) پیکر این عالم جلیل القدر بعد از تشییع در قبرستان طوبائیه تبریز (نزدیک چهار راه آبرسان) به خاک سپرده شد.
[1]. این تاریخ با دست نوشته خود آن بزرگوار، در آخر کتاب وقایع الایام، تتمه محرّم، ص 401 هماهنگ است اما در آخر حاشیه مکاسب، ص 68 که به قلم یکى از شاگردان آن بزرگوار تحریر یافته، تولد ایشان 1296 ق ذکر شده است.
[2]. داشتان، یکى از روستاهاى بستان آباد است و در 18 فرسخى شهر تبریز قرار دارد. منطقهاى خوش آب و هواست و مردان دانشمند و با همت از آن ناحیه برخاستهاند که از جمله آنها: سلطان قلى از رجال عهد نادرشاه افشار و فرزندش ملّا آقا، شخصى دانشمند و اهل قلم را مىتوان نام برد. همچنین فرزند وى حاج نورالله از افراد خیر و دانش دوست است که در آن زمان، در آن روستا، مدرسه بنا نموده و به برکت آن مدرسه بیشتر اهالى آنجا صاحب علم و معرفت گشتهاند. در میان آنان شیخ الاسلام شهید (پدر آیت الله شهیدى) و آیت الله شهیدى از شهرت بیشترى برخوردارند.
[3]. مکاسب کلانتر، ج 1، ص 205.
[4]. وقایع الایام، تتمه محرم، ص 401.
[5]. همان، ص 339.
[6]. تاریخ 18 ساله آذربایجان، ص 352.
[7]. رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص 101.
[8]. مجله حوزه، ش 19، ص 27.
[9]. مفاخر آذربایجان، ج 2، ص 249.
[10]. همان، ص 222.
[11]. همان، ج 1، ص 286.
[12]. ریحانة الادب، ج 7، ص 60.
[13]. ریحانةالادب، ج 3، ص 206، زندگى این فقیه بزرگ و همچنین زندگى سه استاد بعدى در جلد دوم گلشن ابرار آمده است.
[14]. وقایع الایام، تتمه محرم، ص 401.
[15]. در این بخش از کتابهاى ذیل استفاده شده است: الذریعه، ج 3، ص 483، ج 5، ص 53، ج 25، ص 91 و 179 معجم مؤلفى الشیعه ص 91 هدایه الطالب ص 658 مفاخر آذربایجان، ج 1، ص 314.
[16]. مجله حوزه، ش 19، ص 27.
[17]. براى شرح حال تفضیلى علامه جعفرى به جلد سوم گلشن ابرار رجوع شود.
[18]. مفاخر آذربایجان، ج 1، ص 303.
[19]. همان، ص 332.
[20]. شرح حال نامداران تاریخ، ج 2، ص 288.
[21]. الفوائد الرجالیه، ج 1، ص 174.
[22]. مجله حوزه، ش 19، ص 27.
[23]. شرح حالى از نامداران تاریخ، ص 330.
[24]. باید توجه داشت که در حدود سالهاى 1315، 250 تومان مبلغ زیادى بوده است.
[25]. جاودان اندیشه، در ضمن شرح حال آقاى شهیدى.
[26]. مجله حوزه، شماره (64 ـ 63)، ص 48.
[27]. وقایع الایام فى تتمه محرم الحرام، ص 338.
[28]. یکصد تن از ستارگان درخشان، ص 218.
[29]. الذریعه، ج 22، ص 126.
[30]. هود / 113.
[31]. شرح حالى از نامداران تاریخ، ج 2، ص 329.
[32]. جاودان اندیشه، ص 106.
[33]. مصاحبه با آیت الله میرزا محسن کوچهباغى.
[34]. شرح حالى از نامداران تاریخ، ج 2، ص 330.
[35]. حاشیه مکاسب، ص 147.
[36]. شرح الاخبار مغربى، ج 2، ص 43.
[37]. منافقب آل ابىطالب، ج 2، ص 114.
[38]. گفتنى است که صبر و شکیبایى در برابر ظلمهاو اذیتها تا زمانى رواست که به تضییع حقوق دیگران و امت اسلامى و مصالح جامعه منجر نشود و فقط در دایره حقوق شخصى قرار گیرد. اما هنگامى که یک عالم دینى احساس کند که این تهمتها و افتراها مربوط به شخص نیست، بلکه نتیجه آن نفى روحانیت و مقابله با دین الهى است دیگر جاى صبر و گذشت نخواهد بود.
[39]. هدایه الطالب، ص 658.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه