نویسنده: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
حضرت میفرمایند: «و سبوغ آلاء اسداها و تمام منن اولاها. برخی زبانها از نظر غنای واژه و ترکیبات بر زبانهای دیگر برتری دارند. زبان عربی در مقایسه با زبان فارسی از لحاظ غنای واژگان از سطح بالایی برخوردار است؛ لذا گاهی در برابر یک کلمه فارسی چند کلمه عربی وجود دارد که هر یک ویژگیهای خاصی دارد. در این جا دو واژه تقدیم و نعمت را داریم. در فارسی هم کلمه تقدیم به کار میرود که خود عربی است. به سختی میتوان در مقابل آن واژهای فارسی پیدا کرد که الآن مستعمل باشد و همین معنا را افاده کند. در زبان فارسی برای بیان معنای نعمت هم تنها واژه نعمت را داریم که البته آن هم از زبان عربی عاریه گرفته شده است؛ اما در زبان عربی هم «نعمت»، هم «آلا» و هم «منت» گفته میشود که جمع آنها به ترتیب «نعم»، «آلاء» و «منن» است و تفاوتهای ظریفی بین آنها وجود دارد. نعم به همه نعمتها و هر چیزی که ملایم با طبع باشد اطلاق میشود و معنای عامی دارد. در مورد آلاء گفته اند: آن نعمتی است که نیاز متنعم را کاملاً برطرف میکند. قرآن در سوره الرحمن فراوان میفرماید: فبای آلاء ربکما تکذبان؛ یا در جای دیگر میفرماید: فاذکروا آلاء الله. اینها نعمتهایی است که در آنها ویژگی مذکور لحاظ شده است. حضرت در کنار اینها واژه منت را به کار میبرد. منت و منن در مورد نعمتهای خیلی ارزشمند و گرانسنگ بکار میرود؛ از این رو در قرآن در موارد خاصی کلمه «من» به جای «انعم» به کار رفته است؛ لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا: نعمت وجود پیغمبر را با تعبیر «من» بیان میفرماید؛ یعنی انعم بنعمه عظیمه ثمینه.
حضرت زهرا سلام الله علیها اول واژه نعم، سپس واژه آلاء و بعد واژه منن را بکار بردهاند؛ یعنی واژههای بعدی به ترتیب بار معنایی بیشتری دارند. این از مراتب فصاحت کلام است که وقتی چند واژه مشابه را به کار میبرند، تدریجاً از ضعیف به قوی سیر کنند. اعطای نعمت هم باز با واژههای مختلفی بیان شده است و این نشان میدهد که آن کسی که این واژهها را به کار گرفته چه تسلطی بر کلام، بر لغات و بر ترکیبات داشته است!
و سبوغ آلاء اسداها: این جا از ماده سبوغ استفاده شده است. یعنی خدا را ثنا میگویم به واسطه فراوانی نعمتهای ویژهای که ارزانی داشته است. اسبغ علیکم نعمه ؛ یعنی نعمتهاییش را فراوان در اختیار شما گذاشت. و تمام منن اولاها یا والاها، «اولی النعمه » یعنی اعطاها. این واژه معانی متعددی دارد که یکی از معانی اش «کاری را به انجام رساندن» است. در بعضی از نسخهها «والاها» است. والا یعنی در پی آوردن، اگر والاها باشد، میتوان گفت: نکته ظریفی در آن رعایت شده است و آن این است که وقتی خدا نعمتی به کسی میدهد، به همان مقدار اکتفا نمی کند؛ بلکه به دنبال آن نعمت بزرگتر و سنگین تری میدهد.«جم عن الاحصاء عددها و نای عن الجزاء امدها و تفاوت عن الادراک ابدها؛ این نعمتها به قدری زیاد است که شمارش آنها میسر نیست و زمان و سرآمد این نعمتها آن قدر گسترده است که نمی توان برای آنها جبرانی در نظر گرفت و ابدیت و همیشگی این نعمتها باعث میشود که از ادراک ما فراتر بروند.» حضرت زهرا سلام الله علیها در این جا برای نعمتهای الهی سه ویژگی ذکر کرده اند؛ یکی از لحاظ کمیت که میفرمایند: عدد آنها فزون تر از شمارش است.دوم از لحاظ کیفیت که میفرمایند: پاداش دادن و جبران نیست و سوم از جهت محدودیت که میفرمایند: نامتناهی است. در ادامه درباره این اوصاف توضیحی عرض میکنیم.
نعم الهی؛ غیر قابل شمارش
جم عن الاحصاء عددها؛ این مسئله که نعمتهای خدا قابل شمارش نیست مطلبی است که در خود قرآن هم روی آن تاکید شده است؛ «وان تعدوا نعمه الله لاتحصوها؛ اگر بخواهید نعمتهای خدا را به شمارش درآورید نخواهید توانست آنها را بشمارید.» در این که ما جزئیات نعمتهای الهی را نمیتوانیم بشماریم گمان نمیکنم کسی تردیدی داشته باشد؛ ولی فرق است بین این که به طور اجمال و سربسته بگوییم نمیتوانیم و بین این که مقداری بیازماییم و ببینیم چرا نمیتوان نعمتهای خدا را شمرد. آدمی زاد طوری خلق شده که تصوراتش وقتی در عمل یا احساس روانی اش بیشتر اثر دارد که جزئیات آنها را درک و تصور کند. همه ما میدانیم که محبت مادر خیلی افسانهای است و خداوند به مادر محبت فراوانی داده است. یک وقت همین طور اجمالی و سربسته میگوییم: محبت مادر خیلی زیاد است و نمیتوانیم حقش را ادا کنیم که البته سخن درستی است؛ اما اگر مقداری جزئیات محبتهای مادر را در ذهن بیاوریم، آن وقت احساس خضوعی که باید در مقابل مادر داشته باشیم را بهتر درک میکنیم. ببینیم یک شب مادر برای بچه اش چه زحمت هایی میکشد. اگر در جمعی چند مادر با چند بچه خوابیده باشند، وقتی یکی از بچهها بیدار میشود و گریه میکند مادر همان بچه از خواب میپرد. اگر ببیند بچه مثلادلش درد میکند یا پایش سوخته یا ... از جا برمی خیزد و سعی میکند تحت هر شرایطی بچه اش را آرام کند. اگر شب طولانی زمستان این بچه تا صبح آرام نشود مادر هم آرام نمی گیرد. از شیردادن، از نوازش کردن، از دلسوزی و مهربانی کردن و... هیچ مضایقه نمی کند. چه کسی حاضر است یک شب تا صبح برای یک بچه این قدر زحمت بکشد. وقتی انسان یکی یکی اینها را تصور کند ارزش زحمت مادر را طور دیگری درک میکنیم. مادر چندین سال برای بچه کوچکش این طور دلسوزی میکند و زحمت میکشد.
به جا آوردن شکر خدا ناشی از یک احساس است. اول انسان احساس میکند که بدهکار است. یکی از احساسات پاک الهی که خداوند به صورت فطری در وجود انسان قرار داده است این است که در مقابل کسی که خدمتی به او میکند خودش را بدهکار میداند و میخواهد به یک نحوی جبران کند؛ اقلاً تشکر زبانی کند. این احساس وقتی در ما درست پیدا میشود که جزئیات نعمتهای خدا را درک کنیم. اجمالاً بدانیم خدا به ما سلامتی بدن داده است، کافی نیست. باید با جزئیاتش درک کند که سلامتی بدن یعنی چه؟ چشم آدم از چند بخش و هر بخش از میلیونها سلول متفاوت تشکیل شده است. اگر یکی از بخشهای چشم معیوب شود. مثلاً آب سیاه بیاورد، چه قدر باید زحمت کشید و هزینه داد تا آن را معالجه کرد؟ سایر اعضاء هم همین گونه است. اگر یکی از این استخوان هایی که خدا در دهان ما برای خرد کردن غذا گذاشته است به نام دندان، بپوسد هر قدر هم انسان هزینه کند دیگر مثل سابق نخواهد شد! حال اینها چه قدر میارزند؟! نمیدانیم اینها چه قیمتی دارد!
اینها نعمتهای موجود است. برای به وجود آمدن هر یک از اینها چه مقدماتی لازم بوده است؟ چه عواملی باید دست به دست هم دهند تا این اندامها به این صورت شکل بگیرند؟ اگر ما فقط به آن چه در بدن خودمان هست فکر کنیم آن وقت خودمان را در مقابل خدا خیلی بدهکار میبینیم!
فواید تدبر در نعم الهی
این گونه تفکر و تدبر فواید زیادی برای ما دارد. اولین فایدهاش این است که آدم میفهمد چه قدر دارایی دارد. میفهمد که یک عضو ساده مثل ناخن یا مو چقدر ارزش دارد؛ تا چه برسد به اعضائی مثل چشم، گوش و... خداوند متعال همه اینها را مجانی به ما عطا کرده است. فایده اول این دقتها این است که انسان خود را غرق نعمت میبیند و هیچ گاه خود را فقیر نمیداند.
فایده دوم این است که انسان با کمی سختی جزع و فزع نمی کند. وقتی توجه نداریم که خدا چه قدر نعمت به ما داده است با یک سردرد هزار جور ناشکری میکنیم!
فایده سوم این است که وقتی آدم این نعمتها را دید، انگیزه شکر پیدا میکند. آدمی که فطرتش سالم باشد وقتی کسی چیزی به او میدهد درصدد قدردانی از او برمی آید. آیا وقتی انسان بفهمد این همه خدا به او نعمت داده در مقام شکر بر نمیآید؟!
فایده چهارم این است که وقتی شکر کرد نعمتش افزایش پیدا میکند؛ لئن شکرتم لازیدنکم. و بالاخره این شکر موجب سعادت ابدی او میشود. نه تنها در دنیا نعمتش افزایش پیدا میکند؛ بلکه خدا از او راضی میشود و برای او ثواب مینویسد. فضیلت عبادتی که از روی شکر انجام میگیرد، بسیار بیشتراز عبادتی است که از روی خوف انجام میگیرد. امام صادق صلوات الله علیه بعد از اینکه فرمودند: عبادت کنندگان سه دسته اند میفرمایند: ولکنی اعبده شکرا له و در یک روایتی حبا له.
نعم الهی؛ غیرقابل جبران
و نای عن الجزاء امدها؛ کیفیت نعمتهای الهی به گونهای است که قابل مقایسه با لطفی که دیگران در حق انسان میکنند نیست. اگر کسی به انسان کتابی هدیه دهد، میتواند در مقابل برایش هدیهای بخرد تا لطف او را جبران کند. اما نعمتهای الهی را چگونه میتوان جبران کرد؟ هرچه هست از آن خداست. با چه چیزی میتوانیم جبران کنیم و بگوییم: میلیاردها نعمت تو به من دادی، من هم یک هدیه کوچک به تو تقدیم میکنم؟ از کجامی آوریم؟
نعم الهی؛ غیرقابل تصور
و تفاوت عن الادراک ابدها؛ و بالاخره این که نعمتهای خدا منحصر به این نعمتهای محدود و زودگذر دنیا نیست. خدا نعمتهای ابدی دارد. اما ابدی یعنی چه؟ اصلا ما نمیتوانیم مفهوم ابدیت را درست تصور کنیم. همیشه این گونه مفاهیم را با یک قید منفی درک میکنیم. هرگاه بخواهیم نامتناهی را تصور کنیم اول باید متناهی را تصور کنیم، بعد یک حرف نفی هم تصور کنیم و به آن بچسبانیم؛ آن وقت میگوییم: نامتناهی را تصور کردیم! در حالی که نامتناهی را تصور نکردهایم؛ بلکه متناهی را تصور کردهایم و آن را نفی کردهایم. ذهن ما نمیتواند نامتناهی را درک کند. صفات خدا همه همین طور است. این که ما حقیقت صفات خدا را نمیتوانیم درک کنیم یک تقریبش این است که صفات خدا حد و حصر ندارد.
پروردگارا شمه ای از معرفتی که به اولیای خودت مرحمت کرده ای به ما هم مرحمت بفرما.