دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

محیط های آموزشی ؛ رشد عقل و احساس

بحث ما راجع به تربیت بود و گفتیم که«تربیت» از «غیرت» نشات گرفته است. در گذشته درباره محیط‌هایی که انسان در آن ساخته می‌شود و به عبارتی درابعاد گوناگون تربیت می‌شود و روش گفتاری و رفتاری می‌گیرد
No image
محیط های آموزشی ؛ رشد عقل و احساس
نویسنده: آیت الله شیخ مجتبی تهرانی

تربیت فرزند و غیرت انسانی والهی

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به تربیت بود و گفتیم که«تربیت» از «غیرت» نشات گرفته است. در گذشته درباره محیط‌هایی که انسان در آن ساخته می‌شود و به عبارتی درابعاد گوناگون تربیت می‌شود و روش گفتاری و رفتاری می‌گیرد، صحبت شد و این که چهار محیط این اثر را بر روی انسان دارد؛ محیط‌های خانوادگی، آموزشی، شغلی و رفاقتی، البته این هم گفته شد که فضای پنجمی هست که حاکم بر این محیط‌ها است که این را ان شاءالله بعداً توضیح خواهم داد. در جلسات گذشته بحث راجع به محیط خانوادگی و اثرگذاری آن بر روی انسان بود و روش گفتاری و رفتاری گرفتن انسان درتمام ابعاد گوناگون را بحث کردیم.

در این جلسه بحث درباره محیط دوم یعنی محیط آموزشی است که انسان در آن تربیت می‌یابد.

محیط دوم؛ محیط آموزشی

وقتی انسان در محیط آموزشی قرار می‌گیرد، دراین محیط به تعلیم و تعلم که همان «رابطه استاد و شاگردی» است، می‌پردازد. این محیط، بالاتر از محیط خانوادگی است. چون انسان چه بخواهد و چه نخواهد، روحش در ابعاد گوناگون دراین محیط شکل می‌گیرد. در اینجا چند بحث مطرح است.

رابطه تعلیم و تربیت در معارف اسلامی

بحث اول این است که رابطه تعلیم و تربیت چیست و چرا ما این‌ها را کنار هم می‌گذاریم؟ تعلیم و تعلم، مساله آموزش است و در کنار آن مساله تربیت مطرح می‌شود که عبارت است از روش گرفتن انسان از غیر و روش دادن به غیر. اگر دقت کنیم، می‌بینیم کسی که تزریق علم می‌کند و در مقام معلم قرار می‌گیرد، در کنار بحث آموزش، به انسان مقابل خودش روش رفتاری و گفتاری هم می‌دهد. لذا ما در معارف اسلامی، هم از نظرات آیات و هم از نظر روایات، می‌بینیم که این دو مورد را کنار هم مطرح می‌کنند. یعنی هرگاه مساله تعلیم و تعلم را مطرح می‌کنند، درکنارش هم مساله تربیت که جنبه‌های تادیبی و روش دادنی دارد را هم می‌آورند.

دوشا دوشی تعلیم و تزکیه در آیات قرآن

ما آیات متعددی داریم که درباب تعلیم و تزکیه مطرح شده است که تزکیه همان تربیت نفس است.

مثلاً درسوره بقره دارد: «کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمه و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون.» (بقره 151) این آیه شریفه، سه ماموریت را برای انبیا مطرح می‌کند؛ اول: «یتلوا علیکم آیاتنا» تلاوت آیات الهی است که اولین هدف و وظیفه انبیاء این است که آنها به ابناء بشر «بیدارباش» می‌دهند تا آنها را از خواب غفلت بیدار کنند. وقتی که بشر از خواب غفلت بیدار شد و متوجه انسانیت و جنبه الهی خود شد، ماموریت دوم مطرح می‌شود که فرمود: «و یزکیکم» یعنی بحث تزکیه را مطرح می‌کند. حالا که انسان چشم باز کرد و از خواب غفلت بیدار شد مساله تربیت و تطهیر نفس مطرح می‌شود. این به جهت اهمیت مساله تربیت نفوس است. بعد از آن هم ماموریت سوم است که می‌فرماید:«و یعلمکم الکتاب و الحکمه » ؛ این هم جزء ماموریت انبیا است. لذا انبیا هم مامور به تعلیم انسان ها هستند و هم مامور به تربیت آنها.

درسوره آل عمران آمده است: «خداوند بر مومنین منت گذاشت که پیامبری از خودشان برای تلاوت آیات، تزکیه جان‌ها و تعلیم کتاب برانگیخت» (آل عمران 164) مفاد این آیه هم همان مطلب قبلی است. آیه دوم سوره جمعه هم که معروف است که می‌فرماید:«هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه » از همه این آیات فهمیده می‌شود که ماموریت اولیه انبیاء همین مساله تربیت و تزکیه نفوس است.

بحث درباره «محیط آموزشی» است. محیط آموزشی یعنی چه؟ هر محیطی که در رابطه با مساله تعلیم و تعلم است، داخل در این بحث است. مثلا وقتی می‌خواهید کلاس درس درست کنید، بحث تعلیم و تعلم مطرح است؛ حالا چه این کلاس برای یک نفر باشد، چه هزار نفر. تعلیم درکنارش خواه ناخواه تزکیه هم مطرح است این یک ماموریت الهی است که در هر محیط درسی و تعلیمی، باید بحث تزکیه و تربیت باشد. شما نگاه کنید که سرآمد ماموریت انبیا در این آیات، مساله تعلیم و تزکیه است. لذا می‌بینیم خداوند در بحث محیط آموزشی که برای انبیای خود ترسیم می‌کند، این دو مورد را درکنار هم مطرح می‌کند؛ یعنی تعلیم و تربیت. پس به هیچ وجه جداسازی این دو مقوله صحیح نیست.

دوشادوشی تعلیم و تزکیه در روایات

به سراغ روایات برویم. دریک روایت از علی(ع) آمده است که حضرت خطاب به شخصی فرمود: «یا مومن ان هذا العلم و الادب ثمن نفسک»؛ ای مومن به خدا! آنچه به تو ارزش می‌دهد علم و ادب تو است. حضرت علم و ادب را کنار هم گذاشت و فرمود آنچه که به تو ارزش می‌دهد تنها «علم نیست»؛ بلکه در کنارش باید ادب و تربیت هم باشد. «فاجتهد فی تعلمهما»؛ پس در هر دو مورد کوشش کن! یعنی این دو را نباید از یکدیگر جدا کنی.«فما یزید من علمک و ادبک یزید فی ثمنک و قدرک» (بحارر1/081) حضرت در اینجا بین «میزان علم و ادب شخص» از یک طرف و «قدر و ارزش او» از طرف دیگر موازنه برقرار می‌کنند و می‌فرمایند هر قدر به علم و ادبت افزوده شود، به ارزش تو افزوده می‌شود. یعنی این دو مورد در کنار هم به انسان ارزش می‌دهد.

در روایتی آمده است که پیغمبر اکرم (ص) معاذ را به یمن فرستادند. حضرت به او ماموریت دادند که از طرف ایشان به آنجا برود و گروهی را سرپرستی کند. پیش از رفتن حضرت خطاب به او فرمودند: «یا معاد. علمهم کتاب الله و احسن ادبهم علی الاخلاق الصالحه » (بحار/ 74/821) ای معاذ، به آنها قرآن یادبده و ادبشان را براساس اخلاق نیکو بیارای. حضرت به مسئله تعلیم کتاب و تربیت، با هم اشاره فرمودند. یعنی روش رفتاری و گفتاری خوب و شایسته به آن‌ها بده! ما احادیث زیادی در این رابطه داریم از جمله روایتی از علی(ع) است که فرمود: «العلم وراثه کریمه و الاداب حلل مجدده» (بحار/66/804) می‌بینید که باز علم و ادب با همدیگر مطرح شده است.

در نهج البلاغه آمده است: «و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس و مودبهم». (نهج البلاغه/ قصار 37) یعنی کسی که به خودش آموزش می‌دهد و خود را تربیت می‌کند، بیشتر از معلم و مربی دیگران سزاوار احترام و بزرگداشت است. اگر خودت به خودت چیز یاد دهی، بعد هم خودت را تربیت کنی، تو برای تجلیل سزاوارتر از آن کسی هستی که دیگران را آموزش می‌دهد و تربیت می‌کند. یعنی تو «خودت» مقدمی که شعور پیدا کنی و روش اخلاقی و روش رفتاری صحیح را بیاموزی. لذا کسی که دارد خودش را می‌سازد، او سزاوارتر است که تجلیل شود تا آن کسی که از خود غافل است و دنبال سازندگی دیگران رفته است.

تفکیک ناپذیری محیط آموزشی از محیط تربیتی

در این جا مسائل مختلفی مطرح می‌شود که یک بحث این است که آیا می‌شود بین تعلیم و تربیت جداسازی کرد یا نه؟ این مسئله بسیار مهمی است. در حالت عادی و به روش معمولی، یک استاد است و یک شاگرد؛ استاد به شاگرد رشته‌ای از علوم را می‌آموزد. آیا در اینجا می‌توان گفت که الآن استاد فقط دارد به او علم می‌آموزد از نظر تربیتی، هیچ نقشی ندارد؟ می‌توانیم این را بگوییم یا نه؟ من این روش معمول و متداول را می‌گویم.

یک وقت نگویید من به روش معمول درس نمی خوانم نوار گذاشته ام و از روی نوار درس می‌خوانم! اتفاقاً در آن جا هم تاثیرگذاری تربیتی هست. البته من فعلاً درباره همین موضوعات و شیوه هایی که مورد ابتلااست صحبت می‌کنم؛ ولی این را بدانید که با نوار هم اگر علم می‌آموزی، آنجا هم تو داری از استاد روش گفتاری می‌گیری. خیال نکنی که با نوار از استاد تاثیر نمی‌پذیری! تعلیم و تربیت را به هیچ وجه نمی‌توان از یکدیگر جدا کرد. از جداسازی خبری نیست. با این توضیحات آیا می‌توانیم این ها را از هم جدا کنیم؟ شما در هیچ محیط آموزشی، نمی‌توانید محیط تربیتی را جدا کنید و بگویید تعلیم هست ولی تربیت نیست.

اثرگذاری هیکل استاد بر روی شاگرد

تربیت در روابط گوناگون مطرح است؛ هم دیداری‌اش هست، هم شنیداری اش هست، هم رفتاری‌اش هست. یعنی شاگرد هیکل استاد را که می‌بیند، خواه ناخواه و خود به خود، در ذهنش ثبت می‌شود و تاثیر می‌پذیرد. استاد می‌گذرد و می‌رود، ولی اثرش را می‌گذارد و از بین نمی رود و به طور خواه ناخواه تاثیر می‌گذارد. قبلاً گفته شد که تربیت از عناوین قصدیه نیست. یعنی استاد چه در رابطه با نکات دیداری، چه در رابطه با گفتارش و چه در رابطه با اعمالش، بر دانش آموز اثر می‌گذارد و آن فرد ناخودآگاه از او روش می‌گیرد؛ چه استاد بخواهد و چه نخواهد.

البته این مسئله یک استثناء دارد؛ آن هم جایی است که شاگرد خودش را کنار بکشد و در برابر استادش جبهه گیری کند. و گرنه به طور طبیعی این طور نیست و چون شاگردها از معلم تنفر ندارند تاثیرگذاری استاد بر شاگرد قطعی است. می‌شود کسی از یک استاد بدش بیاید و از قیافه‌اش تاثیر نپذیرد؛ ولی این یک مورد استثنایی است؛ این را بگذار کنار! ما در مورد محیط آموزشی و آنچه که معمول و غالب است داریم بحث می‌کنیم. در شرایط معمول، اثرگذاری و اثرپذیری، خواه ناخواه است. لذا تعلیم و تربیت دوشادوش یکدیگر است.

دلیل توصیه بر همنشینی با علمای وارسته

علی(ع) فرمود: «جالس العلماء یزدد علمک و یحسن ادبک و تزک نفسک» (غرر/034) نزد دانشمندان بنشین که به علمت افزوده می‌شود و ادبت نیکو می‌گردد و جانت وارسته می‌شود. البته علی(ع) «علمای وارسته» را مطرح می‌کند. با همنشینی با اینها، هم به علمت افزوده می‌شود که این مربوط به آن جایی است که جنبه ارادی دارد و تعلیم است، هم به ادبت افزوده می‌شود که اینجا دیگر ارادی نیست. تربیت و مجالست، تفکیک کردنی نیست. بخواهی، نخواهی معلم بر روی شاگرد اثر می‌گذارد.

لذا یکی از محیط‌هایی که بر روی انسان اثر دارد و از نظر سازندگی و ساختار روحی انسان اثر قوی هم دارد، محیط آموزشی است؛ چه در بعد عقلانی، چه در بعد نفسانی و چه در بعد جوارحی. اگر بخواهیم مطلب را در قالب اصطلاح بریزیم، باید بگوییم آموزش چه از نظر اعتقادی، چه از نظر اخلاقی و چه نسبت به جنبه‌های نفسانی تاثیرگذار است. معلم با هیکل خود، با کلام خود، با تمام رفتارهای خود شاگرد را تربیت می‌کند. یکی از مصادیق رفتار، همان گفتار است. اصلاً گفتار، بخشی از رفتار است. کار گوش، شنوایی است؛ کار چشم، بینایی است؛ کار زبان هم جنبه‌های گفتاری است، گفتار، عمل زبان است. چون هر یک از اعضای بدن، عملی متناسب با خود دارند که معلم با تمام آنها الگوی شاگرد است و او را تربیت می‌کند.

سنین تربیت؛ هفت تا بیست و یک سالگی

در اینجا یک مطلب مطرح است که تاثیرگذاری معلم بر روی متعلم از چه چیزی نشات می‌گیرد؟ جلسه گذشته نسبت به این بحث من دو روایت را خواندم که مربوط به سن بچه بود. بچه در چه سن و سالی روحش ساخته می‌شود؟ به طور غالب و معمول از هفت سالگی تا چهارده سالگی است. در روایت داشت تا هفت سالگی بچه بازی می‌کند؛ ا ز هفت سال تا چهارده سال و از چهارده سالگی تا بیست و یک سالگی زمان روش گیری و تربیت پذیری است. روایت را تکرار می‌کنیم، خوب است. از امام صادق است که: «دع ابنک یلعب سبع سنین و یودب سبع سنین»؛ فرزندت را رها کن تا هفت سال بازی کند؛ بعد از هفت سال ادبش کن! اینجا است که روش می‌گیرد؛ اینجا تربیت می‌شود. «والزمه نفسک سبع سنین» (وسائل /12/574) هفت سال هم حواست جمع باشد و همراه خودت باشد؛ مراقبتش کن که از دستت نرود.

دوران مدرسه، اوج دوران تربیتی

پس چهارده سال است که در این چهارده سال، روح انسان در ابعاد گوناگون وجودی‌اش شکل می‌گیرد و ساختار پیدا می‌کند؛ از نظر روحی، جسمی، اعتقادی و اخلاقی، تا برسد به عملی که روش رفتار کردن است. تربیت روش دادن و روش گرفتن بود. زمان روش دادن در ابعاد گوناگون، چهارده سال است؛ یعنی از هفت سالگی تا بیست و یک سالگی، به طور غالب این طور است. این چهارده سال، همان چهارده سالی است که محیط‌های آموزشی را تشکیل می‌دهد. این همان چهارده سال است که در روایات آمده است. اینجا است که تعلیم‌ها همراه با تربیت‌ها است؛ خواسته یا ناخواسته.

علت اهمیت محیط آموزشی: «برتری علمی + رابطه محبتی»

قوی ترین اثر تربیتی هم در همین محیط است. حتی از محیط خانوادگی هم اثرش بیشتر است. در محیط خانوادگی، رابطه بین فرزند، پدر و مادر، یک رابطه محبتی است، یک جنبه‌های مادی و سرپرستی هم مطرح است. اما در این محیط، یک چیز اضافه وجود دارد که غیر رابطه محبتی است. آن چیزی است که محبت، حاشیه آن است. آن رابطه «برتری علمی» است. وقتی که این احساس با چاشنی محبت مخلوط می‌شود، خیلی موثر است. همین که بچه می‌گوید «استاد بهتر از من می‌فهمد»، کافی است که تمام رفتارها، خلقیات و اعتقاداتش را هم از او بگیرد.

این طور است که وقتی چنین شاگردی به مدرسه می‌رود، اگر معلمش بیاید و چهره کذایی درست کند، یا حرکات کذایی داشته باشد و حرف‌های خاصی بزند، شاگرد همیشه خودش را تخطئه می‌کند و می‌گوید کار او درست است چون او بیشتر از من می‌فهمد. با خودش می‌گوید حتماً کار او درست است. لذا احساس برتری علمی، کمال تاثیر را نسبت به امور تربیتی دارد و سبب می‌شود که طرف مقابل از او روش بگیرد. این عنصر «برتری علمی» همان چیزی است که در محیط خانوادگی نیست.

حتی ممکن است بچه‌ای در محیط خانوادگی‌اش، پدر و مادرش از نظر علمی در سطح بالا نباشند؛ چه بسا اکثر جامعه ما همین طور باشد. بعد این بچه‌ها به محیط آموزشی می‌روند؛ آن جا که رفتند چه می‌شود؟ آن کسی که بر روی اینها اثر گذار است، معلم او است. یعنی فرزند، معلم را بر پدر و مادرش مقدم می‌کند. چون می‌گوید «معلمم بهتر می‌فهمد؛ پدر و مادر من که به این اندازه عالم نیستند»! من این ها را می‌گویم تا بفهمید که محیط آموزشی چه می‌کند. بعضی از این محیط ها چنان زحمات هفت ساله پدر و مادر را، در هفت سال دوم خنثی می‌کند! خصوصاً در آن زمانی که هنوز بچه خودش به قدرت تمییز و تعقل نرسیده است؛ این جا محیط آموزشی شمشیر دو لبه می‌شود و بیشتر بچه را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

خدمت و جنایت متصدیان امور آموزشی!

کسانی که متصدی امور آموزشی هستند، اگر صحیح عمل کنند، چه «خدمت» بزرگی کرده اند و اگر غلط عمل کنند، چه «جنایت» بزرگی به جامعه کرده‌اند! حرف‌های من پیچیدگی نداشت، خیلی روشن بود و چه بسا غالب شما بلکه همه شما در گیر این حرف ها بوده و هستید. اینکه روی محیط آموزشی زیاد تاکید شده است و ما در معارفمان داریم که مراقبت باشید، به این جهت است. این دوران هم از نظر مقطع سنی که سن فراگیری است و هم نسبت به رابطه بین استاد و شاگرد، بسیار اهمیت دارد.

مقاله

نویسنده آیت الله شیخ مجتبی تهرانی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS