مرورگر شما از جاوا اسکریپت پشتیبانی نمی کند. این مسئله ممکن است باعث ایجاد عملکرد غیر صحیحی در سایت گردد.
بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی
خانه
درباره ما
تماس با ما
جستجو
بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی
جستجو
موضوعات
منو
اطلاع رسانی های علمی
معرفی کتاب
تاریخ
تبلیغ
تعلیم و تربیت
حدیث
دین
سیاسی
قرآن
مدیریت
فلسفه
اهل بیت
مهدویت
آداب و احکام اصناف
عمومی
فقه
اخلاق
مجموعه پرسش ها و پاسخ های دانش آموزی
مطالب نقد شده
نقد فیلم و سینما
نقد فیلم
معارف فیلم
تاریخ سینمای ایران
سینمای ایران
سینمای جهان
اندیشه
تلویزیون
مصاحبه ها
علمی
مذهبی
زندگی نامه
سیاسی
اجتماعی
اخلاقی
نشست ها وهمایش ها
معرفی نرم افزار
معرفی نشریات
معرفی مراکز پژوهشی
زندگی نامه
یادداشتها
بانک پژوهشگران وفرهیختگان
زندگی نامه فرهیختگان
معرفی پژوهشگران
اخبار
فرهنگی
حوزه و دانشگاه
اعتقادی
سیاسی
اجتماعی
جامعه
اخبار عمومی
خبرگزاری ها
معرفی سایت ها
پایگاه های علمی
پایگاه های مذهبی
پایگاههای عقائد
پایگاههای فرهنگی
پایگاههای جامع موضوعات
پایگاههای اندیشمندان اسلامی
پایگاه های پاسخ گویی به سوالات
پایگاه های پاسخ گویی به احکام شرعی
پایگاه های تاریخی
پایگاه های آموزشی
اطلاعیه
بانک محتوای تبلیغ
محتوای تبلیغی
سیره اهل بیت علیهم السلام
تربیت در قرآن
شرح جامع نهج البلاغه
مشاوره اسلامی
خانواده
پاسخ به شبهات
اخلاق
حکایات
منبرهای شما
معارف نهج البلاغه
نهج البلاغه
اخلاق وتربیت اسلامی
اخلاق اسلامی
تربیت اسلامی
معارف اسلامی
حلال و حرام
قرآن شناسی
مباحث تفسیری
معرفت در اسلام
ویژگی ایمان ومؤمن
مصادیقی از سبک زندگی اسلامی
علل وعوامل ترس از مرگ
شیطان از منظرقرآن و روایات
دین وجامعه دینی
دنیاو آخرت
تعاون و بررسی مسأله اعانه
توبه و امید به مغفرت
اهتمام به عمر انسان در اسلام
خداشناسی
امامت و ولایت
خطبه فدکیه و فضایل حضرت زهرا (س)
ویژگی های انتظارو عصر ظهور
زیارت و توسل
شرح خطبه قاصعه
فضایل پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)
سیره معصومین (ع)
محبت اهل بیت (ع)
مقامات اهل بیت (ع)
ویژگی ولایت اهل بیت (ع)
راه توشه عاشورائیان
روضه ها
ذکر مصیبت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
ذکر مصیبت فاطمه الزهراء سلام الله علیها
ذکر مصیبت امیرالمومنین علیه السلام
ذکر مصیبت امام حسن مجتبی علیه السلام
ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام
ذکر مصیبت امام سجاد علیه السلام
ذکر مصیبت امام باقر علیه السلام
ذکر مصیبت امام صادق علیه السلام
ذکر مصیبت امام موسی علیه السلام
ذکر مصیبت امام رضا علیه السلام
ذکر مصیبت امام جواد علیه السلام
ذکر مصیبت امام هادی علیه السلام
ذکر مصیبت امام حسن عسکری علیه السلام
ذکر مصیبت متفرقه
آموزش تبلیغ
آموزش فن خطابه
آموزش کلاسداری
روش بیان احکام
سیره تبلیغی علماء وارسته
سیره تبلیغی معصومین
کاربرد جامعه شناسی در تبلیغ
مقالات اخلاق و آداب در تبلیغ
مهارت های آموزش معارف اسلامی
روش تحقیق و منبع شناسی
ویژه نامه ها
ویژهنامه دهه آخر صفر
ویژهنامه محرم
ویژه نامه ماه رجب
رمضان؛ماه نیایش ودعا
اطلاعیه
احادیث موضوعی
عبرهای نجات بخش
سعادت در زیادها
شقاوت در زیادها
سخنرانی ها
سخنران ها
سخنرانی موضوعی
بانک مقالات
نوع مقاله
پژوهشی
نشریات
پاسخ به سوالات
احکام
احکام
جنبشهای معنوی نوپدید
سبک زندگی اسلامی
تربیت دینی
تاریخ
اسلام
ایران
تاریخ اسلام
تاریخ ایران
تاریخ انقلاب
سیاسی
تاریخ اسلام
اسلام
ایران
تاریخ انقلاب
علوم سیاسی
اجتماعی
زن و خانواده
فرهنگی
ارتباطات
جامعه شناسی
روانشناسی
پیشوایان معصوم
حدیث
فقه
اعتقادی
اخلاق
اندیشه ها و مکاتب
رذایل
فضائل
مبانی علم اخلاق
نامه های اخلاقی
پند و اندرز
حکایات
مدیریت
مدیریت و فقه اسلامی
خلاصه کتب مدیریت
مدیریت اسلامی
آینده پژوهی
مدیریت آموزشی
مدیریت زمان
اقتصاد
فرق و مذاهب
فرق شیعی
فرق غیر شیعی
ادیان
ابراهیمی
غیر ابراهیمی
علوم قرآنی
علوم حدیث
فلسفه
محض
مضاف
فلسفه اسلامی
کلام
اسلامی
جدید
فقه و اصول
حقوق
منتخب نشریات
ارتباطات
فصل نامه تربیت تبلیغی
پيش شماره اول فصلنامه مطالعات معنوی
پيش شماره 2 فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره اول فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره دوم فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره سوم و چهارم فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره پنج و شش فصل نامه تربیت تبلیغی
فصلنامه مطالعات معنوی
پيش شماره اول فصلنامه مطالعات معنوی
پيش شماره 2 فصلنامه مطالعات معنوی
شماره اول فصل نامه مطالعات معنوی
شماره دوم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره سوم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره چهارم و پنجم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره ششم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره هشتم و نهم فصلنامه مطالعات معنوی
شماره دهم فصلنامه مطالعات معنوی
فصل نامه سبک زندگی
علوم تربیتی
آئین دوست یابی
خانواده
پرسش و پاسخ
تقویم عبادی
اعمال شب
اعمال شبانهروز
ولادت
شهادت
اعمال ماه ها
اعمال روز
اعمال ماه محرم
اعمال ماه رمضان
اعمال ماه شعبان
اعمال ماه رجب
چند رسانه ای
آلبوم تصاویر
علماء
شخصیتهای برجسته
اماکن
رهبران دینی
انقلاب
جبهه و جنگ
مقاومت
مناسبتها
آرشیو فیلم
سخنرانی
مداحی
مذهبی
آرشیو صوت
مداحی
مذهبی
سخنرانی
علمی
مولودی
مرثیه
اخلاقی
ادعیه
متفرقه
قرآن
معرفی نرم افزار
احادیث
سخنوری
آیات قرآن
صبر
کمک کردن
اخلاق و رفتار
اعمال دینی
فرهنگ علوم انسانی و اسلامی
اقتصاد
اقتصاد خرد
اقتصاد کلان
اقتصاد مالی و بخش عمومی
اقتصاد کشاورزی و منابع طبیعی
اقتصاد توسعه
اقتصاد اسلامی
اقتصاد و ریاضی
تجارت بین الملل
مکاتب اقتصادی
پول و بانکداری
علوم تربیتی
تکنولوژی آموزشی
تحقیقات آموزشی
فلسفه تعلیم و تربیت
علوم کتابداری و اطلاع رسانی
روانشناسی تربیتی
مشاوره و راهنمایی
کودکان استثنایی
مدیریت آموزشی
برنامه ریزی درسی
پیش دبستانی و دبستان
مدیریت
مدیریت صنعتی
مدیریت تحول
فرهنگ سازمانی
مدیریت استراتژیک
نظریه های مدیریت
مدیریت منابع انسانی
مدیریت عمومی
مبانی سازمان و مدیریت
مدیریت بازرگانی
مدیریت دولتی
مدیریت رفتارسازمانی
مدیریت فرهنگی
روانشناسی
روانشناسی عمومی
روانشناسی بالینی
روانشناسی رشد
روانشناسی شخصیت
روانشناسی فیزیولوژیک
روانشناسی یادگیری
روانشناسی صنعتی و سازمانی
روانشناسی اجتماعی
آسیب شناسی روانی
روان سنجی
روان شناسان نامدار
فرا روانشناسی
بهداشت روان
منطق
ارتباطات
جامعه شناسی
ادبیات فارسی
ادبا و نویسندگان
بلاغت
نظم
نثر
تاریخ
تاریخ اسلام
تاریخ ایران
فلسفه تاریخ
علوم سیاسی
مسائل ایران
اندیشههای سیاسی
روابط بینالملل
ادبیات عرب
ادیان و فرق
ادیان ابراهیمی - یهودیت
ادیان ابراهیمی - مسیحیت
ادیان غیرابراهیمی
فقه و اصول
فلسفه
فلسفه علم
فلسفه اسلامی
فلسفه غرب
فلسفه اخلاق
کلام
کلام اسلامی
کلام جدید
قرآنپژوهی
انسان شناسی
پیامبر شناسی
امام شناسی
هستی شناسی
معاد شناسی
خدا شناسی
قصص و تاریخ
اخلاق
احکام و فقه
علوم قرآنی
تاریخ تفسیر و مفسران
تاریخ قرآن
علوم حدیث
درایه حدیث
پیش زمینه حدیث
اصطلاحات حدیث
رجال
اخلاق
فضائل
رذائل
عرفان
نظری
عملی
فرق و مذاهب
خوارج (غیرشیعی)
تصوف (غیرشیعی)
اصحاب حدیث (غیرشیعی)
اشاعره (غیرشیعی)
ماتریدیه (غیرشیعی)
وهابیت (غیرشیعی)
غلات (غیرشیعی)
سایر فرق اهل سنت
معتزله (غیرشیعی)
مرجئه (غیرشیعی)
مشترک
کیسانیه (شیعی)
اثنا عشریه (شیعی)
زیدیه (شیعی)
اسماعیلیه (شیعی)
واقفیه (شیعی)
غالیان (شیعی)
بهائیت (شیعی)
اهل حق (شیعی)
نصیریه (شیعی)
سایر فرق شیعی
اصول فقه
فقه
عبادات
معاملات
ملحقات
حقوق
آیین دادرسی
جرم شناسی
حقوق بشر
مالکیت فکری
حقوق بینالملل
حقوق عمومی
حقوق جزا و جرمشناسی
حقوق خصوصی
ویترین
یادداشتها
تست
عقلانیت نجات بخشی در مذهب شیعه
13 بهمن 1386, 0:0
این نوشتار، ضمن اشاره به ادعای نجاتبخشی در مذهب شیعه، به عقلانیت حقانیت آن میپردازد و سعی میکند زوایای این موضوع را روشن سازد؛ بنابراین، برای بررسی و تحلیل این ادعا، ابتدا به ذکر برخی مستندات اسلامی در اثبات آن میپردازد...
عقلانیت نجات بخشی در مذهب شیعه
عقلانیت نجات بخشی در مذهب شیعه این نوشتار، ضمن اشاره به ادعای نجاتبخشی در مذهب شیعه، به عقلانیت حقانیت آن میپردازد و سعی میکند زوایای این موضوع را روشن سازد؛ بنابراین، برای بررسی و تحلیل این ادعا، ابتدا به ذکر برخی مستندات اسلامی در اثبات آن میپردازد چکیده یکی از محوریترین موضوعات در ادیان و مذاهب عالم، حتی در مکاتب و نحلههای فکریـفلسفی جهان، موضوع نجاتبخشی است؛ چه این که هر دین و مذهبی، طریقه اعتقادی و عملی خود را، تنها طریقه نجات و رستگاری میدانسته است. یهود، تنها راه نجات را دین برگزیده خود میداند. در درون این دین نیز فرقههای متعدد آن، هر یک با نفی نجات از طریق غیر خود، تنها عقیده و عمل خود را راه سعادت معرفی کرده است. در ادیان دیگر، چون مسیحیت و اسلام و حتی ادیان غیرتوحیدی نیز همین ادعا وجود داشته است. این نوشتار، ضمن اشاره به ادعای نجاتبخشی در مذهب شیعه، به عقلانیت حقانیت آن میپردازد و سعی میکند زوایای این موضوع را روشن سازد؛ بنابراین، برای بررسی و تحلیل این ادعا، ابتدا به ذکر برخی مستندات اسلامی در اثبات آن میپردازد؛ سپس با یادآوری چند اصل منطقی و دینی غیر قابل تردید و تبیین و تحلیل عقلانی آنها، زوایای موضوع را روشن میسازد. آن گاه با طرح بحث عدم انفکاک دنیا و آخرت در مرحله حقیابی و انفکاک آن در قدرت عمل از یک سو و تفکیک ولایت باطنی و ولایت ظاهری از سوی دیگر، امکان وصول به حقانیت را منحصر در دنیا ندانسته است؛ لذا در عین حال که عقلانیت اعتقاد شیعه در نجاتبخشی را اثبات میکند، امکان وصول به رستگاری را برای پیروان ادیان و مذاهب دیگر هم نفی نمیکند. مقدمه مذهب، ماندگارترین و اصیلترین نهاد بشری در طول تاریخ بوده است. هیچ دورهای از حیات انسان را نمیتوان یافت که او به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تأثیر آموزههای وحیانی نبوده باشد؛ از سوی دیگر، بشر نیز در ذات خود موجودی عقلانی است که همواره سعی کرده است مقولات زندگی خود را با معیارهای عقلانیت بسنجد و صحت و سقم باورهایش را در ترازوی عقل محک بزند. اساساً بشر بدان جهت شایستگی دریافت وحی را پیدا کرد که از نعمت عقلانیت (Rationality) برخوردار بود. این حقیقت در اسلام از مهمترین جایگاه برخوردار بوده است. باوری که از تبیینپذیری عقلانی برخوردار نباشد، نه اسلام آن را بر میتابد و نه روح و جان آدمی در پیوند با آن آرام خواهد گرفت؛ هر چند انتظار اینکه همه باورهای مذهبی در کفه ترازوی تبیین عقلانی جای گرفته و توزین گردد نیز انتظاری کاملاً نابجا و اساساً امری غیر عقلانی است. آن چه باورهای مذهبی باید از آن مبرا باشد، ضد عقلانی (Antirationality) بودن آنهاست و نه غیر عقلانی (Irrationality) بودن؛ چراکه غیر عقلانی بودن باورهای رویین مذهبی که از مبانی عقلانی برخوردارند، امری مقبول و بلکه معقول است. بر این مبنا معقولسازی (Rationalization) باورهای مذهبی، امری لازم و ضروری است. از آنجا که باورهای اصیل شیعی در گستره وسیع خود، نه تنها ضدعقلانی نیست، بلکه کاملاً عقلانی است، بر حکیمان و اندیشمندان ضرورت دارد تا در جهت معقولسازی آن بکوشند. نجاتبخشی در مذهب شیعه نیز از زمره باورهایی است که معقولسازی آن امری ممکن بوده است و لذا ضروری است در جهت جلوگیری از هر گونه کجفهمی و افراط و تفریط احتمالی از جانب برخی پیروان آن و نیز عمل به ندای قرآنی، در بهرهگیری از حکمت در ارشاد به سوی سبیل رشاد الاهی تلاش نمود. این امر جز با تبیین عقلانی این باور مهم، میسر نمیشود. در این صورت است که میتوان با جدال احسن و موعظهای حسنه، هدایت بندگان الهی را به مذهب حقی بر عهده گرفت که از بطن اسلامی، یعنی قرآن کریم و روایات مستند پیامبر اعظم (ص) جوشید و در مسیر تاریخ جریان یافت. این نوشتار، تلاشی است در جهت تبیین عقلانیت این باور بنیادین که امید است با عنیات الهی توانسته باشد گامی هر چند کوتاه در این مسیر برداشته باشد. از دیگر سو، از آن چه تاریخ ادیان و مذاهب تا کنون به ما نشان داده است، میتوان دریافت که پیروان هر دین و آیینی خود را اهل نجات دانسته و حتی فرق و مذاهب موجود در داخل هر یک از ادیان نیز طریقه خود را تنها طریقه نجات و سعادت معرفی کردهاند؛ بر همین اساس بحث از نجات بخشی در ادیان، و تفکر و تأمل درباره آن، از مباحث بنیادی و مهم، نزد متفکران و فیلسوفان دین بوده است. در همین راستا، به اعتقاد پیروان مذهب تشیع نیز، راه نجات و سعادت، منحصر در این مذهب میشود. شیعیان معتقدند طریق هدایت و صراط مستقیم و راهی که به بهشت منتهی میگردد، همان راهی است که آنان میپویند. اعتقاد حق، اعتقادی است که شیعیان از آن برخوردارند و کسانی که ولایت حضرت علی (ع) را نپذیرفته باشند، به بهشت سعادت راه نخواهند یافت. هرچند بیان تفصیلی آیات و روایاتی که از پیامبر گرامی اسلام (ص) در این باب وارد شده است، در این جا میسر نیست، اما اشاره به برخی از آنها به ویژه از کتابهای اهل تسنن لازم و مفید است. 1. جایگاه و منزلت امامت در تشیع بیش از سیصد حدیث در کتب اهل سنت وارد شده است که در همه آنها به امامت دوازده امام برای مسلمانان تصریح شده است. در برخی از آن روایات، نام دوازده امام آمده است و در برخی به اجمال و گذرا به آنها اشاره شده است. جوینی در «فرائد السمطین» حدیثی از سلیم بن قیس نقل میکند که: «در زمان خلافت عثمان، جماعتی از مهاجران و انصار، در مسجد مدینه در حال مذاکره و گفتوگو درباره فضایل یکدیگر بودند که علی (ع) را دیدم، ساکت و آرام نشسته است، آنها گفتند: یا علی سخنی بگو. علی (ع) شروع به سخن کرد تا رسید به اینجا که ای مردمان قریش و انصار شما را به خدا قسم، آیا میدانید آیه «یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم ...» (نساء: 59) در کجا و در شأن چه کسی نازل شد؟ و همین طور آیه «انما ولیکم الله و رسوله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون» (مائده: 55) و همچنین آیه و لم یتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنین ولیجة» (توبه: 16). خداوند عزوجل به پیامبرش امر کرد تا به مردمان، والیان و سرپرستان امر خودش را بشناساند و همان گونه که نماز و زکات و حج مردمان را به آنها تعلیم داد و تفسیر کرد، ولایت را نیز برای آنها بیان کند؛ برای همین مرا در روز غدیر خم به جانشینی خود منصوب کرد و فرمود: ای مردم! خداوند عزوجل مرا به رسالتی برگزید که سینهام از سنگینی آن تنگ شده بود و گمان کردم مردم مرا تکذیب میکنند، لذا پروردگارم مرا وعده داد. سپس پیامبر گرامی (ص) فرمود: آیا میدانید که خداوند عزوجل مولای من است و من مولی و سرپرست مؤمنانم و من از خود آنها به آنها نزدیکترم؟ مردمان همه گفتند: بله یا رسول الله، سپس پیامبر دست مرا گرفت و به مردمان گفت: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، هر کس من مولا و سرپرست اویم، پس علی مولای اوست. خداوندا یاری نما هر آن کس را که علی را یاری نموده و دشمن بدار هر آن کس را که علی را دشمن داشت. در اینجا بود که سلمان بلند شد و گفت: یا رسول الله ولایت علی چگونه است؟ حضرت فرمود: ولایت او مثل ولایت من است، هر آن کس که من به او از خودش نزدیکترم، پس علی نیز به او از خود او نزدیکتر است و اولویت دارد. پس آیه نازل شد که: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» (مائده: 3). سپس حضرت فرمود: خداوند به اینکه دینش را به اتمام برساند و نعمت را تمام کند و به رسالت من و بعد از من به ولایت علی رضایت دهد، بزرگتر است. مردمان گفتند: یا رسول الله آیا این آیات تنها در حق علی وارد شده است؟ حضرت فرمود: بله در حق علی و اوصیای من تا روز قیامت وارد شده است. آنگاه مردم گفتند: برای ما بیان کن که آنها چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: برادرم علی که وارث و وصی من است و ولی هر مؤمنی بعد از من اوست، سپس فرزندم حسن و پس از او حسین و نه نفر از اولاد حسین، قرآن با آنهاست و آنها با قرآن و این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا اینکه در حوض به یکدیگر میرسند» (جوینی، 1400، ق، ص 44) صاحب فرائد السمطین در حدیث دیگری از مجاهد از ابن عباس نقل میکند که: «فردی یهودی که به او نعثل میگفتند نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و گفت: ای محمد در دل من سؤالاتی است که اگر پاسخ آنها را بفرمایید، مسلمان خواهم شد. حضرت فرمود: سؤال کن. از جمله سؤالاتی که کرد، این بود که گفت: مرا از وصی خود خبر بده که چه کسی وصی توست؟ چراکه هیچ پیامبری بدون وصی نبود. وصی پیامبر ما موسای عمران، یوشع بن نون بود. حضرت فرمود: وصی من علی بن ابیطالب و بعد از آن دو فرزندش حسن و حسین و پس از آن نه امام از فرزندان حسین. گفتم یا محمد آنها را برای من نام ببر. حضرت فرمود: بعد از حسین، فرزندش علی و پس از درگذشت او فرزندش محمد و پس از او فرزندش صادق و پس از او فرزندش موسی و پس از موسی، فرزندش علی و پس از او فرزندش محمد و پس از محمد، فرزندش علی و پس از او فرزندش حسن و پس از حسن، فرزندش مهدی و اینان دوازده نفر هستند» (قندوزی، 1416 ق، ص 114). 2ـ 1. علی (ع) و عبور از پل صراط طبق حدیثی که ریاض، صواعق و اسعاف الراغبین نقل کردهاند، روزی ابوبکر و علی بن ابی طالب به یکدیگر رسیدند. ابوبکر به علی تبسمی کرد. علی (ع) گفت: چرا تبسم میکنی؟ ابوبکر گفت: از رسول خدا شنیدم که میگفت: عبور از صراط ممکن نیست، مگر برای کسی که علی جواز آن را بدهد (سید علی خان، [بی تا]، ج 2، ص 177/ ابن حجر، [بی تا]، ص 75). در حدیثی دیگر که در «فرائد السمطین» و «الریاض» آمده است، رسول خدا (ص) فرمود: هنگامی که خداوند اولین و آخرین را در روز قیامت جمع میکند و پل صراط را روی جهنم نصب میکند، احدی حق عبور از آن را ندارد، مگر کسی که با او برائتی که همراه با ولایت علی بن ابیطالب (ع) است، باشد (جوینی، 1400ق، ج 2، ص 172) 3ـ 1. علی (ع) و تقسیم بهشت و جهنم در احادیث متعددی از قول رسول خدا (ص) وارد شده است که فرمود علی، قسیم بهشت و جهنم است. از زمره آنها، حدیثی است که ابن حجر در «صواعق» نقل میکند که: پیامبر گرامی اسلام به علی (ع) فرمود: تو در روز قیامت قسیم جنت و ناری و به آتش میگویی این برای ما و این برایت تو (ابن حجر، [بی تا]، ص 75). در «الاصابه» آمده است که: علی (ع) در روز سقیفه به مردمان چنین فرمود: شما را به خدا قسم آیا بین شما کسی جز من بود که رسول خدا به او فرموده باشد: «انت قسیم الجنة و النار یوم القیامة» همه مردم گفتند به خدا قسم نه (همان). در حدیث دیگری اصبغ بن نباته میگوید: من نزد علی (ع) نشسته بودم که ابوالکوا آمد و از حضرت درباره این آیه سؤال کرد که: «و علی الاعراف رجال». پس حضرت فرمود: وای بر تو ای ابن الکوا، ما روز قیامت بین بهشت و جهنم مینشینیم و هر کس که ما را یاری کرده باشد، از سیمایش او را میشناسیم، پس داخل بهشت میکنیم و هر کس که نسبت به ما کینه و بغض داشته باشد، از سیمایش او را شناخته و داخل جهنم میکنیم (الحاکم الحسکانی الحنفی، 1411ق، ج 1، ص 263). 4ـ 1. علی (ع) و همراهی حق با او بر اساس روایاتی که فریقین (شیعه و سنی) از رسول خدا (ص) نقل کردهاند، علی با حق است و حق با علی و این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا آنگاه که در روز قیامت کنار حوض بر پیامبر وارد شوند: «علی مع الحق و الحق مع علی و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض یوم القیامة» (الخطیب بغدادی، 1422 ق، ج 14، ص 421). امام فخر رازی نیز در تفسیر خود حدیثی نقل میکند که بر اساس آن، هر کس در دین خود به علی بن ابیطالب اقتدا کند، راه هدایت را پیموده است؛ چراکه رسول خدا فرمود: «اللهم ادر الحق مع علی حیث دار» (فخر رازی، [بی تا]، ج 1، ص 205)؛ خداوندا علی به هر جانب که روی میگرداند، حق را بدان سو بدار. 5ـ 1. علی (ع) و یگانگیاش با رسول خدا (ص) در حدیث معروفی از پیامبر (ص) آمده است: «انت منی و انا منک» (محمد بن اسماعیل، [بی تا]، ج 5، ص 22): تو از من هستی و من از تو هستم. در «سنن» ابن ماجه نیز آمده است که حضرت فرمود: «علی منی و انا منه و لا یؤدی عنی الا علی» (ابن ماجه، [بی تا]، ج 1، ص 44): علی از من است و من از او. حق مرا به جز علی به جا نمیآورد. 6ـ 1. علی (ع) و رابطهاش با بهشت بر اساس روایات بسیاری، شیعیان حضرت، به بهشت خواهند رفت؛ از جمله شعبی از حضرت علی (ع) نقل کرده است که: رسول خدا (ص) به آن حضرت فرمود: «انت و شیعتک فی الجنة» (خطیب بغدادی، 1422 ق، ج 12، ص 289). همچنین خطیب بغدادی حدیثی در کتاب خود نقل میکند که: ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) فرمود: در شب معراج دیدم بر در بهشت نوشته شده بود: «لا اله الا الله محمد رسول الله علی حبیب الله والحسن والحسین صفوة الله فاطمة خیرة الله و علی باغضهم لعنة الله» (همان، ج 1؛ ص 259) قرطبی در «جامع احکام القرآن» حدیثی نقل میکند که: انس بن مالک میگوید: رسول خدا مرا به سوی اوبرزه اسلمی فرستاد و من گوش میکردم. آن حضرت به او میفرمود: ای ابوبرزه پروردگار عالمیان درباره علی بن ابیطالب با من عهد کرده است. آن گاه فرمود: علی علم هدایت، منار ایمان، امام پیروان من و نور هدایت برای کسانی است که مرا اطاعت کنند. ای ابوبرزه! علی بن ابیطالب فردای قیامت با من، در حوض من است و صاحب علم و لوای من است و در قیامت کلید گنجهای بهشت پروردگارم در دست من و اوست (قرطبی، [بی تا]، ج 18، ص 264). 7ـ 1. علی (ع) و باب علم نبوی منزلت علی (ع) به عنوان وارث علم پیامبر و باب علم او، حقیقتی است که از طریق اهل تسنن و تشیع در احادیث بسیار وارد شده است؛ از جمله طبق نقل «کنز العمال»، عامر بن وائله میگوید: علی (ع) خطبه میخواند و من آنجا بودم و شنیدم که در خطبهاش میگفت: از من سؤال کنید. سوگند به خدا هر چه سؤال کنید تا روز قیامت را خبر خواهم داد (المتقی، 1409 ق، ج 11، ص 207). هم چنین قرطبی درباره علم حضرت نقل میکند که: مجاهد از ابن عباس نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: «انا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب» (قرطبی، [بی تا]، ج 1، ص 35). 2. چرایی و چگونگی این اعتقاد این اعتقاد شیعی، موجب سؤالات بسیاری شده است. اولین سؤال این است که اگر چنین باشد، پس باید بپذیریم از انسانهای بسیاری که در این کره خاکی به سر میبرند، شمار اندکی از آنها وارد بهشت خواهند شد. مگر جمعیت شیعیان نسبت به مسلمانان چقدر است؟ به همان نسبت که جمعیت مسلمانان به غیر مسلمانان در اقلیت است، تعداد شیعیان نیز نسبت به مسلمانان بسیار اندک است و از این تعداد اندک نیز کسانی که در عمل، شایسته و نیک کردار باشند، طبعاً بسیار اندکاند. بر این مبنا، حکمت خداوند و رأفت و خیرخواهی او چه خواهد شد؟ مگر او رئوف بالعباد نیست؟ مگر او رحیم نیست؟ مگر او هادی و منجی انسانها نیست؟ آیا خداوند جز اندکی از شیعیان، همه آدمیان را به جهنم خواهم برد؟ آیا از چنین اعتقادی میتوان دفاع کرد یا خیر؟ عقلانیت این اعتقاد را چگونه میتوان تبیین کرد؟ آیا از قرآن کریم میتوان شواهدی بر درستی این اعتقاد ارایه داد و اساساً قرآن چنین اعتقادی را برمیتابد یا خیر؟ 3. اصول و مقدمات در راستای بررسی این سؤالات، طرح مبحث ذیل و ذکر مقدماتی چند ضروری به نظر میرسد. 1ـ 3. مقدمه اول: بر اساس روایات اسلامی، آدمیان از دو حجت برخوردارند: حجت باطن و حجت ظاهر. حجت باطن عقل آدمیان است و حجت ظاهر پیامبراناند: «ان لله علی الناس حجتین حجة ظاهرة و حجة باطنة فاما الظاهرة فالرسل والانبیاء و الائمة، و اما الباطنة فالعقول» (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 16) حجت ظاهر برای کمک و یاری به حجت باطن از طرف خداوند متعال آمده است. به یک معنای وسیع، حجت باطن را میتوان علاوه بر عقل، شامل وجدان و فطرت حقطلب و حقیقتجوی آدمیان نیز دانست. و هر آنجایی که حجت ظاهر در دسترس نباشد، آدمی را حجتی باطن به نام عقل، وجدان و فطرت است که همواره در دسترس اوست و بلکه همراه اوست: «فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله التی فطر الناس علیها» (روم: 30): پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن؛ این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده... 2ـ 3. مقدمه دوم: بر اساس قرآن کریم کسانی که در دنیا کور بودهاند، در قیامت هم کورند: «و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخرة عمی و اضل سبیلاً» (اسراء: 72). مراد از این کوری به طور مسلم کوری ظاهری نیست. در جای دیگر، قرآن کریم آیه را تفسیر کرده است: «و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکاً و نحشره یوم القیامة اعمی قال رب لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیراً قال کذلک اتتک ایاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسی» (طه: 124 ـ 126): عدهای در قیامت کور محشور میشوند. آن گاه از خداوند میپرسند که چرا آنان را کور محشور کرده است، در حالی که بینا بودهاند. خداوند نیز در پاسخ آنها خواهد گفت: علت کوری شما این بود که آیات ما در دنیا برای شما آمد، لکن شما آنها را فراموش کردید و اعتنایی به آن آیات نداشتهاید و لذا امروز فراموش شدهاید و چنین کور محشور گردیدهاید. علت کوری این دسته از آدمیان از نظر قرآن کریم خود آنها بودهاند. آنان در این جهان چشم حق بین خود را بستند و با استمرار این بستن به طور کلی از دیدن حق محروم شدند. در این جهانی که حق و باطل با یکدیگر در آمیخته است، این گروه جز باطل ندیدهاند و با تداوم این کار به طور کلی از دیدن حق، خود را محروم کردند. آنان نه تنها بر اساس وجدان و فطرت خود با حقایق عالم مواجه نشدند، بلکه این دو را آگاهانه و عمداً زیر پا نهادند؛ عقل و وجدانی که همه آدمیان چه مسلمان و چه غیرمسلمان، چه شیعه و چه سنی همگان از آن برخوردارند. 3ـ 3. مقدمه سوم: در سرای دنیا حق و باطل به هم آمیختهاند؛ نور و ظلمت هر دو وجود دارند؛ خیر و شر در کنار یکدیگر جلوه نمایی میکنند؛ عدهای دانسته به دنبال باطل میروند و عدهای پیرو حق میشوند؛ و اما بسیاری در تشخیص حق از باطل درمیمانند. از این عده کسانی توانایی وصول به حق را دارند که با کاهلی و سستی به دنبال حق نمیروند و اما گروهی دیگر اساساً به حق دسترسی ندارند و از توانایی وصول به حق محروماند. گروه دوم جاهلان مقصرند و گروه اول جاهلان قاصر. عقل سلیم آدمیان به طور مسلم از این گروه اخیر عذر نمیپذیرد؛ در حالی که برای گروه پیشین، یعنی جاهلان مقصر، عذری موجه دارد و خدای متعال نیز بیش از توانایی افراد از آنها بازخواست نخواهد کرد. 4ـ 3. مقدمه چهارم: پیروان حق لزوماً کسانی نیستند که از نظر اعتقادی و نظری نیز با استدلال و به طور روشن به حجت ظاهری دسترسی یافته باشند، بلکه اینان، بدون شناخت حجت ظاهری، بنا به دستورات حجت باطنی، یعنی عقل، وجدان و روح حقطلب خود، به دنبال حق رفته و بنا بر تشخیص عقل و وجدان خود هر جا حق را یافتهاند، به قدر میسور خود از آن تبعیت کردهاند؛ هرچند بر خلاف میل نفسانی و خواهش های شهوانی آنان بوده باشد و یا در این تشخص، راه به خطا برده باشند. این گروه شاید اکثریت آدمیان را تشکیل ندهند، اما تعداد آنها از نظر کمی و کیفی چه از نظر تعداد و چه از نظر عمق و شدت اعتقاد به حق، کم نیستند. 5ـ 3. مقدمه پنجم: پیروان حق، طیف گستردهای از آدمیان را تشکیل میدهند که از نظر عمق اعتقاد و پایبندی به آن نه تنها در یک سطح نیستند، بلکه چه بسا اختلاف آنها بسیار باشد؛ لذا در این باره نباید معتقد به صفر و یک باشیم، بلکه باید قایل به تشکیک و یا طیفی از معتقدان و پیروان به حق شد. 6ـ 3. مقدمه ششم: اعتقاد به زبان به تنهایی کافی نیست، بلکه زبان ترجمان قلب است و اعتقاد، یعنی عقد و گره قلبی به آن چه به آن معتقدیم. چه بسا بسیاری از کسانی که علیالظاهر به حجت ظاهری دست یافتهاند، اما در باطن و در عمل، اعتقاد چندانی به آن ندارند یا حتی در مقابل آن ایستاده و در باطن حق را زیر پا نهاده و با آن مبارزه کردهاند. 7ـ 3. مقدمه هفتم: رابطه دنیا و آخرت از نوع رابطهای اعتباری و قراردادی نیست. دنیا علت و آخرت معلول اعمال و کردار آدمیان در دنیاست: «و ان لیس للانسان الا ما سعی» (نجم: 39): برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست. این رابطه از نوع رابطهای واقعی و عینی است. صحنه آخرت، صحنه بروز و ظهور سعی و تلاش آدمی در دنیا و اصلاح اخلاق و اعمال در این سراست. خدای متعال بهشت را در آخرت نمیسازد و جهنم را پر از آتش برای آدمیان نمیکند، بلکه بهشت به دست آدمی در دنیا و جهنم با اعمال انسانها در این سرا شکل میگیرد؛ البته فضل و رحمت او و بخشش و آمرزش او نیز امری است در جای خود ثابت، اما این فضل و رحمت و بخشش و آمرزش نیز بر اساس عدالت و حکمت او در جایگاه خاص خود صورت میگیرد و بدون علت و بی تناسب نخواهد بود. «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات انا لا نضیع اجر من احسن عملاً» (کهف: 30): مسلماً کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادند، ما پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد. «و وجدوا ما عملوا حاضراً و لا یظلم ربک احداً» (کهف: 49): خداوند متعال بر بندگان ظلم نمیکند، بلکه آنان خود به نفس خویش ظلم کردهاند. «فرجعوا الی انفسهم فقالوا انکم انتم الظالمون» (انبیاء: 64): آنها به وجدان خویش بازگشتند و [به خود] گفتند حقا که شما ستمگرید. «ولاتحسبن الله غافلاً عما یعمل الظالمون» (ابراهیم: 42): گمان مبر که خدا، از آن چه ظالمان انجام میدهند، غافل است. بدی و زشتی عمل آدمیان است که در صحنه قیامت پیش چشمانشان آشکار میگردد: «و بدا لهم سیئات ما عملوا» (جاثیه: 33). بنابراین، این اصل قرآنی نیز تردیدناپذیر و تشکیکناشدنی خواهد بود که آخرت را عمل آدمیان در دنیا میسازد که «الدنیا مزرعة الاخرة». 8ـ 3. مقدمه هشتم: عدالت خداوند نیز اقتضا میکند کسانی که در دنیا اعمال نیکویی انجام دادهاند، در سرای دیگر نتیجه اعمال خود را ببنند. خدای عادل عملی بر خلاف عدالت به جای نمیآورد، هرچند آدمیان با برپایی ترازوی عدل الهی، طلبی از او نخواهند داشت؛ اما او چنان که خود وعده داده است، جزای نیکی و احسان را به نیکی و احسان میدهد و حتی بالاتر این که از فضل خود در ازای هر حسنه، ده حسنه پاسخ میدهد: «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها» (انعام: 160)؛ بنابراین، انسانی که سیرت و صورت خویش را نیک کرده و اعمالش را طیب و طاهر گردانیده است و به خدمت مردمان آستین همت بالا زده و پای ارادت به پیش نهاده است، پاسخی نیکو و بهشتی جاودان سزاوار اوست. 9ـ 3. مقدمه نهم: حکمت الاهی در جهان آفرینش اقتضا میکند آفریدهها به طور حداکثری با راه حق آشنا شوند و مسیر خداوندی را بشناسند، بر همین اساس، خداوند پیامبران بسیاری را فرستاد تا حجت را بر مردمان تمام کند. او علاوه بر ارسال رسل، آنان را از راهنمایی درونی برخوردار ساخت و نه تنها بر انسانها پیامبر فرستاد، بلکه بر هر ملت و قومی پیامبری همزبان آنها مبعوث کرد: «و لکل قوم هاد» (رعد: 7): و برای هر گروهی هدایت کنندهای است؛ چنان چه در نهج البلاغه میخوانیم: «لم یخل سبحانه خلقه من نبی مرسل و لا کتاب منزل» (نهج البلاغه، خطبه 1)؛ خدای سبحان هیچ گاه خلقش را بدون پیامبر و کتاب رها نکرد. و پیامبر آخرالزمان را نیز برای همه آدمیان فرستاد؛ چراکه خود فرمود: «و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیراً و نذیراً» (سبأ: 28): و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا بشارت دهی و بیم دهی. و او را رحمت عالمیان معرفی کرد؛ آنجا که فرمود: «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین» (انبیاء: 107): و ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم. اگر چنین است که تا حجت بر آدمیان تمام نگردد و پیام بر همگان ابلاغ نشود، ملاک و معیار سنجش و عمل در محکمه نخواهد بود، حکمت خداوندی به خودی خود اقتضا نمیکند که اکثر آدمیان دچار عذاب او گردند و در دوزخ ابدیاش گرفتار آیند؛ مگر بندگان از روی اراده و اختیار و آگاهی و علم این مسیر را خود برگزیده باشند: «و ما کان ربک مهلک القری حتی یبعث فی امها رسولاً» (قصص: 59): و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمیکرد تا اینکه در کانون آنها پیامبری مبعوث کند. و اما چنانچه بعد از ارسال و ابلاغ پیام، مردمان از مسیر حق گمراه گشتند و به بیراهه رفتند، تکلیفی بر پیامبران نیست؛ چراکه وظیفه آنها هدایت بالاجبار آدمیان نیست: «فان تولیتم فاعلموا انما علی رسولنا البلاغ المبین» (مائده: 92): و اگر روی بگردانید [مستحق مجازات خواهید بود و] بدانید بر پیامبر ما، جز ابلاغ آشکار چیز دیگری نیست [و این وظیفه را در برابر شما انجام داده است]. «فان تولیتم فانما علی رسولنا البلاغ المبین» (تغابن: 12)؛ و اگر روی گردان شوید، رسول ما جز ابلاغ آشکار وظیفهای ندارد. 10ـ 3. مقدمه دهم: بر اساس آیات و روایات در سرای دیگر، پرونده اعمال بسته میشود و نه پرونده اعتقادات و علم و آگاهی، بلکه اساساً صحنه قیامت، صحنه گشوده شدن حقایق و علم و آگاهی یافتن به حقیقت است. آیات بسیاری از قرآن کریم صحنه قیامت را صحنه تنبه و آگاهی یافتن به اعمال معرفی میکند نه اعتقادات؛ چراکه کسانی به دوزخ راه مییابند که در اینجا از روی اعتقاد به خداوند متعال عملی مخالف آن انجام داده باشند: «الی الله مرجعکم جمیعاً فینبئکم بما کنتم تعملون» (مائده: 105): بازگشت همه شما به سوی خداست؛ و شما را از آن چه عمل میکردید، آگاه میسازید. و اگر در آنجا سخن از درخواست بازگشت آدمیان پس از مشاهده مرگ و سکرات آن یا ورود به صحنه قیامت است ـ که خداوند آن بازگشت را نفی میکند و این درخواست را بیهوده میشمارد ـ نه به این خاطر است که آنان اگر بازگردند، اعتقادشان دگرگون میشود، بلکه سخن از این است که آنان اگر هم بازگردند، عملی غیر از آنچه میکردند، انجام نخواهند داد: «حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحاً فیما ترکت کلا انها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» (مؤمنون: 99 ـ 100): [آنها همچنان به راه غلط خود ادامه میدهند] تا زمانی که مرگ یکی از آنها فرا رسد، میگوید: پروردگار من! مرا باز گردانید، شاید در آنچه ترک کردم [و کوتاهی نمودم] عمل صالحی انجام دهم. [ولی به او میگویند:] چنین نیست! این سخنی است که او به زبان میگوید [و اگر باز گردد، کارش هم چون گذشته است]؛ و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند. آنچه در این آیه درخواست میشود، رجوع برای عمل است و نه برای اعتقاد؛ و دقیقاً همین خواسته است که رد میشود و به شدت تمام، پاسخ منفی میگیرد و دلیل رد آن نیز این است که: «انها کلمة هو قائلها» (مؤمنون؛ 100): این کلمهای است که آن فرد خاص (با خصوصیات و ویژگیهای نشان داده شده در دنیا) گوینده آن است؛ و گویا آیه میخواهد بگوید این چنین فردی با این ملکات و اخلاق و ویژگیهای اکتسابی در دار دنیا اگر دوباره نیز برگردد، اعمالش را تغییر نخواهد داد؛ چراکه اعمال علاوه بر وجود اعتقادات صحیح، از آن چنان ملکاتی برخوردار بوده است که اعمالی این چنین، یعنی دوزخی، از او بروز و ظهور یافته است و هم اکنون نیز اگر بازگردانیده شود، بر اساس همان ملکات اخلاقی عملی متناسب با همان ملکات از او بروز خواهد کرد. بنابراین، از آیات قرآن و روایات این مطلب برنمیآید که در قیامت اعتقاد از مردمانی که در دنیا مطابق با حق عمل کردهاند، پذیرفته نیست، بلکه از آن سوی این حقیقت کاملاً آشکار است که مردمان در صحنه قیامت به حقیقت دست مییابند و آن را باور میکنند. 4. تحقیق و بررسی 1ـ 4. حقجویی در دنیا، حق یابی در آخرت از اصولی که طی مقدمات پیشین ذکر گردید، این حقیقت آشکار میشود که آدمیان از عقل و وجدان و فطرت خداجو و حقیقتطلب برخوردارند و چنانچه چشم فطرت حقجوی خود را کور نکرده و چشمه جوشان عقل حقیقت بین خود را مسدود نکرده باشند، در صحنه قیامت بینا محشور خواهند شد. اینان در دنیا به دنبال حق بودهاند و مگر نه این بود که پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود: هر جا حق باشد، علی در آنجاست و این دعایی بود که پیامبر اسلام فرمود: «خداوندا علی به هر جانب روی میگرداند، حق را بدان سو بدار.» و به یقین دعای آن حضرت هیچ گاه از درگاه الاهی مردود نخواهد شد و مگر نه این است که علی، امام عدالتجویی، حقطلبی، زهد، اخلاص، اخلاق پسندیده، عشق الهی و تمامی اوصاف نیکوی انسانی است و دوستی علی، یعنی دوستی همه خوبیها و دشمنی او، یعنی دشمنی همه خوبیها؟ لذا پیامبر فرمود: «یا علی لا یحبک الا مؤمن و لا یبغضک الا منافق» (قندوزی، ق، ص 47). مگر نه این بود که ملاک نجات در قیامت اقرار زبانی نیست، بلکه آدمیان به هر میزان که خود را در دنیا با حق تطبیق داده باشند، به همان میزان اهل نجاتاند و اگر رابطه دنیا و آخرت از نوع رابطه حقیقی است و هر آنچه در اینجا کشاته شود در آخرت درویده میشود، پس هر آن کس که در این سرا به میزان قدرت تشخیص و توانایی و استعداد خدادادیاش مطابق با حق رفتار کرده باشد، در عقبی به همان میزان نتیجه حقجویی و حقیقتطلبی خود را بعینه مشاهده میکند، دقیقاً به همین دلیل است که بهشت دارای درجات است و جهنم نیز دارای درکات. همچنین از اصول پیشین آشکار شد که هر انسانی که به میزان قدرت و تواناییاش تلاش کرده باشد، خدای سبحان به فضل خود بر تلاش او میافزاید و حسناتش را افزون میکند. و اگر رحمت الاهی آشنایی حداکثری انسانها از حق را اقتضا میکند، این حکمت با اعطای حجت باطنی (هرچند به عنوان شروع و آغاز حقطلبی) تأمین شده است و کسانی که در دنیا مطابق حق رفتار کردهاند و در عین حال دست آنان در این سرا به ثمره درخت طوبای حقیقت نرسیده و میوه شیرین و گوارای آن را به علت عدم شناختش نچشیدهاند، در سرای قیامت ـکه پرونده اعمال بسته است و در عین حال راه اعتقاد و شناخت حقیقت باز استـ آنان که با چشم حقیقتبین وارد صحنه قیامت شدهاند، حقیقت را خواهند دید و بدان نیز ایمان خواهند آورد. آنان که در دنیا همواره دنبال حق بودهاند و چشم حقیقت بین خود را کور نکردهاند، در سرای دیگر با این چشم وارد محشر میشوند؛ چراکه در دنیا با ظلم، بیداد و گناه و معصیت و طغیان انس نگرفتهاند، بلکه به عدالت و درستی و صداقت و محبت و خدمت به خلق و انفاق و مدارا با مردمان راه پیمودهاند. اینان در دنیا حقیقتاً به دنبال علی حرکت کردهاند و در واقع شیعه علی بودهاند؛ هرچند در ظاهر علی را نشناخته باشند؛ اما در صحنه قیامت وقتی باطل به کنار میرود و پردهها از روی حق برداشته میشود، آفتاب حقیقت نمایان میگردد و حقیقتطلبان و حقپویان در دار دنیا بدان ایمان خواهند آورد؛ چراکه در آنجا جز حق چیزی نیست و اینان نیز چشم حق بین را از دنیا با خود به آخرت بردهاند. با داشتن این ابزار تکوینی و جداییناپذیر از روح و جان خود هر آنچه حق است، میبینند و نه تنها باور میکنند، بلکه آن را گمشده خود مییابند و در آغوش گرم خود میکشند. 2ـ 4. ولایت ظاهر، ولایت باطن اگر علی (ع) تقسیمکننده بهشت و جهنم است، این مسئله به این معناست که ولایت او ضامن نجات است و این ولایت در دنیا و آخرت حاکمیت تکوینی دارد. هرچند در دنیا کسانی به آن ولایت به ظاهر دست نیازیدهاند، اما در باطن بدان رسیدهاند. از سوی دیگر، کسانی که در این سرا علی را به اسم شناخته و حتی محبت او را نیز در ظاهر داشته باشند، اما در عمل به گونهای دیگر عمل کرده و اعمالی هم سنخ با ولایت علی (ع) و روش و منش آن حضرت نداشته باشند، اینان مؤمنان در ظاهرند و کافران در باطن؛ چراکه حق را در دنیا عملاً زیر پا نهادهاند و مسیری را پیمودهاند که بر خلاف مسیر ولایت علی (ع) بوده است و بدین گونه چشم حقیقتبین خود را کور کردهاند؛ چراکه در حقیقت، حجت باطن خود را نادیده گرفتهاند و فطرت حقبین خود را به فراموشی سپردهاند و به جای پذیرش هدایتهای عقل حقیقتبین، لبخند تمسخر بر آن زدهاند. بنابراین، در قیامت کور محشور خواهند شد؛ چرا که در آنجا هر چه هست، حق و حقیقت است و از آنجا که در این سرا نسبت به حقیقت کور بودهاند، در آن سرا نیز در زمره کوران خواهند بود. لذا، حقیقت را نخواهند دید و چون با علی مواج شوند، او را نخواهند شناخت و اقرار و اعتراف به او نخواهند کرد و بلکه منکرش خواهند شد و سرانجام از زمره شیعیان آن حضرت محسوب نخواهند شد؛ هرچند در دنیا از نظر اسمی علی را شناخته باشند و حتی او را دیده و با او نیز حشر و نشر داشته باشند؛ چراکه شیعه به کسی میگویند که در عمل پیرو بوده و پا جای پای دیگری گذاشته و مشایعت او کرده باشد؛ و چون اینان هیچ گاه در عمل علی را مشایعت نکردهاند و یاری او را ننمودهاند، لذا مشمول این دعای پیامبر اکرم (ص) که فرمود «اللهم وال من والاه» نخواهند شد، بلکه مشمول آن بخش نفرین حضرت میشوند که فرمود «و عاد من عاداه». اگر پیامبر اعظم (ص) فرمود «اللهم انصر من نصره و اخذل من خذله» دعای آن حضرت شامل نصرتکنندگان علی (ع) در عمل بود و از آنجا که اینان در زمره نصرت کنندگان علی (ع) در عمل نبودند، در صف شیعیان محشور نخواهند شد؛ و نصرت علی (ع)، یعنی نصرت حق و عدالت، کمک به مظلومان و دشمنی با ظالمان، یعنی خداجویی و حقیقتطلبی، کنار نهادن کینههای شخصی و تعصبات جاهلی، و خذلان عملی علی (ع)، یعنی ظلم و ستم، طغیان و عصیان، گناه و سرپیچی از حق، کفران و ناسپاسی خداوند؛ بنابراین، ملاک این دعای حضرت، ولایت در عمل و نصرت در واقع است و نه صرفاً در زبان و ظاهر؛ البته این همه، به معنای کنار نهادن حضرت در قبول ظاهری و زبانی نیست و اساساً نصرتکنندگان در عمل و حقجویان واقعی که از هوا و هوس گذشته باشند، هیچ گاه آن حضرت را پس از شناخت، منکر نخواهند شد؛ بلکه حتی در ظاهر و زبان نیز مرید و معتقد به او میشوند؛ چراکه او امام متقین و مولای نیوکاران و حقجویان است. بنابراین، کسانی که در دنیا شیعه اسمی و ظاهری علی (ع) نبودهاند، اما در عمل او را یاری کردهاند؛ یعنی در عمل جز در مسیر حقیقت، عدالت، دوستی و مهر حق، اخلاق نیکو و رعایت حقوق آدمیان و خدمت به خلق راهی نپوییدهاند، وقتی وارد سرای دیگر میشوند، حقایق بر آنان روشن میگردد و اینان در زمره شیعیان علی (ع) قرار خواهند گرفت و پس از ایمان به او به بهشت برین الاهی راه خواهند یافت؛ چراکه بهشت سراسر حق است و پیامبر اعظم (ص) نیز فرمود: «علی مع الحق و الحق مع علی»؛ بر این اساس، ملاک شیعه بودن به اسم نیست، بلکه در معناست. نام فروردین نیارد گل به باغ شب نگردد روشن از اسم چراغ تا قیامت زاهد ار می میکند تا ننوشد باده، مستی کی کند اساساً سخن از هلاکت حداکثری آدمیان و یا نجات حداکثری آنها نیست، بلکه ملاک هلاکت و نجات، پیروی از حقیقت در عمل و یا ترک آن در عمل است. 3ـ 4. نتوانستن یا نخواستن سؤال مهمی که در اینجا مطرح میشود، این است که جایگاه اعتقاد به امامت کجاست و کارآیی آن چیست؟ هرچند پاسخ این سؤال از میان مطالب نوشتار حاضر مشخص میگردد، اما طرح جداگانه و پاسخ مستقل بدان نیز ضروری است. ابتدا ذکر این نکته لازم و ضروری است که روی سخن در این نوشتار با کسانی است که نه تنها پیامبر را ندیدهاند، بلکه سخن آن حضرت را نیز نشنیدهاند. اینان به دو دسته تقسیم میشوند: یک دسته کسانی هستند که از دستیابی به حقیقت در دنیا محروم بودهاند، اما این محرومیت آنان نه از سر قصور و کوتاهی، بلکه از سر نادانی و عدم توانایی بوده است؛ و همین کسانی که در جهل مرکب به سر برده، از یک سوی به حقیقت دست نیافتهاند و از سوی دیگر نمیدانند که اعتقادات درست و غیر قابل انکاری وجود دارد که باید بدان گروید. دسته دیگر، کسانی هستند که در عین حال که بر اساس فطرت حقیقتجویی خود باید دنبال حقیقت باشند، به حقیقت دسترسی هم داشتهاند، اما خود از یک سو کمکاری کردهاند و کوتاهی و قصور ورزیدهاند یا احتمال میدادهاند که اعتقادات و باورهای درست و گزارههای مطابق با واقع در این عالم وجود دارد که باید به آنها ایمان آورد؛ اما با وجود این علم و آگاهی، در عمل چنین نکردند و به دنبال یافتن آن حقیقت نرفتند. لذا از این جرگه خارجاند؛ چراکه کوتاهی آنان بخشی از نقصان عمل و زیر پا نهادن عمدی حقیقت بوده است. 4ـ 4. بصیرت در دنیا، بصیرت در آخرت نکته دیگر اینکه هر چند آنانی که قاصر از حق بودهاند، در نهایت اهل نجاتاند، اما به یقین هیچ گاه نجات اینان از نظر مرتبه و مقام به جایگاه کسانی نخواهند رسید که در دار دنیا نیز حقیقت را در آغوش کشیدهاند و اعمال خود را مطابق با آن پی ریزی کردهاند. آنانی که علی را در دنیا یافتند و ایمان به آن حقیقت روشن و آفتاب عالمتاب آوردند، از سرچشمه فضایل و برکات وجودش در دنیا نیز نوشیدهاند. اینان عقل خود را از علم او و وجدان خود را از کمال اخلاقیاش و فطرت خود را از معرفت و زیبایی جمالش سرشار کردهاند؛ لذا از مرتبهای بس بلند و مقامی بس والا برخوردارند که تنها لفظی که برای آن میتوان به کار برد، همان است که قرآن کریم فرمود: اینان «خیر البریة»، یعنی بهترین خلق خدایند و پیامبر اعظم (ص) بارها فرمود: خیر البریة علی و شیعیان اویند. جابر ابن عبدالله انصاری نقل میکند که آیه «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» در شأن حضرت علی (ع) نازل گردید و این مطلب مشهور بود که هر گاه علی (ع) نزد اصحاب پیامبر میرفت، آنها میگفتند: «قد جاء خیر البریة» (جوینی، 1400 ق، ص 44). بر این مبنا، انسانهای پاکدامن، نیکوسرشت و نیککرداری که علی (ع) را در دنیا نشناختهاند، اولاً در صحنه قیامت به یقین او را خواهند شناخت؛ چراکه او ولی خداوند و منشأ فیض الاهی در عالم است و اینان به سرمنشأ فیضی که عمری از آن نوشیده بودند و با آن به کمال رسیده بودند، اما آن را نشناخته بودند، دست مییازند. ثانیاً از اینکه در دنیا قبل از او و یا بعد از او زیستهاند و توفیق شناخت عینیاش را نیافتهاند، حسرت بسیار خواهند خورد. آنچه در حدیث معراج و جریانات آن مکرر از پیامبر اعظم (ص) شنیده شد، گویای این حقیقت است که پیامبران قبل، پس از شناختن آن حضرت به او اقتدا کرده و او را امام خود قرار دادهاند. در «مجمع البحرین» آمده است که شبی اصحاب پیامبر در محضر آن بزرگوار نشسته بودند و به سخنان حضرتش گوش فرا داده بودند، آن حضرت با اشاره به جریان معراج فرمودند: در آن شب که مرا به سوی آسمانها و به معراج بردند، هنگامی که به آسمان سوم رسیدم، منبری برای من نصب کردند. من بر عرشه منبر قرار گرفتم و ابراهیم خلیل در پله پایین عرشه قرار گرفت و سایر پیامبران در پلههای پایینتر قرار گرفتند. در این هنگام علی (ع) ظاهر شد که بر مرکبی از نور، سوار بود و صورتش مانند ماه شب چهارده میدرخشید و جمعی چون ستارگان تابان گرداگرد او را فرا گرفته بودند. در این وقت ابراهیم خلیل به من گفت: این [اشاره به علی] کدام پیامبر بزرگ و یا فرشته والامقام است؟ گفتم: او نه پیامبر است و نه فرشته، بلکه برادرم و پسرعمویم و دامادم و وارث علمم علی بن ابیطالب است. پرسید: این گروهی که در اطراف او هستند کیاناند؟ گفتم: این گروه شیعیان علی بن ابیطالب هستند. ابراهیم علاقهمند شد که جزو شیعیان علی (ع)، باشد به خدا عرض کرد: پروردگارا مرا از شیعیان علی قرار بده! در این هنگام جبرئیل نازل شد و این آیه را خواند: «و ان من شیعته لابراهیم» (لاطریحی، 1362 ش، ماده شیع). البته روشن است که ظاهراً آیه، راجع به پیروی ابراهیم از حضرت نوح در موضوع توحید و مبارزه با بتپرستی است، اما بر اساس حدیث مذکور مانعی ندارد که تأویل آیه در پیروی ابراهیم خلیل الرحمان از حضرت علی (ع) نیز بوده باشد. 5. ولایت و مراتب کمال باطنی محققان و اهل عرفان را در این باره سخنی است بس ظریف و قابل تأویل و آن اینکه ولایت بر اساس اصول عقلی ـ فلسفی، از یک سو و آیات و روایات منقول از سوی دیگر، حقیقتی تکوینی در عالم وجود است که وصول به کمال وجودی در جهان جز از طریق آن مسیر ممکن نیست. هیچ انسانی به کمال نمیرسد مگر از چشمه جوشان «انسان کامل» ـکه فیض خداوندی ابتدا به او میرسدـ نوشیده باشد. عارفان و اصل و سوختهدلان بیقرار در هر آیین و مذهبی که باشند، جز با دستیابی به آن حقیقت که امری تکوینی است، به کمال نایل نمیشوند. هم چنین با استناد به حدیث شریف نبوی که پیامبر اعظم (ص) فرمود: «الشریعة اقوالی والریقة افعالی والحقیقة احوالی»، شریعت را مقتضای رسالت و طریقت را مقتضای نبوت و حقیقت را مقتضای ولایت دانستهاند. اتصال به حقیقت که احوال پیامبر و باطن نبوت است، ممکن نیست، مگر از طریق ولایت و اما ولایت عبارت از مشاهده ذات و صفات و افعال خداوند در مظاهر کمالات و تعینات ازلی و ابدی اوست که به یک حقیقت واحد، یعنی حقیقت انسان کامل برمیگردد که متصف به همه این کمالات است (آملی، 1367 ش، ص 346). در ثبوت و تحقق صراط ولایت که در آن انسان، مراتب کمال باطنی خود را طی کرده و در موقف قرب الاهی جایگزین میشود، تردیدی نیست؛ زیرا ظواهر اعمال دینی بدون یک واقعیت باطنی و زندگی معنوی قابل تصور نیست و دستگاه آفرینش که برای انسان ظواهر دینی را تهیه کرده و وی را به سوی آن دعوت کرده است، ضرورتاً این واقعیت باطنی را که نسبت به ظواهر دینی به منزله روح است، آماده خواهد ساخت؛ همچنین دلیلی که بر ثبوت و دوام نبوت در عالم انسانی دلالت کرده و سازمان دینی را به پا نگاه میدارد، دلالت بر ثبوت و دوام فعلیت سازمان ولایت میکند؛ همچنین چگونه تصورپذیر است که مرتبهای از مراتب توحید یا حکمی از احکام دین، امر زنده بالفعل داشته باشد، در حالی که واقعیت باطنیایی که در بر دارد، در وجود نباشد یا رابطه عالم انسانی با آن مرتبه مقطوع نبوده باشد (موسسه حکمت و فلسفه ایران، 1382 ش، ص 159). در لسان قرآن کسی که حامل درجات قرب و امیر قافله اهل ولایت بوده و رابطه انسانیت را با این واقعیت حفظ میکند، «امام» (سجده: 24/ انبیاء: 23) نامیده میشود. امام، یعنی کسی که از جانب حق سبحانه، برای پیشروی صراط ولایت، برگزیده شده است و زمام هدایت معنوی را در دست گرفته و انوار ولایت که بر قلوب بندگان حق میتابد، اشعه و خطوط نوری هستند از کانون نوری که پیش اوست و موهبتهای معنوی متفرقه، جویهایی هستند متصل به دریای بیکران که نزد ویاند. ولایت در عالم اسلام با خصایص و اوصافی مانند «عرض اعمال» (توبه: 106) بر امام و «شهادت در پیشگاه الاهی» (بقره: 143/ رعد: 43) معرفی میشود که بهخوبی گویای مقام و منزلت تکوینی امام است که باریابی به صراط مستقیم الاهی و کمال انسانی تنها از مسیر ولایت میسر خواهد بود. هانری کربن ـفیلسوف و شرقشناس فرانسویـ در کتاب «تاریخ فلسفه اسلامی» خود، پایان دور نبوت را آغاز دور جدیدی میداند که دور ولایت یا امامت است که تنها تشیع به این حقیقت دست یافته و بدان تصریح نموده است (کربن، 1373 ش، ص 42 ـ 43) و اساساً نسبت میان ولایت و رسالت نسبت میان باطن و ظاهر است. نتیجه شیعه نجاتبخشی را بر اساس قرآن و روایات مستند نبوی، منحصر در مذهب خود میداند. این اعتقاد از پشتوانههای عقلانی برخوردار بوده و از هر گونه تعصب و تحکم مبراست. شیعه هم تنها راه نجات را اعتقاد به امامت دوازده معصوم (ع) میداند و هم دایره نجات را منحصر در معتقدان ظاهری به این مذهب نمیداند، بلکه پیروان دیگر مذاهب اسلامی و حتی ادیان دیر را نیز از شمول نجات مستثنا نمیکند. برای اثبات گسترده نجات باید بین بیخبران قاصر و مقصر از یک سو و عاملان عامد به احکام عقل و فطرت از سوی دیگر تفکیک قایل شد. البته این نوشتار امتیاز کسانی را که در دنیا متصف به علم و عمل ـهر دوـ بودهاند، از کسانی که صرفاً در دنیا عامل بوده و در ظاهر به علم دست نیافتهاند، امتیازی کاملاً معقول و عادلانه میداند؛ بنابراین، هم معتقدان به امامت و عملکنندگان به مقتضای ولایت در دنیا از امتیاز علم و عمل خود برخوردارند و هم مستضعفان فکری و بیرون ماندگان از قلمرو باورهای شیعی مطلقاً محکوم به ضلالت و هلاکت نخواهند بود؛ لذا بر این مبنا هم حکمت الاهی از آفرینش گوناگون آدمیان و تنوع مذاهب و ادیان و هم صفت هدایتگری خداوند در انحصار راه حق در یک مذهب خاص، هر دو امری کاملاً عقلانی خواهند بود. ........................................................................................... منبع: فصلنامه تخصصی «شیعهشناسی»، شماره 18
فصلنامه تخصصی «شیعهشناسی»، شماره 18
عقلانیت نجات بخشی در مذهب شیعه
نظر خود را بنویسید!
در حال حاضر هیچ نظری برای این مقاله وجود ندارد.
برای درج نظر خود درباره
عقلانیت نجات بخشی در مذهب شیعه
فیلدهای زیر را پر کنید.
نظر شما
عنوان
این فیلد اجباریست.
امتیاز
-
1
2
3
4
5
این فیلد اجباریست.
نظر شما
این فیلد اجباریست.
اطلاعات شما(اختیاری)
نام شما
آدرس شما
پست الکترونیک
جستجو
این موضوعات را نیز بررسی کنید:
اجتماعی
جدیدترین ها در این موضوع
رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران
در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزشهای اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهمالسلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شدهاند با تلاشهای خود سعی بر بیارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
30 خرداد 1403, 15:48
تبیین و ضرورتشناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری
در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مسالهی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
30 خرداد 1403, 15:48
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری
در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
30 خرداد 1403, 15:48
دختر در آینه تعامل با پدر
یهود از پیامبری حضرت موسی علیهالسلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیهالسلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
30 خرداد 1403, 15:47
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل
با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
30 خرداد 1403, 15:47
پر بازدیدترین ها
اگر والدین به فرزندان ستم کنند فرزندان چطور برخورد کنند، بطوری که هم موجب ناراحتی آنها نشود و هم بتوانند آنها را امر به معروف و نهی از منکر کنند، و اگر نصیحت تأثیر نداشت چطور باید با آنها برخورد کرد؟
24 آبان 1393, 14:10
نسبت های چهارگانه (نسب اربع)
24 آبان 1393, 14:8
راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن
قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
11 دی 1396, 13:58
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران
این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نمودهاند.
4 تیر 1390, 0:0
نحوه های مختلف شـروع کلاس توسط مربی
در این بخش "شـروع ها" در جهت آموزش کلاسداری مطرح می شود.
4 خرداد 1394, 17:28
سایت های پژوهشکده باقرالعلوم
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان
پژوهه تبلیغ
Powered by
TayaCMS