«صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله»؛
-
سوگند به خاک مشک بوی تو حسین
سوگند به رگ های گلوی تو حسین
-
در برزخ و در محشر و میزان و صراط
باشم همه جا به جستجوی تو حسین
-
سوگند به نام جاودان زینب
سوگند به چشم خون فشان زینب
-
هرگز نکند حسین نومید مرا
چون می دهمش قسم به جان زینب
علامه جزائری در خصائص زینبیه اش می نویسد: یک مرد شامی در مجلس یزید از جایش بلند شد و اشاره کرد به فاطمه صغیره گفت: امیر این دختر را به کنیزی به من بده. تا این جمله را گفت: نازدانه خود را به بغل عمه اش زینب انداخت. گفت: عمه مگر هر کس یتیم می شود کنیز هم می شود!؟ در این لحظه بود ابی عبدالله در تشت طلا چشمهایش را باز کرد و نگاهی به فاطمه کرد و گفت: نه بابا کسی که یتیم می شود کنیز نمی شود و یک نگاه به رقیه کرد و یک نگاه به ام کلثوم کرد یک نگاه به رباب کرد اما تا به زینب رسید یک مرتبه دید حسین چشم هایش را روی هم نهاد و یک قطره خون تازه از چشم حسین جاری شد. چه شد که حسین چشم هایش را روی هم گذاشت. می خواهد بگوید خواهر من از روی تو خجالت می کشم.
می خواهد بگوید مردم اگر برای اسیری زینب خون گریه کنید جا دارد. در این هنگام یک مرتبه صدای تلاوت قرآن حسین عزیز بلند شد. محدث محلاتی می نویسد زن یزید پشت پرده بود و به کنیزش گفت: صدا خیلی شبیه صدای حسین است. وقتی مدینه بودم حسین صبح ها قرآن می خواند. اتفاقا این خود حسین است و قرآن می خواند گفت: حسین کجا و مجلس آلوده شوهرم کجا. اینکه حسین نیست بلکه سر بریده حسین است. زن یزید با سر برهنه در مجلس دوید و گفت: این سری که از تن جدا کردند و در تشت طلا به سر و دندانش می زنید سر حسین است. یزید بلند شد ردا را روی سر زنش انداخت و گفت: آبرویم را بردی و به مجلس نامحرمان آمدی. گفت: نانجیب من را بردی پشت پرده نشاندی اما ناموس علی در مقابل نامحرمان هستند.
محتمل است که امشب شب اول ماه باشد. یک با دیگر پرونده کثیفمان را در دست بگیریم. یکی از بزرگان می فرموده که خدا یک مشت بنده داری که در کوچه ها راه می افتند و داد می زنند قراضه و شکسته و خرابه می خریم. خدا بنده هایت قراضه ها و خراب ها را می خرند تو هم ما شکسته ها و خراب ها را بپذیر. پرونده امان را در دست بگیریم و ده مرتبه بگوییم الهی العفو.
گدایی آمد منزل حاتم طایی و غذا خورد و وقتی می خواست برود گفت: من سر سفره ات نشستم و سیر شدم و دارم می روم اگر از من بپرسم کجا بودی بگویم منزل حاتم بودم برای من عیب نیست با لباس کثیف آمده ام و با همین لباس بروم. اما برای تو شایسته نیست که به کریمی مشهوری که گدا با لباس کهنه بیاید و با همان برود. خدایا ما که شانی نداریم اگر با لباس گناه آمدیم شایسته کرامت تو نیست که با لباس گناه برویم. ده مرتبه یا ارحم الراحمین.
گنه کاری بود دم مرگ یک جمله گفت و مرد و بعد خوابش را دیدند که خدا او را آمرزیده است. گفت: خدایا سلمان بخشیدن کاری ندارد. ابوذر بخشیدن کاری ندارد بیا من بیچاره و بدبختی که نه دنیا دارم و نه آخرت را ببخش. الهی ما را بیامرز و موانع فرج مولایمان را برطرف کن. اسباب ظهورش را با عافیت کامل فراهم فرما. باقی مانده غیبتش را به صورت نیلی مادرش به ما عفو فرما. تتمه عمر ما را در دوران ظهورشان تقدیر فرما. از ما مکروهی به محضرشان عرضه نفرما. ما را به امام زمانمان عفو فرما. گناهان ما امشب به احترام آن عزیز عفو فرما. در دنیا و آخرت ما را به احترام ولیت رسوا مفرمان. دعاهای ما با آمینش مستجاب فرما. نقصان های ما را به عنایتش کامل بفرما. جوانان ما را از انحراف حفظ فرما. کشورش را از خطرات حفظ فرما. خادمین آستان شریفش، مراجع عظام و مقام معظم رهبری را حفظ فرما. ارواح طیبه شهدا و امام راحل و ذوی الحقوق جمع را غریق رحمت فرما. قاطبه مریضان را لباس عافیت بپوشان. حسن خاتمه مرحمت فرما. بالنبی و آله.
حجه الاسلام و المسلمین انصاریان