نویسنده: عارف ایرانی
نگاهی به ریشهها و مذمت عداوت و دشمنی در بین افراد
از آنجایی که یک جامعه مجموعه ای از افراد میباشد سقوط و تباهی جامعه در واقع از سقوط و انحطاط افراد آن جامعه به دور نیست و از آن نشات میگیرد بنابر این اگر افراد جامعه خود را از عوامل سقوط و تباهی به دور گردانند در واقع جامعه خود را از تباهی رهانیده و خواه ناخواه هویت ملّی خود را پاس داشته است؛ به عبارت دیگر اگر تک تک افراد یک ملّت به زدودن عوامل انحطاط خویش بپردازند و خود را اصلاح نمایند دیگر کسی در جامعه پیدا نخواهد شد که چشم طمع به مال دیگران بدوزد ، دیگر کسی راضی نخواهد شد که به خاطر او روابط بر ضوابط ترجیح داده شود ، دیگر کسی از روی عناد و یا جهالت یا حسادت پای بطلان بر روی حق و حقیقت نخواهد گذاشت و به خاطر هوس باطل را بر حق نخواهد گزید ، دیگر کسی حاضر نمی گردد دامان وجودش را به پلیدیهای گناه بیالاید و نسبت به ملاهی و مناهی بی روا باشد و دیگر کسی ....
پس باید زمینههای انحطاط فردی را شناخت تا گرفتار آنها نشد و از تباهی خود و جامعه جلوگیری نمود؛ از مهم تر ین عوامل و زمینههای فکری انحطاط فردی و نیز از جمله رذایل اخلاقی میتوان به عداوت و دشمنی اشاره نمود که در این مقال تلاش میشود تا اندکی در مورد آن بحث شود.
دوری و مخالفت انسان با یک شخص دیگر مانند محبّت و عشق دارای درجات بسیار متفاوت است. مخالفت انسان با یک انسان دیگر گاهی بسیار سطحی و ناچیز است که ناشی از عوامل سطحی میباشد که این گونه مخالفتها ممکن است با گذشت زمان حل گردیده و جای خود را به سلم و مودّت بدهد امّا گاهی مخالفت به حد بغض و کینه توزی بسیار شدید و عمیق میرسد که اگر امکان داشت دو انسان کینه توز دارای جانهای بی نهایت بودند همه جانهای هر یک از دو طرف خصم در برابر همه جانهای طرف دیگر حالت تضاد و تعارض به خود گرفته و با تلخترین و با شکنجه آورترین وجه برای نابودی طرف خصومت میپرداخت . گاهی تضاد و مخالفت انسانها از برای حق و گاهی برای باطل است.
مخالفتهای انسانها با یکدیگر ممکن است از فرق در طرز تفکر و اندیشه - خصوصیات اخلاقی و حتی طرز سخن گفتن و یا از صفت دیگری چون حسد نشات گرفته باشد حرص و طمع در موادّ مفید دنیا و به اصطلاح عداوتها و خصومتهای اقتصادی که بخش مهمی در حق کشیها و خون ریزیهای سرگذشت بشری را تشکیل میدهد متداولترین مخالفتها را ناشی میشود.
از یک دیدگاه عداوت بر دو قسم است که قسم اول را حقد و کینه مینامند و آن عبارت است از پنهان کردن عداوت شخصی در دل . و قسم دوم که آن را عداوت مینامند ثمره قسم اول است وقتی که کینه توزی قوت و حدّت مییابد و خزانه دل از پنهان کردن آن عاجز میماند شخص نمیتواند کینه توزی خود را پنهان کند که در این صورت شخص علناً دشمنی خود را اظهار میدارد و با اعمال خود آن را بروز میدهد. شاید این سئوال پیش آید پس خود کینه ثمره چیست ؟! کینه ثمره غضب است وقتی که انسان از دیگری آزار و اذیت بیند و بر او خشم گیرد و نتواند انتقام از او بگیرد و یا از اظهار غضب خود بر وی عاجز گردد و خشم خود را فرو برد کینه حاصل میگردد امّا در نقطه مقابل کینه و خصومت، محبّت و عشق وجود دارد که هیچ حد و مرزی را نمیشناسد.
عشق، دریایی کرانه ناپدید
کی توان کردن شنا ای هوشمند
عداوت و کینه توزی سوای اینکه خود از صفات مهلکه و اخلاق رذیله هستند خود منشاء صفات پلیدی چون دروغ، بهتان، غیبت، شماتت و آزار و اذیت دیگران ،استهزاء و حتی قتل نفس نیز میگردد و این صفت خود به تنهایی برای انسان رنج آور میباشد و انسان را از بشاشت و مهربانی و فروتنی و همنشینی با غیر و حتّی از انجام وظایف و مسئولیت هایی که نسبت به شخصی که کینه او را در دل بر عهده اش است، منع میکند و انسان را از رسیدن به درجات عالیه معنوی و قرب الهی باز میدارد و از این جهت است که اخبار و احادیث بی شماری در خصوص مذّمت عداوت و دشمنی وارد شده است . حضرت پیامبر اکرم(ص)فرمودند که هیچ وقتی جبرئیل(ع)به نزد من نیامد مگر اینکه گفت: «ای محمد از عداوت و دشمنی مردم احتراز کن» و نیز فرمودند که جبرئیل هرگز در هیچ امری این قدر به من وصیت نکرد که در خصوص عداوت مردم؛ حضرت صادق(ع) نیز فرمودند: «هر که تخم عداوت بکارد همان را که کاشته است درو میکند». حضرت علی(ع) ضمن خطبه 86 مردم را از کینه توزی و عداوت نسبت به هم بر حذر میدارند: «و لاتباغضوا فانهّا الحاقة» یعنی و کینه همدیگر به دل میگیرید و با یکدیگر عداوت نورزید که کینه نابود کننده و عداوت محو کننده ایمان است.
همچنین در آیه قرآنی آمده است: «یا ایهّا آمنوا ادخلو فی لسلم کافة و لاتتبعوا خطوات الشیطان انّه لکن عدو مبین». ای کسانی که ایمان آوردهاید همگی در صلح و صفا و سلم داخل شوید و از گامهای شیطان تبعیت نکنید زیرا شیطان برای شما دشمن آشکاری است.
همچنان که از آیه فوق بر میآید زندگی در صلح و صفا دستور و خواسته خداوند میباشد چون خداوند خالق انسانهاست و از نیاز طبیعی و خواسته فطرت و جان آدمی خبردار است میتوان گفت که زندگی در صفا، نیاز و خواسته فطرت پاک انسانی و متناسب با ماهیت انسان میباشد و از این رو کینه و عداوت با ساختار و ماهیت انسان تناسب ندارد و حتی اگر شخصی به کینه ورزی دیگری بخندد کار غیر منطقی و اشتباهی نکرده است چرا که انسان به چیزهای نامتناسب و نازیبا میخندد و این عقل است که تناسب اشیاء و اعمال و ... را تشخیص میدهد و با دیدن چیزهای نامتناسب تعجّب میکند و انسان ناخودآگاه میخندد هیچ انسان عاقلی به یک چیز عادی و متناسب و بجا نمی خندد پس خندیدن به یک انسان متکبّر و حسود و یا کینه توز کاری غیر منطقی و اشتباه نیست. انسان را با تکبر و فخر و مباهات و عداوت و حسد و طمع چه مناسب است که آغاز خلقتش نطفه و پایان عمرش لاشهای بدبوست. غرض از طرح مسائل فوق این است که انسان چرا باید صفتی را که نامتناسب با ساختار او و نازیبا و غیر عادی با ماهیت انسان است در دل بپروراند و هر روز و هر لحظه بر گسترش آن صفت پافشاری نماید. زندگی در ضد صلح و صفا و همراه با کینه و عدوات خواسته شیطان است و شیطان برای انسانها دشمن محسوب میشود.
همچنین از آیه فوق میتوان خیر خواهی خداوند و محبت او را نسبت به بندگانش به اثبات رساند چرا که حتی بدون توجه به آثار شوم معنوی کینه و حسادت و عدوات ، از راه علمی ثابت شده است که کینه توزی برای سلامتی روح و جسم انسان زیان آور است و با استناد به آیه فوق میتوان گفت اشخاص کینه توز در واقع از شیطان پیروی میکنند و پا در جای پای ابلیس مینهند ، همچنین انسانی که خواستار صلح و صفا باشد دوستدار خدا و بندگان اوست و کسانی که خواستار صلح و صفا در دنیا نیستند دشمن سایر انسانها میباشند و چون به استناد آیه از گامهای شیطان تبعیت کرده اند دشمن خداوند نیز میباشند.
«انّما یردالشیطان ان یوقع بینکم العداوة البغضاء» (مائده/91) جز این نیست که شیطان میخواهد میان شما عداوت و دشمنی ایجاد کند.
حضرت علی(ع) میفرماید: «ایاکم والمراء و الخصومة فانّهما یمرضان القلوب علی الاخوان و نیبت علیهما النفاق» یعنی از جدل و خصومت با مردم برحذر باشید زیرا این دو حالت قلب انسان را نسبت به برادران ایمانی بیمار میکند و نفاق و دورویی را در دلها میرویاند.
در توضیح کلام فوق میتوان گفت وقتی که انسان کینه شخصی را در دل میپروراند سعی میکند تا حد امکان این کینه و خصومت را پنهان دارد و با اعمال و رفتار و گفتار آن را بروز ندهد در این صورت باطن و ظاهر انسان با هم تطابق ندارند در دل کینه آن شخص را دارد شر و بدی او را خواهان است ولی در ظاهر تا حد امکان و به مقتضای حدّت کینه و خصومتش آنچه در دل است را پنهان میدارد و چه بسا که در زبان ادعا میکند خواهان خیر و نیکی اوست این چیزی نیست جز دورویی و نفاق .