نویسنده: علیرضا میراحمدی
حسد از بزرگترین دردهای انسانیت و مهم ترین گناهان و مضرترین حس در قلب و دل آدمی است. حسد عبارت است از تحریک و بر انگیخته شدن قوه و خواهش نفس برای زوال مال و حال نیکوی شخصی و آرزوی آن برای خود البته چنین خواهش و تمنای نفس تحریک قوه غضب و خشم را در انسان سبب شده و باعث گرفتاری مردم و ویرانی زمین میشود.
حسد نخستین گناه و اولین خطایی است که در روی زمین رخ داده، آنچه که شیطان نسبت به آدم حسد ورزید و حسد او را به نافرمانی و گناه کشانید و حسد تا ابد، یک گرفتاری برای بشر شد. حسد یک بیماری روحی و قلبی است و در واقع انکار فضل و رحمت الهی نسبت به مردم است. به وسیله این صفت پلید، انسان به حسرت و ندامت ابدی گرفتار میشود که نجات و گریز از آن میسر نیست. حسد ورزیدن به برادران دینی در یک جامعه اسلامی مذموم شمرده شده و باعث عقب ماندگی اجتماع در مسیر تعالی خود میگردد. خداوند به همه انسانها امتیازات و ویژگی هایی داده که با عدل خداوند سازگار بوده است و هر کسی در زندگی خود با سعی و تلاش به جایگاه یا منزلت معنوی یا دنیوی نایل میآید و در نتیجه دلیلی وجود ندارد که انسانها به داشتهها و داراییهای دیگران حسد ورزند. وجود این حس در افراد باعث میگردد که سعی در ایجاد مشکل و گره در کار و زندگی دیگران نمایند و از سویی رشد این حس مضر باعث عقب ماندگی فکری، اعتقادی و روحی در خود فرد میشود و بدین ترتیب کل اجتماع را در مسیر تخلف و تزلزل قرار میدهد.
خداوند در قرآن به پیامبر دستور میدهد که از شر و آفت حسد به خداوند پناه برد: « و من شرّ حاسدٍ اذا حسد». در مورد پرهیز از حسد کاری و دوری از افراد حسود احادیث نبوی زیادی وجود دارد. «الحسد یاکل الحسنات کما تاکل النار الحطب». حسد عملهای نیک را مانند آتش که هیزم خشک را میسوزاند، از میان میبرد. یعنی گناه حسد ورزیدن به دیگران به حدی زیاد است که در طولانی مدت تمامی پاداش و اجر معنوی کارها و اعمال صالح انسان را نابود کرده و گناهان دیگران بر گردن انسان جمع میگردد. از طرف دیگر این حس به قدری ذهن انسان را به خود و حسادت به کار و دارایی دیگران مشغول میکند که انسان را از انجام اعمال صالح و نیک و کارهای زندگی وا میدارد و در مسیرهای شیطانی و ضد انسانی و رذایل اخلاقی قرار میدهد. در احادیث تاکید زیادی بر دوری از این حس گردیده است.
اگر انسان حتی اعمال نیک و خیر زیادی انجام دهد در دنیای آخرت فرشتهای مخصوص بررسی حسد ورزی وجود دارد که مانع نیل اعمال صالح او به خداوند میشود. زیرا او در تمام زندگی نسبت به نعمت هایی که خداوند به بندگان خود داده است رشک برده و از آنچه خدا به انسانها داده ناراضی بوده لذا اعمال نیک او باطل میگردد. ماهیت حسد ورزیدن طوری است که باعث بیماری و مریضی فرد شده وانسان پس از مدتی سلامتی جسمی و روانی خود را از دست میدهد. به این طریق این حس، مانع از پیشرفت و رشد اعتقادی و جسمی انسان میشود. امام صادق(ع) فرمودهاند: «الحاسد مضر قبل ان یضر بالمحسود...». یعنی آدم حسود پیش از آنکه به شخص مورد حسدش آسیب برساند بر خویشتن ضرر میزند. همچون شیطان که به خاطر حسد خود را از لطف و رحمت خدا محروم ساخت و به لعنت ابدی گرفتار گردید. ولی حسد او، سبب برگزیدگی و ارتقای مقام و هدایت آدم شد. آدم حسود کم تر موفق به توبه میشود چون این حس پلید در طول زمان با سرشت و ذات او آمیخته گردیده است و ترک آن مشکل مینماید و در دل او به صورت عقده هایی در میآید و حتی بعد از توبه او را به حسد ورزی وادار میسازد. لذا بهتر است که انسانها از همان ابتدا صفات خوب و نیک را زینت وجود خود سازند.
حس ورزیدن دارای چهار مرتبه و مرحله است: 1- آن است که انسان آرزوی زوال نعمت و حالت نیکوی مردم را داشته باشد اگر چه این نعمت و حالت نیکو نصیب او نشود ولی باز درصدد و آرزوی سلب این داراییها را از دیگران داشته باشد و این نهایت پلیدی و ناپاکی نفس و بزرگ ترین انواع حسد است که مانع و سدی برای انجام بسیاری از اعمال دنیوی و اخروی فرد میشود و ذهن او را به حسادت زندگی دیگران وا میدارد.
2- آنکه انسان، دوست داشته باشد نعمت و حالت خوبی از دست کسی بیرون آید و نصیب او شود چون بسیار دوست دارد که آن نعمت، یا حالت را داشته باشد. پس عمده مسئله این است که او علاقه به آن نعمت و حالت دارد و تنها زوال نعمت از دست محسود منظور و هدف او نیست. این مرتبه از حسد کمی پایین تر از حس قبلی است و فرد به دلیل دوست داشتن و علاقه به دارایی و داشتههای دیگران آرزوی سلب آن را از غیر خود دارد.
3- آن است که انسان آرزوی همان نعمتی را که مردم بهره مند هستند نکند بلکه نظیر و مانند آن را بخواهد ولی چون از رسیدن به آن ناتوان و عاجز میشود دوست میدارد که از آن شخص بهره مند زایل گردد تا تفاوتی میان او و دیگران نباشد. یعنی میخواهد همه افراد هم درجه و هم طبقه با او باشند. چنین شخصی شاید توانایی و استعداد رشد و رسیدن به داراییهای بزرگ را ندارد و خواهان تلاش و سعی در داشتن آن نیست در نتیجه سعی مینماید تا همه مردم در سطحی که او زندگی میکنند زندگی نمایند.
البته این سه مرتبه از حسد هر سه حرام و گناه است و در اهمیت و بزرگی گناه نیز به ترتیب، هر مرتبه نسبت به مرتبه بعدی بزرگتر و عذاب اخروی آن شدیدتر میشود.
4- آن است که انسان برای خویشتن مانند همان نعمتهایی را آرزو کند که مردم دارند و اگر هم به آن نعمتها دست نیابد دوست ندارد که آنها از دست مردم بیرون بیاید و این صفتی پسندیده است که به نام غبطه خوانده میشود و حتی از نظر شرع نیز صفت خوبی است و معمولاً از باب مجاز و مسامحه در بیان، در دسته و مراتب حسد طبقه بندی میشود. به طوری که در روایات و احادیث نیز آمده است که در دنیای آخرت اهالی بهشت به کسانی که مرتبه و درجه معنوی آنها در نزد خدا بیشتر از خودشان است غبطه خورده و آرزوی بازگشت به دنیا را میکنند تا اعمال صالح و نیک خود را افزایش داده و درجه معنوی آنها از دیگر بهشتیان بالاتر باشد.
خداوند حس و آرزوی داشتن نعمتها و داراییهای مادی و معنوی را که همانند آن در دیگران است از انسان سلب و ممنوع نکرده است. بلکه این حس که ای کاش نعمتها و فضیلت هایی را که دیگران دارند من هم داشته باشم، حس مقدس و شریفی در عرف و شرع میباشد و بسیاری از آیینها و ادیان، انسانها را به داشتن حس و آرزوهای بزرگ تشویق کردهاند. زیرا آرزوها و هدفهای بزرگ انسان را به تلاش و همت برای رسیدن و نیل به آمال وا میدارد و اگر همه انسانها چنین حس و آرزوهایی داشته باشند در واقع کل اجتماع را به رشد و پیشرفت میرساند. آنچه که در حس حسد ورزی مذموم و نکوهیده شمرده شده است این است که آدمی حس سلب نعمتها و داشتههای دیگران را که با زحمت و در سایه الطاف خدا به دست آوردهاند را داشته باشد و آرزو کند که این حالت نیکو یا دارایی از او گرفته شود. زیرا داشتن چنین صفت و حسی در انسان او را مجبور به کارهای زشت و توطئه چینی در جهت بر هم زدن رفاه و خوشبختی طرف مقابل کرده و با این اندیشهها رسماً وارد عمل میشود وسعی میکند که زندگی و رفاه مردم را خدشه دار نماید و به این صورت آرامش و صلحی که قرآن و خداوند انسانها را به داشتن و رعایت آن دعوت میکند از کل جامعه سلب میشود.
معمولاً حسد در مورد نعمتهایی است که مردم از آنها برخوردارند پس وقتی که شخصی را دارای نعمت و فضیلتی دیدیم از یک دو حالت زیر خارج نیست: نخست آنکه از برخورداری او ناراحت شده و زوال آن نعمت و آن حالت خوش و نیکو را آرزو کنیم که این حس را حسد گویند. دوم آنکه زوال آن نعمت را آرزومند نیستیم و بدمان نمیآید که آن شخص دارای نعمت و موهبتی باشد ولی برای خود نیز چنین نعمت و حالتی را میخواهیم این صفت را غبطه نامند و گاهی نیز به نام رقابت، چشم و هم چشمی مشروع نامیده میشود. چنان که خداوند میفرماید: «و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون». یعنی در این کارها باید مردم رقابت کرده و چشم و هم چشمی داشته باشند که منظور انجام اعمال صالح و نیکو میباشد.