24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : مبدأ، حركت، ماده اولي، هيولي، فعليت محض، قوه محض
نویسنده : حسن رضايي
مبدأ به معنای محل شروع و در اصطلاح فلسفی نقطهای است که حرکت از آن شروع میشود و حرکت عبارتست از خروج تدریجی شیء از قوه به فعل.[1] در حرکات جوهری که حرکت در ذات شیء روی میدهد، آغاز حرکت، قوهای است به نام ماده اولی و هیولی که حقیقتاً هیچ فعلیتی ندارد و تنها فعلیت آن این است که قوهای است بدون فعلیت.[2]در حرکاتی که در مقولات عرضی (مثل کم و کیف و...) روی میدهد، مبدأ حرکت، قوهای است[3] که اگر چه به حسب حقیقت فعلیت دارد (چون در این امور، حرکت از ماده آغاز میشود و این ماده هم همیشه مقارن با فعلیت است) امّا چون حرکت، چیزی نیست جز خروج تدریجی از قوه به فعل، و فعلیت هم هیچ مدخلیتی در حقیقت حرکت ندارد؛ لذا عقل، مبدأ را در اینگونه موارد، قوه بدون فعلیت لحاظ میکند.[4]
البته به نظر میرسد که مبدأ داشتن قوه، برای حرکت، خالی از مسامحه نیست چون عنوان مبدأ از اطراف (در طرف شروع) حرکت انتزاع میگردد و رابطه آن با حرکت مانند رابطه نقطه نسبت به خط است. پس حیثیت مبدأ، حیثیتی عدمی است در حالی که قوه را نمیتوان رابطه آن با حرکت امری عدمی به حساب آورد پس نمیتواند مبدأ قرار بگیرد.[5]
مبحث مبدأ حرکت، هیچ گاه در طول تاریخ فلسفه، به صورت یک بحث مستقل فلسفی مطرح نبوده است و همیشه به صورت امری تابع بحث حرکت طرح میشده است. البته گاهی هم در ضمن این بحث که آیا حرکت نیازی به وجود مبدأ مشخص دارد یا نه تبیین میشده و اگر چه در کتب فلسفی علامه طباطبائی و شاگردان ایشان، این بحث به صورت مستقل، تبیین و مطرح شده است.
در مورد لزوم مبدأ برای حرکت، دو نظر میان فلاسفه وجود دارد. مشهور فلاسفه از قدیم معتقد بودند که مبدأ از لوازم حرکت است و ذاتاً، حرکت مقتضی وجود مبدأ است. البته مبدأ، امری است که از جنس حرکت و داخل در متن حرکت نیست؛ چون هر جزئی از حرکت، دارای امتداد است و قابلیت انقسام دارد و هر چقدر کوچک فرض شود قابل تجزیه است و اگر مبدأ حرکت بخواهد از جنس حرکت باشد لازمهاش این است که ابتدای حرکت هم به اجزایی تقسیم شود و برای آن اجزاء هم مبدأ و نهایتی باید تصور کرد و همینطور در مبدأ آن اجزا این تقسیم تا بینهایت ادامه مییابد و تسلسل روی میدهد و حرکت از هیچ نقطهای شروع نمیشود.[6]
در مقابل، عدهای معتقدند که حرکت، ذاتاً مقتضی مبدأ نیست و فرض حرکتی بدون آغاز و مبدأ نامعقول نیست. چنانکه فلاسفه معتقد بودهاند که حرکت افلاک ازلی و بی آغاز است[7] و یا مثل حرکت اهل بهشت که آغاز و پایان ندارد.[8] به نظر این دسته از علما، مبدأ، ویژه حرکات محدود است و لازمه محدودیت این حرکات است نه لازمه حرکت بودن آنها، چنانکه هر امتداد محدودی دارای مبدأ است و مبدأ حرکت به جهت تعیین جهت و سمت و سوی حرکت است که از کدام طرف شروع میشود.[9]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان