29 مرداد 1397, 0:0
ما برای رفع نیازهای فردی و اجتماعی خود نیازمند برقراری ارتباط با دیگران و استفاده از تجربیات و امکانات آنها هستیم. بیشترین عاملی که در زندگی فردی، اجتماعی، دنیایی و اخروی ما مؤثر است چیزهایی است که از دیگران آموختهایم و اگر این ارتباط به شکل صحیحی انجام گیرد، به گونهای که واقعیات را بر انسان مکشوف سازد، میتوانیم از آن برای اهداف دنیوی و اخروی خود بهره ببریم، اما اگر این ارتباط سالم نباشد، میتواند آفاتی به دنبال داشته باشد؛ مثلاً بعضی از سخنانی که دیگران به ما میگویند نه تنها واقعیات را بر ما روشن نمیسازد بلکه ممکن است ما را به اشتباه بیندازد. این درست عکسِ هدفی است که ما از «تعامل با دیگران» تعقیب میکنیم. برای مثال دروغ گفتن دیگران میتواند موجب تیرگی روابط و نیز فریب خوردن انسان گردد.
ما همان طور که احتیاج داریم واقعیتهای خارجی را بشناسیم و از حوادثی که پیرامون ما رخ میدهد آگاه شویم، باید از موقعیت خودمان در اجتماع نیز آگاه باشیم و بدانیم حرکاتی که انجام میدهیم و سخنانی که میگوییم چه تأثیر و یا عکس العملی در جامعه دارد. این کار موجب میشود تا ما به اشتباه خود پی ببریم و آن را تصحیح کنیم و اگر لغزشی مرتکب شدهایم آن را جبران نماییم. اگر انسان نداند که رفتار و گفتارش در دیگران چه تأثیری دارد، نمی تواند در آینده وظایف خود را به درستی انجام دهد. مخصوصاً این مسئله برای کسانی که در جامعه از موقعیت اجتماعی ممتازی برخوردارند اهمیت بیشتر دارد؛ زیرا چشمها به آنها دوخته شده و کوچک ترین رفتار و حرکت آنها زیر نظر است. بنابراین حتماً باید از بازتاب گفتار و رفتارشان در جامعه آگاه باشند؛ یعنی اولا، بدانند برداشت مردم از این گفتار و رفتار مثبت بوده یا منفی؛ ثانیاً، آیا نفعی برای مردم به دنبال داشته است یا خیر؛ ثالثاً، آیا خودشان در این زمینه مرتکب اشتباهی نشدهاند؟
در تعامل با دیگران، یکی از نکاتی که باید توجه داشته باشیم این است که در تعریف و تمجید دیگران از ما معلوم نیست همیشه قضاوت واقعی افراد درباره ما همان چیزی باشد که به زبان و ظاهر بیان میکنند. افراد ممکن است به انگیزههای مختلف، واقعیت آنچه را که از ما در دل دارند بیان نکنند. یکی از شایع ترین انگیزههایی که ممکن است کسانی درصدد برآیند رفتار ما را درست منعکس نکنند این است که میخواهند به هر دلیلی خودشان را نزد ما عزیز کنند؛ مثل شاگردی که میخواهد خود را نزد استاد عزیز کند، یا کارمندی که میخواهد نزد کارفرما خودشیرینی کند. هر کسی خود را دوست دارد و اگر متوجه شود کار خوبی کرده لذت میبرد. آنهایی که مؤمن هستند، میگویند: «الحمدلله» خدا توفیق داد این کار خوب را انجام دادیم. در این میان کسانی از این غریزه خوددوستی سوء استفاده میکنند و با پنهان کردن واقعیات، به گونهای سخن میگویند که انسان خوشش بیاید. نمونه بارز آن، تملق گویی افراد نسبت به کسانی است که از موقعیتهای اجتماعی بالایی برخوردارند. انگیزه افراد متملق این است که شخصِ دارای موقعیت ممتاز اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهند و از طریق وی به منافع و مطامعی که در نظر دارند، برسند. این افراد برای اینکه خودشان را عزیز کنند بی جهت از کسی تعریف میکنند تا طرفِ مقابل خوشش بیاید و نزد او موقعیتی پیدا کنند.
چه باید کرد تا کسانی مجال تملق گویی پیدا نکنند؟ از سوی دیگر، چه کنیم که فریب تملق گوییها را نخوریم؟ این کار مشکلی است؛ زیرا انسان حبّ ذات دارد و طبعاً خوشش نمیآید از اینکه کسی از او انتقاد نماید و مذمّتش کند. همه افراد، در ابتدا و ذاتاً این گونه هستند، مگر کسانی که درصدد خودسازی باشند؛ یعنی توجه داشته باشند به اینکه چنین روشی ممکن است آنها را به خطرهایی مبتلا کند. وقتی انسان متوجه باشد که برخوردهای متملّقانه، چاپلوسانه و ستایشگرانه ممکن است آفات زیان باری برای وی داشته باشد، قطعاً تصمیم میگیرد که در مقابل این گونه رفتارهای نابهنجار مقاومت کند؛ یعنی نسبت به تعریف و تمجیدی که دیگران میکنند سوء ظن پیدا کند. البته لازم نیست به خود آن شخص سوءظن پیدا کند، بلکه باید نسبت به سخنان وی تردید کند. چون ممکن است آن فرد دچار اشتباه یا مبالغه شده باشد. انسان باید با دیده شک به آنچه در جهت نفع، مدح، تعریف، تمجید و توجیه کارهای او گفته میشود نگاه کند، سپس با تحقیق درستی یا نادرستی آن را کشف کند. نکته دیگر اینکه با فرد متملق باید به گونهای برخورد کرد که دیگر انگیزه پیدا نکند روش خود را ادامه دهد. روایتی است از پیغمبر اکرم(ص) که میفرمایند: «به صورت کسانی که مدح و ستایش شما را میکنند خاک بپاشید». مجال به آنها ندهید که شما را مدح و ستایش کنند. آن چنان با آنها با تندی برخورد کنید که جرأت مدح شما را نداشته باشند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان