غرور ؛ آفت علم
پرداختن به آفتها و لغزشهایی که در راه تحصیل علم وجود دارد به اندازه بیان عوامل تقویت کننده آن، بلکه بیشتر از آن اهمیت دارد.
غرور ؛ آفت علم
نویسنده: رضا جاودان
امیرالمومنین علی(ع) در وصیت خویش به امام مجتبی(ع) میفرماید: «ثم فزعتک بانواع الجهالات لئلاتعد نفسک عالما فان العالم من عرف ان ما یعلم فیما لایعلم قلیل فعدّ نفسه بذلک جاهلا؛ پس تو را به انواع جهالت و نادانی سرزنش نمودم تا خود را عالم مپنداری عالم کسی است که بفهمد آنچه میداند در برابر آنچه نمی داند اندک است از این رو خود را جاهل میشمارد.
پرداختن به آفتها و لغزشهایی که در راه تحصیل علم وجود دارد به اندازه بیان عوامل تقویت کننده آن، بلکه بیشتر از آن اهمیت دارد. از این روی حضرت علی(ع) مطالبی را در این مورد ذکر میفرمایند که در واقع یک دوره فشرده آداب تعلیم و تربیت را در بر دارد و از قواعدی سخن میگویند که هر شخص بصیر و آگاه که در صدد تحصیل علم میباشد باید به آنها ملتزم و پایبند گردد وگرنه از تحصیل خود طرفی نخواهد بست.
حضرت علی(ع) به عنوان اولین هشدار، اصرار دارند که محور همه آفت هایی که علم و عالم را تهدید میکند، غرور است. البته همه آفات منحصر در این یک آفت نیست ولی میشود گفت که محور اصلی و اساسی تمام آنها همان غرور است. انسان جاهل در مقابل هر مطلبی که نمی داند، جز یک سئوال هیچ ندارد و این دارایی عین نداری است و او به جهل خود آگاه است.
این حالت به او اجازه نمی دهد تا به خود ببالد و خود را برتر بداند بلکه چون میفهمد کمبودهایی دارد که باید مرتفع گردد تواضع مینماید تا کمبود ذهنی خود را مرتفع سازد. حالت نداری هرگز سبب بروز آفتی نمیگردد؛ مثلاموجب غرور نمیشود. هرگز کسی به جهل خود افتخار نمیکند و نمیتواند بگوید چون نمی دانم پس خیلی مهم و والامقام هستم. در این حالت، آفتی به نام غرور برای وی وجود ندارد. تا زمانی که تنها دارای جهل بسیط است غرور، معنا و مفهوم ندارد. ولی وقتی یک مقدار از مجهولاتش به معلوم تبدیل شد و مقداری دانش تحصیل کردو علمی به دست آورد، آن وقت در معرض آفت غرور واقع میشود چون میپندارد واقعا چیزی میداند و این پندار رهزن او گشته و سنگ بنای انحراف گزارده شده و بذر آفت غرس میشود.
یکی از عوامل غرور حبّ نفس است که باعث میشود انسان همیشه خوبی های خود را ببیند ولی عیب هایش را نبیند. همین عامل در مورد تحصیل علم این گونه تبیین میگردد که تاکنون معلوماتی نداشت و میدانست که دست او خالی است و هنری ندارد. اما وقتی که چند کلمه از معلومات مختلف را یاد گرفت این دانسته ها در نظرش بزرگ مینماید و میپندارد تمام آنچه باید بداند یاد گرفته است. لذا مجهولات خود را فراموش میکند و اصلا به جهالت خود توجه نمی کند و از آن غفلت میورزد. در واقع خودخواهی و خودپسندی مانع میشود تا ببیند که چه چیزهایی را نمی داند. وقتی داشتن و دانستن یک چیز اندک در نظرش انبوه جلوه نماید و تصور کند که امور مهم و فراوانی را میداند و مالک است، راه نیل به تمام مراحل بعدی ترقی و تکامل را به روی خود میبندد چون میپندارد همه چیز را میداند و همه را به دست آورده و چیزی باقی نمانده است تا در پی آن باشد در حالی که نمی داند چه چیزهایی را باید بداند و نمی داند چه چیزهایی را باید به دست آورد که هنوز به دست نیاورده است.
متاسفانه من دچار غرور علمی شده بودم و این مطلب رو که خوندم خیلی برام سودمند بود