ماهيت و عوامل انقلاب اسلامي (بخش پنجم)
استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری
عدالت خواهی و حفظ انقلاب
با توضیحاتی که تا اینجا داده شد، اگـر پذیرفتـه باشیـم که انقلاب ما، انقلابی ماهیتاً اسلامـی است ـ البته اسلامی به همان معنا که تشریح کردم، یعنی جامع تمام مفاهیم و ارزشها و هدفها، در قالب و شکل اسلامی ـ در این صورت این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند، به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد که حتما مسیر عدالتخواهی را برای همیشه ادامه بدهد، یعنی دولتهای آینده، واقعاً و عملاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکافهای طبقاتی اقدام کنند.
تبعیض ها را واقعاً از میان بردارند و برای برقراری یک جامعه توحیدی به مفهم اسلامی آن ـ نه با مفهومی که دیگران گفتهاند زیرا که تفاوت بین این دو از زمین تا آسمان است ـ تلاش کنند.
در دولت اسلامی نباید به هیچ وجه ظلم و اجحافی به کسی بشود. حتی اگر این فرد یک مجرم واجبالقتل باشد. اینجا باید از بعضی دوستان جوان گله بکنیم که در عین اینکه احساسات پاک آنها قابل تقدیر است؛ ولی گاهی با منطقی با قضایا برخورد میکنند که بیشتر با منطق احساس جور درمیآید تا با منطق اسلام. چند روز پیش به مناسبتی رفته بودم به نخستوزیری، شنیدم که پاسدارانی که آنجا بودند، از اعدامهای انقلابی گله میکردند و میگفتند: «این جانیها ارزش گلوله خوردن ندارند و باید آنها را زنده زنده به دریا انداخت!»
باید به این دوستان جوان تذکر داد که از نظر منطق اسلام حتی اگر کسی هزاران نفر را کشته باشد و مجازات صد بار اعدام هم برای او کم باشد، باز هم حقوقی دارد که آنها باید رعایت شوند. در این زمینهها ما بهترین سرمشقها را از مکتب علی(ع) میآموزیم. شما رفتار حضرت را با قاتلش ببینید. دنیایی از انسانیت و رأفت و محبت در آن وجود دارد. علی(ع) وقتی که در بستر افتاده بود، خویشاوندان خود ـ بنیعبدالمطلب ـ را جمع کرد و به آنها گفت:
«ای بنیعبدالمطلب، مبادا بعد از من در میان مسلمانان به انتقام خون من برخیزید و بگوئید علی کشته شد پس مسبب و محرک و کمک کار و همه و همه را باید به قتل رساند! من یک نفر بودم، ابنملجم هم یک ضربه بیشتر به من نزد. شما هم بیشتر از یک ضربه به او نزنید.»
و در تاریخ میخوانیم که در مدتی که ابنملجم در خانه حضرت اسیر بود، کوچکترین بدرفتاری نسبت به او نشد، حتی حضرت غذای خود را برای زندانی فرستاد و سفارش کرد که مبادا زندانی گرسنه بماند!
در مسیر عدالت اجتماعی
من تأکید میکنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد. اما نکته مهمی که باید به آن توجه داشت، این است که در این انقلاب اساس کار بر «اخوت اسلامی» باید بنا نهاده شود؛ یعنی آنچه را دیگران با خشونت و فشار تأمین میکنند، در این انقلاب با ملایمت و از روی میل و رضا و برادری انجام گیرد. از جمله ارکان انقلاب ما، اگر واقعاً ماهیت اسلامی دارد، معنویت است؛ یعنی مردم به حکم بلوغ روحی، به حکم عاطفه انسانی، و به حکم اخوت اسلامی، خود برای پر کردن شکافها و فاصلههای طبقاتی و اقتصادی پیشقدم میشوند.
این مکتبی است که پیشوایش علی(ع) میفرماید:
«هیهات ان یغلبنی هوای، و یقودنی جشعی الی تخیر الا طعمه و لعل بالحجاز و او الیمامه من لا طمع له فیالقرص و لا عهد له بالشبع او ابیت مبطانا و حولی بطون غرثی و اکباد حری»
«دور باد که هوس بر من پیروز گردد و آز آتشین مرا به نوشخواری کشاند، حالی که در حجاز و یمامه مردمی باشند که به گردهای نان امید نداشته و شکمی سیر به خود ندیده باشند! دور باد که من با شکمی انباشته و آماسیده از طعام روز را به شب آورم و در پیرامون من گرسنگان و جگرسوختگان باشند... » (نهجالبلاغه، نامه 45)
چنین شیوهای باید برای همه ما سرمشق باشد. باید روحیه فداکاری به خاطر دیگران در همه ما پیدا بشود. شما شاهد بودید که امام خمینی اخیراً بسیجی عمومی برای مسئله مسکن اعلام کردند. این بسیج به خاطر این است که امام میخواهد این انقلاب، اسلامی باقی بماند و همه هدفهایش را با شیوههای اسلامی به انجام برساند، نه اینکه به صرف استقرار رژیم جدید، کارها را با زور به پیش ببرد و عدالت اجتماعی را با زور پیاده کند. آن روزی که مردم ما با میل و علاقه و به حکم برادری اسلامی، امکانات خود را در جهت رفاه محرومان به کار انداختند، آن وقت است که انقلاب ما، راه مطمئن خود را پیدا کرده است.
انقلاب ما، آن هنگام انقلابی واقعی خواهد بود که خانوادهای حاضر نشود ایام عید برای فرزندان خود، لباس نو تهیه کند، مگر آنکه قبلاً مطمئن شده باشد خانوادههای فقرا دارای لباس نو هستند. باید در میان ما گفتة پیامبر(ص) مصداق عینی پیدا کند که فرمود: «مَثَل مؤمنین در محبتهای متقابل، مانند پیکری است که اگر یک عضو آن به درد آید، عضوهای دیگر آرام نمیگیرند و با التهاب و درد، عکسالعمل نشان میدهند.»
جامعه ما آن وقت یک جامعه اسلامی خواهد شد، که درد هر فرد تنها درد خودش نباشد، بلکه درد همه مسلمانها باشد. علی(ع) نمونه چنین مسلمانی است. او میفرماید:
«اقنع من نفسی بأن یقال هذا امیرالمؤمنین و لا اشارکهم فی مکارهالدهر»
آیا از خویشتن به این خرسند باشم که مرا امیرمؤمنان بنامند، اما در ناگواریهای مردم همنفس نباشم؟» (نهجالبلاغه، نامه 45)
امام میگوید: القاب و عناوین چه ارزشی دارد. مرد انقلابی اساساً پایبند القاب و عناوینش نیست. چقدر باید کوچک بود که به این لقبها دلخوش کرد و در سختیهای مردم شرکت نکرد!
امام حسن(ع) میگوید: در دوران کودکی، شبی بیدار ماندم و به نظاره مادرم زهرا که مشغول نماز شب بود مشغول شدم. متوجه شدم که مادرم در دعاهایش یکیک مسلمین را نام میبرد و آنها را دعا میکند، خواستم بدانم که درباره خودش چگونه دعا میکند؟ اما با کمال تعجب دیدم که برای خود دعا نکرد. فردا از او سؤال کردم «چرا برای همه دعا کردی، ولی برای خودت دعا نکردی؟» فرمود: «یا بُنی، الجار ثم الدّار: پسرم، اول همسایه، بعد خودت.»
و یا در جای دیگر میبینیم که حضرت زهرا، در شب عروسی خود، تنها پیراهنی را که به عنوان لباس عروسی با خود به خانه شوهرش میبرده، به زن فقیری که از او طلب کمک کرده بود، هدیه میکند. روحیه انقلابی و اخلاق اسلامی، این گونه است. و انقلاب ما، آن وقت به ثمر خواهد رسید که خود را برای چنین ایثارهایی آماده کنیم و با شوق به آن تن دهیم. این چنین عدلی، باید برای همه ما سرمشق باشد. بیتردید وجود این ارزشهاست که مکتب ما را در طول 1400سال حفظ کرده و آن را شاداب و با طراوت نگاه داشته است.
از آنجا که ماهیت این انقلاب، ماهیتی عدالتخواهانه بوده است، وظیفه حتمی همگی ما این است که به آزادیها به معنای واقعی کلمه احترام بگذاریم؛ زیرا اگر بنا بشود حکومت جمهوری اسلامی، زمینه اختناق را به وجود بیاورد، قطعاً شکست خواهد خورد.
دین آزادی
اسلام دین آزادی است؛ دینی که مروج آزادی برای همه افراد جامعه است. در سوره دهر میخوانیم: «انا هدیناه السبیل إمّا شاکراً و إما کفورا» (دهر، آیه3) و یا در سوره کهف: «فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر» (سوره کهف ـ آیه 29)
اسلام میگوید دینداری اگر از روی اجبار باشد، دیگر دینداری نیست. میتوان مردم را مجبور کرد که چیزی نگویند و کاری نکنند، اما نمیتوان مردم را مجبور کرد که این گونه یا آن گونه فکر کنند. اعتقاد باید از روی دلیل و منطق باشد. البته مسائل مربوط به امر به معروف و نهی از منکر با شرایط خود در جای خود محفوظند در این گونه مسائل اصل بر ارشاد است نه بر اجبار.
البته هر کس میباید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد. اتفاقاً تجربههای گذشته نشان داده است که هر وقت جامعه از یک نوع آزادی فکری ـ ولو از روی سوءنیت ـ برخوردار بوده است، این امر به ضرر اسلام تمام نشده، بلکه در نهایت به سود اسلام بوده است. اگر در جامعه ما، محیط آزاد برخورد آراء و عقاید به وجود بیاید، به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرفهایشان را مطرح کنند، و ما هم در مقابل، آرا و نظریات خودمان را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هر چه بیشتر رشد میکند.