تأمين امنيت فراگير در حوزه هاي سياست و اجتماع
مصطفی دلشاد تهرانی
بازشناسی حکومت اسلامی در نهج البلاغه
شناخت ویژگیها و اهداف حکومت اسلامی از مسائلی است که به خوبی وجه تمایز حکومت بر مبنای معیارهای وحیانی و ارزشی را با حکومتهای مبتنی بر تئوریهای بشری نشان میدهد در شماره اول این سلسله مقالات که از کتاب «حکومت حکمت» استاد مصطفی دلشاد تهرانی انتخاب شده، به غایت حکومت به معنای احقاق حق و ابطال باطل در جامعه و هم چنین یکی از اهداف حکومت یعنی عدالت و اهمیت آن اشاره شد. در این شماره به یکی دیگر از وظایف و اهداف حکومت یعنی تامین امنیت آن هم در همه حوزهها از جمله امنیت فرهنگی، اعتقادی، سیاسی و... پرداخته شده که تقدیم خوانندگان محترم میگردد.
امنیت
فراهم کردن امنیت در همه وجود آن از اهداف مهم حکومت است، از جمله: امنیت فردی، امنیت اجتماعی، امنیت سیاسی، امنیت فکری، امنیت معنوی، امنیت فرهنگی، امنیت اقتصادی، امنیت شغلی، امنیت قضایی و امنیت مرزی.
امیرمومنان علی(ع) از همان ابتدای به دست گرفتن حکومت به این امر مهم اهتمام کرد و مواضع روشن خود را در لزوم فراهم کردن امنیت در وجوه مختلف آن بیان نمود و در خطبهها و سخنان خود و مکتوبات سیاسی و عهدنامهها و فرامین حکومتی این هدف را مورد توجه جدی قرار داد و از بیعت تا شهادت در راه این مقصد استوار ایستاد. آن حضرت از همان ابتدای شکل گیری حکومت خود، اجازه نداد که بیعت با وی به کسی تحمیل شود و امنیت فردی و امنیت سیاسی مورد تجاوز قرار گیرد و حریم آزادی اندیشه شکسته شود و تحمیل سیاسی پا بگیرد و حکومت به تغلب و تسلط آلوده گردد. بیعت با امام(ع) آگاهانه و آزادانه صورت گرفت، چنانکه فرمود:
«لم تکن بیعتکم ایای فلته.»1
بیعت شما با من بیاندیشه و ناگهانی و بی تدبیر نبود.
امنیت سیاسی و اجتماعی
پس از بیعت همگانی با امیرمومنان علی(ع) چند نفر مخالفت کردند و بیعت ننمودند، و امام(ع) اجازه نداد یارانش متعرض آنان شوند یا آنان را تحت فشار قرار دهند و با زور از آنان بیعت بگیرند. حتی آزادی و امنیت آنان را تضمین نمود، چنانکه پس از ابا کردن سعدبن ابی وقاص از بیعت، حضرت فرمود که او را آزاد بگذارند؛ و نیز چون برخی خواستند عبدالله بن عمر را به خاطر سر باز زدنش از بیعت تحت فشار قرار دهند، امام(ع) اجازه نداد و فرمود من او را کفایت میکنم2.
خوارزمی حنفی آورده است که همه مردم و تمام انصار با علی(ع) بیعت کردند مگر چند نفر انگشت شمار، از جمله: حسان بن ثابت، کعب بن مالک، مسیلمه بن مخلد، ابوسعید خدری، محمدبن مسلمه، نعمان بن بشیر، زیدبن ثابت، رافع بن خدیج، فضاله بن عبید، کعب بن عجره و همه اینها عثمانی بودند. اما حسان بن ثابت شاعری بود عشرت طلب و حیلهگر که برایش مهم نبود که چه میکند، اما زیدبن ثابت کسی بود که از سوی عثمان مسئول بیت المال شده بود و هنگام محاصره عثمان هر چه خواست از بیت المال برد و او بهره شیطان بود و حرامخواری و چپاولگری را غنیمت شمرد. اما کعب بن مالک همان کسی بود که عثمان او را مامور جمع آوری صدقات مدینه کرد و او تا توانست از آن دزدید و مالی فراوان اندوخت. دیگر از کسانی که با علی(ع) بیعت نکردند، عبدالله بن سلام و صهیب بن سنان و مسلمه بن سلام و اسامه بن زید و قدامه بن مظعون و مغیره بن شعبه بودند.3
در حکومت امام(ع) هیچ یک از این مخالفان به صرف مخالفتشان تحت فشار قرار نگرفتند و امنیتشان تهدید نشد و از آزادی محروم نشدند، که بنیان حکومت امیرمومنان علی(ع) بر آزادی و دادگری بود.
امیرمومنان علی(ع) فراهم کردن امنیت همه جانبه را مقصدی اساسی میدانست که در سایه آن رشد و تعالی مردمان سامان مییابد، چنانکه فرموده است: خدایا! تو میدانی آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود، و نه به خاطر رسیدن به چیزی از بهرههای ناچیز دنیا، بلکه مقصد ما آن است که نشانههای دین تو را به جامعه بازگردانیم و اصلاح را در شهرهای تو آشکار نماییم، تا بندگان ستمدیدهات را امنیت فراهم آید و حدود اجرا نشده ات به اجرا در آید. 4
با ظهور نشانههای دین و دیانت و برپایی مرزهای شریعت، امنیت معنوی و فرهنگی و نیز دیگر امنیتها به درستی فراهم میشود. آنجا که مرزهای امنیت معنوی و فرهنگی سست و بی بنیاد است، سایر امنیتها نیز به شدت آسیب پذیر است. امیرمومنان(ع) اسلام را مایه امنیت اساسی معرفی کرده و فرموده است:
«الحمدلله الذی شرع الاسلام فسهل شرائعه لمن ورده، و اعز ارکانه علی من غالبه، فجعله امنا لمن علقه، و سلما لمن دخله».5
سپاس خدای را که راه اسلام را گشود و درآمدن به آبشخورهای آن را بر تشنگان آن آسان فرمود، و ارکان آن را استوار ساخت تا کسی را یارای چیرگی بر آن نباشد و آن را امنیتی قرار داد برای هر که در آن چنگ زند، و آن را مایه صلح و آرامش ساخت برای هر که بدان وارد شود.
البته باید در نظر داشت که وجوه مختلف امنیت، سخت با یکدیگر پیوند دارند و هریک بر دیگر وجوه بشدت تاثیر میگذارد، چنان که با آسیب دیدن امنیت اجتماعی و سیاسی، امنیت معنوی و فرهنگی، یا امنیت اقتصادی و شغلی و جز اینها آسیب میبیند و بالعکس. امیرمومنان(ع) در عهدنامه مالک اشتر، در این باره به مالک چنین یادآور شده است:
برای کسانی که به تو نیاز دارند، زمانی معین کن که در آن فارغ از هر کاری به آنان بپردازی. برای دیدار با ایشان به مجلسی عام بنشین، مجلسی که همگان در آن حاضر توانند شد، و در آن مجلس برابر خدایی که تو را آفریده فروتن باش و سپاهیان و یارانت را که نگهبانانند یا تو را پاسبانان، از آنان بازدار، تا سخنگویشان بی هراس و بی درماندگی در گفتار سخن خویش بگوید، که من از رسول خدا(ص) بارها شنیدم که میفرمود:
هرگز امتی را پاک و آراسته نخوانند که در آن امت بی آنکه بترسند و در گفتار در مانند، حق ناتوان را از توانا نستانند. 6
نفی خودکامگی و خود ویژه بینی حکام
امام علی(ع) در راه فراهم کردن امنیت اجتماعی و سیاسی هر نوع خودکامگی در عرصه حکومت را به زیر پاگذاشت و فضایی آکنده از امنیت را در مناسبات حکومتی عرضه داشت، چنانکه در ضمن خطبهای فرمود:
با من چنان که با جباران سخن میگویند، سخن مرانید، و چنان که با مستبدان، محافظه کاری میکنند از من کناره مجویید، و با ظاهرآرایی و به طور تصنعی برخورد نکنید و شنیدن حق را بر من سنگین مپندارید، و نمیخواهم مرا بزرگ انگارید، چه آن کس که شنیدن سخن حق بر او گران افتد و نمودن عدالت بر وی دشوار بود، کار به حق و عدالت بر او دشوارتر است. 7
امنیت روانی و رعایت حال مردم جامعه
امیرمومنان(ع) در پی آن بود که امنیتی فراگیر در جهت رشد و تعالی مردمان فراهم نماید و فرمانهای حکومتی آن حضرت در این باره مایه شگفتی است. امام(ع) در دستورالعملی به ماموران گرفتن زکات، نکاتی بیان فرموده که نشان دهنده دیدگاه امام(ع) درباره امنیت اقتصادی و مناسبات مربوط بدان است: برو با ترس از خدا، که یگانه است و بیهمتا. مسلمانی را مترسان! و اگر او را خوش نیاید، بر سر وی مران! و بیش از حق خدا از مال او مستان! چون به قبیله رسی، بر سر آب آنان فرود آی و به خانههایشان در میای! پس آهسته و آرام به سوی ایشان رو تا به میان آنان رسی و سلامشان کن و در درود گفتن کوتاهی مکن! سپس بگو: بندگان خدا، آیا خدا را در مالهای شما حقی است تا آن را به ولی او بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه! متعرض او مشو، و اگر کسی گفت: آری! با او برو، بی آنکه او را بترسانی یا بیمش دهی، یا بر او سختگیری یا کار را بر او سخت گردانی! آنچه از زر یا سیم به تو دهد، بگیر؛ و اگر او را گاو و گوسفند و شترهاست، بی رخصت او میان آن در مشو که بیشتر آن رمه، او راست؛ و چون به رمه رسیدی چونان کسی به میانشان مرو که بر رمه چیرگی دارد یا خواهد که آنها را بیازارد؛ و چارپایان را از جای مگریزان و مترسان، و با خداوند آن در گرفتن حق خدا بدرفتاری مکن! پس مال را دو بخش کن و خداوند مال را مخیر گردان و هر بخش را برگزید، بپذیر و بر او خرده مگیر. پس، مانده را دو بخش کن و او را مخیر گردان و هر بخش را که برداشت متعرض او مشو. پس پیوسته چنین کن تا آنچه از مال او باقی میآید، حق خدا را ادا کردن شاید. پس حق خدا را از او بگیر [ و اگر گمان زیان کند] و خواهد آنچه را قسمت شده به هم زند، بپذیر. 8
امنیت اقتصادی
این همه سفارش برای آن است که ایجاد امنیت هدفی اساسی در حکومت است و جز در سایه امنیتی همه جانبه و فراگیر نمی توان رشد و توسعه و تعالی فراهم نمود. امنیت اقتصادی نیز باید همه جانبه و فراگیر باشد، برای تولیدکنندگان، توزیع کنندگان، عرضه کنندگان، بازرگانان، خدمتگزاران، مصرف کنندگان و جز آنان، امیرمومنان علی(ع) دراین باره درعهد نامه مالک اشتر چنین فرموده است:
این بازرگانان مردمی آرامند و نمیستیزند و آشتی جویند و فتنهای نمیانگیزند. به کار آنان بنگر، چه در آنجا باشند که خود به سر میبری و یا در شهرهای دیگر. و با این همه بدان که میان بازرگانان بسیار کسانند که معاملتی بد دارند، بخیلند و در پیاحتکارند. سود خود را میکوشند و کالا را به هر بها که خواهند میفروشند، و این سودجویی و گرانفروشی زیانی است برای همگان، و عیب است بر والیان. پس بایدت از احتکار منع تمود که رسول خدا(ص) از آن منع فرمود و باید خرید و فروش آسان صورت پذیرد و با میزان عدل انجام گیرد. با نرخهای رایج بازار- نه به زیان فروشنده و نه خریدار، و آن که پس از منع تو دست به احتکار زند، او را کیفر ده و عبرت دیگران گردان، و در کیفر او اسراف روا مدان. 9
تامین جوانب امنیت در امر قضاوت
وجوه یاد شده از امنیت در سایه امنیت قضایی بدرستی تامین میشود. امام(ع) درباره فراهم کردن امنیت قضایی در عهدنامه مالک اشتر چنین رهنمود داده است: و برای داوری میان مردم خود آن را گزین که نزد تو برترین است. آن که کارها بر او دشوار نگردد و ستیز خصمان وی را به لجاجت نکشاند، و در خطا پایدار نبود و چون حق را شناخت در بازگشت بدان در نماند. و نفس او به طمع ننگرد، و تا رسیدن به حق، به اندک شناخت بسنده نکند، و در شبهتها درنگش از همه بیش باشد و حجت را بیش از همه به کار برد و از آمد و شد صاحبان دعوی کمتر به ستوه آید و در آشکار گشتن کارها شکیباتر باشد و چون حکم روشن باشد در داوری قاطع تر. آن کس که ستایش فراوان وی را به خودبینی نکشاند و خوشامدگویی او را برنیانگیزاند، و اینان اندکاند. پس داوری چنین کس را فراوان تیماردار و در بخشش بدو گشاده دستی به کار آر، چندان که نیاز وی به مردمان کم افتد؛ و رتبت او را نزد خود چندان بالابر که از نزدیکانت کسی درباره وی طمع نکند، و از گزند مردمان نزد تو ایمن ماند. دراین باره نیک بنگر که این دین در دست بدکاران گرفتار بود، که در آن از روی هوس میراندند و به نام دین دنیا را میخوردند.10
فراهم بودن امنیت در حکومت علی(ع) از چنان جایگاهی برخوردار بود که با دریده شدن مرزهای آن و سستی کوفیان در دفاع از حرمت مردمان، امام (ع) تا مرز مرگ پیش رفت، و اندوه شکسته شدن حریم امنیت مردمان، امام(ع) را شکسته نمود.
واکنش در برابر ظلم
پس از جنگ نهروان و فرونشستن فتنه مقدس مابان خوارج، امیرمومنان علی(ع) مردم را به نبرد با معاویه و قاسطین فراخواند، اما آنان سستی نمودند و کوتاهی ورزیدند. معاویه اوضاع را مغتنم شمرد و گروه ههایی غارتگر را به سوی مناطق مختلف تحت حکومت امام(ع) گسیل کرد تا به قتل و غارت بپردازند و با سرعت بگریزند و بدین ترتیب امنیت مناطق تحت حکومت امام(ع) را سلب نمایند و فرصت اقدامات اصلاحی را از امام بگیرند و مردم را درهراس قرار دهند و حکومت و جامعه را به انفعال بکشانند. دراین میان گروهی از قاسطین به سرکردگی سفیان بن عوف غامدی، به شهر «انبار» حمله کردند. فرمانده پادگان آنجا یعنی ابوحسان اشرس بن حسان بکری با عده ای اندک به مقابله برخاست، زیرا جمعی از ایستادگی و دفاع شانه خالی کردند. آن عده اندک مردانه پیکار کردند و همگی به شهادت رسیدند. نیروهای قاسطین وارد شهر شدند و غارت کردند و بسرعت گریختند. وقتی خبر این تجاوز به گوش امام(ع) رسید به منبر رفت و مردم را به حرکت فراخواند، اما جوابی نشنید. حضرت از منبر به زیر آمد و به طرف نخیله (میدان بسیج و سان لشکر کوفه) پیاده و غضبناک روان شد. سران و بزرگان کوفه آن حضرت را با اصرار برگرداندند. آنگاه امام(ع) هشت هزار نفر را به فرماندهی سعیدبن قیس همدانی به تعقیب غارتگران فرستاد، اما آنها به شام گریخته بودند و سعید بی نتیجه به کوفه بازگشت. دراین مدت امیرمومنان(ع) سخت اندوهگین بود و از شدت رنج شکسته شدن حرمت مردمان و امنیت ایشان و نیز از ناراحتی سستی کوفیان افسرده و رنجور بود، تا جایی که نتوانست ایستاده خطبه بخواند و خطبه مشهور «جهادیه» را نوشت و به دست سعد داد و فرمود برای مردم بخواند. در بخشی از این خطبه حساسیت امام(ع) درباره حرمت مردمان و مرتبت امنیت ایشان نزد آن حضرت چنین آمده است:
اکنون سربازان این مرد غامدی به انبار درآمده و حسان پسر حسان بکری را کشته و مرزبانان را از جایگاههای خویش راندهاند. شنیدهام مهاجم به خانههای مسلمانان، و کسانی که در پناه اسلامند درآمده، گردنبند و دستنبد و گوشواره و خلخال از گردن و دست و پای زنان به در میکرده است، در حالی که ستمدیدگان در برابر آن متجاوزان، جز زاری و رحمت خواستن سلاحی نداشتهاند. سپس غارتگران، پشتوارهها از مال مسلمانان بسته، نه کشتهای برجای نهاده و نه خسته، به شهر خود بازگشتهاند. اگر از این پس مرد مسلمانی از غم چنین حادثه بمیرد، چه جای ملامت است، که در دیده من شایسته چنین کرامت است.11
امنیت نظامی و انتظامی
امام(ع) حرمت و امنیت مردمان را چنین پاس میداشت که آن را از جان خود بالاتر میدانست.
امیرمومنان(ع) امنیت مرزها را نیز از امور اساسی معرفی کرده و درباره سپاهیان چنین فرموده است:
«فالجنود باذن الله، حصون الرعیه، و زین الولاه و عزالدین، و سبل الامن، و لیس تقوم الرعیه الابهم.»
پس سپاهیان به فرمان خدا، مردمان را دژهای استوارند، و والیان را زینت و وقار. دین به آنان ارجمند است، و راهها بدانان امن؛ و کار مردمان جز به سپاهیان قرار نگیرد.12
امیرمؤمنان علی(ع) امنیت را فقط برای مناطق تحت حکومت خود نمیخواست، بلکه به صلح جهانی میاندیشید و امنیت را برای همگان میخواست، چنانکه در عهدنامه مالک اشتر، به وی چنین نوشته است: و از صلحی که دشمن تو را بدان خواند، و رضای خدا در آن بود، روی متاب که صلح سربازان تو را آسایش رساند، و از اندوه هایت برهاند، و شهرهایت ایمن ماند. لیکن زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از صلح بپرهیز که بسا دشمن به نزدیکی گراید تا غفلتی یابد- و کمین خود بگشاید. پس دوراندیش شو، و به راه خوش گمانی مرو. و اگر با دشمنت پیمانی نهادی و در ذمه خود او را امان دادی به عهد خویش وفا کن و آنچه را بر ذمه داری ادا، و خود را چون سپری برابر پیمانت برپا، چه مردم بر هیچ چیز از واجبهای خدا چون بزرگ شمردن وفای به عهد سخت همداستان نباشد با همه هواهای گونهگون که دارند، و رایهای مخالف یکدیگر که در میان آرند. و مشرکان نیز جدا از مسلمانان وفای به عهد را میان خود لازم میشمرند، چه زیان پایان ناگوار پیمان شکنی را بردند. پس در آنچه به عهده گرفته ای خیانت مکن و پیمانی را که بستهای مشکن و دشمنت را که- در پیمان توست- مفریب که جز نادان بدبخت بر خدا دلیلی نکند. و خدا پیمان و زینهار خود را امانی قرار داده، و از در رحمت به بندگان رعایت آن را برعهده همگان نهاده، و چون حریمی استوارش ساخته تا در استواری آن بیارمند و رخت به پناه آن کشند. پس در پیمان نه خیانتی توان کرد، و نه فریبی داد، و نه مکری پیش آورد؛ و پیمانی مبند که آن را تاویلی توان کرد- یا رخنه ای در آن پدید آورد. و چون پیمانت استوار شد و عهدت برقرار- راه خیانت مپوی- و برای برهم زدنش خلاف معنی لفظ را مجوی، و مبادا سختی پیمانی که بر عهده ات فتاده و عهد خدا آن را برگردنت نهاده، سر بردارد و تو را- به ناحق- بر به هم زدن آن پیمان وا دارد، که شکیبایی کردنت در کار دشواری که گشایش آن را امیدواری، و پایان نیکویی اش را انتظار، بهتر از مکری است که از کیفر آن ترسانی، و این که خدا تو را چنان بازخواست کند که درخواست بخشش او را در دنیا و آخرت نتوانی. و پرهیز از خونها، و ریختن آن به ناروا، که چیزی چون ریختن خون به ناحق- آدمی را به کیفر نرساند، و گناه را بزرگ نگرداند، و نعمت را نبرد، و رشته عمر را نبرد؛ و خداوند سبحان روز رستاخیز نخستین داوری که میان بندگان کند، در خونهایی باشد که از یکدیگر ریخته اند. پس حکومت خود را با ریختن خونی به حرام نیرومند مکن که خون به حرام ریختن قدرت را به ناتوانی و سستی کشاند، بلکه دولت را از صاحب آن به دیگری بگرداند.13
پی نوشت ها:
1- نهج البلاغه، خطبه631
2- انساب الاشراف ج3 صص8-9
3- نماقب خوارزمی صص51-61
4- نهج البلاغه خطبه131
5- همان خطبه601
6- همان نامه35
7- همان خطبه612
8- همان نامه52
9- همان نامه35
10- همان نامه35
11- همان خطبه72
12- همان نامه35
13- همان نامه35