16 خرداد 1395, 9:21
يكي از مسائل بسيار مهميكه در فرهنگ قرآن و اخلاق به آن توجه خاص شده، موضوع سلامتي و پاكي قلب است. وقتي در فرهنگ قرآن و تربيت اخلاقي سخن از اصلاح قلب و پاكي آن از رذايل اخلاقي ميشود در واقع مقصود دور نگه داشتن روح و جان افراد از رذايل اخلاقي است. در اين نوشتار سعي داريم با معرفي بدترين قلبهاي دنيا، قدميمثبت در دستيابي به قلب سليم برداريم.
قلب يا روحي كه خداوند متعال آن را در وجود انسان قرار داد يكي از بهترين ابزارهاي موفقيت و رسيدن به كمال و سعادت به شمار ميرود؛ چرا كه خداوند متعال ساختار آن را بر اساس سرشت و فطرت الهي در اختيار انسان قرار داده است. در عظمت و ارزش روح همين بس كه بعد از دميده شدن روح در بدن انسان است كه فرشتگان در برابر او سر به سجود و تعظيم فرود آوردند: «فإِذا سوّيتُهُ ونفخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فقعُواْ لهُ ساجِدِين؛ [الحجر/29] پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم، پيش او به سجده درافتيد.»
در فرهنگ قرآن خداوند متعال سخن از قلبهايي نموده است كه به خاطر بيمبالاتي صاحبانشان در رذايل و زشتيهاي اخلاقي گرفتار شدهاند، بطوري كه صاحبان خود را در جاده انحراف و گمراهي قرار دادهاند.
از جمله بدترين قلبها، قلبهاي افرادي است كه به قساوت و سنگدلي شهرت پيدا كردهاند. قلبهايي كه به نينديشيدن در حقايق موجود و تعصبات كور كورانه جاهلي شهرت دارند. اگر بخواهيم براي صاحبان اينچنين قلبهايي مصاديقي معرفي نماييم، مسلمان نمايان تكفيري و حاميان شيطان صفت آنها بهترين مصاديق صاحبان اينچنين قلبهايي به حساب ميآيند. «[زمر/22] واى بر آنان كه قلبهايى سخت دارند». « [اعراف/179] و در حقيقت، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم. [چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمىكنند، و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند، و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند. آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند. [آرى، ] آنها همان غافل ماندگانند.»
از جمله بدترين قلبها به افرادي تعلق دارد كه در اثر خوي گرفتن به گناه و رذايل اخلاقي، زنگار سياهي و تباهي، آنها را از درك و فهم حقايق دور ساخته و از هدايت الهي خود را محروم ميكنند. گناه به مثابه لايههاي سياه و چركيني است كه ديده حق بين افراد را از بين برده و سايه جهالت و تباهي را بر روح آدمي ميگستراند. در معرفي اينچنين قلبهايي خداوند متعال ميفرمايد:
«[مطففين/14] چنين نيست كه آنها مىپندارند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دلهايشان نشسته است.» عاقبت اينچنين افرادي كه به گناه و رذايل اخلاقي دل خوش كردهاند اين ميشود كه بزرگترين واقعيتهاي عالم هستي را منكر ميشوند: «[الروم/10] آنگاه فرجام كسانى كه بدى كردند [بسى] بدتر بود، [چرا] كه آيات خدا را تكذيب كردند و آنها را به ريشخند مىگرفتند.»
قلبهاي افراد منافق _ كه در ظاهر ادعاي راستي و درستي ميكنند و در باطن چيزي جز پليدي و نفاق را به همراه ندارند _ در فرهنگ قرآن از جمله بدترين قلبها به حساب ميآيد: « [بقره/10] در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است. خداوند بر بيمارى آنان افزوده و به خاطر دروغهايى كه ميگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست.»
در معرفي صاحبان اينچنين قلبهايي خداوند متعال ميفرمايد: « [توبه/127] و هنگامى كه سورهاى نازل مىشود، بعضى از آنها [منافقان] به يكديگر نگاه مىكنند و مىگويند: «آيا كسى شما را مىبيند؟ (اگر از حضور پيامبر بيرون رويم، كسى متوجّه ما نمىشود!) » سپس منصرف مىشوند (و بيرون مىروند) خداوند دلهايشان را (از حق) منصرف ساخته چرا كه آنها، گروهى هستند كه نمىفهمند (و بىدانشند)!»
رفتار و اعتقادات بعضي از افراد نه تنها ريشه در باورهاي صحيح و حياتي ندارد، بلكه از عقلانيت و معيارهاي اخلاقي و فطري نيز بيبهره است. براي نمونه تن ندادن به آيين مقدس اسلام به بهانه اينكه آيين باستاني كشور چيزي غير از اسلام بوده، نبايد موجب شود كه پرده ناداني و جهالت روي قلب افراد سايه خود را بگستراند. « [فتح/26] (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه كافران در دلهاى خود خشم و نخوت جاهليت داشتند».
از آنجايي كه هويت و اصالت وجودي افراد به روح آنها وابسته است، ضروري است كه با بهرهگيري از آموزههاي وحياني و رهنمودهاي عقل سليم، قلب و روح خود را از آلودگيها و پليديهاي رذايل اخلاقي دور نگه داشت تا از زندگي و حيات سعادتمند در دنيا و آخرت بهرهمند شد.
محبت، در فرهنگ اسلاميمعنايي بس والا دارد و شايسته است كه محبت خوبان را در قلب خود جاي دهيم؛ زيرا به هرچه محبت پيدا كنيم، به تدريج، با همان چيز، انس و الفتي ناگسستني خواهيم يافت. پيامبر گرامياسلام ميفرمايد: «انسان با كسي است كه او را دوست ميدارد.» البته بالاترين محبتها، محبت به خداوند است. در انس و الفت با خداوند، چنان لذتي نهفته است كه هيچ چيز را ياراي برابري با آن نيست. پيامبر گرامياسلام ميفرمايد: خدا به موسي بن عمران وحي كرد: مرا دوست بدار و دوستي مرا در دلهاي ديگران بگستران. موسي عرض كرد: اي خدا! من دوستت دارم، ولي چگونه تو را نزد بندگانت محبوب سازم؟ خدا فرمود: نعمتهايي را كه به آنان دادهام، به ايشان يادآوري كن؛ زيرا آنان جز خوبي از من نديده و به ياد ندارند. به راستي، وقتي رنگها، طبيعت زيبا، شگفتيهاي بينظير، كششهاي عجيبي در دلها ايجاد ميكند، شناخت و آگاهي از سرچشمه زيباييهاي ياد شده يعني پروردگار بزرگ، چه شوق و لذتي به همراه خواهد داشت و البته دلي كه جايگاه غير خدا باشد، نميتواند بطور كامل در اختيار خداوند باشد. بر پايه آيات قرآن، گروهي از مردم كه از عشق خدا بينصيبند، كساني هستند كه اموال، كسب و كار، فرزند و اقوام و دوستان را در عرض خدا قرار دادهاند و در مقابل، مؤمنان و خدامحوران لبريز از عشق پروردگارند و هيچ محبتي را بر محبت خداوند مقدّم نميدارند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان