24 آبان 1393, 14:5
كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، كودتا، نصرت الدوله، قرارداد 1919، انگلستان، فرمانفرما
نویسنده : زينب ابراهيمي
فیروز میرزا که به لقب دوران قاجاریهاش، نصرتالدوله شهرت دارد، از شخصیتهای سیاسی دوران سلطنت رضاشاه بود که نقش ویژهای در حد تحکیم مبانی سلطنت او ایفا کرد. وی فرزند ارشد عبدالحسین فرمانفرما و مورد توجه خاص او بود. مادرش عزتالدوله، اولین همسر عبدالحسین و دختر مظفرالدین شاه و امالخاقان – دختر میرزا تقیخان امیرکبیر – بود.[1] دوران کودکی را در تبریز گذراند و از پنج سالگی تحصیلات مقدماتی شامل زبان فارسی، عربی، قرآن و شرعیات، حساب و هندسه و زبان فرانسه را تا حدی فرا گرفت.[2] در چهارده سالگی که پدرش به خارج از ایران، نجف، تبعید شد، در مدرسه فرانسویها در بیروت ثبت نام کرد. سرانجام مظفرالدین شاه پس از پنج سال در زمان صدارت عینالدوله با بازگشت فرمانفرما به ایران مشروط بر ترک دسیسههایش موافقت کرد؛ اما چون یک سال از تحصیلات فیروز میرزا باقی مانده بود، در بیروت ماند و پس از اخذ دیپلم به ایران بازگشت.[3] مادرش از مظفرالدین شاه خواست فرزندانش فیروز میرزا و عباس میرزا را مورد لطف و توجه خود قرار دهد. از این رو فیروز میرزا، نصرتالدوله و عباس میرزا(سالار لشکر) لقب گرفت[4] و نصرتالدوله حاکم ایالات کرمان و بلوچستان گردید. در این ایام فجایع بسیاری به او نسبت دادند.[5]
در بیست سالگی با دختر عمهاش، دفترالملوک ازدواج کرد. کرمان آن روزها در تب و تاب مشروطه بود. محمد علیشاه تازه به تخت نشسته، خواهرزادهاش را به تهران احضار کرد. فیروز میرزا که همراه داییاش در باغ شاه اقامت داشت، شاهد به توپ بستن مجلس و وقایع باغ شاه بود.[6] در این میان پدرش، عبدالحسین، اخبار باغ شاه را با استفاده از وی به انگلیسیها گزارش میداد، بدون آن که وی چیزی از این موضوع بداند. در بیست و یک سالگی برای آشنایی با علوم جدید راهی دانشکده حقوق سوربن شد و پس از لیسانس، دروسی چند از دکترای حقوق را در رشته حقوق بین الملل گذراند.[7]
در بیست و شش سالگی تحت حمایت پدرش وارد عالم سیاست شد و سمت معاونت وزارت عدلیه را عهدهدار شد.[8] در مرداد 1295 محمدولیخان تنکابنی از رئیس الوزرایی بر کنار و در شهریور همان سال وثوقالدوله جایگزین او شد و نصرتالدوله 28 ساله در کابینه وی بار دیگر وزیر عدلیه و سپس وزیر خارجه شد.[9] این واقعه دیگر بار در 1297 نیز تکرار شد.[10] وی در جریان امضای قرارداد ننگین 1919 که ایران را عملا تحتالحمایه انگلیس کرد، اولین نقش مهم سیاسی خود را در کابینه وثوقالدوله ایفا نمود.[11] وی چهل هزار لیره از انگلیسیها و شصت هزار لیره از درآمد نفت اعتبار گرفت. از جمله اسناد این مطلب اعتراف سر دنیس رایت سفیر پیشین انگلستان در کتابی با عنوان «انگلیسیها در میان ایرانیان» است.[12] مهدی بامداد نیز دراین باره مینویسد: نصرتالدوله با شصت هزار پوند اعتبار به حواله کرد شرکت نفت جنوب، همراه احمدشاه به اروپا رفت[13] و ضمن سیاحت و خوشگذرانی با پولهای باد آورده، همچنان با انگلیسیها در ارتباط بود و پس از اطلاع از تلاش آنان برای راهاندازی کودتا در ایران با جلب نظر آنان بویژه با قرارهای اطمینان بخش لرد کرزن کوشید، نقش اول زمامداری دولتی قوی را عهدهدار شود؛ اما پس از رسیدن به تهران متوجه شد، سید ضیاء بر اوضاع مسلط شده است.[14]
قبل از کودتا با توجه به ارتباط خود و خاندانش با انگلیسیها، فکر میکرد، میتواند زمامدار مملکت شود. سید ضیاء مدیر روزنامه رعد نیز در تلاش بود؛ اما نصرتالدوله که در اروپا به سر میبرد، برای رسیدن به ایران راه طولانی از بغداد و خانقین به ایران را به دلیل ترس از عبور از روسیه پیمود. بسته شدن جاده همدان - قزوین[15] نیز ناخواسته فرصت را به سید ضیاء واگذار کرد. نصرتالدوله در بغداد طی ملاقات با سر پرسی کاکس، وزیر مختار سابق انگلیس در ایران و حاکم سیاسی کنونی در عراق، متوجه شد سید ضیاء فرصت را از او ربوده است.[16] جریان کودتا و علل عدم موفقیت او در مقام نقش اول، توسط یحیی دولتآبادی چنین تشریح میشود: انگلیسیها برای مقابله با سیاست روسها در ایران – عقیده ضد اشرافی و مبارزه با سرمایه داری که در سراسر ایران طنین انداز شده بود – ناچار به هجوم ظاهری شدیدی بر ضد اعیان و اشراف و مردم فریبی شدند. زیرا آنها بیش از هر چیز به منافع خویش میاندیشیدند و با هیچ کس نه دوستو نه دشمن بودند. [17] از این رو شب کودتا عدهای از اشراف از جمله نصرتالدوله و پدرش دستگیر شدند.[18]
پس از سقوط کابینه سید ضیاء و رئیس الوزرایی قوامالسلطنه، مجلس چهارم پس از شش ماه و اندی افتتاح شد و نصرتالدولهی زخم خورده، پس از آزادی پرده از نقش انگلیسیها در کودتا برداشت؛[19] اما دکتر شیخ الاسلامی که پیرامون تاریخ ایران بویِژه اواخر قاجاریه و به قدرت رسیدن رضاخان، تحقیقات جامعی انجام داده درباره کودتا و بازداشت فرمانفرما و فرزندانش، نظر مغایری دارد و در مقالهای مفصل با استفاده از اسناد و مدارک محرمانه وزارت خارجه انگلیس مینویسد، از گرفتاریهای جدی سفارت انگلیس طی هفته اول کودتا، حفاظت از جان و مال کسانی بود که در این واقعه محبوس شدند و دولت بریتانیا در قبال قول و قرارهایش با آنها میبایست، برای نجاتشان اقدام میکرد. نورمن – وزیر مختار انگلیس در تهران - در گزارشی محرمانه به لردکرزن درباره کودتا مینویسد: جنبه ناراحت کننده قضیه به زندان افتادن جمعی از رجال مشهور است که به دوستی با انگلستان معروفند. بویژه فرمانفرما و پسرانش که دارای حمایل و نشان معتبر از دولت انگلستان هستند. از این رو به محض اطلاع از حبس آنان نزد سیدضیاء و فرماندهان کودتا برای آزادیشان وساطت کردم؛[20] اما حس انتقامجویی شدیدی از سیدضیاء و عوامل اجرایی کودتا در نصرتالدوله وجود داشت؛ زیرا روزی او را کاندیدای کودتا و جانشین احمدشاه نمودند و روزی دیگر در کنج زندان جای دادند. به همین دلیل بیانیه پرشوری در چند روزنامه درج نمود[21] و علیرغم مخالفتهای بسیار با زیرکی فعالیتهای سیاسیاش را در مجلس چهارم به عنوان نماینده شهر کرمانشاه از سر گرفت و در ردیف اعتدالیون که لیدری آن با سیدحسن مدرس و سردار معظم خراسانی بود، قرار گرفت و با دفاع مدرس اعتبار نامه او، مورد تصویب قرار گرفت.[22]
در پایان مجلس چهارم، مشیرالدوله رئیس الوزرای وقت، در مرداد 1302 نصرتالدوله را به سمت والیگری فارس انتخاب نمود.[23]
در انتخابات مجلس پنجم بار دیگر از کرمانشاه انتخاب شد؛ اما درآمدن به تهران تعلل میکرد؛ زیرا از دشمنی سوسیالیستها که به سردار سپه نزدیک شده و دارای قدرت و نفوذ در او بودند، میترسید.[24] سرانجام اعتبارنامه او که با مشکلاتی مواجه بود، تصویب و طرح جمهوریت نظام نیز مطرح شد که بیانگر جهتدار بودن و فرمایشی بودن مجلس بود. داور، سردار معظم و نصرتالدوله که در کنار هم ارکان ثلاثه سیاسی نام گرفتند با آگاهی از تلاش سردار سپه برای رسیدن به سلطنت، راه او را به سوی قدرت مطلق هموار کردند.[25]
در شهریور 1304 رضاخان برای جلب توجه مدرس انتخاب وزیر برای دو وزارت خانه را به او واگذار کرد. وی میرزا شکراللهخان را برای وزارت داخله و نصرتالدوله را به وزارت عدلیه معرفی کرد.[26]
در 9 آبان 1304 با رای مجلس سلسله قاجاریه منقرض و با رای مجلس مؤسسان در 22 آذر سلسله پهلوی جانشین آن شد. در شهریور 1305 در کابینه مستوفیالممالک و پس از کنارهگیری وی در کابینه مخبرالسلطنه وزیر مالیه شد. رضاشاه میانهای با نصرتالدوله نداشت و همکاریهای سیاسی آن دو، برای اجرای مقاصد خاصی بود که تنها از نصرتالدوله ساخته بود. آخرین وظیفه او اخراج دکتر میلسپو از رئیس کلی امور مالیه بود که فقط از وی بر میآمد.[27] پس از آن شاه به رئیس الوزراء دستور کنار گذاشتن نصرتالدوله را از عرصه سیاست داد. اساس این بدبینی به دورانی باز میگردید که رضا شاه افسر جزء بود و بارها هنگام دادن سلام نظامی، نصرتالدوله از سر غرور پاسخ او را نداده و یا به او امر کرده بود افسار اسبش را نگه دارد.[28] سرانجام با اتهام اخذ رشوه، به چهار ماه حبس و محرومیت از خدمات اجتماعی محکوم شد.[29]
پس از آن تا سال 1315 مشغول رسیدگی و رونق بخشیدن به املاکش بود. تا این که جراید فرانسه مطالبی درباره دیکتاتوری رضاشاه و غصب املاک مردم نوشتتند. شهربانی وقت «رکنالدین مختاری» انگشت اتهام را متوجه نصرتالدوله کرد که چنین اطلاعاتی را به دیپلماتی فرانسوی داده که مستاجرش بود و روابط گرمی با او داشت. بنابراین پس از توقیف وی، در دی ماه 1316 در زندان به وضع فجیعی به قتل رسید.[30]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان