14 مهر 1394, 11:47
محمد جعفر یاحقى:
«...شیخ اکبر (شیخ محیى الدین عربى) در روزگار خود چه کرد! این مرد (یعنى سید علامه آشتیانى) با تنقیح و تفسیر و ترویج آثار وى، اینک همان مىکند. آن سالها که از مشهد بیرون نرفته بودم، مىدیدم که هانرى کربن و...امثالهم چگونه مشتاقانه به دیدارش مىشتابند و نیز هرکس بویى از فلسفه و عرفان به مشامش خورده است. بعدها که به اقصاى عالم سفر کردم، در هر محفلى که سخن از خراسان به میان مىآمد، از کمبریج و آکسفورد و لیدن گرفته تا برکلى و تورنتو و توکیو، همه از «استاد» مىپرسیدند. اصلاً لفظ «استاد» در آن سوى عالم هم شده بود برایش «علم بالغلبه»... ماتسوموتو، استاد آن روز دانشگاه بینالمللى ژاپن، خود یکى از دهها دانشجو و مرید استاد آشنایى بود که از گوشه و کنار جهان به مشهد شتافته و در ساحل دریاى دانش و عرفان وى زانو زده و نام دیار و آثار معرفت وى را در اقصاى عالم پراکنده بودند. هر وقت در محفلى خصوصى یا عمومى دست داده است که بر کرانه حضورش بنشینم، خود را و همگان را در هر پایه از تخصص و معرفت که بودهاند، قطرهاى یافتهام بر ساحل دریایى...»
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان