مرگ حالتی در موجودات است که از مقامی به مقام دیگر در میآیند. انسانها هر دم مرگ را تجربه میکنند، ولی آنچه یک تجربه کامل را شکل میدهد، انتقال کلی از دنیا به جهانی دیگر است. انسان در هنگام مرگ همانند جوجهای است که پوسته آهکی را میشکند و به جهانی دیگر گام میگذارد. اما کسانی که ناظر این پوست اندازی هستند، توانایی دیدن پوست دیگر به تن کردن این مردگان را ندارند، از این رو بر ایشان مرگ سخت گران میآید.
البته شاید مساله فراق و دوری از شخص است که این را برای برخی دشوار میسازد، ولی تودههای مردم، به سبب عدم درک درست از واقعیت دنیای مردگان، مرگ را نوعی پایان زندگی میدانند؛ در حالی که تنها پایان نوعی از زندگی و آغاز نوع دیگری از آن است.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا گوشهای از عالم مردگان را بر پایه آموزههای قرآنی بیان کند.
آثار مرگ در زندگی بشر
مرگ اسم از مردن است و مردن به معنای باطل شدن قوت حیوانی و قدرت غریزی، همچنین فنای حیات و نیست شدن زندگانی و رفتن از عالم گیتی و دنیا به عالم مینوی و جهان دیگر است. (لغت نامه، دهخدا،ج 12، ص 18281)
در فرهنگ عربی و قرآنی، واژگانی چون موت، هلاکت، وفات، اجل و مانند آن برای بیان این معنا به کار میرود.
البته آنچه دهخدا از معنا و مفهوم مرگ ارائه داده، براساس تفسیری از مرگ موجودات در عالم ماده و دنیاست، وگرنه براساس آموزههای قرآنی، مرگ در عوالم دیگر چون عالم برزخ نیز رخ میدهد و حتی براساس برخی از آیات و روایات، مرگ در قیامت نیز اتفاق میافتد. از این رو از دو مرگ و دو زندگی سخن به میان آمده است. (غافر، آیه 11)
بر این پایه، مرگ را نمیتوان محدود به باطل شدن قوت حیوانی و قدرت غریزی و یا رفتن از عالم گیتی به عالم دیگر تفسیر و معنا کرد؛ بلکه مفهومی که قرآن از مرگ ارائه میدهد فراتر از این است؛ پس میتوان گفت که مرگ انتقال از حالتی به حالتی دیگر و از میان رفتن حالت نخست است. این حالت در پروانه به خوبی مشاهده میشود که از حالت کرم به شفیره و از شفیره به پروانه تبدیل میشود.
پس مرگ در عوالم و جهان دیگر نیز اتفاق میافتد. خداوند بیان میکند که اولیای الهی و شهیدان، تنها یک بار مرگ را تجربه میکنند و از مرگ دوباره در ایمنی خواهند بود؛ (آل عمران، آیه 169؛ نمل، آیه 87؛ زمر، آیه 68) اما تودههای مردم گناهکار، دوبار مرگ و زندگی را تجربه خواهند کرد (غافر، آیه 11) و در این میان، دوزخیان و اهل شقاوت بارها مرگ را تجربه میکنند و نوعی زندگی میان مرگ و زندگی دارند. (اعلی، آیات 11 تا 13) این حالت میان مرگ و زندگی چنان بر ایشان سخت و عذاب آور است که خواهان نابودی و نیستی کامل هستند ولی هرگز نیستی کامل را تجربه نخواهند کرد و میان مرگ و زندگی دست و پا خواهند زد. (فرقان، آیه 14؛ انشقاق، آیه 11)
اما یک پرسش در اینجا مطرح میشود و آن این که اگر مرگ، انتقال از یک حالت به حالتی دیگر است؛ چرا برای اهل سعادت، شهیدان و اولیای الهی یک بار، ولی برای اهل شقاوت و کافران، بارها اتفاق میافتد؟
در پاسخ باید گفت که هر انتقالی، انتقال مثبت و رو به کمالی نیست؛ بلکه انتقالی به حالت بدتر و سخت تر نیز خواهد بود. لذا اهل شقاوت، از بدتر شدن وضعیت خویش چنان به درد و رنج میافتند که خواهان نیستی و نابودی (ثبور) مطلق هستند. خداوند در آیات 25 و 27 سوره حاقه با اشاره به اصحاب شمال و وضعیت آنان در قیامت و دوزخ بیان میکند که آنان خواهان استمرار مرگ خویش هستند و از خداوند درخواست دارند که پس از مرگ دوباره زنده نشوند؛ این آرزوی مرگ و زنده نشدن پس از آن، به سبب آگاهی از اعمال زشت خود و عذابی است که میبایست تا ابد آن را تحمل کنند.
انسانهای کامل و اولیای الهی چون در دنیا به کمال مطلق میرسند و متاله و ربانی میشوند، دیگر نیازی به انتقال چندگانه ای ندارند و تنها نیاز است که این پوسته دنیوی و مادی را بر کنند و در جامه و تن پوش اخروی درآیند. اما متوسطین از مردم نیازمند توجه بیشتری هستند و عالم برزخ برای آنان نوعی فرصت کوتاه مدت دیگری است تا خود را به کمال برسانند؛ هر چند که فرصت عالم برزخ برای آنان همانند فرصت عالم دنیا نیست؛ چرا که فرآیند تکاملی در آنجا همانند دنیا سریع نیست، بلکه خیلی کند است و مرده در انتظار بهره مندی از باقیات صالحاتی است که در زمان حیات خود در دنیا به جا گذاشته یا در انتظار بهره مندی از خیرات و مبرات اهل دنیا است که دست ایشان هنوز برای کارهای نیک و صالح باز است و آن را هدیه به مردگان میکنند.
به هر حال، مرگ دنیوی، حالتی است که همه موجودات دنیا آن را تجربه خواهند کرد؛ زیرا مرگ تنها مسیر بازگشت به سوی خداوند است. (جمعه، آیه 8) پس هر انسانی میبایست جامه دنیا و کالبد مادی را از تن بیرون اندازد و روح وی از حلقوم بیرون آید و کالبد مادی را فروافکند و به جهان دیگری درآید. (قیامت، آیات 26 و 28)
از آثار مرگ برای مرده و دیگران، فراق و جدایی است؛ زیرا با مرگ، مرده و زندگان امکان ارتباط با یکدیگر را از دست میدهند و همین مسئله جدایی است که برای بسیاری از مردم و حتی مردگان سخت و دشوار است. (همان) جدایی از خانواده، خویشان و دوستان از مهم ترین آثار مرگ در دنیاست. از این رو دو طرف از این جدایی در رنج هستند و مرگ را بر نمیتابند. (همان)
از دیگر آثاری که خداوند در قرآن برای مرگ بیان میکند، فراموشی مردگان از سوی خویشان و بستگان است. خاک، سرد است و هر رابطهای میان زندگان و مردگان را از میان بر میدارد. این گونه است که در مدتی کوتاه، مرده به فراموشی سپرده میشود. (مریم، آیه 23) انسانها فاقد اختیار مرگ خود هستند و تنها خداوند است که اختیاردار مرگ موجودات و جانداران است. (آل عمران، آیه 145؛ زمر، آیه 42)
آرزوی مرگ و یا تاخیر آن
خداوند در آیه 68 سوره غافر میفرماید که مرگ موجودات زنده از جمله انسان تنها به فرمان تکوینی الهی انجام میگیرد؛ بنابراین مرگ و زندگی تنها در اختیار خداوند است و کسی را نرسد که اختیار مرگ و زندگی موجودات را داشته باشد. پس، اگر مرگی اتفاق میافتد، هرگز بیرون از اراده و مشیت الهی نخواهد بود؛ چرا که مرگ هر موجودی از جمله انسان، دارای زمان معین و معلوم خواهد بود. (آل عمران، آیه 145؛ انعام، آیه 2؛ اعراف، آیه 32 و آیات دیگر)
در آیه 145 سوره آل عمران به این نکته نیز توجه داده شده که مرگ هر کسی از پیش نوشته شده و معین و مقدر است و هر کسی تنها به اذن الهی میمیرد. بنابراین، هیچ مرگی را نمیتوان بیرون از مشیت و اراده و اذن الهی دانست.
برخی از مردم در دنیا خواهان تاخیر مرگ خویش برای مدتی اندک هستند. خداوند تاخیر مرگ و آرزوی بقای عمر را تنها زمانی جایز میداند که به قصد صدقه دادن و کارهای صالح و نیک باشد. از این رو در ادعیه ماثور از امامان معصوم(ع) چنین آرزو و درخواستی مجاز دانسته شده و در دعای روز سه شنبه آمده است: واجعل الحیاه زیاده لی فی کل خیر و الوفاه راحه لی من کل شر؛ خداوندا برایم زندگی را فرصتی برای خیر بیشتر و مرگ را آسایش از هر شری قرار ده!
اجلهای معلق با کارهایی چون صله رحم، صدقه و مانند آن به تاخیر میافتد چنان که گاه نیز با کارهای ناپسندی چون قطع صله رحم کاهش مییابد و اجل فرا میرسد. خداوند در آیات 1 تا 4 سوره نوح بیان میکند که تقواپیشگی و اطاعت از پیامبران و آموزههای وحیانی، زمینه مصونیت از نزول عذاب و مرگهای ناگهانی و تاخیر افتادن مرگ تا اجل مسمی است.
اما هرگز اجل مسمی یا همان اجل قطعی دمی تاخیر نمیافتد و پس از رسیدن آن، مرگ بیهیچ تقدم و تاخیری فرا میرسد. (اعراف، آیه 43، یونس، آیه 94، حجر، آیه 5 و آیات دیگر)
برخی از مردم خواهان تاخیر مرگ خویش هستند. اما باید توجه داشت که اگر اجل معلق باشد، میتوان با اصلاح رفتار آن را به تاخیر انداخت و اما اگر اجل مسمی است، این درخواستها، خواهشی بیجا و غیرمقبول است. (منافقون؛ آیات 10 و 11)
برخی از مردم خواهان مرگ و تاخیر آن برای خود هستند، و برخی دیگر، خواهان مرگ و یا تاخیر آن برای دیگران میباشند. مثلا اهل دوزخ پس از مرگ که کشف الغطاء انجام میگیرد و آتش دوزخ را به عیان در عالم برزخ میبینند، خواهان مرگ ابدی میشوند تا دوباره زنده نشوند و آتش دوزخ قیامت را نبینند. (حاقه آیات 52 تا 13)
برخی از اولیای الهی نیز خواهان مرگ میشوند، چون میخواهند زودتر به لقای الهی نایل شوند. از آیات 6 و 7 سوره جمعه بر میآید که یکی از نشانهها و علائم صداقت در ادعای ولی الله بودن، آرزوی مرگ است؛ این در حالی است که مدعیان اولیای الهی بودن همانند برخی از یهودیان، به رغم ولی الله بودن آرزوی مرگ نمی کنند؛ زیرا اعمال زشت آنان سبب خودداری آنان از چنین آرزویی میشود. (بقره، آیات 94 و 59)
پیامبر از سوی خداوند در این آیات مامور میشود تا با دشمنان خود از یهود این گونه احتجاج کند که اگر بهشت تنها برای شما یهودیان است و دیگران از اقوام و ملتها و شرایع دیگر به بهشت نمی روند، پس آرزوی مرگ کنید تا به بهشت اختصاصی خود درآیید در حالی که شما چنین نمی کنید، چون در ادعای فرزند خداوند و محبان و ولی الله بودن، صادق نیستید؛ وگرنه درخواست مرگ میکردید تا به بهشت موعود خود بروید.
از کسانی که خواهان مرگ خود بودند، حضرت مریم(س) است که هنگام زایمان به دلیل ترس از آبروریزی خواهان مرگ میشود. این نشان میدهد که آبرو و عرض انسان تا چه اندازه برای شخصیت انسان مهم است که شخص برای حفظ آن آرزوی مرگ میکند.(مریم، آیه 32)
همین شرایط برای برخی از مسلمانان پیش آمد، زیرا به سبب عدم حضور در جبهههای جهاد چون غزوه بدر، این دسته خواهان مرگ در راه خدا بودند. اینان وقتی دریافتند که چه نعمت بزرگی یعنی شهادت را از دست دادند، خود را سرزنش میکردند. (آل عمران، آیه 341، روح المعانی، ج3، جزء4،ص111) براساس آیه فوق میتوان دریافت که این آرزوی آنان در جنگ احد آشکار میشود و صحنه مرگ و شهادت برای مجاهدان در غزوه احد جلوه گر شده و آنان شهادت را پس از درخواست پیشین خود اکنون به عیان مشاهده میکردند.(همان)
برخیها مرگ را برای دیگران میخواهند. از جمله این افراد دشمنان پیامبران بودند که خواهان مرگ پیامبران خودشان بودند. همانند اشراف قوم نوح که در انتظار مرگ آن حضرت(ع) لحظه شماری میکردند. (مومنون، آیات 23 و 52)
همچنین مشرکان مکه انتظار مرگ پیامبر(ص) را میکشیدند تا این گونه دین اسلام از میان برود و نام و نشان و یادی از آن نباشد. (انبیاء، آیه 43؛ طور، آیه 30؛ حدید، آیه 41)
وضعیت انسان در عالم مردگان
در مطالب پیشین، نسبت به عالم مردگان و وضعیت آنان کمی سخن به میان آمد، اما باید توجه داشت که وضعیت مردگان در عالم دیگر، وضعیتی پیچیده است که برخی از اطلاعات آن از طریق قرآن به مردم داده شده است.
پس از مرگ انسان، روح از تن جدا میشود. لازم است برای تکریم کالبدی که انسانی در آن زیسته است، آن را دفن کرد و تفاوتی میان مومن و کافر نمیکند. با این تفاوت که مومن را میبایست تکفین و تدفین کرد و بر او نماز خواند و با تلقین کلیاتی از آموزههای اسلامی از اصول دین دفن نمود. انجام این کار برای هر مسلمانی نسبت به هر مسلمانی واجب کفایی است و میبایست انجام گیرد. (مائده، آیه 13 و آیات دیگر 9)
پس از مرگ، بدن انسان از میان میرود و گوشت او به سرعت تبدیل به خاک شده و استخوان هر چند که مدتی باقی میماند ولی آن نیز به خاک تبدیل شده و اثری از جسد باقی نمیماند. (مومنون، آیات 35 و 28؛ اسراء، آیات 29 و 89 و آیات دیگر)در این هنگام که روح از بدن جدا میشود، روح به عالم دیگر میرود که میتواند عالم برزخ و یا دیگر عوالم براساس کمالی هر شخص باشد. (انعام، آیه 39؛ سجده، آیه 11 و زمر، آیه 22)
بنابراین مرگ موجب نیستی نیست، بلکه انسان زندگی دیگری را در جهان دیگر تجربه خواهد کرد و زندگی و حیات او به شکلی دیگر استمرار خواهد یافت. (انبیاء، آیه 53؛ عنکبوت، آیه 75)
مرگ از دنیا، فرصتی برای بازگشت به سوی خدا و محاسبه در نزد اوست. (قصص، آیه88؛ قیامت، آیات 82 تا 30؛ نور، آیه 93)
مرگ مومنان، آسان و مرگ کافران سخت و دشوار و حتی وحشتناک است. (انفال، آیه6؛ انعام، آیه 39) هنگامی که فرشتگان برای گرفتن جان کافر و ظالم میآیند، جان کافر و ظالم را به سختی میگیرند و او عذاب و دردی وحشتناک را تجربه میکند. (انعام، آیه 39)
سکرات مرگ برای همه کافران و گناهکاران سخت و دشوار خواهد بود و این وحشت غیرقابل توصیف است. (ق، آیه 91 و آیات دیگر) مرگ کافران همواره با شکنجه آنان به وسیله فرشتگان همراه خواهد بود. (انفال، آیه 50؛ محمد، آیات 25 و 72)
پس از مرگ گناهکاران آتش دوزخ را میبینند چنان که مومنان به بهشت وارد میشوند. (تکاثر، آیات 5 و 6)
اما بهشتیان نه تنها یک بار مرگ را تجربه میکنند، بلکه با همان مرگ به بهشت جاودانه درآمده و از بهشت بهرهمند میشوند. (صافات، آیات 40 تا 95؛ دخان، آیات 15 تا 65 و آیات دیگر)
بهشتیان با مرگ خویش، با سلام و صلوات فرشتگان وارد بهشت میشوند و از همان زمان از پاداش عمل خویش بهرهمند میشوند. (نحل، آیه 23 و آیات دیگر)اما کسانی که در عالم برزخ در میآیند آنان پس از این مرگ یک مرگ و زندگی دیگر را تجربه خواهند کرد. (غافر آیه11؛ المیزان، ج17، ص313)
مومنان با نشاط و راحتی مرگ را استقبال کرده و فرشتگان با حالت آسان جان ایشان را میگیرند (نازعات، آیات 1 و 2) ولی مرگ کافران به سختی خواهد بود. (همان؛ تفسیر کبیر، ج11، ص82)
اینها گوشهای از عالم مردگان و وضعیتی است که آنان بدان گرفتار یا بهره مند میباشند. بازخوانی همه ابعاد عالم مردگان و وضعیت آنان نیازمند حوصله و وقت بیشتری است که در حوصله این مقال نمی گنجد؛ چرا که مثنوی هفتاد من کاغذ میشود؛ زیرا عالم مردگان همانند عالم زندگان در دنیا، جهانی بسیار شگفت انگیزتر و عجیب تر است چنان که قرآن به گوشههائی از شگفتیهای آن عالم اشاره کرده است.