كلمات كليدي : حق، حق مالى و حق غير مالى، حق عينى و دينى، حق طبيعى
نویسنده : شعبانعلی جباری
حق و اقسام آن
حق در لغت به معنای یقین نمودن، ثابت شدن، و ضد باطل، عدل، مال و ملک، حظ و نصیب و در اصطلاحعبارت است از: سلطه، توانایى و امتیازى که به موجب قانون یا قواعد حقوقى، به اشخاص، نسبت به متعلق حق داده مى شود که به موجب آن مى توانند در روابط اجتماعى خویش آنرا اعمال نمایند.
اقسام حق
حق دارای تقسیمات زیادی است که مهمترین آنها عبارتند از:
حق مالى و حق غیر مالى
حق مالى آن است که اجراى آن مستقیماً براى دارنده، ایجاد منفعتى نماید که قابل تقویم به پول باشد مانند: حق مالکیت نسبت به خانه که مستقیماً براى دارنده آن ارزش پولى دارد که میتواند آنرا بفروشد یا اجاره دهد.
حق غیر مالی، امتیازى است که هدف آن رفع نیازمندى هاى عاطفى و اخلاقى است مانند: حق زوجیت که مستقیماً براى زن ایجاد نفعى که قابل تقویم به پول باشد نمى کند، ولى غیر مستقیم حق نفقه براى او ایجاد میشود این حقوق قابل واگذاری به غیر نیست و به صورت امری توسط قانونگذار وضع شده است.
حق عینى و دینى
حق عینى، حقى است که یک فرد نسبت به عین خارجى دارد که کامل ترین آن «حق مالکیت» است، براى مثال، مالک خانه نسبت به خانه، دارى حق مالکیت است و هرگاه آن را به اجاره واگذار نماید، در این حالت، مستأجر نسبت به منافع خانه، دارى حق است. اینگونه حقوق به طور معمول از طریق انتقال ایجاد میشود.
حق دینى، حقی که بر عهده اشخاص است و مدیون مکلف است آن را ایفا نماید این حقوق در اثر اراده طرفین قرارداد یا به حکم قانون ایجاد میشود برای مثال حقی که طلبکار نسبت به مدیون دارد یک حق دینی است.
حق معنوى
حقوقى است که به صاحب آن اختیار انتفاع انحصارى از فعالیت و فکر و ابتکارش را مى دهد. براى مثال، حقى که نویسنده اثر ادبى یا مخترعى نسبت به آن اثر و اختراع پیدا مى کند، حق معنوى است و طبق قانون متعلق به مخترع میباشد البته صاحب این حق میتواند با قراردادی استفاده از آن را به دیگری واگذار نماید. به اینگونه حقوق، حقوق غیر مادی نیز گفته میشود
حق طبیعى
حق طبیعى، حقی که در واقع وجود دارد ولى قانون از آن حمایت نمى کند.برای مثال کسی که طلبکار است ولی مدرکی برای اثبات طلب خود ندارد این حق، حق طبیعی میباشد گرچه قانون از این حق حمایت نمیکند ولی مدیون از نظر اخلاقی موظف به پرداخت آن است و تا زمان پرداخت ذمه او مشغول میماند.
حق مطلق و حق نسبى
حق مطلق حقى است که در مقابل تمامى افراد جامعه است و تمامى افراد مکلّف به احترام به این حق هستند براى مثال، حق مالکیت حقى است که تمامى افراد مکلّفند آن را رعایت نموده، و به آن تجاوز نکنند.
حق نسبى حقی است که در مقابل یک یا چند نفر بوده، تنها براى اشخاص معینى ایجاد تکلیف مى کند. تمامى حقوق دینى از این قبیل هستند که فقط محدود به عدهای خاص هست برای مثال حق طلبکار فقط در مقابل بدهکار است و از او مى تواند انجام تعهد خود را بخواهد و هیچ گونه تکلیفى براى افراد دیگر ایجاد نمى شود.
حق منّجز و حق معلّق
حق منّجز آن است که پس از پیدایش سبب، بلافاصله موجود گردد و بستگى به وجود یا عدم امر دیگرى نداشته باشد برای مثال حقی که خریدار پس از عقد بیع نسبت به خودرو دارد .
حق معلّق آن است که پس از پیدایش سبب، موجود نگردد و بستگى به وجود یا عدم امر دیگرى داشته باشد مثلا، هرگاه شخصى باغ خود را به دیگرى وصیت نماید، و وصى له هم آن را قبول کند، موصى له مالک آن نمى گردد، مگر پس از فوت موصى. بنابراین، حق موصى له نسبت به باغ مورد وصیت، معلّق بر فوت موصى است.
حق حالَُ و حق مؤجّل
حق حال حقى است که پس از پیدایش، بتوان بلافاصله آن را اعمال نمود، مثل انجام معامله بصورت نقدی که در همانجا کالاها مبادله میشوند.
حق مؤجّل حقى است که پس از مدت معیّنى بتوان آن را اعمال کرد .مثل اینکه در معامله شرط شود که اتومبیل دو ماه دیگر تحویل داده میشود.
حق مربوط به شخصیت
حق مربوط به شخصیت حقى است که به هر انسان (با قطع نظر از وابستگى او به گروه اجتماعى خاص) تعلّق دارد و بیش تر از شخص انسان حمایت مى کند تا منافع مادى او. به دیگر سخن، حقوق مربوط به شخصیت، از شخصیت جسمى و نیز از شخصیت معنوى و روحى انسان حمایت مى کند.