سياست، اسلام، حكومت
مسعود فولادفر
مبانی فکری و اهداف حکومت اسلامی
از دیدگاه اسلام حکومت و حاکمیت، تنها از آن خداست و دیگری حق ولایت و حکومت ندارد؛ زیرا انسان باید از کسی اطاعت کند که خالق اوست و هستی خود را از او دریافت کرده است و چون کسی جز خدا به انسان هستی نبخشیده و در بقا و ادامه هستی او موثر نیست، حق حکومت ندارد و پیروی از رای کسی بر دیگری لازم نیست و تنها خداست که تمام شئون انسان از او سرچشمه میگیرد و مالک حقیقی و «ولّی» واقعی است. پس پیروی از دستور غیر خداوند مشروط به این است که از طرف ذات اقدس ربوبی تعیین شده باشد. قرآن در این باره میفرمایند: وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ. (سوره آل عمران: آیه 189)و مالکیت و فرمانروایی آسمانها و زمین تنها از آن خداوند است و خدا بر هر چیزی قادر است.
لازمه مالک بودن خدا آن است که تدبیر امر جامعه تنها به دست او باشد و همه از او اطاعت کنند. و نیز میفرمایند: إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ اَمَرَ اَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیاهُ. (سوره یوسف: آیه 40)
حکم، جز از آن خدا نیست، دستور داده که جز او را نپرستید.
حاکمیت الهی:اکنون با روشن شدن دیدگاه اسلام درباره حکومت و اینکه این حق مخصوص خداست، به بررسی دلایل و اصولی میپردازیم که این اصل بر اساس آنها استوار شده است: علم بی نهایت: قانون زندگی اجتماعی بشر را هدفمندانه و بر مبنای حیات کامل و به صورت صحیح تامین میکند. هدف زیست جمعی نیز این است که انسانها هرچه بیشتر و بهتر به کمالات مادی و معنوی خود برسند. حال میگوییم قانون کارآمد و مشکل گشا، قانونی است که به تکامل مادی و معنوی تمام افراد جامعه کمک کند و همه ی ابعاد وجودی انسان را در بر گیرد. اگر قانونی برای قشری از جامعه مفید باشد و منافع گروه خاصی را تامین کند، ولی اقشار دیگر محروم بمانند- خواه اقلیت باشند و خواه اکثریت- چنین قانونی مطلوب نخواهد بود.
پس یکی از ویژگیهای قانون این است که باید برای منافع همه انسانهایی که در آن جامعه زندگی میکنند مفید و موثر باشد و به بهترین شکل، منافع آنها را تامین کند. ویژگی دیگر قانون مطلوب این است که نه تنها منافع مادی انسانها را تامین کند، بلکه زمینه رشد معنوی آنها را نیز فراهم آورد. در بینش اسلامی، انسان موجودی است با ابعاد مادی و روحی، جنبه اصلی وجود او همان بعد روحی او است و ماده و بدن وسیلهای برای تکامل بعد معنوی است.
قوانین اجتماعی انسان باید به گونه ای تدوین شود که منافع معنوی و تکامل روحی وی را نیز تامین کند یا دستکم به گونه ای باشد که منافاتی با تکامل معنوی و روحی او نداشته باشد. بنابراین، قانونگذار باید از علم بی نهایت به تمام مصالح فردی، اجتماعی، جسمی، روحی، مادی و معنوی انسان برخوردار باشد تا بتواند قانونی وضع کند که همه ابعاد وجودی انسان را شامل شود و این ویژگی تنها در خدای متعال وجود دارد. پس حق قانونگذاری برای زندگی بشر تنها از آن اوست. قرآن مجید میفرمایند: قُلِ اللّهُ یهْدِی لِلْحَقِّ اَفَمَن یهْدِی إِلَی الْحَقِّ اَحَقُّ اَن یتَّبَعَ اَمَّن لاَّ یهِدِّی إِلاَّ اَن یهْدَی(سوره یونس: آیه 35) بگو: «تنها خدا به حق هدایت میکند! آیا کسی که هدایت به سوی حق میکند برای پیروی شایستهتر است، یا آن کس که خود هدایت نمیشود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه میشود، چگونه داوری میکنید؟!
بنابراین، اوست که اصالتاً حق را میشناسد و بر تمام حقایق و مصالح و مفاسد احاطه دارد و هموست که نسبت به بندگان ولایت داشته، و آنها نیز به حکم بنده بودن موظفند که از او اطاعت کنند.
بینیازی مطلق: ویژگی دیگر قانونگذار و حاکم این است که باید از خودخواهی و گروه گرایی دور بوده، قانون را به گونه ای وضع کند که مطابق حق و عدالت باشد. توضیح اینکه: تنها عالم به مصالح و مفاسد بودن، برای وضع قانون کافی نیست؛ ممکن است کسی مصالح قانونی را هم خوب بداند، ولی گرایش های شخصی، خانوادگی یا گروهی او نگذارد قانون راآن طور که تشخیص میدهد، وضع کند. چنین فردی آن اصولی را به عنوان قانون وضع میکند که منافع خود یا گروهش را بیشتر تامین کند. انسانهای عادی خواه ناخواه تحت تاثیر تمایلات بوده و از پیروی هوی و هوس مصون نیستند، در حالی که خدای متعال هم به مصالح و مفاسد احاطه کامل دارد و هم در هیچ کاری نفع و ضرری برای او قابل تصور نیست. او بی نیاز مطلق است و از خواهش های نفسانی و رعایت منافع شخصی و گروهی مبرّاست: للَّهِ مَا فی السمَوَتِ وَ الاَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنی الحَْمِیدُ (سوره لقمان: آیه 26) هر چه در آسمانها و زمین است همه ملک خداست، و خداست که بی نیاز (و همه اوصافش) پسندیده است.
بنابراین، نفع و ضرری از رفتار مردم متوجه خدا نمی شود و وضع قانون، تحت تاثیر تمایلات فردی و گروهی واقع نمی گردد، بلکه آنچه مقتضای حق و عدالت است وضع میکند.
ربوبیت تکوینی و تشریعی: اصل دیگری که لزوم حاکمیت خداوند و ضرورت پیروی از او را به دنبال دارد، اعتقاد به «توحید در ربوبیت» است؛ زیرا یکی از شئون و مراتب توحید «ربوبیت مطلق خداوند» است؛ یعنی خداوند پرورش دهنده و تدبیر کننده تمام شئون موجودات هستی و از جمله انسان است و علاوه بر آفرینش آنها، اداره امور و رساندن هر موجود به کمال مطلوب خود را نیز بر عهده دارد. انسان موحّد علاوه بر اعتقاد به آفریدگار یکتا، »ربوبیت تکوینی« جهان را نیز تنها از آنِ او میداند. در باور او «ربوبیت تشریعی» نیز از آن خداوند است؛ یعنی باید فقط از خداوند متعال، بدون چون و چرا اطاعت کرده، تنها تسلیم او باشد و حق امر و نهی را مخصوص او بداند یا کسانی که از طرف او تعیین و دستورهای آنان به اذن او منتهی شود و گرنه کسی به طور مستقل حق امر و نهی به بندگان خدا را ندارد.
پس، از آنجا که خداوند«ربّ ِ جهان« است و پرورش جسم و جان انسان نیز به دست اوست، انسان نیز باید مانند تمامی موجودات در سراسر هستی، تنها مطیع خدا باشد و آیینی غیر از آیین الهی را نپذیرد و به حاکمیت و حکومت مطلق خداوند گردن نهد.
اهداف حکومت اسلامی: اهداف حکومت اسلامی با آرمانها و مقاصد عالی و رسالت نبوی به هم آمیخته و دو روی یک سکّه حساب میشود. بدین جهت در این مقاله نخست به اهداف بعثت رسول خدا(ص) اشاره میشود تا اهداف حکومت اسلامی نیز معلوم گردد.
تعلیم و تربیت: قرآن کریم،نخستین هدف بعثت پیامبر را تعلیم و تربیت افراد جوامع میداند: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الاُمِّیینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (سوره جمعه: آیه 2)
او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها بخواند و آنها را تزکیه کند و به آنان کتاب و حکمت آموزد، هرچند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند. مقصود از تعلیم در اینجا، آموزش و تبیین و تبلیغ احکام الهی و معارف دینی، نشر و گسترش آنها در جامعه و آشنا ساختن انسانها به وظایف و مسئولیتهای شرعی و تکالیف الهی، و معرفی حلال و حرام خداست. تربیت نیز بدین معناست که انسانها از جهت فکری و اخلاقی پرورش یافته، استعدادهای درونی آنها شکوفا گردد و در جهت رشد فضایل اخلاقی و کمالات انسانی و ارزشهای معنوی در جامعه تلاش شود، تا آنجا که انسانها به اخلاق نیکو خو گرفته و به آداب الهی آراسته گردند. این دو امر اساسی یعنی تعلیم و تزکیه جامعه انسانی از هدفهای بلند بعثت پیامبر(ص) و حکومت اسلامی محسوب میشود.
احیای عدالت: احیای عدالت در میان مردم از دیگر هدفهای بعثت است؛ بدین معنا که پیامبران با حاکمان ظالم و ستمگر در هر زمان مبارزه کرده، در احیای عدالت و احقاق حق مظلومان و ضعیفان میکوشیدند. روشن است که حکومت اسلامی نیز که عهده دار تحقق اهداف پیامبران و پیروی از آنان است، در این جهت گام بر دارد.
امیرالمومنین(ع) در آغاز حکومت خود، دلیل پذیرفتن آن مسئولیت بزرگ را گرفتن حق ستمدیده از ستمگر شمرده، و آن را پیمانی دانست که خداوند از دانشمندان گرفته است؛ و فرمود: سوگند به خدایی که دانه را شکافته و جانداران را آفریده، که اگر انبوه آن جماعت نمیبود، یا گرد آمدن یاران حجت را بر من تمام نمیکرد و خدا از عالمان پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمکاران و گرسنگی ستمکشان خاموشی نگزینند، افسار شتر خلافت را بر گردنش میافکندم و رهایش میکردم و در پایان با آن همان میکردم که در آغاز کرده بودم.(نهج البلاغه، خطبه3،ص52) هدف از تشکیل حکومت در اسلام تنها حکمرانی نیست، بلکه یکی از اهداف اصلی از آن رسیدگی به حقوق محرومان و دفاع از مظلومان است.
تامین استقلال و آزادی: بر داشتن بارهای گران و زنجیرهای اسارت که به وسیلهی حاکمان ستمگر پیشین بر دست و پای ملتها بسته شده و حذف قوانین دست و پاگیر و آداب و رسوم جاهلیت و رهانیدن ملت از هر قید و بند و سلطه ای که موجب ذلت و خواری آنهاست، رساندن آنان به اوج عزّت و شرف، و در یک کلام »تامین استقلال و آزادی« در سایه حاکمیت الهی، از دیگر هدفهای والای پیامبر اسلام و حکومت اسلامی است. قرآن کریم در معرفی پیامبر اسلام، و بیان اهداف و برنامههای او، میفرمایند: الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الاُمِّی الَّذِی یجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَ الإِنجِیلِ یاْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَ یحِلُّ لَهُمُ الطَّیبَاتِ وَ یحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبَائِثَ وَ یضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الاَغْلالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی اُنزِلَ مَعَهُ اُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (سوره اعراف: آیه 157)
آنان که از این رسول ، این پیامبر امّی که نامش را در تورات و انجیل، خود نوشته مییابند، پیروی میکنند آن که به نیکی فرمانشان میدهد و از ناشایست بازشان میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنها حلال می کند و چیزهای ناپاک را حرام و بار گرانشان را از دوششان بر میدارد و بند و زنجیرشان را میگشاید پس کسانی که به او ایمان آوردند و حرمتش را نگاه داشتند و یاریش کردند و از آن کتاب که بر او نازل کردهایم پیروی کردند، رستگارانند.
از آنچه تا کنون بیان شد، اهداف بلند حکومت اسلامی در ابعاد اساسی فرهنگی، حقوقی، اقتصادی و سیاسی روشن میگردد، زیرا حکومت اسلامی در بعد فرهنگی در پی نشر و گسترش فرهنگ و معارف اسلامی و تبلیغ و ترویج آن، و نیز تربیت افراد جامعه اسلامی بر اساس اصول، ارزشها و اخلاق اسلامی است، و در بعد حقوقی و اقتصادی به منظور اجرای قسط و تحقق عدالت در جامعه و مبارزه با ظلم و ستم و فقر و محرومیت و احقاق حقوق مظلومان و مستضعفان میکوشد و از نظر سیاسی نیز برای حفظ استقلال و آزادی جامعه اسلامی و از بردن هر نوع سلطه ی بیگانگان و زورمداران که موجب ذلّت و خواری مسلمانان باشد، تلاش می کند.