3 مرداد 1395, 19:45
آرامش و قوت قلب از ديرباز يكي از گمشدههاي بشر بوده است. به گونهاي كه ميتوان گفت بيشتر كارهايي كه انسانها انجام ميدهند، براي رسيدن به همين خواسته است. آنچه ميتواند انسان را از نگرانيها و تشويشها برهاند، ياد خداي بزرگ و تواناست. پناه بردن به خداي مهرباني كه همواره كفالت بندگان خود را بر عهده دارد، و اتكا كردن به قدرتي كه سرآمد همه قدرتهاست، به انسان چنان قوت قلبي عطا ميكند كه در برابر هيچ مشكلي احساس ضعف و شكستگي نخواهد كرد. براي پي بردن به قدرت الهي ميتوان به نشانه و تحقق وعدههايي كه از جانب او در حق پيامبران و مومنان انجام شده، مراجعه كرد. مشاهده و تفكر در اين زمينه، موجب فزوني ايمان و اطمينان قلب ميشود. احساس امنيت و آرامش در دين اسلام در سطحي گستردهتر مورد توجه قرار گرفته و بخش وسيعي از آموزههاي اين دين مقدس به آن اختصاص يافته است، اسلام به راهكارهاي رواني و رفتاري فراواني براي دستيابي به اين نياز اصيل بشري پرداخته است. «... قُلْ إِنّالله يضِلُّ من يشاء و يهْدِي إِليهِ منْ أناب. الّذِين آمنُواْ و تطْمئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِالله ألا بِذِكْرِالله تطْمئِنُّ الْقُلُوبُ»«... بگو خداوند هر كس را كه بخواهد گمراه و هر كس كه باز گردد بهسوي خويش هدايت ميكند.
آنها كساني هستند كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا مطمئن (آرام) است. آگاه باشيد تنها با ياد خدا دلها آرامش مييابد.» آرامشي كه در اين آيه بدان توجه شده است، آرامش در برابر عوامل مادي است كه غالب مردم را نگران ميكند ولي مسلماً افراد با ايمان در برابر مسئوليتهاي خويش نميتوانند نگران نباشند، و نگرانيهاي ويرانگر در آنها وجود ندارد اما نگراني سازنده كه انسان را به انجام وظيفه در برابر خدا و خلق و فعاليتهاي مثبت زندگي وا ميدارد در وجود آنهاست و بايد هم باشد. (منظور از خوف خدا نيز همين است) . منظور از ذكر خدا تنها نام او را بر زبان آوردن و مكرر تسبيح و تهليل و تكبير گفتن نيست بلكه منظور آيه اين است كه با تمام قلب متوجه او و عظمتش و علم و آگاهيش و حاضر و ناظر بودنش شود. هر نعمتي از جانب خداي سبحان نازل ميشود اما نقمتها و عذابها و ناراحتيها، هر چه باشد، چيزي نيست كه از ناحيه او نازل شده باشد و آن عبارت است از افاضه نكردن خدا و خودداري او از رساندن نعمت و نزول رحمت. وقتي مسلم شد كه هيچ شري از ناحيه خدا نازل نميشود و ترس هم هميشه از شري است كه ممكن است پيش آيد نتيجه ميگيريم حقيقت ترس از خدا همانا ترس آدمي از اعمال زشت خويش است كه باعث ميشود خداوند از انزال رحمت و خير خود خودداري نمايد. بنابراين هر وقت دل انسان به ياد خدا بيفتد نخستين اثري كه از خود نشان ميدهد اين است كه متوجه گناهان خويش گشته و متاثر شود، دومين اثرش اين است كه متوجه پروردگارش شود كه هدف نهايي فطرت اوست در نتيجه خاطرش سكون يافته و بهياد او آرامش مييابد. توجه به اين نكته بسيار ضروري است كه خداوند در اين آيه ميفرمايد با ياد خدا دل آرامش مييابد ولي در آيه دوم از سوره انفال ميفرمايد: «مومنان تنها كساني هستند كه هرگاه نام خدا برده شود دلهايشان ترسان ميگردد.» جمع اين دو آيه اينگونه است كه انسان با توجه به پاداش و نعمتهاي بيحد الهي آرامش خاطر پيدا ميكند ولي با توجه به كيفر و انتقام پروردگار خائف و پريشان خاطر ميشود. در آنجا خداوند بندگان خود را تشويق ميكند كه دلهاي خود را با توجه به اين نعمات تسكين دهند زيرا وعده خداوند حتمي است و هيچ چيز براي آرامش دلهاي مضطرب بهتر از نويدهاي صادق نيست. ترس از خدا گاهي به خاطر درك مسئوليتها و احتمال عدم قيام به وظايف است و گاهي به خاطر درك عظمت مقام و توجه به وجود بيانتهای خداي متعال است. «آگاه باشید (دوستان و) اولياي خدا، نه ترسي دارند نه غمگين ميشوند ». اولياء جمع ولي به معني نبودن واسطه ميان دو چيز و نزديكي و پي در پي بودن آنهاست. به همين دليل هر چيزي را كه نسبت به ديگري قرابت و نزديكي داشته باشد (خواه از نظر مكان، يا زمان، يا نسب، يا مقام) ولي گفته ميشود، بنابراين اوليای خدا كساني هستند كه فاصلهاي ميان آنها و خدا نيست، هيچگونه شك و ترديدي به دلهايشان راه نمييابد و آنچه غير از خداست در نظرشان كوچك و كم ارزش است. از اينجا روشن ميشود كه چرا آنها ترس و اندوهي ندارند زيرا خوف معمولاً از احتمال فقدان نعمتهايي است كه انسان در اختيار دارد يا از خطراتي است كه در آينده او را تهديد ميكند، اوليای خدا از هرگونه وابستگي و اسارت جهان ماده آزادند. بنابراين غمهايي را كه ديگران نسبت به گذشته و آينده دارند، در وجود اينان راهي نيست. به اين ترتيب امنيت و آرامش واقعي بر وجود آنها حكمفرماست. غم و ترس معمولاً ناشي از روح دنياپرستي است. اولياي خدا از اين رذيله به دورند و از غمهاي مادي و دنيوي آزادند و وجودشان از خوف خدا مالامال است.
اگر انسان بداند همهچيز ملك خداوند است و خود را، مالك چيزي نداند در اين صورت دچار خوف و اندوه نميگردد. اولياي خدا نه در دنيا و نه در آخرت از چيزي نميترسند مگر اينكه خداي تعالي اراده كند كه آنان از چيزي بترسند يا اندوهناك شوند.
يكي از رفتارهاي اجتماعي انسانها در جوامع و در كشور ما ايران، مصافحه با يكديگر در زمان ديدار است. انسانها زماني كه همديگر را ميبينند بايد با دست دادن به يكديگر و گشادهرويي محبتهاي خود را ابراز كنند. در اين رابطه پيامبر(ص) ميفرمايند: هرگاه برادران و دوستان خود را ديديد، دست بدهيد. امام صادق(ع) به روايت از پيامبر(ص) فرمودهاند: هرگاه با يكديگر ملاقات ميكنيد، با سلام و دست دادن باشد و هرگاه از يكديگر جدا ميشويد با طلب آمرزش از درگاه خداوند (و استغفار و دعا براي يكديگر). پيامبر(ص) در حديثي ديگر ميفرمايند: با هم دست بدهيد كه دست دادن كينه را ميزدايد.
امام صادق(ع) فرمودهاند: هيچگاه پيامبر(ص) با كسي دست نداد كه (نخست پيامبر) دستش را (از دست او) بكشد، بلكه صبر ميكرد تا اينكه آن كس (که با پيامبر دست داده بود) دست خود را بكشد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان