دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

علل روان‏شناختي در گرايش به جنبش‏هاي معنوي نوپديد

پژوهش حاضر به بررسي علل روان‌شناختي گرايش به جنبش‌هاي معنوي نوپديد با تأكيد بر علل شناختي مي‌پردازد؛ روش تحقيق، با رويكرد توصيفي ـ تحليلي، با تطبيق بر نمونه‌هاي عيني است. اين نمونه‌ها برگرفته از فيلم، گزارش، كتاب، اعتراف‌هاي مستند، شواهد باليني مشاوره‌‌اي و مصاحبه‌هاي بدون ساختار...
علل روان‏شناختي در گرايش به جنبش‏هاي معنوي نوپديد
علل روان‏شناختي در گرايش به جنبش‏هاي معنوي نوپديد

محمدحسين‌قديري[1]

چكيده

پژوهش حاضر به بررسي علل روان‌شناختي گرايش به جنبش‌هاي معنوي نوپديد با تأكيد بر علل شناختي مي‌پردازد؛ روش تحقيق، با رويكرد توصيفي ـ تحليلي، با تطبيق بر نمونه‌هاي عيني است. اين نمونه‌ها برگرفته از فيلم، گزارش، كتاب، اعتراف‌هاي مستند، شواهد باليني مشاوره‌‌اي و مصاحبه‌هاي بدون ساختار (آزاد) با پانزده كارشناس حوزوي ـ دانشگاهي است. اگرچه تنها بر علل شناختي از ابعاد روان‌شناختي تأكيد شده است، ولي همه‌ی ابعاد روان‌شناختي (شناختي، هيجاني، رفتاري و...) با ابعاد مختلف اقتصادي، جامعه‌شناختي، سياسي، مذهبي و روان‌شناسي با هم تعامل تنگاتنگ و هم‌پوشي دارند. را‌ه‌هاي رويارويي با اين گرايش‌ها، با معرفي كتاب، زماني به طور ضمني و گاهي با صراحت بيان شده‌ است.

واژگان کلیدی

عرفان اسلامي (عرفان حقيقي يا عرفان مثبت)، نگرش (مثبت و منفي)، رغبت، جنبش‌هاي معنوي نوپديد، عرفان‌هاي‌ كاذب، ميان‌برذهني، خطاي‌ شناختي.

مقدمه

براساس آموزه‌هاي اسلام، گرايش به عرفان و معنويت، نيازي فطري است. سازمان بهداشت جهاني نيز رسماً بُعد رشد معنوي را به ابعاد رشد (زيستي، اجتماعي، رواني و ...) اضافه كرد.[2] در عصر حاضر عطش معناخواهي بشر به دلايل زير بيش از هر دوره شده است: پيچيدگي‌ها و تغييرات سريع زندگي ماشيني، بيماري‌هاي جديد، بروز جنگ‌ها، توجه به معنا و عرفان در درمان اختلالات رواني،[3] تبعيض، پيش‌داوري‌ پيروان اديان، تنش‌ها و جنگ‌هاي بين اديان و مذاهب، افراط در توجه به روش تجربي و پوزيتويستي در علم و روش تحقيق و محدود كردن راه شناخت به اين روش، شكست نظام‌هاي معنويت ستيز و تبلیغات وسيع گروه‌هاي معنويت‌گرا.[4] اين كشش‌هاي معنوي در سن نوجواني و جواني به دليل فطرت زلال آن‌ها، بيش از ساير سنين زندگي جلوه‌نمايي مي‌كند. به طور كلي، برخي از علل جست‌وجوي معنويت و عرفان عبارتند از:

يافتن چرايي براي زندگي، تقويت اراده، ارضای حس مذهبي، غلبه بر احساس ‌تنهايي، پوچي و خلاء وجودي، معنابخشي به همه‌ی شئون زندگي (روابط، عبادت، عشق، درد و رنج، كار و...)، توجيه مرگ، حل مشكلات و معضلات خارج از توان بشري، يافتن تكيه‌گاه امن در دنياي پرشتاب و متغير امروزي و...

علل پیدایش عرفان‌های نوپدید مانند: شناختی، روان‌شناختی، اقتصادی، جامعه‌شناختی، سیاسی و...  با علل گرایش به معنویت هم‌پوشی زیادی دارد.

برخی واژه‌های کلیدی در جنبش‌های معنوی نوپدید عبارت است از:

1. نگرش[5]: روشي نسبتاً ثابت در فكر، احساس و رفتار نسبت به هرگونه رويداد محيطي (افراد، گروه‌ها، موضوعات اجتماعي و...) است.[6]

2. گرايش: فرآيندي است عمدتاً اجتماعي و آموخته شده؛ به معني آمادگي براي پاسخ دادن (به شيوه‌اي نسبتاً ثابت در رفتار، احساس و فكر) به اشخاص، اشيا و شرايط خاص.[7] بين گرايش و «رغبت»[8] تفاوت است؛ ممكن است ما به كسي يا چيزي گرايش مثبت داشته باشيم، ولي رغبت نداشته باشيم.[9] دانش‌جويي كه براي تحقيق وارد يك فرقه‌ی معنوي نوپديد می‌شود، با مريدان و مرشدان آن ارتباط برقرار مي‌كند، معاشرت و مصاحبه مي‌كند و كتاب‌هاي آن‌ها را مطالعه مي‌كند، اگرچه نسبت به این فرقه گرايش مثبت پيدا كرده است، ولي رغبت به آن، ندارد.

3. عرفان مثبت و منفي (حقيقي و كاذب): «عرفان مثبت (حقيقي)؛ يعني عرفاني كه در تعاليم آسماني ريشه دارد، آغاز حركتش بيداري بشر از خواب و رؤياهاي حيات طبيعي محض است و آگاهي از اين‌كه وجود او در حال تكاپو، در مسير خير و كمال در متن هدف خلقت عالم هستي قرار مي‌گيرد. اين عرفان كه مسيرش در حيات معقول و مقصدش، قرار گرفتن در جاذبه‌ی كمال مطلق به لقاء الله است، به قرار گرفتن در شعاع جاذبيّت او منتهي مي‌شود. اين عرفان كه آن را «عرفان اسلامي» مي‌ناميم، هيچ حقيقتي را از عالم هستي اعم از آن‌كه مربوط به انسان يا غير او باشد، حذف نمي‌كند، بلكه همه‌ی عالم را با يك عامل ربّاني دروني صيقل مي‌دهد و شفّاف مي‌سازد و انعكاس نور الهي را در تمام ذرّات و روابط اجزاي اين عالم نشان مي‌دهد. اين گونه عرفان است كه خط نوراني آن به وسيله‌ی انبياي بزرگ الهي در جاده‌ی تكامل كشيده شده است، نه آن تخيّلات رؤيايي در مهتاب فضاي دروني كه سايه‌هايي از مفاهيم بسيار وسيع مانند وجود، واقعيت، كمال، حقيقت و ... را به جاي اصل آن گرفته و با مقداري بارقه‌هاي زودگذر مغزي آن‌ها را روشن ساخته و آن‌ها را حالي و مقامي براي خود تلقين نموده و دل به آن‌ها خوش مي‌كنند، در صورتي كه ممكن است، مدعي چنين عرفاني حتّي براي چند لحظه از روزنه‌هاي قفس مادّي نظاره‌اي به بيرون از خودِ مجازيِ خويشتن نكرده باشد. اين همان عرفان منفي است كه انبوهي از كاروان جويندگان معرفت را از لب درياي درون خود به سراب‌هاي آب‌نما رهنمون مي‌كند.»[10]

4. عرفان‌هاي كاذب و جنبش‌هاي معنوي نوپديد: عرفان‌هاي كاذب، عرفان‌هايي است كه اگرچه حقيقي نيستند، ولي به شكل نسبتاً نظام يافته و مكتب درآمده‌اند و از قدمت برخوردارند، درحالی‌که جنبش‌هاي معنوي نوپديد، فرقه‌هاي سطحي و متكثر جديدی هستند كه با كمي تغيير، تحريف و يا تقليد، از دل عرفان‌ حقيقي و عرفان‌هاي كاذب جوانه زده‌اند. مدعيان مهدويت يا ارتباط با حضرت‌ مهدي (عج)، انجمن حجتيه و... فرقه‌هايي هستند كه از عرفان حقيقي جدا شده‌اند.

با توجه به آن‌چه بیان شد در این مقاله به این سؤال از بعد روان شناختی (با تأکید بر بعد شناختی) می‌پردازیم که چرا با داشتن عرفان اسلامي كه پشتوانه‌ی قوي فلسفي، قلبي و وحياني دارد، برخي به سراغ جنبش‌هاي نوپديد و عرفان‌هاي كاذب مي‌روند؟

عوامل شناختي در گرايش به عرفان‌هاي كاذب

به طور كلي، عوامل مختلف اقتصادي، تربيتي، فرهنگي (رسانه‌ها و...)، ارتباطي، جغرافيايي و طبيعي، جامعه‌شناختي، سياسي، روان‌شناختي و... در گرايش به جنبش‌هاي معنوي نوپديد و عرفان‌هاي كاذب دخالت دارد، ولي در اين پژوهش درصدد بررسي مؤلفه‌ها و عوامل روان‌شناختي با تأكيد بر عوامل شناختي هستيم. اگرچه براي تحليل علمي، تبيين و توصيف ناچاريم علل و مؤلفه‌ها را به طور جداگانه بررسي كنيم، ولي روشن است كه در زندگي تفكيك حقيقي و عيني اين عوامل از يكديگر غیرممکن است؛ آن‌ها هم‌پوشي و تأثير و تأثر تنگاتنگ دارند. در تحقيق حاضر، به دليل محدوديت در حجم مقاله‌هاي علمي و بررسي دقيق‌تر و جامع‌تر، تنها مهم‌ترين عوامل شناختي از عوامل روان شناختي در گرايش به جنبش‌هاي معنوي را بحث مي‌كنيم.

لازم به ذكر است كه جدا كردن عامل شناختي از عوامل روان‌شناختي و غير روان‌شناختي (اقتصادي، مذهبي و...) به دليل بيان علمي و توصيف، تحليل و تبيين است وگرنه همه‌ی عوامل در تسهيل، تكوين و تثبيت گرايش‌ها، هم‌پوشي دارند و در هم تأثير می‌گذارند و از هم تأثير مي‌پذيرند. حال با اين توضيح به بررسي عوامل شناختي[11] مي‌پردازيم.

با توجه به تحليل روان‌شناختيِ برخي فيلم‌ها، گزارش‌ها و اعترافات مستند و برخي كتاب‌ها و آثار موجود عرفان‌هاي كاذب و مصاحبه‌ی آزاد با پانزده كارشناس حوزوي– دانشگاهي، به بررسي برخي از عمده‌ترين عوامل شناختي مي‌پردازيم. اين عوامل همه در يك سطح و با يك قدرت نفوذ نيستند؛ آن‌ها «تسهيل‌كننده»، «تسريع‌كننده»، «تكميل‌كننده» و يا «تثبيت‌كننده» می‌باشند.

1. سبك آموزشي ـ كاربردي: همان‌گونه كه گفتيم انسان  عطش معنوي دارد. عرفان‌هايي كه سبك آموزشي ساده و طبقه‌بندي شده دارند و به شكل گام به گام كار كرده‌اند، براي مخاطب جذابيت دارند. به عنوان نمونه مي‌توان اين سبك را در عرفان حلقه يا اكنكار ديد. هم‌چنين برخي از محققان هندي براي رشد معنوي، مراحل، جداول و طبقه‌بندي‌هاي پنج‌گانه‌ی يوگا را كه اغلب از متون مقدس هندو معرفي شده است، مطرح كرده‌اند.[12] اين مراحل و دسته‌بندی از ديدگاه روان‌شناسي (توجه، يادسپاري، ذخيره سازي و يادآوري  و الگوهاي تدريس) نقش مهمي در جذب افراد دارند. همسران برخي از رهبران اين عرفان‌هاي كاذب مانند لاوي و اكنكار، روان‌شناس بوده‌اند و كريشنامورتي خودش روان‌شناس بود[13]، بنابراين می‌توان احتمال داد که آموزه‌هاي روان‌شناسي در ترويج اين عرفان‌ها بي‌تأثير نبوده است، هرچند که برای بیان دقیق‌تر نیاز به بررسی بیش‌تر می‌باشد.

2. استناد علت برخي از اختلالات به مذهب: عده‌اي از افراد معمولي و حتي متخصصان روان‌شناس، برخي از اختلالات رواني مانند توهمات و هذيان‌هاي مذهبي (ديدن حضرت عيسي و...) و وسواس فكري ـ عملي در مناسك را به مذهب نسبت مي‌دهند[14] و راه درمان  آن را كنار گذاشتن مذهب و فرار از محدوديت‌هاي مذهب مي‌دانند و مراجعان را تشويق مي‌كنند كه گرايش معنوي راحتي را انتخاب كنند و در واقع عرفان درماني پيش‌گيرانه و درمان‌گرانه مي‌كنند. بنابراين مشاوران، متناسب با باورها، جهان‌بيني و شخصيت‌شان، نقش زيادي در تبلیغ انواع عرفان‌ها دارند، ولي غافل هستند از اين‌كه بسیاری از رفتارهای افراد مذهبي سر خود و حتي برخلاف نظر كارشناس دين است و اسلام دين سهله سمحه است و خدا آساني را براي ما در نظر گرفته، اين ما هستيم كه با ندانم‌كاري‌ها براي خود مشكل درست مي‌كنيم. البته در مواردي هم فرد اصل اختلال را دارد، چه ديندار باشد و چه نباشد، فقط دينداري او سبب شده، موضوع بيماري بر امر ديني واقع شود. در برابر، تحقيقات زيادي نشان دهنده‌ی ارتباط مثبت بين دينداري و سلامت روان و جسم و جان است.

3. استناد درمان به عرفان: برخي از متخصصان با تشويق مراجعان، آن‌ها را به عرفان‌هاي كاذب سوق مي‌دهند. علت كار آن‌ها هميشه دغدغه‌هاي درماني نيست، گاهي آن‌ها جهان‌بيني خود را به فرد مراجعه‌کننده القا مي‌كنند. از سويي هم شبكه‌هاي مختلف ماهواره‌اي مانند شبكه‌ی نجات (مسيحي)، از عرفان درماني و شفا يافتن، به عنوان ابزار تبليغي استفاده مي‌كنند.[15]

4. كتاب درماني: نمي‌توان ادعا كرد، محتواي همه‌ي كتاب‌هايي كه در زمينه‌ی معنويت و عرفان‌هاي كاذب نوشته شده است، به طور كلي خرافه، كذب و مطالب التقاطي و انحراف است. در بسياري از آن‌ها حكايت‌ها، قصص و تمثيل‌ها (آثار اوشو و كوئليو ...) و تكنيك‌هاي كاربردي مفید (يوگا  و...) هم وجود دارد. برخي از مشاوران، مربيان و معلمان، بدون توجه به اين‌كه آيا مخاطب مي‌تواند مطالب سره را از ناسره جدا كند، كتاب‌هايي را به آن‌ها معرفي مي‌كنند، آن‌ها هم به دليل اعتمادي كه به استاد يا مشاور داشته‌اند، همه‌ی آموزه‌ها را مي‌پذيرند. برخي از افراد هم بدون مشورت با متخصص آگاه و متديّن، براي خودياري از كتاب‌هاي كاربردي اين عرفان‌هاي نوپديد موجود در بازار استفاده مي‌كنند.

5. حرص و كنجكاوي: كنجكاوي عاملي مؤثر در گرايش به جنبش‌هاي معنوي نوپديد و عرفان‌هاي كاذب است[16]. بسياري از فرقه‌های عرفانی كاذب ابتدا به شكل منزوي و محصور در منطقه‌اي خاص بودند، موج معنویت‌گرایی جهانی، تكثير كتب و رمان‌هاي عرفاني به زبان‌هاي مختلف، فیلم‌ها و كارتون‌هاي معنویت‌گرا و رشد سرطانی ابزارها و رسانه‌های تصویری، سبب شد این جنبش‌هاي معنوي خودنمایی کنند. از آن‌جا كه انسان‌ها به ويژه نوجوانان و جوانان كنجكاو هستند و تمايل دارند از نزديك امور را بررسي و حتي تجربه كنند، به این جنبش‌ها رو می‌آورند. اين تمايل جهت كنجكاوي، اگرچه گرايش به اين جنبش‌هاي معنوي نوپديد است، ولي «رغبت» محسوب نمي‌شود. چون هر گرايش مثبتي، رغبت به حساب نمي‌آيد[17].

امروزه بسياري از كليپ‌هاي اين عرفان‌هاي كاذب مانند شيطان‌پرستي، نمايش خوردن، عقرب، مار و شيشه، فرو كردن سيخ و كارد در بدن، راه رفتن از روي آتش و رقص و سماع در حلقه‌هاي ذكر و...، موجود است و به سرعت با گوشي‌هاي همراه (بلوتوث) و ايميل از فردي به فرد ديگر منتقل مي‌شود. بسياري از افراد جامعه به قصد كنجكاوي اين كليپ‌ها را مي‌بينند، تكثير اين كليپ‌ها براي آن عده كه از نظر شناختي، باورهاي ديني، هوش و اعتماد به نفس ضعيف هستند، اثر نامطلوب مي‌گذارد و ممكن است سبب تغيير نگرش آن‌ها شود. در مقابل اين كليپ‌ها، فيلم‌هاي مستندي از هشدار مسئولان قضايي و امنيتي، روان‌شناسان، حقّه‌هاي اين فرقه‌ها، اعتراف شيادان و سخنان فريب خوردگان وجود دارد كه در خنثی كردن تبليغات اين جنبش‌ها اثر زيادي دارد.

انسان نسبت به چيزهايي كه منع مي‌شود، كنجكاوتر و حريص‌تر مي‌شود. اگر منع همراه با بي‌احترامي يا تندي، باشد، فرد ممكن است حريص شود و درصدد انتقام يا اثبات خود و ابراز وجود برآيد. بنابراين در برابر عرفان‌هاي كاذب تنها «منع استبداديِ» مسئولان نظامي، قضايي، تربيتي و فرهنگي کافی نيست،‌ بلكه بايد به شخصيت نوجوانان و جوانان احترام گذاشت و آسيب‌ها و تعارض‌هاي اين عرفان‌ها را بازگو کرد.

6. بحران هويت: در سن دوازده تا هجده سالگی، نوجوان با بحران هويت مواجه مي‌شود، كه بايد با خودآگاهي و خوديابي، آن را حل كند. تشكيل هويت، كاري سخت و مملو از اضطراب است. نوجوان‌ها، نقش‌ها و ايدئولوژي‌هاي مختلف را تجربه مي‌كنند و مي‌كوشند بهترين و مناسب‌ترين را انتخاب كنند. خروج از مسير سنت‌ها، اصول ارزشي والدين و رهبران معنوي، مي‌تواند منجر به آشفتگي و جبهه‌گيري نوجوان و جوان مضطرب شود. اين موضع‌گيري، ممكن است باعث شود كه نوجوان و جوان، در مقابلِ والدين و گرايش‌هاي معنوي‌يشان بايستد و براي اعتراض، انتقام و اثبات خود، بدون تدبّر و بررسي، مسير مخالف گرايش والدين يا رهبران ديني، سنتي را انتخاب كند.

فردي كه دچار بحران هويت است نمي‌داند كيست، به كجا تعلق دارد و كجا مي‌رود. اين فرد ممكن است هويت منفي را در تبهكاري و گرايش به مواد مخدر جست‌وجو كند. گروه هم‌سالان نقش چشم‌گيري در تشكيل هويت مثبت يا منفي نوجوان دارند[18]. در كشاكش و تعارض بين بزرگان دلواپس و نوجوانان آشفته، خطر گرايش نوجوانان و جوانان به عرفان‌ها و جنبش‌هاي معنوي نوپدید مانند اوشو، عرفان سرخ پوستي، شيطان‌پرستي و... كه در آن‌ها با يوگا، موسيقي، مواد مخدر، ارتباط با جنس مخالف به آرامشي كاذب و زودگذر مي‌رسند، جدّي است.

7. جنسيت و گرايش به جنبش‌هاي معنوي  كاذب: زن و مرد از نظر روان‌شناختي تفاوت‌هاي زيادي دارند؛ بعد عقلي، منطقي و استدلالي، انتزاعي، فلسفي و خودآگاهي، در مردان قوي‌تر از زنان است؛ ولي زنان قدرت عاطفي، قوه‌ی تخيل و تجسم ذهني بالايي دارند و از مردان تلقين‌پذيرتر هستند، آن‌ها گرايش به هم‌فكري، مشاوره‌ی روان‌شناختي، استفاده از متخصصان مرد (در حرفه‌ها، پزشكي و مشاوره)، پرسش‌گري، دانستن تعبير خواب، استخاره گرفتن و... دارند. اختلال وسواس (كه در آن اعتقاد به جادو و سحر زياد است و..) در زنان بيش‌تر از مردان است. البته به غير از فرآيندهاي شناختي، در موارد زير هم زن و مرد تفاوت‌هاي روان‌شناختي دارند:

 زنان نسبت به مردان گرايش ديني (قلبي)، اخلاقي، معنوي‌، هيجاني، عاطفي، ايثار، وابستگي، همكاري و... قوي‌تري دارند، به همين دليل بيش‌تر از مردان گرايش به حضور در مراسم ديني و عرفاني و زيارتگاه‌ها، گرفتن ختم‌هاي مذهبي مختلف، نذر، شنيدن مداحي يا مرثيه، توسل، دعا و ... دارند. زنان وابسته‌تر هستند و تنهايي برايشان سخت‌تر است، درحالي‌كه مردان استقلال طلب و خودرأي‌ می‌باشند. از نظر شخصيتي، زنان نسبت به مردان درون‌گراتر هستند (از زمان كودكي اين امر نمايان است)، نوسان غم و شادي، خنده و گريه، ابراز شكوه و بيان فشارهاي رواني و استرس در زنان بيش‌تر از مردان است و بيش‌تر از مردان به مشاور و پزشك رجوع مي‌كنند، زنان نسبت به مردان اعتماد به نفس پايين‌تري دارند[19]. با توجه به ويژگي‌هاي روان‌شناختي يادشده، زنان (به عنوان مرشد يا مريد)  بيش‌تر از مردان، در دام جنبش‌هاي عرفاني كاذبي مي‌افتند كه اين ابعاد در آن‌ها قوي‌تر است. تبليغات مختلف، ابزارها و روش‌هاي اين جنبش‌ها، متناسب با محل حضور شكار و ويژگي‌هاي روان‌شناختي طعمه‌ی مورد علاقه است. به عنوان نمونه برخي از مدّعيان، مزدبگيران و مبلّغان اين فرقه‌ها براي فريب زنان در باشگاه ورزشي زنان، استخر، سفره‌هاي نذري، زيارتگاه‌ها، آرايشگاه زنانه، مدارس دخترانه، دانشگاه و پارك‌هايي كه تجمع زنان بيش‌تر است، حاضر مي‌شوند.

متأسفانه عدم نظارت دقيق بر كار خانم‌هاي جلسه‌اي سودجو كه تحصيلات ديني ندارند، سبب شده آن‌ها از ابعاد روان‌شناختي زنان مانند: گرايش معنوي بالا، تلقين‌پذيري، هيجاني‌، عاطفي و... استفاده كنند و آن‌ها را فريب دهند[20].

8. سوگيري و خطاي شناختي: ما در مسير زندگي هنگام تصميم‌گيري و گزينش، به دلایلي كه در ادامه بيان خواهد شد، اطلاعات را پردازش نمي‌كنيم و مزایا و معایب یا سودها و زیان‌های آن‌ها را بررسي نمي‌کنیم. از اين بالاتر، بسياري از ما، حتي در كارهاي مهم‌ زندگي مانند دين، رشته‌ی تحصيلي، ازدواج و... به تحليل و تحقيق و بررسي نقاط قوت و عيب‌ها نمي‌پردازيم. در اين مواقع براي رسيدن به مقصودمان از ميان‌برهاي ذهني[21]، آسان‌گير و آسان‌يابي‌هاي ذهني استفاده مي‌كنيم. برخي از ميان‌برهاي ذهني متداول بين مردم عبارتند از: هر چه گران‌تر است، با کیفیت‌تر است» يا «وسايل خارجي، مرغوب‌تر از داخلي‌ هستند».

انتخاب كوتاه‌ترين راه براي انتخاب یا ميان‌بر زدن براي گزينش، به دلايل زير انجام مي‌شود:

در دسترس نبودن منبع معتبر، هوش بالا[22] يا پايين، نوع شخصيت (وسواسي، پارانوييد، اسكيزوئيد، و...) جذابيت، اجبار، نفوذ اجتماعي، ترس از منابع قدرت، نياز رواني شديد (رفع احساس خودكم‌بيني، فرار از تنهايي و درمان اختلالات رواني، عطش دانستن و اشراف بر غيب، شهود و...)، نياز معنوي شديد (نياز و عطش باطني براي دانستن راه و چاه)، نياز زيستي شديد (غذا، جنس مخالف، مسكن، مركب و...) كمبود وقت، بي‌تفاوتي، اهمال‌كاري، حجم زياد اطلاعات، تبليغات جذاب و متنوع، اطلاعات متعدد و متناقض، هزينه‌بر بودن تحقيق، تشويق مستقيم و يا پنهان‌ الگوها، كمبود اطلاعات و...

اگرچه استفاده از ميان‌بر ذهني براي ما فوايد زيادي دارد، اما به دليل فاكتور گرفتن و اشراف نداشتن بر همه‌ی اطلاعات، طبيعي است كه گاهي دچار «سوگيري» و «خطاهاي شناختي»‌ شویم. ما بايد آگاه باشيم كه در مسائل كلان زندگي دچار اشتباه نشويم، چون هرگز وزن خطا در هدف زندگي، يك اندازه نيست؛ هرچه هدف با ارزش‌تر باشد، مسير، ابزار، روش، راهنماي مسير و رفيق راه بايد دقيق‌تر انتخاب شوند. عدم دقت در اين امر مثل اين است كه ما مي‌دانيم گنجي در فلان جزيره هست، ولي بدون نقشه و ابزار و راهنماي صادق بخواهيم به آن دسترسي پيدا كنيم.

عقل و شرع حكم مي‌كنند در امور مهم، تفكر، تحقيق و مشورت كنيم و از افراد معتبري كه علمشان به وحي وصل است، كمك بگيريم. به همين دليل اسلام از ما مي‌خواهد براي دست‌يابي به اصول ‌دين، هدف‌‌ غايي زندگي و مكتب و استاد عرفان  كه سعادت ما را مشخص مي‌كند، از روش الگوريتم استفاده كنيم؛ با استدلال و تفكر منطقي، شيوه‌هاي حل مسئله، مشورت و تحقيق گام به گام جلو برويم و در فروع دين (كه وقت و يا استعداد متخصص شدن را نداريم)، با تقليد از كارشناس (مجتهد اعلم جامع الشرايط با تقوا) از «ميان‌بر ذهني معتبر» كمك بگيريم. قسمتي از فروع‌دين تعبدي است كه اين به معني «ميان‌بر ذهني بي‌حساب و كتاب» نيست، بلكه اين ميان‌بر، در شاهراه اصول دين است و چراغ عقل و تابلوهاي راهنماي استدلال پشتيبانشان است.

مهم‌ترين ميان‌برها، آسان‌ياب‌ها و آسان‌گيرهاي ‌ذهني كه سبب سوگيري و خطا‌هاي شناختي و در نتيجه گرايش به جنبش‌هاي معنوي نوپديد و عرفان‌هاي كاذب مي‌شوند، عبارتند از:

8- 1. قاعده‌ی همانندي: ما در مقابل اطلاعات انبوهي كه روزانه در عصر توسعه و ارتباطات دريافت مي‌كنيم، منفعل نیستیم، بلکه آن‌ها را از صافی «شناخت‌های اجتماعی» عبور مي‌دهيم و سازمان‌دهی می‌كنيم. به این فیلترها «طرح‌های‌ذهنی» می‌گویند. طرح‌های ذهنی شامل تجربیات گذشته و مجموعه‌ای از اطلاعات به هم‌تنیده در مفاهیم مختلف است[23]. يكي از ميان‌برهاي ذهني افراد كه سبب سوگيري و خطاي شناختي در گرايش به عرفان‌هاي كاذب يا جنبش‌هاي نوپديد مي‌شود، «قاعده‌ی همانندي» است. ممكن است دو تفكر سِحري؛ شباهت و سرايت، منجر به گرايش به عرفان‌هاي كاذب شوند. در تفكر سحري شباهت، فرد گمان مي‌كند كه اگر دو چيز با هم شباهت داشته باشند، آثار يكي به ديگري سرايت مي‌كند، ولي در تفكر سحري سرايت، گمان مي‌كند كه اگر دو چيز با هم مرتبط باشند، آثار يكي به ديگري سرايت مي‌كند[24]. برخي از عرفان‌هاي كاذب و نوظهور، از عرفان ناب اسلامي منحرف شده‌اند و برخي از آن‌ها، مفاهيم مشترك زيادي با اسلام ناب دارند و براي جذب افراد، ابتدا از تبليغ و تأكيد بر اين مفاهيم مشترك و همانند كمك مي‌گيرند و لابه‌لاي اين مفاهيم مشترك، به تدريج افكار التقاطي و انحرافيشان را نيز تزريق مي‌كنند. مشابهت زياد‌ يك گروه با تصور قالبي و ذهنيِ فرد مسلمان از عرفان مثبت، سبب گرايش به آن گروه يا حلقه مي‌شود تا جايي كه فردي كه كارشناس دين نيست و از راهنمايي افراد خبره بي‌بهره است، تصور مي‌كند، «رابطه‌ی اين هماني» بين اين عرفان‌ها و عرفان اسلامي‌ وجود دارد. از آن جايي كه تصور قالب، متكي به تجربيات و شبكه‌ي اطلاعات محدود فرد غير متخصص است، گزينش درستي صورت نمی‌گیرد.

هم‌سويي ظاهري تعاليم رام‌الله، ساي بابا، عرفان حلقه‌ با دين اسلام و استفاده از آيات و روايات اسلامي و تفسير به رأي، نوعي همانندسازي با تعاليم اسلامي است كه تشخيصش براي افراد عادي سخت است. هم‌چنين[25] اشو با شعارهاى هم‌سو با غريزه و فطرت وارد شده و در بين سخنانش، افكار انحرافي را القا مي‌كند. او مى‌گويد: انسان بايد آزاد باشد. هيچ ممنوعيتى نبايد باشد. بر خودت سخت مگير. خدا همه جا هست و در همه هست. تو نيز خدايى. به گذشته فكر نكنيد. هرگز احساس پشيمانى نكنيد. خوش باشيد. احساس گناه نكنيد[26]. برخي از جنبش‌هاي معنوي براي اين‌كه مريدان زيادي پيدا كنند، تلاش مي‌كنند در عرفان خود از همه‌ی اديان و عرفان‌هاي ديگر، سخنان و آموزه‌هايي وارد كنند، اين امر در آثار اوشو مشهود است، به عنوان نمونه، او براي به دام انداختن مسلمانان، از عرفان اسلامي هم تاحدودي تأثير پذيرفته است[27].

8- 2. عقايد خرافي[28]: خرافه در لغت به معنای سخن ياوه، بيهوده و بي اساس[29] است و در روان‌شناسي به باورهاي غيرمنطقي به سحر، جادو و بخت و اقبال و ترس مفرط از ناشناخته‌ها می‌گويند. تقويت مسائل تصادفي مكرر، مي‌تواند سبب عادت و رفتار خرافي شود[30]. مردم در بسياري از موارد به ‌جاي تحليل اطلاعات، تحقيق و مشورت، از خرافات متداول در فرهنگ و عرف، كه به نوعي ميان‌بر ذهني است، استفاده مي‌كنند. بنابراين باورهاي خرافي در بسياري از موارد مجموعه‌ای از خطاهاي شناختي است، كه هيچ مبناي عقلي و شرعي ندارند.

به طور كلي، خرافات ريشه در اشتباه در ادراك و قضاوت، فشارهاي اجتماعي، يادگيري (شرطي‌سازي، تقويت و تشويق، تقليد)، شخصيت و اختلالات رواني (هذيان، وسواس)، عمليات رواني دشمن و... دارد. در بسياري از مناطق و فرهنگ‌ها خرافات به دليل جهل، حيرت، ترس و اضطراب، ندانستن علت برخي رويدادها و ذهن‌خواني و راحت‌طلبي، تعصب‌ها، سكوت تأييدگونه‌ی افراد آگاه، دروغ‌پردازي، شايعه، پيروي كوركورانه از الگوها و بزرگان خود، اجبار و عمليات رواني دشمنان و ترغيب و تهديد و مغالطه‌ی افراد سودجو مانند جادوگر، رمال و... به وجود مي‌آيند. تمسك به خرافات مي‌تواند به طور موقتي سبب كاهش اضطراب شود، البته برخي از خرافات هم اضطراب را افزايش مي‌دهند. كتاب كلثوم ننه، نوشته‌ی عالم برجسته‌ی شيعه، در كنار تبليغ دين، در قالبي طنز براي مقابله با خرافات و باورهاي غير منطقي زنان است. در اين كتاب باور نادرست به جادوگر، رمال، دعانويس و... مورد نقد قرار گرفته است.

برخي عقايد خرافي منجر به گرايش به جنبش‌ها و عرفان‌هاي نوظهور مي‌شوند. به عنوان نمونه، بسياري از افراد گمان مي‌كنند هر فردی يك هم‌زاد[31] دارد و او مي‌تواند عامل موفقيت، بيماري و يا شكست‌ ‌شود. به همين دليل از مدعيان رمال، دعانويس، جن‌گير و عارف تقلبي براي رسيدن به خواسته‌ها و دفع ضرر‌ها كمك مي‌گيرند؛ خرافات و باورهاي غلط نیز رابطه‌ی هم‌افزايي دارند و سبب رشد جهل و افكار مزاحم و وسواسي مي‌شوند. مثلاً خانمي نذر كرده بود كه بيماري پدرش خوب شود تا حجابش را رعايت كند، وضع پدرش بدتر شد و او عمداً حجاب را كنار گذاشت[32].

نمونه: مدت هشت سالي كه به عنوان مشاور، تلفني، مكاتبه‌اي و يا ايميلي در برخي از مراكز از جمله مركز ملي پاسخ‌گويي به سؤالات ديني مشغول فعاليت بودم، تقريباً هر ماه با خانم‌هاي زيادي مواجه مي‌شدم كه در دام برخي از جنبش‌هاي معنوي كاذب افتاده‌اند. به عنوان نمونه عده‌ي زيادي به خاطر اختلافات شديد خانوادگي، ترس از بسته شدن بخت دخترانشان (كه اغلب تحصيلات بالايي دارند و سن ازدواجشان به تأخير افتاده يا خواستگارانشان را از دست مي‌دهند و...) به خواندن افراطي كتاب‌هاي زيادي در این‌باره اقدام كرده ‌بودند. آن‌ها در منبع مهار و اسنادش (نسبت دادن علل و چرايي رفتار) دچار اشتباه مي‌شوند، به طوري‌كه بدون اين‌كه عوامل و اسباب طبيعي را در نظر بگيرند، ريشه‌ی همه‌ی مشكلات را به امور ماورايي سحر و جادو و بخت‌بستن و چشم زخم نسبت مي‌دهند و براي رفع گرفتاريشان به مدعياني جن‌گير، پيش‌گو، طالع بين، رمال و دعانويس بي سواد و... رجوع مي‌كنند. كار به جايي مي‌رسد كه يك فرد تحصيل‌كرده مي‌پذيرد كه مردي دور ناف يا روي ران او دعاي ابطال سحر و بخت‌گشايي بنويسد يا براي با بركت شدن زندگي زناشويي يا گشوده شدن بختش با مرشد شيادي كه ظاهري عرفاني براي خود درست كرده است، رابطه‌ی جنسي داشته باشد..

8- 3. تفكر بيش از حد به يك موضوع: تفكر وسواس‌گونه و بيش از حد به يك موضوع، نوعي ميان‌بر ذهني است كه سبب خطاي شناختي مي‌شود و ما را از كل بازمي‌دارد. افراد وسواسي، كم هوش و با هوش‌بالا و... بيش‌تر زمينه‌ی اين تفكر را دارند. به اين نمونه‌ی عيني دقت كنيد: برخي از افراد متدين آن قدر غرق در خيال و تفكر درباره‌ی راه‌هاي رسيدن محضر امام زمان (عج) مي‌شوند که وظایف خود را فراموش مي‌كنند. عطش رسيدن به وصال تا جايي مي‌رسد كه مانند افراد غريق، براي رسيدن به آرامش و رهايي، دست به هر خاشاكي مي‌زنند و در اين راه گرفتار شيادان و مدعيان مهدويت مي‌شوند. افرادي با سوءاستفاده از علاقه‌ی شدید مردم به امام زمان(عج)، با فهرست كردن برخي از نشانه‌هاي ظهور و تحريف و تطبيق آن بر خود، ادعا كرده بودند که سيد حسني هستند. عشق به ديدار امام، مانع ژرف‌انديشي برخي افراد پاك ولي ساده شده بود، از این‌رو گرفتار دام اين مدعیان شده بودند. وقتي از این مردم سؤال می‌شد كه چرا فريب خورديد مي‌گفتند: يك عمر اشتياق ديدن امام زمان(عج) را در خواب و بيداري داشتیم، با مواجه شدن با اين نشانه‌هاي ساختگي، فكركرديم به آرزوي خود رسيده‌ايم[33].

8- 4. تفكر درباره‌ی عكس واقعيت: اين خطاي شناختي را در قالب يك نمونه‌ی مستند باليني كه مشتي از خروار است، بيان مي‌كنم: خانمي كه فرزندش تحت معالجه‌‌ی پزشكي بود، با توصيه‌ی برخي از خويشاوندان دلسوز براي سلامت فرزندش از دعانويس شيادي دعا گرفت. دعانويس به او گفت كه اين دعا را هرگز نبايد باز كني وگرنه براي فرزندت اتفاق ناگواري مي‌افتد. بعد از مدتي فردي اين دعا را باز كرد و فرزند او هم دچار بيماري سختي شد. اين خانم فكر ‌كرد علت بيماري فرزندش، باز كردن دعا بوده است، بنابراين اين دفعه با اعتقاد بيش‌تري پيش دعانويس رفت، در حالی‌که همه‌ی ما انسان‌ها در معرض خطرات طبیعی، بیماری، تصادف و... هستیم.

8- 5. فكر همه يا هيچ: در اين خطاي شناختي فرد، یک رفتار، فکر، پدیده یا موضوع را کلاً سفید یا سیاه می‌بیند. از نظر او هر چیز کم‌تر از کامل، شکست بی چون و چراست. عدم قناعت به مقدار و یا بخشی از یک کار، یک فعالیت و یا یک امتیاز، آن‌ها را از مزایای كل آن امر محروم می‌کند؛ «من نبايد مرتكب گناه مي‌شدم، حالا كه فلان گناه كبيره را انجام دادم، دیگر فرقي نمي‌كند، آب كه از سر گذشت چه يك ني چه صد ني». بنابراين به طور گرايش ناهشيار، براي رسيدن به لذت‌هاي بيش‌تر حاصل از گناه، به عرفان‌هاي كاذب رو مي‌آورد تا به نوعي بعد معنويت‌گراي خود را جواب دهد و از سويي هم دستش براي گناه باز باشد. يا مي‌گويد: «همه‌ی اساتيد عرفان اسلامي بايد معصوم باشند، چون فلان استاد عرفان دچار اشتباه و يا گناه شده است، پس همه‌ی عرفاي اسلام مشكل دارند». يا «من بايد با اين همه نماز شب يا دعايي كه مي‌خواندم، به مكاشفه، طي الارض، حاجتم و... مي‌رسيدم، حالا كه نرسيدم، پس مشخص است كه مسير من درست نبوده است».

مسئول شبكه‌ي ماهواره‌اي نجات براي فريب ديگران مي‌گويد: من مسلمان بودم و بيش از بيست سال، كتاب دعا، زيارت، نماز شب و نمازم ترك نشد، اما هيچ جوابي نگرفتم، وقتي مسيحي شدم، به همه‌ی خواسته‌هاي خودم رسيدم و الان شفا هم مي‌دهم. وي كتابي به نام شفاي بيماران[34] نوشته است و در برخي از برنامه‌هاي ساختگي‌اش كليپ‌هاي شفا دادنش به امر حضرت مسيح را نمايش مي‌دهد. او براي منحرف كردن مسلمانان از هيچ دروغي پروايي ندارد[35] و ادعا دارد كه در ايران مردم با زور اسلحه نماز مي‌خوانند[36].

ادعاي مسلمان بودن او ترفندي روان‌شناختي براي تغيير نگرش‌هاست. با توجه به همين تكنيك است كه معتادان راغب‌ هستند با فردي همكاري كنند كه خودش اعتياد و سختي‌هاي مشابه را تجربه كرده باشد.

نمونه: در مشاوره‌، با افراد وسواسي يا خانم‌هاي مجردي مواجه مي‌شويم كه براي رسيدن به آرزوها يا خواسته‌هاي خود، به شكل افراطي، دعا مي‌كردند و بعد از مدتي كه به خواسته‌شان نرسيدند، از اصل دين و عبادت صرفه‌نظر كردند و به سوي عرفان‌هاي كاذبي رفتند كه ادعا مي‌كردند، زود خواسته‌ی آن‌ها را برآورده مي‌كنند. كتاب‌هايي كه درباره‌ی عارف شدن در كم‌ترين زمان نوشته شده است، تله‌اي است كه بسياری از اين افراد را در خود مي‌اندازد.

8- 6. تعمیم مبالغه‌آمیز: افرادی که دارای این نوع تفکر هستند، تحت تأثیر یک حادثه‌ی مثبت قرار مي‌گيرند و در پرتو آن، همه‌ی واقعیت‌ها را مثبت ارزيابي می‌كنند. اين عدم توانایی در دیدن همه‌ي بخش‌ها، عاملی است که ذهن را محدود و درگیر می‌کند. در روان‌شناسی و علوم شناختی، خطای هاله‌ای (اثر هاله‌ای[37]) به نوعی خطا در شناخت و تصمیم‌گیری گفته می‌شود که باعث می‌شود ادراک از یک چیز بر ادراک از چیزهای دیگر مربوط به آن تأثیر گذارد. هم‌چنين خطاي هاله‌ تحت تأثیر ذهنیت قبلی قضاوت‌کننده شکل می‌گیرد و می‌تواند از حقیقت و انصاف به دور باشد. به عنوان مثال وقتی معلمی از دانش‌آموزی، ذهنیتی منفی به عنوان یک فرد تنبل دارد، در برخوردهای بعدی نیز ممکن است این پیش‌داوری بر قضاوت او تأثیر بگذارد. از این رو همیشه به معلمان توصیه می‌شود، در هنگام تصحیح ورقه‌های امتحانی، به اسامی دانش‌آموزان نگاه نکنند تا ذهنیت‌های قبلی بر نحوه‌ی قضاوت آن‌ها تاثیر نگذارد. تأثیر خطای هاله‌ای می‌تواند در قضاوت کننده بسته به تصویر ذهنی قبلی، مثبت یا منفی باشد[38].

 

فردي كه  اختلال اضطرابي داشته و در جلسات يوگا، مديتيشن و مراقبه يا هيپنوتيزم شركت كرده ‌است و در كنار تكنيك‌هاي روان درماني يا دارو درماني و دارونماها (پلاسيبو) به آرامش نسبي رسيده است، با القائات پنهان مربيان يا خطاشناختي خود، اين خواص مثبت را به كل آموزه‌هاي مكتب عرفاني يوگا و يا بودا نسبت مي‌دهد. هم‌چنین كسي كه تحت تأثير القائات استاد هيپنوتيزم به خواب مصنوعي رفته است، براي او قدرت، شأن و مراتب ماورايي تصور مي‌كند، يا فردي كه علاقه به خواندن رمان دارد و داستان‌هاي جذاب پائلو كوئليو را مي‌خواند و لذت مي‌برد، همه‌ی گفته‌هاي او را مثبت ارزيابي مي‌كند.

نمونه‌ی عيني: خانم پزشكي مي‌گفت: يكي از پزشكان برجسته، سخنان عرفاني و جذابی مي‌زد. من كه گرايش معنوي زيادي داشتم، در جلسات او شركت كردم. شوهرم نيز پزشك بود، تنها مشكل من با او در نماز نخواندن او خلاصه مي‌شد. براي جذب او به دين، او را به جلسات اين استاد دعوت كردم. ما كه او را حاذق‌ترين پزشك مي‌ديديم، جذب سخنان و آموزه‌هاي عرفاني، گيرا و دل‌نشين او كه هنوز نشنيده بوديم، شدیم. بعد از چند ماه متوجه انحرافات فكري و عملي او شدم. در عرفاني كه او آموزش مي‌داد خبري از شريعت نبود. در ارتباط با جنس مخالف قائل به تسامح بود و انحرافات جنسي داشت. خواستم مانع حضور شوهر و فرزندم كه دانشجوي پزشكي بود، در جلسه‌اش شوم، ولي او با نفوذي كه پيدا كرده بود، به شوهرم دستور داد كه براي رشد عرفاني بايد از من جدا شود[39].

8- 7. روش‌هاي غيرعلمي: اگرچه ما در زندگي روزمره گرايش زيادي براي به كارگيري اشعار، ضرب المثل‌ها، افسانه‌ها، رؤياها، تجارب شخصي و... براي شناخت حقايق داريم، ولي دانشمندان علم روش تحقيق به ما هشدار مي‌دهند كه براي كشف حقايق و علل، تبيين، تحليل و پيش‌بيني رويدادهاي مختلف، در دام اين شيوه‌هاي غير علمي نيفتيم. تكيه كردن به افسانه‌ها، ضرب‌المثل‌هاي رایج، حكم‌هاي كلي، ادبيات، شرح‌حال‌ها، تجارب شخصي، مكاشفه و رؤيا‌ها به عنوان روش معتبر، بدون مؤيدها و قرينه‌هاي محكم و يقيني، عامل مهمي در خطاهاي شناختي است[40]. اين خطا‌ها گاهي با تسامح، جهل و هوسراني، زمانی با مغالطه‌ و شواهد متعدد ساختگي افراد سودجو و هوسران و گاهی هم با برداشت‌هاي سطحي و غيرجامع‌نگر و... نقش تسهيل‌كننده، تسريع‌كننده و يا تثبیت كننده در گرايش به عرفان‌هاي كاذب دارند. براي نمونه به برخي از این موارد اشاره مي‌كنيم:

الف) ضرب‌المثل: «دل بايد پاك باشه»[41]، با اين ضرب‌المثل و شعار كه نفس راحت طلب هم آن را هم‌ساز خود مي‌بيند، بين ابعاد دين (طريقت و شريعت و حقيقت) جدايي ايجاد مي‌كنند و با حذف مناسك و احكام شرعي از دين، اباحه‌گر و شريعت‌گريز مي‌شوند. بعد از آن راه براي حضور در عرفان‌هاي كاذب مانند اشو، كوئليو و... كه در اباحه‌گري و شريعت‌گريزي مشترك‌ هستند، باز است.

ب) ادبيات عرفاني: تفاسير تحريفي از اشعار عرفا. برخي افراد سطحي‌نگر، تلقين‌پذير، وابسته، خود كم‌بين كه احساس ارزشمندي ندارند، هوسران و عده‌اي مغرض با استناد به برخي اشعار گزينشي كه قابليت تفاسير مختلف را دارند، به عرفا نسبت جبر‌گرايي[42]، سرگرداني[43]، پوچ‌گرايي[44]، انكار قيامت[45]، دم غنيمت شمردن[46]، شاهدبازي[47]، گدايي و دريوزگي، مدح از جباران[48]، هم‌جنس‌گرايي[49]، خوش‌گذراني، ترغيب به گناه به اميد عفو[50]، اباحه‌گري[51] و تشويق به رهبانيت و جمع‌گريزي[52] و... داده‌اند. استفاده از عوامل مؤثر در تغيير نگرش مانند: افراد جذاب، متخصصین، استدلال دو سويه (بيان كمكي از معايب و فوايد زياد)، هيجان شديد (منفي و مثبت)، بار احساسي كلمات، ابراز عواطف مثبت و... در كنار تفاسير، جزء برنامه‌هاي تبليغي اين جنبش‌هاست[53]. به عنوان نمونه از خانم جذاب، زيبا و بي‌حجاب براي تفسير ادبيات عرفاني یا بيان آيات قرآن كمك مي‌گيرند[54].

هركسي شايستگي تدريس ادبيات عرفاني و ادبيات فارسي را ندارد. تدريس ادبيات عرفاني اگر به دست فرد اباحه‌گر و بي‌قيد باشد، تيغ تيزي است در دست زنگي مست. بسياري از افراد كه تحصیلات دانشگاهي ندارند و به اشعار عرفاني علاقه‌مند هستند، چون به شكل جامع، اشعار را نمي‌خوانند، ممكن است در تفسير و تعبير اشعار بزرگان دچار اشتباه شوند تا جايي كه زمينه‌ی انحراف و گرايش به عرفان‌هاي كاذب در آن‌ها ايجاد شود.

ج) افسانه‌ها: دامن‌زدن به معنويت‌هاي جادويي و افسانه‌اي دين‌ستيز مانند هري پاتر، دوقلو‌هاي افسانه‌اي و... در قالب رمان، فيلم، سريال و كارتون به زبان‌هاي مختلف دنيا، يكي از برنامه‌هاي جدي غرب براي تقويت مباني نظام ليبرال دمكراسي (كثرت‌گرايي معرفتي و سلوكي، اصالت سود و لذت و آزادي و....) است. در برابر، آن‌ها به مبارزه با عرفان حماسي اسلامي مي‌پردازند، عرفاني كه مباني آنها را در معرفت شناسي، انسان‌شناسي و هستي شناسي و روش شناسي قبول ندارد[55].

8- 8 . استدلال احساسی: بسياري از افراد با استدلال احساسی فکر می‌کنند که احساسات منفي‌یشان لزوماً منعکس‌کننده‌ی واقعیت‌ها است. استدلال احساسی، ما را از واقعیت‌ها دور نگه می‌دارد. استدلال منطقي و قياسيِ درست، منجر به رفتار و تصميم منطقي مي‌شود، ولي اگر هيجان‌ها، رغبت‌ها و آرزوها، محرّك رفتار و گرايش‌هاي ما شدند و انديشه در آن‌ها راه نداشت، دچار خطا خواهيم شد[56]. مثال‌هاي زیر نمونه‌هايي بارز از استدلال احساسي هستند كه با گرايش به عرفان‌هاي كاذب ارتباط دارند: «چون فلان درويش نماز‌هايش را در حرم امام رضا% مي‌خواند، سخنان و ادعاهايش درست است»؛ «يه حسي به من مي‌گويد كه او نظر كرده است»؛ «چون فلان مرشد و درويش نام و شغل و مشخصات من را مي‌‌دانست، بر حق است»؛ «چون در خواب فلان امام به من مأموريت داده‌اند، من جانشين امام هستم»؛ «چون سيد است و مردم قبولش دارند و در كودكي فلان عارف در حقش دعا كرده است، مريدش هستم»؛ «چون گرايش به اين عرفان روز به روز زيادتر مي‌شود و كتاب‌هاي رهبرش جذاب است، عضوش شدم» و «فوتباليست محبوبم عضو فلان عرفان شده، من هم عضو آن خواهم شد». كوئليو براي دامن زدن به اين استدلالات حسي، از هيجان در فوتبال استفاده كرد و سال 2006، مهمان رسمي فيفا در جام جهاني فوتبال در آلمان شد. يا برخي از مربيان و ورزشكاران مشهور دنيا، رسماً وابستگي خود را به عرفان صهيونيستي كابالا اعلام كرده‌اند[57].

در برابر، ممكن است نسبت به عارف برحقّي اين گونه استدلال كنند: «احساس بدي نسبت به  او دارم، چون قيافه، منش و سخنانش بر دلم ننشست، پس بايد آدم بدي باشد» و «چون افراد كمي گرد او جمع مي‌شوند و مريد زيادي ندارد، به او رغبتي ندارم». نمونه‌اي از استدلال احساسي يكي از مدعيان نبوت كه كتابش مورد استقبال قرار گرفته است: «پيامبر بي‌سواد بود، من هم بي سواد هستم و نوشتن اين كتاب‌ها معجزه‌ی من است»[58].

8- 9. فيلترهاي ذهني: تعصب، تبعيض و پيش‌داوري كوركورانه، ميان‌برهاي ذهني هستند كه اجازه نمي‌دهند فرد درباره‌ی چيز ديگري تحقيق كند و مانع شناخت واقعيت مي‌شوند. افرادي كه با خواندن چند جلد كتاب از يكي از مدعيان عرفان، جذبش مي‌شوند و حاضر نمي‌شوند حتي نقد آن عرفان را بخوانند؛ افرادي كه تنها دلیلشان براي انتخاب معنويت‌، عضويت در برخي گروه‌ها و يا پيروي از الگوهاي ورزشي، ستاره‌ی سينما و موسيقي يا والدين و رئيس فاميل است، دچار نوعي سوگيري و خطاي شناختي در شناخت حقيقت شده‌اند.

8- 10. نتیجه‌گیری شتاب‌زده: در اين‌ موارد بدون ‌آن‌که زمینه‌ی محکمی وجود داشته باشد، فرد گرفتار نتیجه‌گیری شتاب‌زده مي‌شود. ممكن است دچار «ذهن‌خوانی» شود و بدون بررسی کافی نتیجه بگیرد. مثلاً مي‌گويد: من شيطان‌پرست هستم، چون خواننده‌ی محبوب من، سبك موسيقي‌اش رپ يا راك است يا مدل مو يا لباسش شبيه فلان خواننده‌ی گروه شيطان‌پرست است، پس او هم شيطان‌پرست است. به عنوان نمونه اين ذهن‌خواني تا آن‌جا ادامه يافت كه یکی از خواننده‌های راك فارسي در كليپي به مردم و هوادارانش اعلان كرد كه من شيطان‌پرست نيستم. برخي تصور مي‌كنند چون فلان موسيقي‌دان كه عضو فلان فرقه است، از رهبر سياسي يك حزب يا جنبش حمايت مي‌كند، پس او هم به آن حزب تمايل دارد.

برخي افراد ممكن است دچار «پیش‌گویی» شوند و بدون دلیل به عرفان كاذبي جذب شوند. آمارهاي زياد و غيرعلمي به اين پيش‌گويي‌ها دامن مي‌زند. مثلاً برخي مي‌گويند: چون روند رشد فلان فرقه در كشور زياد بوده است و حتي توانسته‌اند در دانشگاه يا خانه‌ی معلم و... هم كنسرت داشته باشند تا چند سال ديگر همه‌ی كشور را فرا مي‌گيرند. برخي از مدعيان نزديك بودن زمان ظهور، دچار اين خطاي شناختي شده‌اند.

8- 11. خطا در گزينش هدف: جنبش‌هاي معنوي نوپدید، غايت عرفان ناب را كه بندگي قلبي و عاشقانه‌ی خداست، به غايت‌هايي پيش پا افتاده و دنيوي مانند خلسه‌هاي عرفاني، تجربه‌‌ی اوج، كشف و كرامات، انجام كارهاي خارق العاده و... تنزل مي‌دهند. برخي عبادت و رياضت را بر خود تحميل می‌کنند و انتظار دارند كه به برخي مقامات عرفاني دل‌پسند مانند تجربه‌هاي عرفاني، طي‌الارض، كرامت و كشف و شهود برسند، اگر در مسير دينداري و حتي رياضت‌هاي شرعي برايشان مكاشفه‌اي روي نداد، گمان مي‌كنند كه مسيرشان اشتباه است و از مسير اصلي جدا مي‌شوند و براي رسيدن به اين مقامات در دام جنبش‌هاي معنوي‌اي مي‌افتند كه ادعاي كشف و شهود در آن زياد تبليغ مي‌شود. ممکن است يك نفر چند فرقه و حلقه را براي رسيدن به خواسته‌ی خود تجربه كند و شكست بخورد و در نهايت، بعد سرخوردگي دين و معنويت را كنار بگذارد. برخي از مدعيان عرفان هم با ادعاي مقاماتي، افرادي را به دنبال خود مي‌كشانند و با ترفند، حيله و حقه‌هايي، آن‌ها را دور خود نگه مي‌دارند.

علامه جعفري اهداف سطحي عرفان‌هاي منفي را به تخيلات رؤيايي تشبيه كرده‌ است: «... (آن‌ها) تخيّلات رؤيايي در مهتاب فضاي دروني كه سايه‌هايي از مفاهيم بسيار وسيع مانند وجود، واقعيت، كمال، حقيقت و ... را به جاي اصل آن گرفته و با مقداري بارقه‌هاي زودگذر مغزي آن‌ها روشن ساخته و از آن‌ها، حالي و مقامي براي خود تلقين نموده و دل به آن‌ها خوش مي‌كنند، در صورتي‌كه ممكن است، مدعي چنين عرفاني حتّي براي چند لحظه از روزنه‌هاي قفس مادّي، نظاره‌اي به بيرون از خودِ مجازيِ خويشتن نكرده باشد. اين همان عرفان منفي است كه انبوهي از كاروان جويندگان معرفت را از لب درياي درون خود به سراب‌هاي آب‌نما رهنمون مي‌كند[59]

از ترفندهاي عرفان‌هاي كاذب براي جذب افراد، مشخص كردن تكليف فرد و برنامه‌ی عملياتي دادن به اوست. عملياتي شدن با ذهن خلاصه و عيني‌دوست اغلب انسان‌ها هماهنگ است. در اين جنبش‌ها به كمّي كردن امور كيفي مانند: تسلّط بر خويشتن در ده روز، مراقبه در بيست جلسه مي‌پردازند كه نوعي هدف‌گذاري است و داشتن راهي سريع، بهتر، مرحله‌بندي شده و قابل اجرا براي رسيدن به حقيقت را تبليغ مي‌كنند[60].

نمونه‌ی عيني: در مصاحبه‌اي كه با يكي از مدرسان رزمي‌كار، يوگا و مديتيشن و هيپنوتيزم شهر اصفهان داشتم گفت: متأسفانه همكاران، در كلاس‌هاي آموزشي سبب شده‌اند كه فرد خلسه‌هاي هيپنوتيزمي يا مراقبه‌اي را هدف غايي در نظر بگيرد و برخي با نفوذي كه بر مراجعه‌كننده‌ها داشته‌اند، آن‌ها را به نوعي كثرت‌گرايي معرفتي و سلوكي تشويق كرده‌اند؛ يعني به آن‌ها گفته‌اند هدف از نماز و عبادت، رسيدن به آرامش و خلسه‌هاي عرفاني است، شما با هركدام به آرامش مي‌رسيد، همان را انتخاب كنيد. برخي افراد مثل اوشو در کتاب خود (الماس‌هاي اوشو) مي‌گويد: سكس بزرگ‌ترين هنر مديتيشن است. او مي‌گويد: افراد در واقع دنبال سكس هستند، كسي كه سكس و تجربه‌ها و خلسه‌هايش را تجربه نكند، مزه‌ی عبادت را هم نمي‌فهمد و بعد هم مي‌گويد: همه جا محل عبادت است، هرچيزي كه انسان را به اوج برساند، حتي ديدن يك گل عبادت است.

نمونه‌ی دوم: يكي از عواملی كه سبب خطا در انتخاب هدف مي‌شود، اجرای كارهاي خارق‌العاده مانند راه رفتن روي آتش، خوردن عقرب و... توسط برخي از دراويش و مدعيان عرفان است. اين امر ريشه در نوعي همانندسازي در خيال براي ارتقای احساس ارزشمندي، اعتماد به نفس، تأييد (مجموعه‌اي از خلأ‌هاي رواني)، ميل به شكوفا كردن اراده و توانايي‌هاي بالقوه و تسخير امكانات براي انگيزه‌ی رواني پيشرفت دارد. (سي‌دي نمايش اين دراويش، در فروشگاه‌های سطح شهر، عرضه مي‌شود). انجام كارهاي خارق‌العاده اگرچه نشان‌دهنده‌ی تقويت اراده و نوعي خودشكوفايي است، ولي غايت نهايي عرفان، تقرب به خدا و بندگي عاشقانه است. هم‌چنین برخي از دراويش، بسياري از اين حقه‌ها را كه شبيه چشم‌بندي و شعبده‌بازي است، برملا كرده‌اند.

8- 12. تحريف‌گرهاي اندیشه: هويت اصلي انسان به انديشيدن است. اگر انديشيدن در كار نباشد، انسان مانند پَر كاه با هربادي به سمتي بدون هدف مي‌رود. اسلام ما را تشويق مي‌كند كه با تعليم و تعلم مستمر، تفكر و هم‌نشيني با عالمان و مطالعه، اهل انديشه باشيم. برخي از اين تحريف‌كننده‌های انديشه كه ابزاری قوي براي جذب افراد به جنبش‌هاي معنوي نوپديد است، عبارتند از:

الف) تلقين‌پذيري: افراد تلقين‌پذير نظرات، گفته‌ها و نوشته‌هاي ديگران را بي‌چون چرا مي‌پذيرند، چون انديشه‌‌ی آن‌ها بر پايه‌ی استدلال منطقي استوار نيست. بايد انديشيدن منطقي را به نوجوان آموخت[61]. اين افراد خيلي سریع تحت تأثير القائات و تبليغات پنهان و حتي آشكار جنبش‌هاي عرفاني قرار مي‌گيرند.

ب) هوس‌پيشگي: يكي از علل نادرست انديشيدن، هوس‌پيشگي است. فرد هوس‌پيشه مي‌كوشد از چيزي نتيجه بگيرد كه آرزو و دلخواه اوست و به استدلال و انديشه‌ی درست كاري ندارد[62]. جنبش‌هاي عرفاني نوپديد مانند اوشو، برخي از فِرق صوفيه و... مرتع هوس‌پيشگان است، چون دست آن‌ها را در رسيدن به هوس‌ها، اميال و لذت‌هاي آني‌ باز مي‌گذارد.

ج) دليل‌تراشي: يكي از عواملي كه سبب انديشه و گرايش نادرست مي‌شود، دليل‌تراشي به خاطر احساس شرم و خطا و توسل به شيوه‌هاي غيرمنطقي براي توجيه ناكامي و بي‌كفايتي خود است؛ يعني چون به نفعش نيست حقيقت را بپذيرد، آن را پنهان مي‌كند. چون مي‌خواهد به برخي خواسته‌هاي خود با حضور در عرفان‌هاي كاذب برسد، توجيه مي‌كند و مي‌گويد دل بايد صاف باشد، همه‌ی روش‌ها درست است، هركسي به روشي به خدا مي‌رسد؛ نماز، حلقه‌هاي ذكر، موسيقي، عشق مجازي و...

د) بي‌تفاوتي و اهمال‌كاري: گاهي افراد به دليل بي‌قيدي، بي‌تفاوتي، تنبلي و اهمال‌كاري در پي انديشه‌ی درست و تحقيق برنمي‌آيند و نظر ديگران را به راحتي مي‌پذيرند[63].

8-13. روش آزمايش و خطا: ساده‌ترين روش  براي حل مسئله كه در كارهاي روزانه، بيش‌تر مورد استفاده قرار مي‌گيرد، روش آزمايش و خطاست. اين شيوه ممكن است براي كارهاي عادي مثل باز كردن در با چند كليد و يا تست چند رب گوجه براي انتخاب بهترين، خوب باشد، امّا براي گزينش مسلك عرفاني كه سعادت و شقاوت انسان در گرو آن است، نبايد از اين روش استفاده کنیم. متأسفانه بسياري از افراد براي انتخاب مسلك معنوي خود، از این روش استفاده مي‌كنند. اين شيوه اين خطر را دارد كه اگر فرد با فريب و اغفال روبرو شود و در دام شیادان بيفتد، از معنويت به طور كلي زده می‌شود. جنبش‌هاي معنوي نوپديد، براي شكار مريد از «قانون اثر»[64] بهره مي‌برند. آن‌ها طعمه‌ي جذاب و خوشايند (ترويج روابط آزاد جنسي، رمان‌هاي گيرا، تخدير با موسيقي، مواد مخدر، مشروب و...) در مسير راه  آزمايشي افراد قرار مي‌دهند تا فرد در دام آن اسير شود. نوجوان در مسير رشد، به شكل طبيعي دچار بحران هويت مي‌شود و تعارض‌ها، ترديد‌ها و نگراني‌هاي اطرافيان به دليل توقف يا انكار ارزش‌ها، منبع اضطراب او به شمار مي‌رود. او تمايل شديد دارد، باورها و ارزش‌هاي والديني و رسمي خود را شخم بزند تا از نو با هويت‌يابي آگاهانه‌ی خود آن را بنا كند که در اين موقع حساس غالباً با كج‌رفتاري و كج فهمي بزرگان (والدين و رهبران معنوي و...) مواجه مي‌شود، در مقابل مبلغان عرفان‌هاي نوپديد با ظرافت در مسير او دام (كتاب، جزوه، سي‌دي، اردوي تفريحي – تبليغي و...) مي‌گستراند و خوب هم جذب مي‌كند.

8-14. اختلال در تصميم‌گيري: تصميم‌گيري زماني است كه بخواهيم از بين چند گزينه، يكي را انتخاب كنيم و از ترديد و تحير و اضطراب حاصل از آن، رها شويم. انسان فطرتاً حقيقت‌جو و معنويت‌خواه است. اين نياز دروني، او را وادار مي‌كند كه براي گزينش عرفان صحيح از عرفان‌هاي كاذب، دست به گزينش و تصميم‌گيري بزند. برخي عوامل سبب مي‌شوند كه فرد در فرآيند تصميم‌گيريش دچار اشتباه شود که عبارتند از:

الف) تأثير هيجان‌ها در تصميم‌گيري[65]: هيجان‌ها، عواطف، احساسات، تعارضات، عقده‌ها، تعصب‌ها و به طور كلي انگيزه‌هاي هشيار و اغلب ناهشيار سبب مي‌شوند كه فرد نتواند از بين راه‌ها و گزينه‌هاي مختلف، مسير صحيح را انتخاب كند. به عنوان نمونه برخي جذب يك عرفان خاص مي‌شوند به دليل اين‌كه، رئيس آن مكتب، رمان‌هاي زيبا و جهاني نوشته و با مقبوليت گسترده روبه‌رو شده است، يا اين‌كه او ابراز علاقه به يك نوع ورزش مانند فوتبال يا ورزش‌هاي رزمي مي‌كند و در بين ورزشكاران حاضر مي‌شود.

ب) واكنش ديگران در تصميم‌گيري: افرادي كه احساس خودكم‌بيني دارند، تلقين‌پذيرند، از نظر هوشي بسيار پايين هستند و يا نسبت به نظراطرافیان تعصب خاصي دارند، بدون بررسي راه درست، در مسيري قرار مي‌گيرند كه ديگران آن را جهت مي‌دهند.

ج) زمان و تصميم‌گيري: افرادي كه زير فشار شتاب و عجله قرار دارند، تصميم درستي نمي‌گيرند. كمبود وقت براي سنجيدن گزينه‌هاي مختلف، سبب تصميم‌گیری عجولانه و نادرست مي‌شود. انسان همواره نیازمند گرایش به سوی معنویت و تعلّق خاطر به گروه دارد. افرادي كه با تحقيق، مكتب عرفاني درستي را برنمي‌گزينند، ممكن است هنگامي كه مجبور مي‌شوند در دانشگاه، محل كار، خوابگاه، خدمت سربازي و... عضو گروهي شوند، به شكل ناهشيار با شتاب و عجله همان عرفاني را  گزينش كنند كه اكثريت افراد گروه به آن ابراز علاقه مي‌كنند.

د) نداشتن قاطعيت: گاهي جذب به سمت عرفان‌هاي كاذب به دليل نداشتن قاطعيت و جرأت است. عدم قاطعيت سبب مي‌شود فرد مطيع چشم و گوش بسته شود و دیگران برايش تصميم بگيرند. يكي از عواملي كه سبب ميان‌برذهني و در نتيجه خطاي شناختي مي‌شود، تقليد چشم‌ و گوش بسته و كوركورانه از والدين، همسر، هم‌سالان، الگوها و مدعيان عرفان است. در دين اسلام به تحقيق درباره‌ی اصول اعتقادی و مباني ديني بسيار اهميت داده شده است و تقليد در اين مسائل مردود شمرده شده‌ است.

هـ ) مشورت با غيرمختصص: در فرآيند تصميم‌گيري، كمك از متخصص و خبره و پيوندزدن عقل او به دانش خود، بسيار مهم است. يكي از علل گرايش افراد به عرفان‌هاي كاذب، مشورت با غير متخصص است. برخي براي رسيدن به خدا، دفع سحر، رسيدن به عرفان، طي‌الارض و... از رمال يا طالع بين كمك می‌گیرند.

8- 15. همبستگي‌گول‌زننده: چون استاد يوگا، ذن، مهارت‌هاي زندگي، فوتباليست محبوب يا استاد نمونه‌ی دانشگاه (هنر، فيزيك، پزشكي و...) را افرادي موفق‌ مي‌دانم و آن‌ها گرايش به فلان مسلك عرفاني دارند، پس اين عرفان از بين همه، درست و صادق است. چون ضريب هوشي‌ استادم بالاست و او از فلان جنبش معنوي تبليغ مي‌كند، آن جنبش حق است. اين ‌سوگيري‌ها نوعي بيش‌تعميمي در صفات و خطاي هاله‌اي مثبت است؛ يعني ما به دليل برخي امتيازات فردي، ديگر امتيازات را هم به او نسبت دهيم، در حالي‌كه اين درست نيست؛ يعني اين‌گونه نيست كه اگر فردي در کاری متخصص بود، در امور ديگر هم كه اطلاعي ندارد، تخصص داشته باشد يا نظراتش درست باشد. از ويژگي‌هاي روان‌شناختي دوران نوجواني و جواني، الگوگيری، تقليد و تعلق خاطر به گروه و رفاقت خالصانه است. اگر آن‌ها را جهت ندهيم، ممكن است به دليل شناخت كمي كه دارند، در گزينش‌ گروه، الگو و دوست و... دچار خطا شوند و در دام عرفان‌هاي كاذب بيفتند.

8-16. دسترسي‌پذيري: در برخي از كشورها، تعداد زيادي، فرقه‌هاي عرفاني وجود دارد، به گونه‌اي كه تشخيص سره از ناسره براي افراد غيرمتخصص مشكل مي‌شود. بسياري از افراد به‌جاي اين‌كه براي گزينش عرفان ناب از عرفان‌هاي دروغي، وقت بگذارند، تحقيق و بررسي كنند، به دليل هزينه‌بر بودن تحقیق (زماني، مادي، ذهني و...) به يكي از آن‌ها كه در دسترس است، روي مي‌آورند. در مؤلفه‌هايي كه در زیر ذکر شده، از ميان‌برذهنيِ دسترسي‌پذيري استفاده مي‌شود كه نوعي سوگيري و خطاي شناختي هم محسوب مي‌شود[66]:

الف) تبليغات زياد، مجوز چاپ و نشر زياد:‌ برخي افراد به این دلیل عرفانی را حق مي‌دانند و به آن گرايش پيدا مي‌كنند که تبليغات زيادي در سطح شهر، سايت‌ها و... دارد، عده‌اي از هوادارانش كتاب‌ها يا نسخه‌ی pdf آن را رايگان در اختيار ديگران قرار مي‌دهند،[67] كتاب‌هاي زيادي از آن ترجمه شده است و انتشارات مختلف داخلي با گرفتن مجوز، آن‌ها را چاپ كرده‌اند.

ب) مفت باشه، كوفت باشه: يكي از عواملی كه سبب خطاي شناختي مي‌شود، اين است كه مردم عموماً به چيزهاي ارزان و رایگان گرايش دارند تا جايي كه شعار «مفت باشه، كوفت باشه» در زندگي‌ آن‌ها جاري است. هم‌چنين امور آسان، جذاب و راحت، اثر زيادي در جذب افراد دارد. از آسيب‌هاي جدي در ارائه‌ی عرفان اسلامي به تازه‌واردها، سخن‌گفتن نابه‌هنگام يا زودهنگام از چاه‌ها، نسيه‌ها (اجر)، سختي‌ها، هشدارها، «نكن‌نكن‌هاي مكرّر» و مرگ[68] است؛«سخت‌گويي» (در بيان)، «سخت‌نويسي» (عبارات و كتاب براي عموم[69])، «سخت‌گيري» (در دستورالعمل دادن و نشان‌دادن راه، خوردن، پوشيدن و...)، «سخت‌يابي» (جلسات و آثار)،«سخت‌فهمي» (سليس نبودن عبارات)،«سخت‌پذيري» (علاقه‌مندان از سوي رهبران و اساتيد) و سخت وصالي (دور جلوه‌دادن خدا و مقام وصل)[70] سبب گريز افراد از عرفان‌ اسلامي مي‌شود.

در برابر، بسياري از سردمداران عرفان‌هاي نوپديد مانند اوشو، كوئليو و... بر زندگي، عشق[71]، نقدها (تكنيك‌ها و روش‌هاي كاربردي براي لذت بردن از زندگي)، خوشي‌ها، راحتي‌ها و «بكن‌بكن‌هاي مستمر» تأكيد دارند؛ خوش‌پوشي (استفاده از لباس جذاب استاد و مريد و نمادهاي آن فرقه)، خوش‌خوري، خوش‌خوابي، خوش‌گذراني[72] (مشروب و مواد مخدر و رقص و سماع)، خوش‌نويسي (زيبا و سليس)، خوش‌آمدگويي (استقبال گرم از تازه‌واردان)، خوش‌رفتاري (در برخورد و ارتباط با مردم)، خوش‌مشربي و خوش‌طبعي (لطيفه و شوخي)، خوش‌گويي و شيرين‌زباني (استفاده از قصه، تمثيل متناسب با فرهنگ هر قوم)[73]، خوش و بش (با هم‌جنس و غير هم‌جنس)، خوشگلي و خوش سيمايي (استفاده از پيام، ابزار، روش و افراد جذاب براي تبليغ)، خوش‌نوايي و خوش‌خواني (آواز و موسيقي)، خوش‌ مسيري (آدرس سرراست و شماره تماس رُند)، خوش خدمتي (رفع نيازهاي جنسي، مادي يا رواني)، خوش وصالي (راحت رسيدن به خدا يا تجربه‌ی اوج حتي با رابطه‌ی جنسي[74]) و... وقتي جواني كه ذاتاً معنويت‌گراست، نمي‌تواند به راحتي اساتيد و عرفاي اسلامي را ببيند، يا سؤالاتش را بپرسد، نمي‌تواند براي كتب عرفان اسلامي گران قيمت هزينه كند، يا اصلاً آن‌ها را در دسترس ندارد و يا اگر در دسترس دارد، به دليل كلمات دشوار و اصطلاحات سنگين چيزي سر در نمي‌آورد، وقتی از كارشناسي كه سخت‌گير[75] و ناوارد است، درباره‌ی عرفان، سؤالي مي‌پرسد و او راه را بسيار باريك و تاريك و پر خطر معرفي مي‌كند كه جوان از پيمودن اصل راه صرف نظر مي‌كند، بالأخره از روي ناچاري يا ناهشياري، براي ارضاي نياز فطري معنا خواهي‌اش به دنبال استاد، فرقه و گروه عرفاني‌اي مي‌رود که: از او استقبال مي‌كنند، اين عطش را پاسخ مي‌دهند، جزوات، كتاب‌، سي‌دي، سايت و كلاس در اختيارش مي‌گذارند و عرفان را برايش راحت می‌کنند.

نمونه: برخي از كارشناسان كه به ظرافت‌هاي روان‌شناختي سير و سلوك دقت ندارند، نامه و دستورالعمل‌هايي را كه بزرگان به شاگردان خاص خود گفته‌اند، به جوان تازه وارد مي‌گويند و يا بدون دقت به مراحل سير و سلوك، به جاي اين‌كه هشدارها را تدريجي و متناسب با مرحله بگويند و افراد را به پيمودن راه و مراقبت ترغيب كنند، بر بيان خطرات راه تأكيد مي‌كنند. اين اشعار اگر در جای مناسب گفته نشوند، مانند سمّ عمل مي‌كنند:

عشق، کار نازکان نرم نيست                           عشق کار پهلوان است اي پسر

يا

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود           زنهار ازین بیابان، وین راه بی‌نهایت[76]

يا

طي اين مرحله بي همرهي خضر مكن                              ظلماتست، بترس از خطر تنهايي

اشعار عرفاني زيادي  داريم كه به راحت بودن سلوك اشاره دارد:

به دريا بنگرم، درياتُ وينم                                 به صحرات بنگرم، صحراتُ وينم

به هرجا بنگرم كوه و در و دشت                        نشون از قـــامـــت رعناتُ وينم[77]

 يا

به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست        عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست[78]

عشق و زندگي، براي نوجوانان و جوانان كه هنوز هويتشان شكل نگرفته و يا هويت آشفته‌اي دارند و در بحران هويت به سر مي‌برند و اميد و ميل شديد به زندگي كردن و لذت بردن از مواهب الهي دارند، بسيار مهم است. بنابراين براي آن‌ها خوشايند نيست كه از ابتدا و قدم اول عرفان، در مذمت از عشق سخن گفته ‌شود، پيوسته لذت‌هاي دنيوي محكوم شود و مكرراً سخن از مردن و حسابرسي قبل از مرگ به ميان آيد. اگر جوان در جلسات خوب و جذاب عرفان مثبت، به تدريج هويتش شكل بگيريد، براي سؤال‌هاي اساسي‌اش پاسخي قانع‌كننده بيابد، هدف از خلقت را درك كند و بداند كه او جايگاه ويژه در هستي دارد، به تدريج به استقبال مراحل دشوارتر سلوك معنوي مي‌رود.[79]

ج) مجاورت (زماني و مكاني): يكي از مصاديق دسترسي‌پذيري، مجاورت است، چون استاد، كتب، جلسات، مركز و مؤسسه‌ي يك فرقه يا مكتب عرفاني، در مجاورت محل زندگي يا تحصيل افراد هست، در بين اين همه مدعيان عرفان و معنويت، بدون تحقيق جذب همان مي‌شوند. تبادر[80] ذهني به دليل مجاورت زماني يا مكاني و يا تبليغاتي، مي‌تواند در گزينش افراد اثر بگذارد. (تبادر ذهني وقتي است كه عرفاني، در عرف خاص مانند پزشكان و در عرف عام مانند مردم ورد زبان‌ها باشد، به گونه‌اي كه وقتي سخن از عرفان مي‌شود، بلافاصله ذهن آن عرفان را تصور كند.)

نمونه‌ی عيني: با يكي از طلاب آمريكايي كه در جامعة ‌المصطفي العالميه در گرايش فلسفه و عرفان، تحصيل مي‌كند، مصاحبه كردم او مي‌گفت: دسترسي به كتاب‌هاي عرفان بسيار مهم است. الآن در آمريكا مردم تشنه‌ی عرفان و معنويت هستند و اين احساس كمبود و نياز شديد، مجال بررسي را از آن‌ها مي‌گيرد، بنابراين به هر عرفاني كه در دسترسشان باشد، گرايش پيدا مي‌كنند. به همين دليل من وظيفه دارم از قم كتاب‌هاي عرفان اسلامي مانند ابن عربي، مثنوي و... را بفرستم يا با خود ببرم. در آمريكا افرادي زيادي چون حقیقت را نديدند، ره افسانه زدند.

د) استقبال زياد در مدت كوتاه: برخي به اين دليل جذب يك فرقه يا مسلك عرفاني مي‌شوند كه در مدت زمان كوتاهي، توانسته است مريدان و پيروان زيادي جذب كند. اين نوعي استفاده كردن از ميان‌بر ذهني است و در معيار حقيقت دچار خطاي شناختي شده‌ايم. افراد و كشورهاي سودجو براي رسيدن به اهداف خود، از دادن آمار زياد براي سوق افراد به اين فرقه‌ها كمك مي‌گيرند.

هـ) توافق كاذب: يعني فرد تصور كند كه چون او عضو يك گروه عرفاني است يا نسبت فاميلي با رهبرش دارد، افراد زيادي به اين گروه تمايل و گرايش دارند و به زودي جذبش خواهند شد. توافق كاذب از نظر روان‌شناختي براي بالا بردن احساس عاطفه‌ی مثبت و اعتماد به نفس بالا ایجاد می‌شود.

و) انحصار روش‌شناختي: برخي، راه شناخت را به علوم تجربي كه قابل مشاهده، قابل تكرار و عيني است، محدود كرده‌اند. بنابراين دنبال‌ عرفان‌هایي مي‌گردند كه پشتوانه‌ی طبيعي و تجربي و تحقيقات علمي مانند يوگا، مديتيشن و عرفان داشته باشند، درحالي‌كه دايره‌ی شناخت شامل راه‌هاي معتبر عقلي و نقلي (قرآن و حديث) هم مي‌شود.

ز) اصالت سود و لذت حسي: يكي از ميان‌برهاي ذهني متعارف و طبيعي براي گزينش تحليل سود و زيان، توجه به ميزان ناراحتي و لذت است؛ يعني افراد معمولاً از بين اطلاعات زياد به بخشي گرايش دارند كه برايشان لذت يا سود حسي و جسمي داشته باشد. كسي كه ذهني ناآرام و آشفته دارد و از نظر فيزيولوژيكي (غذا، امور جنسي، پوشاك و مسكن) محروم است، راه شناختش بسته مي‌شود و توان ذهني و عاطفي براي تحقيق ندارد، به همين دليل دنبال راه‌هايي است كه نيازهايش را ارضا كند. ناعدالتي در دنيا، جنگ‌ها، بيماری‌هاي متنوع و فراگير رواني، اضطراب و فشارهاي زندگي در عصر ارتباطات سبب شده كه برخي فرقه‌هاي معنوي مانند عرفان سرخ‌پوستي و بوديسم از آب گل‌آلود ماهي بگيرند و محور كار تبليغ خود در زندگي را رهايي از رنج و سختي‌هاي زندگي، كسب شادي، آرامش درون و... قرار دهند. برخي زنان خياباني به دليل بي‌پناهي و امنيت نداشتن، جذب فرقه‌هاي معنوي كاذب مي‌شوند.

نمونه‌ی عيني: يكي از طلاب افغاني جامعة‌المصطفي در قم كه در رشته‌ی فلسفه تحصيل مي‌كند و حافظ قرآن است، درباره‌ی گرايش به عرفان‌هاي كاذب در كشورش چنين می‌گفت: در كشور ما مردم به دليل جنگ، اختلافات داخلي و... با فقر زيستي، بهداشتي، عاطفي و شناختي مواجه هستند. كسي كه شكمش گرسنه شد، راه بينشش بسته مي‌شود. اسلام مي‌گويد فقر كه از در آمد، ايمان حقيقي از پنجره مي‌گريزد.  برخي از مبلغان مسيحي از اين فرصت استفاده مي‌كنند و براي مدت زيادي با عناوين غير مبلّغ مانند خدمت‌رساني، پزشك و... بین مردم حاضر می‌شوند[81]. آن‌ها صندوق قرض الحسنه راه‌اندازي كرده‌اند و به جوانان مستعد گرايش به مسيحيت، وام با قسط كم مي‌دهند و با آن‌ها با مهر و محبت و چهره‌ی گشاده برخورد مي‌كنند، بعد از اتمام اقساط، مبلغ كل وام را دوباره به آن‌ها هديه مي‌كنند. غير مستقيم القا مي‌كنند كه خود مقايسه كنيد: اسلام دين عشق، محبت و رحمت است يا مسيحيت؟

ح) خودميان‌بيني: چون اعضای هر گروه، حجم متراكمي از اطلاعات درباره‌ی گروه خود دارند و بسياري اهل پژوهش و تحقيق نيستند، تصور مي‌كنند گروه خود حق و يا برترند.

ط) پدیده‌ی آماده سازی: تصورات و تفكراتي كه اخيراً درباره‌ی موضوعي داشته‌ايم، بر گزينش ما اثر مي‌گذارد. به عنوان نمونه بسياري از افراد وقتي مشغول مطالعه‌ی كتاب‌هاي رمان و جذاب پائلو كوئليو مي‌شوند يا سخنان پرطمطراق اوشو را مي‌خوانند، (بدون اين‌كه همه‌ی آثارشان را بخوانند و در مباني هستي‌شناسي، معرفت‌شناسي، انسان‌شناسي، ارزش‌شناسي و تناقض‌هاي محتوايي اين آثار دقت كنند و به بررسي نقدهاي وارده بر آن‌ها  بپردازند و با عرفان‌هاي ديگر آشنا شوند و بهترين را برگزينند)، فكر مي‌كنند همين چيزهايي كه الان مطالعه مي‌كنند، حرف تمام را در عرفان زده‌اند.

نتیجه‌گیری

در پژوهش حاضر، به بررسی علل روان‌شناختی در گرایش به جنبش‌های نوپدید معنوی، با تأکید بر روش علل شناختی پرداختیم و روش تحقیق، رویکرد توصیفی ـ تحلیلی با تطبیق بر نمونه‌های عینی است.

در این پژوهش با توجه به تحلیل روان‌شناختی برخی فیلم‌ها، گزارش‌ها، اعترافات مستند، برخی کتاب‌ها و آثار موجود درباره عرفان‌های کاذب، و مصاحبه آزاد با 15 کارشناس حوزوی ـ دانشگاهی، برخی از عمده‌ترین عوامل شناختی گرایش به جنبش‌های نوپدید معنوی بیان شده و این عوامل، با توجه به نمونه‌های عینی و مؤیداتی که در کنارشان نقل کرده‌ایم، بهتر معرفی شده‌اند. عوامل یاد شده، همه در یک سطح و با قدرت نفوذ یکسان نیستند؛ آنها ممکن است «تسهیل کننده»، «تسریع کننده»، «تکمیل کننده»، و یا «تثبیت‌کننده» باشند. اگر چه قصد ما در این پژوهش کشف عوامل شناختی گرایش به جنبش‌های نوپدید معنوی بود ولی به مناسبت، برای رویارویی با این گرایش‌های کاذب، راهکارهایی نیز پیشنهاد کرده‌ایم.


منابع

1. اسلامي نسب، علي، شفاي وسواس، تهران، نشر شفابخش، چاپ دوم،1385.

2. اشو، عشق، پرنده‌اي آزاد و رها، ترجمه‌ی مسيحا برزگر، تهران، دارينوش،1382.

3. افكاري، نصرت الله، فرهنگ جامع روان‌شناسي – روان‌پزشكي، فرهنگ معاصر، تهران، چاپ سوم، 1380.

4. اوشو، آواز سكوت، ترجمه‌ی سيد جواد حسيني، تهران، بي‌جا، 1384.

5. اوشو، آه، اين ....، ترجمه‌ی محسن خاتمي، تهران، نشرآويژه، چاپ چهارم، 1382.

6. اوشو، الماس‌هاي اشو، ترجمه‌ی مرجان فرجي، تهران، فردوس، چاپ دوم، 1384.

7. اوشو، بلوغ، ترجمه‌ی مرجان فرجي، تهران، فردوس، چاپ دوم، 1380.

8 . اوشو، عاشقانه‌ها، ترجمه‌ی قوام‌الدين خرمشاهي، تهران، سايه گستر، 1383.

9. اوشو، عشق، رقص زندگي، ترجمه‌ی بابك رياحي پور، تهران، نگارستان كتاب،1380.

10. اوشو، مراقبه، هنر وجد و سرور، ترجمه‌ی فرامرز جواهري‌نيا، تهران، فردوس، 1380.

11. شريف زاده، بهمن، مديريت معنويت‌گرايي در جهان غرب، فصلنامه‌ی مطالعات معنوی، شماره‌ی 1، پژوهشكده‌ی باقرالعلوم، قم، زمستان 1389.

12. پائلو كوئليو، بريدا، ترجمه‌ی آرش حجازي و بهرام جعفري، تهران، نشر كاروان، 1384.

13. پارسا، محمد، بنيادهاي روان‌شناسي (روان‌شناسي عمومي)، تهران، نشر سخن، چاپ اول، 1378.

14. پارسا، محمد، زمينه‌ی روان‌شناسي، تهران، نشر مؤسسه، انتشارات بعثت، چاپ دوازدهم، 1375.

15. جامعه‌ی ‌مدرسين حوزه‌ی علميه‌ی قم، قبيله‌ی حيله (نگرشي بر كارنامه‌ی مدعيان معنويت و مهدويت)، معاونت جامعه و نظام، مديريت سياسي، قم، 1429 ق .

16. جعفري، محمد تقي، عرفان اسلامي، تهران، انتشارات نشر، علامه جعفري، چاپ سوم، 1383.

17. جمعي از مؤلفان، روان‌شناسي اجتماعي با نگرش به منابع اسلامي، قم، نشر پژوهش‌گاه حوزه و دانشگاه، چاپ دوم، 1358.

18. قمري گيوي، حسين، معنويت، هويت و بهداشت رواني در گستره‌ی زندگي، فصلنامه‌ی روان‌شناسي و دين، شماره‌ی 4.

19. مظاهري سيف، حميدرضا، عرفان ‌حلقه، تهديدي جدي براي بهداشت معنوي جامعه، فصلنامه‌ی مطالعات معنوی، شماره‌ی 1، پژوهشكده‌ی باقرالعلوم، قم، زمستان 1389.

20. كريمي، حميد، جهان تاريك شناخت و نقد فرقه‌ی شيطان‌پرستي، قم، بوستان كتاب، چاپ هفتم،  1390.

21. دفتر هنر و ادبيات رحال، سي‌دي مستند شيطان‌پرستي، تهران.

22. فونتا، ديويد، روان‌شناسي دين و معنويت، ترجمه‌ی ا ساوار، قم، نشر اديان، چاپ اول، 1385.

23. سازمان تبليغات اسلامي با همكاري بسيج مدرسه‌ی علميه‌ی قم معصوميه، سي‌دي هجوم خاموش.

24. ساعتچي، محمود، مشاوره و روان درماني (نظريه‌ها و راهبردها )، تهران، نشر ويرايش، 1377.

25. سای بابا، ساتیا، سخنان ساتیا سای بابا،  توراندخت تمدن (مالک)، تهران، نشرتعالیم حق، 1384.

26. شريفي، احمد حسين، درآمدي بر عرفان حقيقي و عرفان‌هاي كاذب، قم، نشر صهباي يقين، چاپ سوم، 1387.

27. ــــــــــــــــــ، جنگ نرم، قم، مؤسسه‌ی آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1390.

28. شعاري نژاد، علي‌اكبر، نگاه نو به روان‌شناسي انسان سالم، تهران، نشر اطلاعات، چاپ دوم، 1386.

29. ــــــــــــــــــ، روا‌‌ن‌شناسي رشد بزرگسالان در فراخناي زندگي، مشهد، نشر ثامن، 1377 .

30. شولتز، دوان پي، شولتز سيدني الن، نظريه‌هاي شخصيت، ترجمه‌ی يحيي سيد محمدي، تهران، نشر ويرايش، چاپ دهم، 1386.

31. طاهري، محمدعلي، عرفان كيهاني (حلقه)، بي‌جا، انتشارات انديشه‌ی ماندگار، چاپ سوم، 1386.

32. عميد، حسن، فرهنگ عميد، تهران، نشر اميركبير، چاپ هفتم، 1375.

33. فاضلي، قادر، عرفان عملى، مركز تحقيقات كامپيوتري نور (مجموعه آثار).

34. ــــــــــــــــــ، آب و سراب، مركز تحقيقات كامپيوتري نور (مجموعه آثار).

35. فعالي، محمدتقي، آفتاب و سايه‌ها، قم، نشر نجم الهدي، چاپ چهارم، 1387.

36. فعالي، محمدتقي، سي‌دي عرفان‌هاي نوظهور، قم، دفتر نشر معارف، نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه‌ها.

37. قديري، محمدحسين، روان‌شناسي و مهارت‌هاي رفتاري در تبليغ غيرمستقيم، قم، نشر ذوي القدر، چاپ دوم، 1390.

38. ــــــــــــــــــ، بررسي آراي يک روان‌شناس فمينيست (نقد كتاب دختران خوب به بهشت مي‌روند و دختران بد به همه جا)، فصلنامه‌ی مطالعات راهبردي زنان، محمد حسين قديري، تهران، نسخه‌ی شماره‌ی 31،  بهار1385.

39. كوئليو پائلو، خاطرات يك مغ، ترجمه‌ی آرش حجازي، نشر كاروان، تهران، 1384.

40. گنجي، حمزه، روان‌شناسي‌ تفاوت‌هاي‌ فردي، تهران، نشر بعثت‌، چاپ‌ دهم‌، 1380.

41. لوك بدار، ژول دزيل و لوك مارش، روان‌شناسي اجتماعي، ترجمه‌ی حمزه گنجي، تهران، نشر ساولان، چاپ هفتم، 1389.

42. مركز مطالعات و پژوهش‌هاي فرهنگي حوزه‌ی علميه‌ی قم، سي‌دي «ناقوس شيطان».

43. مؤسسه‌ی نرم افزاري كوثر، سي‌دي از برره تا لوس آنجلس، قم.

44. مؤسسه‌ی فرهنگي هنري نرگس، برنامه‌ی مستند شوك، شبكه‌ی سوم.

45. مصباح يزدي، نقد و بررسي مكاتب اخلاقي، نگارش احمد حسين شريفي، قم، مؤسسه‌ی آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ اول، 1384.

46. مطهري، مرتضي، عرفان اسلامي، قم، انتشارات صدرا، چاپ پانزدهم،  1377.

47. ناصري راد، علي، افسون حلقه (نقد و بررسي عرفان حلقه)، تهران، نشر سايان، چاپ اول، 1390.

48.  هارولد، كلمپ، تمرينات معنوي اك، ترجمه‌ی مرجان داوري، تهران، سي گل،1380.

49. هارولد، كلمپ، روح نوردان سرزمين‌هاي دور، ترجمه‌ی مهيار جلالياني، تهران، ايساتيس، 1379.

50. هارتز گري، معنويت و سلامت روان (كاربردهاي باليني)، ترجمه‌ی اميركامگار و عيسي جعفري، تهران، نشر روان، چاپ اول، 1387.



1. پژوهشگر موسسه امام خمینی).

[2]. رك: ديويد فونتا، روان‌شناسي دين و معنويت، ص‌62؛ گري هارتز، معنويت و سلامت روان (كاربردهاي باليني)، ص‌6.

[3]. مانند كارهاي باليني و تحقيقاتي فرانكل در معنا درماني. رك: انسان در جست‌وجوي معنا؛ خدا در ناخودآگاه؛ پزشك و روح و فرياد ناشنيده براي معنا.

[4]. احمد حسين شريفي، درآمدي بر عرفان حقيقي و عرفان‌هاي كاذب، ص38- 48.

[5]. Attitude.

[6]. جمعي از مؤلفان، روان‌شناسي اجتماعي با نگرش به منابع اسلامي، ص136.

[7]. علي‌اكبر شعاري نژاد، نگاه نو به روان‌شناسي انسان سالم، ص‌354.

[8]. Interest.

[9]. علی اکبر شعاری نژاد، همان، ص357.

[10]. محمد تقي جعفري، عرفان اسلامي، ص21-23.

[11]. عامل شناختي اين‌جا از حيث روان‌شناختي است. مي‌توان آن را از ابعاد و حيث ديگر مانند  فلسفي يا مذهبي و... در جاي خودش بحث كرد.

[12]. ديويد فونتا، روان‌شناسي دين و معنويت، ص‌115.

[13]. رك: محمد تقي فعالي، آفتاب و سايه‌ها، ص‌168.

[14]. گري هارتز، همان، ص44.

[15]. رك: علي ناصري راد، افسون حلقه (نقد و بررسي عرفان حلقه)، ص27.نيز http://www.rezasafa.com.

[16]. جمعي از مؤلفان، همان، ص‌176.

[17]. علي‌اكبر شعاري نژاد، همان، ص‌357.

[18]. دوان پي شولتز – سيدني الن شولتز، نظريه‌هاي شخصيت، ص‌265.

[19]. محمد حسین قدیری، بررسي آراي يک روان‌شناس فمينيست (نقد كتاب دختران خوب به بهشت مي‌روند و دختران بد به همه جا)، نسخه‌ی شماره‌ی 31 ؛ رك: انسان ( زن و مرد) در دو جلوه، محمد مجد؛ حمزه گنجي، روان‌شناسي، تفاوت‌هاي فردي، ص‌44؛ علي اكبر شعاري نژاد، روان‌شناسي رشد، ص89 .

[20]. با توجه به اعترافات و بررسي  مدارك معتبر رك: قبيله‌ی حيله، ص‌121 و 129، جامعه‌ی مدرسین قم.

[21]. Shortcuts.

[22]. با حدس دقيق زيركانه يا تمركز افراطي و وسواس‌گونه بر برخي اطلاعات.

[23]. جمعي از مؤلفان، همان، ص‌104.

[24]. همان، ص109.

[25]. رك: ساتیا، سای بابا، سخنان ساتیا سای بابا، (مانند: ذكر، نيكي به خلق، يتيم‌نوازي، ديدن كرامات، بازگو نكردن بدي ديگران، احترام و عشق به پدر و مادر، بيان حقيقت، پرهيزكاربودن، هرگز سبب اندوه ديگران نشدن، به خود و ديگران آسيب نرساندن، از كلام نادرست، دروغ، انكار خدا، حسد، وابستگي، نفرت، خشم، طمع و زنا، دزدي، شرب خمر و.... اجتناب كردن.)

[26]. قادر فاضلي، آب و سراب‌1، ص‌38.

[27]. محمدتقي فعالي، همان، ص‌119.

[28]. Superstition.

[29]. حسن عميد، فرهنگ عميد، ص‌548.

[30]. نصرت الله پور افكاري، فرهنگ جامع روان‌شناسي روان پزشكي، ج 2، ص1466.

[31]. به باور خرافی (غیر علمی) هر کس هم‌زادی دارد که در «دنیای از ما بهتران» به‌طور هم‌زمان با او زندگی می‌کند و رشدی هم‌گام با آن شخص دارد. مصریان قدیم بر این باور بودند که تمامی زندگان دارای هم‌زاد هستند و این هم‌زادها را «کا» می‌نامیدند. به باور مصریان، پس از مرگ انسان هم‌زاد او نمی‌میرد. http://fa.wikipedia.org

[32]. علي اسلامي نسب، شفاي وسواس، ص282.

[33]. مدعي سيد حسني در فيلمي از وزارت اطلاعات نمايش داده شده در مدرسه‌ی علميه‌ی معصوميه‌ی قم.

[34]. شبان رضا صفا، در این کتاب ادعا دارد به نام مسيح بيماران را شفا مي‌دهد و تعلیم می‌دهد که ما چگونه به ‌وسیله‌ی زخم‌های بدن مسیح شفا یافته‌ایم. شفا نان فرزندان است: این هدیه‌ی گران‌بها برای همه‌ی ایمان‌داران مهیا شده است. خداوند می‌خواهد همه‌ی شما که بیمار هستید، شفا بیابید به همین منظور بدن عیسی مسیح مضروب شد تا ما به وسیله‌ی زخم‌های بدن او شفا بیابیم. تعالیم این کتاب برای مسیحیان و حتی غیر مسیحیان از اهمیّت ویژه‌ای برخوردار است. باشد که فهم این کلام باعث گردد که آن هدیه‌ای که خداوند از قبل برای شما مهیا کرده است، به‌دست آورید. http://www.rezasafa.com/)

[35]. براي اين‌كه با مچ‌گيري‌هايي كه از امثال اين  مبلغان دروغ‌گو شده است، بيش‌تر آشنا شويد و ماهيت منفعت‌طلبي و هوس‌پرستي ‌امثال ايشان را خوب بشناسید، به سي دي از برره تا لوس آنجلس كاري، محصول هنري ونوس رجوع كنيد.

[36]. سي‌دي «ناقوس شيطان»، كاري از مركز مطالعات و پژوهش‌هاي فرهنگي حوزه‌ی علميه‌ی قم.

[37]. Halo Effect.

[38]. علي‌اكبر شعاري نژاد، همان، ص‌227.

[39]. اين خانم با بخش مشاوره‌ی تلفني مركز پاسخ‌گويي به سؤالات ديني تماس گرفت.

[40]. محمد پارسا، زمينه‌ی روان‌شناسي، ص‌16.

[41]. محمدحسين قديري، روان‌شناسي و مهارت‌هاي رفتاري در تبليغ غيرمستقيم، ص‌156.

[42]. حافظ: رضا به داده بده وز جبين گره بگشا                           كه بر من و تو در اختيار نگشادست

[43]. حافظ: وجود مــا معمايي اســت حـــافظ                        كه تحقيقش فسون اســت و فسانه

[44]. حافظ: جهان و كار جهان جمله هيچ در هيچ است                             هزار بار من ايـن نكته كــرده‌ام تحقيق

[45]. حافظ: فرصت شمار صحبت، كز اين دو راهه منزل                چون بگذريم، ديگر نتوان به هم رسيدن

[46]. خيام: تا كي غم آن خوري كه داري يا ني؟                          وین عمر به خــوشدلي گذاري يا ني؟

[47]. خيام: خيام! اگر ز باده مستي، خوش باش                            گر با صنمي دمي نشستي، خوش باش

[48]. مرتضي مطهري، عرفان حافظ، ص68 و 69.

[49]. حافظ: هرکه را با خــط سبزت، سرِ سـودا باشـد                           پا از این دایره بیـرون ننهد، تا باشــد

[50]. قاآني: شرمنده از آنــــم که در روز مکافـــات                               اندر خور عفو تـــــو نکــردم گناهـی

[51]. خيام: از گـــردش روزگـــــــار بهري برگير                                  بر تخت طرب نشين و ســـاغر درگير

[52]. دلا خو کن به "تنهایی" که از "تن‌ها" بلا خیزد                  سعادت آن کسی دارد که از "تنها" بپرهیزد

[53]. رك: جمعي از مؤلفان، همان، ص163 و 164.

[54]. رك: سي دي هجوم خاموش، كاري از سازمان تبليغات اسلامي و بسيج مدرسه‌ی معصوميه‌ی قم.

[55]. احمد حسين شريفي، درآمدي بر عرفان حقيقي و عرفان‌هاي كاذب، ص60.

[56]. محمد پارسا، بنيادهاي روان‌شناسي (روان‌شناسي عمومي)، ص‌385.

[57]. احمد حسين شريفي، جنگ نرم، ص114.

[58]. با توجه به اعترافات و بررسي  مدارك معتبر رك: جامعه‌ی مدسین قم، همان، ص135.

[59]. محمد تقي جعفري، عرفان اسلامي، ص21-23.

[60]. بهزاد حمديه، اديان جديد، معنا و ماهيت، روزنامه‌ی رسالت (سلسله مقالات)، قسمت سوم.

[61]. محمد پارسا، همان،ص 388.

[62]. همان.

[63]. همان.

[64]. قانون اثر نشان‌دهنده‌ی این واقعیت است که در جریان آزمایش و خطا، هرگاه بین محرک و پاسخ، رابطه‌ي خوشايند و لذت‌بخشى پديد آيد، آن رابطه تقويت مى‌شود و برعکس، اگر بين محرک و پاسخ، رابطه‌ي ناخوشايند و آزاردهنده‌اى به وجود آيد، آن پاسخ خاموش مى‌شود و از بين مى‌رود.

[65]. محمد پارسا، همان، ص‌392.

[66]. جمعي از مؤلفان، همان، ص‌105.

[67]. با يك جست‌وجوي بیست دقيقه‌اي، حدود چهل جلد از كتاب‌هاي اوشو را از اينترنت دانلود كردم (مؤلف).

[68]. مرا در منزل جانان چه جاي امن، چون هر دم              جرس فرياد مي‌دارد كه بر بنديد محمل‌ها

   اُقتلونی اُقتلونی یا ثقات                انّ فی قتلی حیاتاً فی حیات.

[69]. يكي از كتاب‌هاي عرفاني كه عموم مردم از آن استفاده مي‌كنند، نشان از بي‌نشان‌هاست. عبارات اين كتاب براي جوان و عموم مردم سخت است.

[70]. مراد اين نيست كه عرفان اسلامي عيناً بايد مثل عرفان‌هاي كاذب شود، بلكه مقصود اين است كه به ظرافت‌هاي تبليغي براي تازه‌واردها پرداخته شود و راه تسهيل شود و عايق‌ها برطرف شود.

[71]. رك : آثار اشو مانند: عاشقانه‌ها؛ عشق پرنده‌اي آزاد و رها؛ عطيه برتر و كمياگر 2 و آثار پائلو کوئلیو مانند: نامه‌هاي عاشقانه‌ی يك پيامبر و دالای لاما، عشق و همدردي.

[72]. مانند آموزه ها و تعاليم دالاي لاما و بسیاری از آموزه های اوشو در کتب مختلف او و كوئليو در کتاب «چون رود جاري باش».

[73]. اكثر سخنراني‌هاي اوشو و داستان‌هاي تمثيلي و رمان‌هاي كوئليو از اين نوع هستند مانند: قصه‌هايي براي پدران، فرزندان، نوه‌ها يا كتاب ورونيكا تصميم مي‌گيرد بميرد و كتاب دومين مكتوب ( اشكال جدي سبك تبليغي ما اين است كه ما از قدرت ادبيات بسيار غافليم و مبلغاني كه از شيوه‌‌ی ادبي استفاده مي‌كنند، مهجور هستند. گذشتگان ما چون سعدي، حافظ، مولوي و....در اين امر بسيار موفق بوده‌اند- مؤلف)

[74]. اوشواز اين امر در آثارش براي تبليغ خود كمك مي‌گيرد.

[75]. در ضمن مشاوره، دختر افسرده‌اي كه سابقه‌ی رابطه با جنس مخالف را داشت مي‌گفت: از كرده‌ی خود پشيمان بودم، روزي براي توبه و ورود به حوزه‌ی دين و معنويت، پيش خانمي مبلّغ رفتم، او سر من داد زد و گفت: برو تا با آتش خشم الهي، من را هم نسوزانده‌اي.

[76]. ديوان حافظ، نرم افزار درج 3.

[77]. ديوان بابا طاهر، نرم افزار درج 3.

[78]. ديوان حافظ نرم افزار درج 3.

[79]. اين بي دقتي در ظرافت‌هاي روان‌شناختي در بيان مسائل اخلاقي – عرفاني، گاهي از اساتيد اخلاق و عرفان هم سر مي‌زند، من خودم وقتي طلبه‌اي جوان بودم، هنگامي كه در درس اخلاق برخي از اساتيد شركت مي‌كردم يا مدرسه از آن‌ها دعوت مي‌كرد، با اين سخت‌گيري و سخت گويي‌ها مواجه مي‌شدم. گاهي هم اساتيد بدون در نظر گرفتن سطوح عرفاني افراد، در جمع نسخه‌ی كلي براي همه مي‌پيچيدند. (مؤلف).

[80]. چيزي كه زودتر به ذهن خطور مي‌كند.

[81]. مبلغان مسيحي هنگام بلاياي طبيعي مانند سيل و زلزله در محل حادثه حاضر مي‌شوند و با حمايت مادي و عاطفي، تبليغ غير مستقيم مي‌كنند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
No image

نحوه های مختلف شـروع کلاس توسط مربی

در این بخش "شـروع ها" در جهت آموزش کلاسداری مطرح می شود.
Powered by TayaCMS