كلمات كليدي : بيع، خياري، فسخ
نویسنده : محمد حسين احمدي
بیع در لغت به معنای داد و ستد[1]و در اصطلاح حقوقی به معنای خرید و فروش است.[2] خیار در لغت به معنای برتر، افضل و اختیار داشتن آمده است. در اصطلاح به حق یک طرف و یا هر دو طرف عقد در فسخ معامله خیار میگویند.[3]
مقصود از بیع خیاری بیعی است که در آن برای یکی از طرفین یا هر دو طرف (فروشنده و مشتری) و یا شخص ثالث در مدت معین اختیار فسخ بیع شرط شود.[4] استفاده از خیار شرط بسته به ارادهی صاحب آن است و اِعمال آن منوط به تخلف از انجام تعهد نمیباشد.[5]
البته این بیع اعم از بیع شرط است زیرا هر شرط خیاری، بیع را بهصورت بیع شرط در نمیآورد درحالی که بیع شرطی گونهای از بیع خیاری است چون در هر حال در بیع شرطی هم خیار، شرط میشود.[6]
مالکیت مبیع در بیع خیاری
در بیع خیاری مالکیت مشتری بر مبیع پیش از تمام شدن مهلت خیار وضع قطعی و ثابتی ندارد زیرا شخصی که خیار فسخ برای او قرار داده شده است هروقت بخواهد میتواند معامله را برهم بزند و درنتیجه مالکیت مبیع را به مالک قبلی آن برگرداند.[7] البته باید توجه داشت که مالکیت مبیع در این بیع از زمان انعقاد عقد منتقل خواهد شد نه از زمان انقضای مدت خیار فسخ. (مادهی364قانون مدنی)[8]
تعیین مدت برای خیار
درصورتی که در هنگام انعقاد عقد بیع طرفین شرط نمایند که اختیار فسخ و برهم زدن معامله وجود داشته باشد. چنین شرطی درصورتی صحیح است که مدت خیار معین باشد و در غیر اینصورت هم شرط و هم بیع باطل است. (مادهی401ق.م) البته ذکر ابتدای مدت خیار لازم نیست زیرا برابر مادهی400ق.م[9] در صورتی که ابتدای مدت ذکر نشود، ابتدای مدت از تاریخ انعقاد عقد بیع است. همچنین ممکن است ابتدای مدت خیار، مدتی پس از انعقاد بیع آغاز شود.[10]
به عبارت دیگر در بیع خیاری اگرچه مدت خیار باید معلوم باشد اما لازم نیست این مدت متصل به عقد باشد بلکه ممکن است مدت معینشده منفصل از عقد باشد مثل اینکه عقد بیع نسبت به یک اتومبیل منعقد شود و طرفین ابتدای مدت خیار را از دو ماه پس از انعقاد عقد بیع و به مدت یک ماه قرار دهند.[11] همچنین مدت خیار نمیتواند دایمی باشد زیرا با توجه به مادهی401ق.م مدت خیار باید معین باشد و درعرف به مدتی معین میگویند که ابتدا و انتهایش معلوم باشد.[12]
نکتهی دیگر اینکه پس از انعقاد عقد بیع درصورتی که بروز حوادثی مانند زلزله و سیل (قوهی قاهره) مانع استفاده از حق خیار شود؛ مدت استفاده از خیار برای صاحب خیار تا برطرف شدن این حوادث ادامه پیدا میکند.[13]
ضرورت تعیین مدت برای خیار
دلیل لزوم تعیین مدت برای خیار در بیع خیاری این است که درصورت عدم تعیین مدت، شرط مجهول میشود و مجهول بودن آن موجب جهل در ارزش مبیع میشود، زیرا وجود خیار شرط و مدت آن در بیع در ارزش مبیع تأثیرگذار است. نامعین بودن مدت خیار درصورتی که خیار برای فروشنده باشد موجب کاهش ارزش مبیع برای مشتری به مقدار نامعینی میگردد. اگر خیار برای مشتری و مدت آن نامعلوم باشد، قیمت مبیع به میزان نامعینی افزایش خواهد یافت و بنابراین در هر دو صورت ارزش مبیع مجهول میشود. جهل به مبیع نیز مطابق مادهی233ق.م باعث بطلان بیع خواهد شد[14]درحالیکه با معین بودن مدت خیار میزان تغییر در ارزش مبیع معلوم است.
مقدم بودن فسخ بر امضای بیع
درصورتی که در ضمن عقد بیع هم برای فروشنده و هم برای مشتری خیار فسخ مقرر شده باشد، چنانچه یکی از طرفین بیع را فسخ نماید و طرف دیگر حق فسخ خود را اعمال ننماید؛ عقد بیع از بین میرود. به عبارت دیگر فسخ معامله بر امضا و تأیید آن مقدم است. (مادهی452 ق.م)
اسقاط خیار در بیع خیاری
خیار شرط در بیع خیاری به چند طریق از بین میرود که در زیر به آن اشاره میشود.[15]
الف) بوسیلهی لفظ
صاحب خیار میتواند با استفاده از الفاظ، خیار شرط را از بین ببرد. البته برای اسقاط خیار لازم است الفاظ صریح بکار برود. یعنی مثلاً صاحب خیار بگوید من خیار خودم را ساقط کردم.
ب) به دلالت
ممکن است صاحب خیار، حق فسخ خود را با استفاده از لفظ ساقط نکند بلکه کاری انجام دهد که دلالت بر اسقاط خیار او بنماید؛ یعنی تصرفاتی در مبیع انجام دهد که بیانگر ساقط نمودن خیارش باشد مانند اینکه صاحب خیار مبیع را بفروشد یا مثلاً مبیع را ازبین ببرد.
ج) مرگ صاحب خیار
درصورتی که خیار برای یکی از طرفین شرط شده باشد و استفاده از خیار تنها به شخص او اختصاص داده شده باشد؛ پس از مرگ این شخص خیارش نیز از بین میرود و به ورثه منتقل نمیشود. (مادهی446ق.م)[16]
همچنین اگر خیار برای شخصی غیر از طرفین معامله وجود داشته باشد، پس از مرگ او خیار به ورثه منتقل نخواهد شد بلکه ساقط میشود. (مادهی447ق.م)[17]