مباني انقلاب اسلامي از منظر قرآن
علی مهدوی
سیاست در عین دیانت
«فلاو ربک لایومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما؛
پس چنین نیست، سوگند به پروردگارت که ایمان نمی آورند مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است داور گردانند و سپس از حکمی که کرده ای در دلهایشان هیچ احساس ناراحتی نکنند و کاملاتسلیم باشند»(نساء/65).
دین اسلام صرفا یک سلسله امور عبادی و فردی نیست، بلکه جامعیت اسلام در مقام آیینی که هیچ یک از امور فردی و جزئی و جمعی و کلی مرتبط با هدایت و صلاح انسان را فرو گذار نکرده است، اقتضا میکند مسئله مهمی چون حکومت را که هدایت نهایی بشر و مسائل زندگی او بدان وابسته است بی پاسخ نگذارد. از این رو قرآن کریم هم بر اصل حکومت تاکید دارد و هم بر نوع حاکمیت و در آیات متعددی ایجاد قانون و حاکمیت مطلق را از آنِ خداوند میداند: «ان الحکم الالله».
در آیات دیگری مشروعیت حکومتهای خودکامه را رد میکند:
«یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به».
در برخی از آیات نیز به رویارویی با حکومت طاغوت دستور میدهد: «اذهب الی فرعون انه طغی».
قرآن کریم پیامبران الهی را شایسته حکومت و ولایت میداند و نهایتاً امر حاکمیت و رهبری را به رسول خدا و صاحبان امر ولایت که جانشینان آن حضرت اند، میسپارد و مومنان را به پیروی از آنها ملزم میکند:
«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم».
بنابراین رسول خدا (ص) و جانشینان آن حضرت دارای سه نشان بودند: یکی اینکه امام و پیشوا و مرجع دینی مردم هستند، از این رو سخن و عملشان حجت است:
«و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا؛
و آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید و از آنچه نهی کرده خودداری کنید»(حشر/7). دیگر اینکه ولایت قضائی داشتند، یعنی حکمشان در اختلافات حقوقی و مخاصمات فصل الخطاب بوده است (آیه صدر بحث).
همچنین دارای ولایت سیاسی و اجتماعی هستند، یعنی سیاستگذار و مدیر جامعه و ولی امر مسلمین بوده اند:
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون؛
سرپرست و ولی شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند، همانها که نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند»(مائده/55).
علاوه بر این، آیات ولایت و قضاوت، جهاد و شهادت، مبارزه با کفر و طاغوت و نفی سلطه پذیری، امر به معروف و نهی از منکر، حدود الهی و سیاستهای اقتصادی نیز بیانگر جدا نبودن دین از سیاست اند. احکام اقتصادی مانند بیع و اجاره، خمس و زکات، انفال و خراج و ...؛ مسائل اجتماعی از قبیل حکومت و قضاوت؛ مسائل کیفری مانند حدود، از قبیل حد زنا، حد محارب، حد سارق و قصاص و دیات و تعزیرات و برنامههای نظامی و دفاعی و جهاد و شهادت در راه خدا و امور حقوقی از قبیل نکاح و طلاق و وصیت و ارث و وقف و مانند آن، که انتظار میرود دین درباره همه این امور برنامه داشته باشد و حیات انسانی وابسته به ساماندهی آنهاست، بدون قانون و بدون تعیین مجری مقدور نیست. بنابراین در دین اسلام، سیاست جدای از دیانت نیست و بسیاری از احکام عبادی در بستر حکومت و سیاست مجال تحقق مییابند.
امام خمینی (ره) در بخشی از وصیت نامه سیاسی الهی خود با تبیین توطئه مهم استعمارگران برای جوامع اسلامی که طرح مسئله نادرست دوری دین از سیاست و حکومت است، میفرمایند: «و اما طایفه دوم که نقشه مودیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدا میدانند، باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسول الله (ص) آن قدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند بلکه بسیاری از احکام عبادی اسلام، عبادی سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده است».
مقام معظم رهبری نیز در بیانات خویش فرمودند: «این اسلام آمریکایی است که مردم را به دوری از سیاست و فهم و بحث و عمل سیاسی میخواند ولی اسلام ناب محمدی(ص) سیاست را بخشی از دین و غیر قابل جدایی از آن میداندو همه مسلمین را به درک و عمل سیاسی دعوت میکند و این چیزی است که ملتهای مسلمان باید همواره از امام فقید خود و زبان گویای اسلام به یاد داشته باشند»