8 آبان 1389, 0:0
عقل گراي منتقد يا انقلابي عقل گرا
دكتر امیر نعمتی لیمائی
مهاتما (روح بزرگ) و باپو (پدر) لقبهای هندی ریزاندام و کوتاه قامتی است که از مردان شهیر روزگار معاصر است. موهنداس کرمچند گاندی، رهبر بزرگ و بانی استقلال هند که وجودش را اینک هالهای از اسطوره و تقدس فرا گرفته، از جمله دوستداران انسانیت و آزادگی است که یارا یافت تا راه حل هایی نوین برای خروج از کرانههای چندانتهای استبداد، استثمار و استعمار و ورود به دنیای زیبای اخلاق اجتماعی ابداع کند. گاندی که دانش آموخته رشته حقوق بود و با حقوق انسانی و اجتماعی آشنایی تام داشت با فراست و زیرکی افزون دریافته بود آنچه را کتابهای دانشگاهی به او آموزانده است هیچگاه نمیتوان به طور کامل در دنیای واقعی پیدا کرد. از این رو کمر همت بربست و تلاشی بی وقفه پیشه ساخت تا خواندههای خویش را با حقایق اجتماعی درآمیزد و روشهایی نوین و شیوههایی جدید برای دستیابی انسانها به حقوق حقه خویش بیابد. وی که اندیشهاش تحت تاثیر تفکر خردورزانی چون راسکین، تولستوی و ثورو شکل گرفته بود با پشتکاری شایان ستایش در جهت تکمیل نظریات آنان و همچنین کاربرد آن نظریهها در صحنه عمل گام برداشت و البته توانست نظریه ساتیاگراها یا مبارزه منفی، خویش را که ترکیبی از قانون عشق تولستوی، اندیشه سیاسی ـ اجتماعی راسکین و فرضیه مقاومت منفی ثورو بود چنان کاربردی نماید که پاسخی کارآمد به تجاوزات به حقوق مدنی و انسانی برشمرده شود و حتی تحسین سرسخت ترین دشمنانش را نیز برانگیزد.
اندیشه گاندی که به تعبیر رابیندرات تاگور، ادیب و دانشمند نامدار هندی، «در برابر هیچ شادی اختیار از کف نمی داد، اما همیشه برای شادی دیگران تلاش میکرد» مبتنی بر ستایش بهر ه گیری انسان از عقلانیت منتقدانه بود و البته تعریف عقلانیت منتقدانه از منظر او بسان کانت، فیلسوف نامدار آلمانی عبارت بود از آزمون پایدار فرضیات. بلاشک، او خردگرایی را میستود و خرافه پرستی را نکوهش میکرد. خردورزی در دیدگاه او واجد چنان مقامی بود که حتی به باور اندیشمندانی چون رومن رولان، مذهب او نیز دو ناظر داشت: یکی وجدان و آن دیگری عقل. در حقیقت، در همین خصوص بود که او همواره میگفت: «من از گردن نهادن به هرگونه تفسیری در صورت مغایرت با عقل، منطق و با روح اخلاق ابا دارم.» با تمام این اوصاف بایسته و شایسته است یاد شود عقل گرایی محض نیز از نظر گاندی امری ناستوده بود و آن را غیرعملی و غیرانسانی میپنداشت و در مدلل ساختن این گفتمان خویش بیان میکرد که عقل گرایان انسان هایی شایان ستایش به شمار میآیند، اما فلسفه عقلانی آنان نیز با دعوی قدرت مطلق میتواند به هیولایی نفرت آور تبدیل شود.در واقع، پیرو اعتقاد به چنین باوری بود که گاندی مذهب را نیز در کنار عقل عاملی برای سعادت بر میشمرد. گاندی به مذهب اکثریت افراد ملت خویش یعنی هندوئیسم مومن بود، اما نه بسان کاهنانی که تنها پایبند متون باشند و نه مانند جاهلان مقدس مآبی که چون و چرا نپذیرند و هر سنتی را کورکورانه قبول کنند. هیچ کس به شدت او تدین خرافی ملت هند و پایبندی آنان به الفاظ را محکوم نکرد. گواهی بر درستی این دعوی سخنان خود گاندی است که بارها گفت:«من از مذهب بت نمیسازم و هیچ عمل بدی را که در لوای نام مقدس او انجام بگیرد نمیبخشم. من حاضرم حتی کهنترین خدایان را چنانچه نتوانند عقل مرا مجاب کنند، نفی کنم.»با تمام این اوصاف، او احترام تمامی ادیان را هم امری ضروری و واجب میدانست. شاید بتوان گفت دین در باور او بیشتر با اخلاق در ارتباط بود تا با الهیات. او که از تحجر و تعصب دوری میجست در تبیین اعتقاد خویش میگفت: «من معتقد نیستم که جنبه الوهیت تنها از آن کتاب ودا[1] (کتاب مقدس هندوان) است، من ایمان دارم که تورات، انجیل، قرآن و اوستا نیز مانند ودا از جانب خدا نازل شده است.»
البته این اعتقاد گاندی تا اندازه ای مرتبط با اوضاع جامعه هندوستان نیز بود که اقوام و مذاهبی گوناگون را شامل میشد. آنچه هویدا مینماید او برای نیل به آرمان خویش فرونشاندن اختلافهای مذهبی و قومی را نیز مهممیپنداشت: «هندو، پارسی، مسیحی یا یهودی هر که باشیم اگر بخواهیم به صورت ملت یکپارچه زندگی کنیم باید نفع یکی نفع همه ما باشد، تنها ملاحظه این است که خواست هر یک از ما صحیح و عادلانه باشد.»
میتوان گفت ملکه ذهن و باور گاندی بر پایه پست نپنداشتن هیچ یک از ادیان و اقوام و همسان دانستن جایگاه همه مذاهب و تمام اقوام بود. او میان نژادها و باورداران به ادیان گوناگون قائل به هیچ گونه ارتباط اعلی و ادنی نبود و بدان باور و ایده بود که این گونه تقسیم بندیها فقط از نظر اشتغالات مختلف و وظایف و تکالیف است و هیچ گونه ترتیب، برتری و رجحانی در کار نیست. پیرو این اندیشه بود که او نظام کاستی و طبقاتی جامعه هند را مورد شماتت قرار داد. مساله پلیدها (طبقه مطرودین یا نجس ها) در نظر او ننگ مذهب هندو بود و در این باره میگفت: «ترجیح میدهم قطعه قطعه شوم ولی برادران خود را که از طبقات مطرود هستند نفی نکنم. مساله نجس و نجس بازی مقام هند را پایین آورده است.» اعتقاداتی چنین سبب شد گاندی گاهی به اقدامهایی دست یازد که پژواکی گسترده و انعکاسی عظیم در هند پدید آید. از جمله این کارها میتوان به حضور پذیرفتن زن و شوهری متعلق به طبقه نجسها از سوی وی در صومعه سابامارتی اشاره کرد.
گاندی که پنجه در پنجه استعمارگر پیر، انگلستان انداخته بود مساله زنان جامعه هند را نیز مورد مطالعه قرار میدهد و بدان نتیجه میرسد که وضع خفت بار زنان نیز از جمله دلایل ضعف و زبونی هندوستان است و بدین سبب با ندایی بلند فریاد سر داد که «تمام مردم هند را به منزله برادران و خواهران خود بدانیم. به همه باید احترام گذاشت. جنس لطیف جنس ضعیف نیست، بلکه به خاطر نیروی فداکاری و رنج کشیدن بی سر و صدا و تحمل تحقیر و به سبب ایمان و هوش خود از جنس مرد شریف تر است.»
خلاصه آن که در اندیشه او هرگز از جستجوی دانش و کندوکاو در علم نباید سرباز زد، هیچ گاه نباید از تقوا، عقل سلیم، عدالت، رفتار دور از خشونت و نزاکت دست برداشت و هرگز نباید اجازه داد نفرت و انزجار جایگزین مهر و محبت در جوامع انسانی شود.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان