آن چه در پى مى آید معرفى اجمالى کتاب درآمدى به فلسفه ذهن* اثر کیث مسلین است که به قلم آقاى مهدى ذاکرى در پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامى پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى, به فارسى برگردانده شده و در آینده اى نزدیک انتشار خواهد یافت.
فلسفه ذهن شاخه اى از فلسفه تحلیلى است که با رویکردى تحلیلى به مطالعه فلسفى ذهن و حالات ذهنى مى پردازد. این رشته در قرن بیستم رواج به سزایى در میان فیلسوفان تحلیلى یافته است و به تدریج همان اهمیت و جایگاهى را مى یابد که قبلاً از آنِ معرفت شناسى و فلسفه زبان بوده است. کتاب An Introduction to the Philosophy of Mind که به فارسى ترجمه شده و اکنون معرفى مى شود درآمدى است به فلسفه ذهن که آشنایى مقدماتى موثقى براى فارسى زبانان با این رشته فلسفى فراهم مى آورد.
نویسنده, کیث مسلین, در این کتاب عمدتاً دانشجویان را مخاطب خود قرار داده و به هدف نگارش یک متن مقدماتى, سعى کرده است واضح بنویسد و کمترین اطلاعات را در این حوزه براى مخاطبانش پیش فرض بگیرد.
در حقیقت, هدف نویسنده, همان طور که خود او اشاره مى کند, تدوین یک کتاب درسى درباره فلسفه ذهن بوده است. به همین منظور اجزاى متعددى در این کتاب گنجانده شده است که از آن جمله اند: اول, در ابتداى هر فصل فهرست اهداف آن فصل در اختیار خواننده قرار گرفته است. این فهرست, مطالب اصلى اى را که در هر فصل از آنها بحث مى شود و خواننده باید در پایان فهم درستى از آنها داشته باشد مشخص مى کند. دوم, تمرین هایى در جاى جاى مطالب هر فصل طراحى شده تا خواننده در اثناى مباحث, خود نیز به موضوعات گوناگون بیندیشد و از این طریق قدرت تحلیل و نقد او تقویت شود. سوم, پرسش هایى که از امتحانات مربوط به این درس در سطح کارشناسى گزینش شده اند, در انتهاى هر فصل به چشم مى خورد. خواننده مى تواند به کمک مأخذشناسى گزیده هر موضوع که همراه با توصیف اجمالى مأخذها در انتهاى فصل قرار دارد, به این پرسش ها پاسخ دهد و بحث را بیش از آن چه در این کتاب آمده پى گیرى کند. چهارم, فرهنگ اصطلاحات فلسفى اى که در کتاب از آنها استفاده شده و ممکن است معناى آنها روشن نباشد در پایان کتاب فراهم آمده, تا به رغم بیان واضح کتاب, اصطلاحات ناآشنا معرفى و توضیح داده شوند. نویسنده, در نهایت کتاب شناسى برگزیده مختصرى را نیز در پایان کتاب گنجانده است.
اما محتواى این کتاب از ده فصل تشکیل شده, که در مجموع مى توان گفت اغلب مباحث رایج فلسفه ذهن را به صورت مقدماتى پوشش مى دهد.
نویسنده در فصل اول با مقایسه پدیدارهاى ذهنى با پدیدارهاى جسمانى به مسأله ذهن و بدن و چگونگى پدید آمدن آن مى پردازد, و فهرستى از مهم ترین دیدگاه ها را درباره این مسأله, که موضوعات فصل هاى دو تا هفت را تشکیل مى دهند, ارائه مى کند. از جمله ویژگى هاى پدیدارهاى جسمانى داشتن موقعیت مکانى است در حالى که پدیدارهاى ذهنى چنین نیستند. علاوه بر این, نسبت پدیدارهاى ذهنى با آگاهى متفاوت از نسبت پدیدارهاى جسمانى با آگاهى است. کیفیات ذهنى یا پدیدارشناسى خاص هر حالت ذهنى, اختصاص به پدیدارهاى ذهنى دارد و پدیدارهاى جسمانى فاقد آن هستند. دربارگى و حیث التفاتى ویژگى مهم دیگرى از حالات ذهنى است که یکى از موضوعات اساسى فلسفه ذهن را تشکیل مى دهد و در این فصل اجمالاً بدان پرداخته شده است. خصوصى بودن و شفافیت حالات ذهنى براى کسى که واجد آن حالات است و مرجعیت نهایى او درباره آنها از دیگر ویژگى هایى است که ادعا شده که اختصاص به حالات ذهنى دارند. در این فصل درباره این مدعا و ارزیابى آن هم بحث مى شود. این فصل با توضیح کل گرایى به عنوان آخرین ویژگى به پایان مى رسد.
موضوع فصل دوم دوگانه انگارى است. مدعاى اصلى دوگانه انگارى این است که انسان مرکب از دو هویت مستقل است: نفس غیر جسمانى و بدن جسمانى. از آن جا که عمده فیلسوفان ذهن دوگانه انگارى را نمى پذیرند و آن را اساساً مردود مى شمارند, کتاب هاى مقدماتى فلسفه ذهن معمولاً به نحو بسیار مختصر و در یکى دو بند آن را مطرح مى کنند و بدون بیان و ارزیابى استدلال هاى آن از آن مى گذرند. یکى از مزیت هاى این کتاب این است که فصل جداگانه اى به این دیدگاه اختصاص داده و به تفصیل از آن بحث کرده است, هرچند این کتاب هم از تقریرها و دفاعیه هاى جدیدى که برخى از فیلسوفان ذهن معاصر نظیر فاستر از دوگانه انگارى ارائه کرده اند, چشم پوشیده است.
این فصل با بیان تاریخچه دوگانه انگارى آغاز مى شود و با بیان تقریرهاى مختلف آن از افلاطون, دکارت و فیلسوفان دکارتى ادامه پیدا مى کند. بحث عمده این فصل به استدلال هاى دوگانه انگارى و پاسخ هایى که بدان ها داده شده, اختصاص دارد. اولین استدلال از آنِ افلاطون است که در این کتاب در قالب صورى ریخته شده و ارزیابى مى شود. خلاصه استدلال این است: (1) استفاده کننده از یک چیز و چیزى که از آن استفاده مى شود, عدداً متفاوتند; (2) شخص از بدنش استفاده مى کند; (3) پس شخص با بدنش متفاوت است. گیلبرت رایل این استدلال را نقد کرده است که خلاصه این نقد در پاسخ این استدلال آمده است. مدعاى دکارت در اختصاص نفس به انسان و آزمایش هاى او براى اثبات این مدعا از طریق توانایى به کارگیرى زبان در انسان, مشکلات این مدعا و آزمایش هاى اثبات کننده آن و راه حل هاى دکارت براى حل این مشکلات مطالبى اند که این فصل با آنها ادامه مى یابد.
استدلال از طریق امکان شک در وجود بدن و عدم امکان شک در وجود خود (نفس), استدلال از ادراک حسى واضح و متمایز دو هویت مستقل نفس و بدن, و استدلال از طریق تقسیم پذیرى بدن و تقسیم ناپذیرى نفس سه استدلال دیگر دکارت بر دوگانه انگارى اند که در این فصل در قالب صورى ریخته شده و ارزیابى مى شوند. در نهایت مشکلات دوگانه انگارى دکارتى بحث مى شود: براساس دوگانه انگارى ذهن دارى همه یا هیچ خواهد بود, مغز کارکردى نخواهد داشت, باید درون نفس آدمک هایى باشند تا ادراک حسى تبیین شود (مغالطه آدمک), نمى توان نفوس متعدد را شمرد (مشکل شمارش نفوس مجرد).
موضوع فصل سوم نظریه این همانى ذهن و مغز است. نظریه این همانى, ذهن را هویتى متمایز از مغز نمى داند. لب مطلب این است که ذهن با مغز زنده یکى است و رویدادهاى ذهنى همان رویدادهاى مغزى اند. نویسنده در این فصل ابتدا تاریخچه مختصر این نظریه را ذکر مى کند, سپس با بیان مدعیات این نظریه, برخى از اشکالاتى را که در بادى امر به این نظریه وارد مى شود دفع مى کند. نویسنده در ادامه دو روایت نظریه این همانى, یعنى این همانى نوعى و مصداقى را توضیح مى دهد و ابتدا نقاط قوت و سپس نقاط ضعف و اشکالات آن را بررسى مى کند.
اشکال اول ناشى از این است که امر ذهنى مکان مند نیست در حالى که امر جسمانى مکان مند است. اشکال دوم این است که گزاره هاى این همانى متقارنند, پس اگر رویدادهاى ذهنى رویدادهاى مغزى اند, رویدادهاى مغزى هم رویدادهاى ذهنى اند و ترجیح یکى از این دو نیازمند دلیل دیگرى است. اشکال سوم برخاسته از این واقعیت است که برخى از حالات ذهنى داراى کیفیت ذهنى اند و دست رسى به آنها مختص شخص واجد آنهاست در حالى که رویدادهاى جسمانى چنین نیستند. اشکال چهارم همین امر را درباره حیث التفاتى و اشکال پنجم درباره عقلانیت و هنجارمندى مطرح مى کند, و در نهایت قوى ترین استدلال علیه نظریه این همانى; یعنى استدلال کریپکى مطرح مى شود. در پایان این فصل افراطى ترین صورت ماده گرایى فروکاهشى که نظریه این همانى, ذهن و مغز یکى از صورت هاى آن است, یعنى ماده گرایى حذفى مطرح و ارزیابى مى شود.
فصل چهارم از رفتارگرایى تحلیلى بحث مى کند. براساس این دیدگاه گزاره هاى مربوط به ذهن و حالات آن به گزاره هایى که رفتار بالفعل و بالقوه یک شخص را توصیف مى کنند, تحلیل مى شوند. نویسنده در این فصل ابتدا تفاوت بین رفتارگرایى تحلیلى و رفتارگرایى روش شناختى به عنوان یک روش روان شناسى را توضیح مى دهد. سپس به رفتارگرایى قوى همپل مى پردازد و با نشان دادن ابتناى آن بر نظریه تحقیق پذیرى معنا, مشکلات این نظریه را مطرح مى کند. مشکل اول دورى بودن تحلیل هاى رفتارى است و مشکل دوم در نحوه مشخص کردن الگوهاى رفتارى اى است که قرار است تحلیل به وسیله آنها صورت بگیرد. مهم ترین راه حل مشکل دور استفاده از (گزاره رمزى) است که نویسنده در ادامه آن را بررسى مى کند.
نویسنده سپس رفتارگرایى ضعیف رایل و مشکلات آن را بررسى مى کند. اولین اشکال کافى نبودن این نظریه براى تبیین ویژگى سابجکتیو حالات ذهنى است, و اشکال دیگر لزوم انکار علم و مرجعیت اول شخص درباره حالات ذهنى است. پایان بخش این فصل بررسى اشکال عامى به رفتارگرایى است که عبارت است از امکان تظاهر در رفتار.
کارکردگرایى موضوع فصل پنجم است. کارکردگرایى منکر جوهر مستقلى به نام ذهن است, چه آن جوهر نفس مجرد باشد, چه مغز مادى. این دیدگاه ذهن را یک کارکرد مى داند. برخى از مباحث این فصل به این قرارند:
- کارکردگرایى مابعدالطبیعى;
- کارکردگرایى روانى یا روان کارکردگرایى;
- کارکردگرایى کامپیوترى یا کارکردگرایى ماشین تورینگ;
- کارکردگرایى آدمکى;
- کارکردگرایى و فروکاهش گرایى و نقاط قوت کارکردگرایى.
نویسنده پس از بیان این مباحث مشکلات این نظریه را بررسى مى کند:
1 . کارکردگرایى در نسبت دادن ذهن دارى به موجودات بیش از حد دست و دل باز است و براساس آن باید پذیرفت که هر دستگاهى که به لحاظ کارکردى مساوى با ذهن انسان است داراى ذهن است;
2 . این نظریه از تبیین کیفیات ذهنى حالات ذهنى, ناتوان است (استدلال ذهن چینى);
3 . این نظریه نمى تواند حیث التفاتى حالات ذهنى را تبیین کند (استدلال اتاق چینى).
فصل ششم آخرین نظریه درباره مسئله ذهن و بدن را بررسى مى کند: وحدت گروى غیر فروکاهشى. این نظریه راه میانه اى است میان ماده گرایى افراطى و دوگانه انگارى شدید, و از یک سو حالات ذهنى را به حالات مغزى فرو نمى کاهد و از این رو واقعیت ذهن دارى را انکار نمى کند و از سوى دیگر, روح مجرد دکارتى را نمى پذیرد. نمونه اى از وحدت گروى غیر فروکاهشى, دوگانه انگارى در صفات است که مبتنى است بر آموزه سوپروِنینسِ دیویدسن. نویسنده به همین مناسبت این آموزه را توضیح مى دهد و دلیل آن را به تفصیل بیان و بررسى مى کند.
آن گاه نمونه دوم ماده گرایى غیر فروکاهشى را که (طبیعت گرایى زیست شناختى) نامیده مى شود, و نظریه سرل است, بررسى مى کند. براساس این نظریه رویدادهاى ذهنى در عین حال که به رویدادهاى جسمانى فرو کاسته نمى شوند کاملاً جزء جهان طبیعى اند و فراتر از طبیعت نیستند.
پایان بخش این فصل بررسى مشکلات دوگانه انگارى در صفات است: این نظریه نمى تواند ماهیت صفات ذهنى به خصوص آگاهى را تبیین کند; وجود صفات ذهنى را هم نمى توان با فرایندهاى مغزى جسمانى تبیین کرد, به عبارت دیگر نمى توان تبیین کرد که صفات ذهنى چگونه از فرایندهاى مغزى پدید مى آیند.
با پایان یافتن توضیح دیدگاه ها درباره مسئله ذهن و بدن, فصل هفتم به مسئله علیت روانى ـ جسمانى مى پردازد: ذهن چگونه مى تواند در بدن اثر کند؟ نویسنده در این فصل با رد دیدگاه شبه پدیدارانگارى که منکر تأثیر علّى ذهن بر جسم است, به دیدگاه دیویدسن درباره تبیین عمل, که نحوه تأثیر ذهن بر بدن را نشان مى دهد, مى پردازد. به اعتقاد دیویدسن دلایل عامل براى یک عمل علت آن عملند. در مقابلِ دیویدسن, فیلسوفان ویتگنشتاینى مانند نورمن مالکم منکر این علیت اند و با استناد به فلسفه زبان متعارف و تحلیل مفهوم علیت, دیدگاه دیویدسن را رد مى کنند. در مقابل, دیویدسن با نظریه علّى عمل قصدى (عمدى) از تبیین خود از علیت دفاع مى کند.
نویسنده در نهایت وحدت گروى غیر قانون مند دیویدسن را که بیان کننده نحوه رابطه رویدادهاى ذهنى و جسمانى است, همراه با اشکالات آن بررسى مى کند. براساس این نظریه, تنها یک نوع رویداد وجود دارد و آن رویداد جسمانى است, اما این نوع رویداد علاوه بر صفات جسمانى, صفات ذهنى نیز دارد که برحسب آن مى توان رویدادى را ذهنى دانست, اما قوانین دقیقى که بتوانند رویدادهاى ذهنى را به رویدادهاى جسمانى مربوط سازند وجود ندارد.
نویسنده پس از مسائل مابعدالطبیعى اى که در فصل هاى قبل مطرح کرد در فصل هشتم به مسأله معرفت شناختى اذهان دیگر مى پردازد. مسئله این است که اگر حالات ذهنى افراد خصوصى و مختص به هر شخص است, چگونه مى توانیم از آن چه در ذهن اشخاص دیگر مى گذرد اطلاع داشته باشیم و حتى به اصل وجود اذهان دیگر یقین پیدا کنیم.
شاید بتوان از طریق استقرا به حالات ذهنى دیگران پى برد, بدین قرار که تاکنون هرگاه نوع خاصى از رفتار را مشاهده کرده ایم, هم زمان شاهد وقوع نوعى حالت ذهنى هم بوده ایم, پس از این پس نیز چنین خواهد بود. اما این استدلال مبتنى بر اثبات وجود هم بستگى بین رفتار و حالت ذهنى است. این هم بستگى را مى توان از طریق تمثیل اثبات کرد: من در خودم این هم بستگى را مشاهده مى کنم, پس بر سبیل تمثیل, در دیگران هم این هم بستگى وجود دارد.
مطالب این فصل به بیان استدلال از طریق تمثیل و پاسخ ویتگنشتاین به این استدلال اختصاص دارد. براساس فلسفه ویتگنشتاین اگر ذهن و حالات ذهنى خصوصى باشند, معناى این حالات هم خصوصى و مختص به من خواهند بود, و بنابراین اساساً تمثیل حالات ذهنى دیگران به حالات خودم امکان پذیر نخواهد بود. ناممکن بودن زبان خصوصى, تعریف اشاریِ درونى و خصوصى, معناى واژگان ذهنى, رفتارگرایى نو و راه حل استراوسن براى مسئله اذهان دیگر, عناوین سایر مطالب این فصل را مشخص مى کنند.
هویت شخصى, موضوع فصل هاى نهم و دهم این کتاب است. مسئله هویت شخصى این است که بر چه اساسى مى توان شخصى ـ مثلاً سعید ـ را اکنون, همان شخص دو سال قبل دانست, چه چیزى این دو را على رغم تفاوت هایشان, عدداً یکى مى سازد؟
نویسنده در فصل نهم پس از بیان توضیحاتى براى روشن شدن اصل مسئله هویت شخصى, و تقسیم دیدگاه ها درباره هویت شخصى به فروکاهش گرا و غیر فروکاهش گرا, از میان دیدگاه هاى فروکاهش گرا که هویت شخصى را قابل تحلیل و فروکاهش به ملاک هاى دیگر مى دانند, نظریه استمرار جسمانى به عنوان مبناى هویت شخصى را توضیح مى دهد. براساس این نظریه معیار هویت شخصى در طول زمان, استمرار جسمانى در مکان و زمان است: سعید اکنون همان سعید دو سال قبل است, اگر استمرار جسمانى آن در مکان و زمان باشد. آزمایش هاى فرضیِ پیوند مغز و تقسیم مغز به دو مغز مستقل, مبناى اشکالات به این نظریه اند که در این فصل بررسى مى شوند.
عنوان فصل دهم هویت شخصى به عنوان استمرار روانى است. این نظریه که میراث لاک است سلسله پیوسته اى از تجربه هاى شخصى را معیار و حافظ هویت شخصى مى داند. اعتراض رید براساس فراموشى و جرح و تعدیل هاى پارفیت از موضع لاک, اشکال دور به تبیین لاک و پاسخ به این اشکال براساس شبه حافظه, ادامه مطالب این فصل را تشکیل مى دهند. مسئله امکان هویت و بقا بدون استمرار جسمانى, و دیدگاه غیر فروکاهش گرا درباره هویت شخصى مباحث پایان بخش فصل دهم اند.
پى نوشت:
- اوصاف کتاب شناختى این اثر به شرح زیر است:
- Maslin, K. T., An Introduction to the Philosophy of Mind (polity, 2001 reprinted 2002).
برگرفته از: فصلنامه نقد و نظر شماره 35 و 36