نویسنده: ابراهیم کمال زاده
روح امری مجرد است و شکل و قالب خاصی ندارد و به یک معنا بی شکلی، اصل در آن است. چنان که روح به سبب همین تجرد خویش، بیرون از دایره ذکوریت و انوثیت یعنی مرد و زنی است. بنابراین تفاوت هایی که در ظاهر انسانها یافت میشود، ارتباطی به روح آدمی ندارد.
روح برای این که در جهان مادی ظهور و بروز یابد، نیازمند چیزی است که ما از آن به تن و اندام یاد میکنیم و در عربی از آن به جسم و جسد تعبیر میشود. البته تفاوتهایی میان جسم و جسد گفتهاند. به این معنا که جسم به چیزی گفته میشود که دارای روح است، هر چند که روح انسانی نباشد و جسد به چیزی گفته میشود که دارای روح نیست و جان و روان تهی است. از این رو به قالب تهی شده آدمی و جان، جسد میگویند. در حالی که پیش از مرگ همین تن و بدن را به عنوان جسم میشناسند.
روح آدمی مجرد نیست
از نظر آموزههای قرآنی، انسان مرکب از روح و ماده است. به این معنا که آدمی، موجودی است که روح الهی به شکل مجرد در او نیست، بلکه در جسم آدمی دمیده و نفخ شده است. این بدان معنا است که روح آدمی بر خلاف موجودات مجرد، مجرد از جسم و ماده نیست. از آن جایی که وقتی روح در جسم دمیده شود، دیگر روح مجرد نیست و از آن به نفس و در فارسی به روان تعبیر میشود، چنان که روح مجرد در فارسی به عنوان جان معرفی میشود. بنابراین، جان آدمی تا زمانی که در کالبد مادی و جسمانی و بدن قرار دارد، نفس انسانی گفته میشود و با مرگ و جدایی آن از تن، جان و روح مجرد میشود. با این همه جان آدمی هرگز شکل مجردات محض چون فرشتگان نخواهد بود، زیرا همواره در عوالم بالادستی نیز دارای جسم است. با این تفاوت که جسم انسانی در هر هر نشئه و عالمی، تفاوت هایی باجسم مادی دنیوی خواهد داشت. به عنوان نمونه در عالم برزخ از جسم لطیف دیگری بهره مند است که از آن به جسم برزخی یاد میشود. شاید در خواب هایتان این جسم لطیف را تجربه کرده باشید؛ زیرا دارای شکل و مقدار است با تفاوت هایی که با جسم و عنصر مادی محض عالم دنیوی دارد.
بنابراین، انسان در همه عوالم، دارای چیزی است که از آن به شکل، جسم و کالبد و مانند آن تعبیر میشود. اما فرشتگان و دیگر موجودات مجرد این گونه نیستند. از آن جایی که جنیان نیز همانند انسانها از عنصر مادی آتش آفریده شده اند، دارای شکل و کالبد جسمانی هستند، با این تفاوت که جسم آنان همانند آتش، پاک و لطیف تر از عنصر خاک است.
تمثل و تجسم یابی فرشتگان
فرشتگان الهی که موجودات مجرد محض هستند، از جسم مادی برخوردار نیستند. از این رو در بی شکلی محض هستند. همین مسئله موجب میشود تا نیازمند چیزی به نام لباس نباشند. مراد از لباس در این جا همان قالب و اندامی است که روح آدمی به عنوان نفس و روان در آن جایی میگیرد. خداوند در آیه9 سوره انعام میفرماید: فرشتگان اگر بخواهند در عالم ماده ظهور و تجلی یابند، نیازمند لباس هستند. این لباس میتواند لباسی از عالم برزخی باشد که از آن به لباس جنی میتوان یاد کرد که لطیف تر از لباس انسانی است. در این صورت سخن از تمثل فرشتگان است؛ زیرا در این صورت همانند پوشش جنیان بر آدمی ظاهر میشود. اگر این گونه فرشتگان ظهور یابند و شکل و قالب بپوشند در آن صورت تنها فردی که بر او ظهور و تجلی یافته اند قادر به دیدن آنها هستند. خداوند در آیه17 سوره مریم میفرماید: ارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا؛ ما به سوی مریم، روح خودمان را فرستادیم و آن روح برای مردم به شکل بشر کامل تمثل یافت. به این معنا که در عالم مثال به شکل انسان کامل برای مردم(س) ظهور یافت. این عالم مثال همان عالم جنیان است. از این رو تنها حضرت مریم(س) روح را میدید و دیگران از دیدن او ناتوان بودند. خداوند درباره جنیان میفرماید: انه یراکم هو و قبیله من حیث لاترونهم»؛ ابلیس و هم نژادهایش شما را میبینند از جایی که شما آنها را نمی بینید (اعراف، آیه27)
بنابراین، هنگامی که فرشته ای به صورت بشری کامل تمثل یابد تنها شخصی که برای او تمثل یافته است، میتواند او را ببیند. چنان که این امر درباره تمثل جبرئیل و روح القدس برای حضرت مریم(س) اتفاق افتاد. البته دیگرانی که دارای چشم برزخی هستند نیز میتوانند تمثل یافته گان را ببینند.
اما گاه میشود که لباسی که فرشتگان به تن میکنند از عناصر خاکی است. در این حالت است که فرشتگان تجسم مییابند و این تجسم آنان آن اندازه خاکی و مادی است که دیگران حتی کافران میتوانند آنان را ببینند چه برسد انسانهای پاک و مومن. در آیات 24تا 30سوره ذاریات سخن از تجسم یابی و لباس مادی و انسانی پوشیدن فرشتگان است. اینان به عنوان مهمان بر حضرت ابراهیم(ع) وارد میشوند و از سوی آن حضرت(ع) پذیرایی میشوند زیرا چنان شکل مادی و انسان طبیعی گرفته بودند که برای آن حضرت(ع) نیز غیر قابل شناسایی بودند. در این زمان حضرت ساره(س) زن مومن آن حضرت(ع) نیز ایشان را میبیند و با ایشان سخن میگوید.
خداوند همین داستان را در آیات69 تا 73سوره هود آورده است و در ادامه همین سوره در آیات77 تا 81 این مطلب مورد تاکید است که مردم هم جنس گرای قوم لوط، فرشتگان را که به شکل جوانانی زیبا و رعنا درآمده بودند، میدیدند و خواهان بهره مندی جنسی از آنان میشدند. از این دسته از آیات میتوان دریافت که فرشتگان همان گونه که در عالم برزخ در کالبد مثالی ظاهر میشوند در عالم ماده خاکی نیز در کالبد جسمانی مادی وارد میشوند. البته این بدان معنا نخواهد بود که روح مجرد آنان در این ماده همانند روح انسانی گرفتار شود و تبدیل به نفس و روان گردد، بلکه تنها لباس مادی و جسمانی میپوشند.
خداوند در آیه9 سوره انعام میفرماید: ولو جعلناه ملکا لجعلناه رجلاو للبسنا علیهم ما یلبسون؛ و اگر او را فرشته ای قرار میدادیم (پیامبر را از فرشتگان میکردیم) حتما او را (به لحاظ تباین جوهره ملکی و بشری و عدم امکان تفاهم و معاشرت آنها) به صورت مردمی درمی آوردیم و (قهرا کار را) بر آنها مشتبه میکردیم (و میگفتند این هم بشری است مثل ما) همانند آنکه آنها (حق را به باطل) مشتبه میکنند. به این معنا که فرشته اگر بخواهد مردی مانند مردان شود، میبایست لباس و تشبه انسانی داشته باشد و همین تشبه و لباس انسانی موجب میشود که امر بر مردم مشتبه شود و گمان کنند که این فرشته، خود مردی همانند خود آنهاست در حالی که این گونه نیست.
به سخن دیگر، روح مجرد حتی اگر در لباس انسانی تجسم یابد، هرگز به معنای تغییر ماهیت نیست بلکه تنها تشبه و تشابه است که خود عامل سردرگمی بشر میشود. بنابراین، روح مجردی چون فرشتگان میتواند به اشکال مختلف و در لباسهای گوناگون در آید ولی هرگز این امر موجب محدودیت یا تغییر ماهیت وی نمی شود.