نویسنده: ابراهیم همتی
اسلام روابط انسانی را فراتر از عدالت تعریف میکند؛ به این معنا که عدالت در حوزه روابط انسانی، کف روابط- نه سقف- را تشکیل میدهد؛ چرا که سطح عالی روابط در قالب احسان تعریف میشود که شامل نیکوکاری در ابعاد و اشکال گوناگونی چون عفو، گذشت، بخشش، مهر، عطوفت، نیکی، انفاق، اطعام، ایثار و از خودگذشتگی میشود. بنابراین، روابط در میان امت و مومنان، از دایره عقل فراتر میرود و به احساسات و عواطف نیز میرسد. نتیجه چنین نگرشی به روابط انسانی آن خواهد بود که مومنان، از مرتبه حب ذات ظاهری گذشته و در اوجی دیگر به خود و دیگران مینگرند. از این فراز بلند، دیگر زندگی دنیوی و حیات مادی هر چند ارزشمند است و انسان باید خود را به تهلکه نیندازد (بقره، آیه 195)، ولی برای رسیدن به مقامات عالی تر انسانی، فدا کردن و ایثار زندگی دنیوی و حیات این دنیایی، سهل و آسان است.
به سخن دیگر، حرکت انسانی هر چند که در کف و مرتبه نازل باید از عدالت آغاز شود و در مدار و محور عقلانیت و عدالت بگردد، ولی در مراتب عالی تر میبایست از فراز دیگری حرکت را ادامه داد. حرکتها یا انسانی که برای فعلیت بخشی به اسمای الهی و متاله و خدایی شدن انجام میگیرد، زمانی حرکت کمالی است که در فراز احسان نسبت به دیگران ادامه یابد؛ زیرا در مقام احسان است که حرکت کمالی به تمام معنا تحقق مییابد و ربوبیت و پروردگاری خود را نشان میدهد.
احسان، محور حرکتها
هر کاری که انسان در دنیا انجام میدهد، تاثیرات شگرف در سازه وجودی و شاکله انسانیاش به جا میگذارد. هر انسانی، مصنوع خود میباشد و ایمان و کار نیک اوست که او را به صنعت کامل الهی تبدیل میکند؛ زیرا اسمای سرشته در ذات را از قوه به فعلیت در میآورد و او را خدایی میسازد. هرگاه شمار اسمای فعلیت یافته فزون تر باشد و یا کیفیت فعلیت بهتر و تمام و کامل باشد، صنعت و سازه، کامل و تمام تر خواهد بود. بنابراین اشتداد در کم و کیف با حرکت تکاملی تحقق مییابد. هر چند که مراد از اشتداد در کمیت، همان تراکم اسمای الهی و فعلیت یابی شمار اسماء و نامهایفعلیت یافته الهی در ذات شخص است، ولی این بدان معنا نیست که اشتداد در کیفیت تحقق نمییابد؛ چرا که هر اسمی در انسان در درجات و مراتب گوناگونی ظهور مییابد و این بستگی به نوع کار و عملکرد شخص دارد. بنابراین، هر شخصی لازم است افزون بر فعلیت بخشی در کم و شمار اسمای الهی، به کیفیت تحقق آنها نیز توجه یابد که در چه مرتبه و درجه آن اسم را تحقق بخشیده است.
نکته دیگر آن که انسانها با احسان میتوانند کیفیت بسیاری از فعلیتهای خویش را به تمام و کمال نزدیک سازند. از این رو بر احسان بیشتر تاکید میشود.
البته این گونه نیست که هر انسانی در مسیر تکاملی گام بردارد و قوای الهی و اسمای خداوندی را در خود تحقق بخشد؛ زیرا بسیاری از مردم چون کافران و مشرکان، به جای مسیر تکاملی، مسیر مخالف آن را میپیمایند و حرکت تنقص را در برابر تکامل در پیش میگیرند. بدین ترتیب حتی برخی از فعلیتهای ذاتی و ابتدایی خود را نیز از دست داده به سوی قوه میروند. این همان چیزی است که در اصطلاح قرآنی به آن حرکت به سوی باطل یاد میشود؛ زیرا حرکت به باطل به معنای از دست دادن حق است که چیزی جز پوچی نیست. هنگامی که شخص در میزان عدل الهی، قرار میگیرد، از نظر فعلیتها چنان سبک است که ترازوی شخصیت شناسی خداوند او را با موازین سبک نشان میدهد؛ اما کسی که فعلیتهای آسمایی را کامل کرده یا به تمام رسانیده است، سرشار از حقیقت اسمای الهی است و سنگینی خود را ظهور میدهد. نتیجه آن میشود که هر که سنگینتر است در درجات قرب الهی به سبب مشابهت نزدیک میشود و هر که سبک تر، در درجات بعد الهی به درک اسفل از فراق یعنی دوزخ سقوط میکند.
متاله شدن در حرکت تکاملی با فعلیت یابی اسمای الهی تحقق مییابد. این جاست که نقش احسان در روابط انسانی، به عنوان عامل قوی و اساسی متاله و خدایی شدن خود را نشان میدهد؛ زیرا مقام مظهریت و ربوبی، مقام احسان است.
مقصد وجه اللهی
از مصادیق بارز و کامل احسان، ایثارگری است. ایثار کردن برخلاف خودپسندی، خودمحوری و حب ذات دنیایی، به معنای دیگر پسندی، دیگر محوری و حب ذات الهی است. به این معنا که انسان به جای این که به خود مادی و زندگی دنیوی بنگرد و دل بسته به آن باشد، به خود الهی مینگرد و فنای خود در خدا را مطلوب واقعی بر میشمارد. این جاست که به سادگی در یک معامله و داد و ستد، خود مادی را با خود الهی معامله میکند و به فروش میرساند. خداوند در آیه 74 سوره نساء میفرماید: پس، باید کسانی که زندگی دنیا را به آخرت سودا میکنند، در راه خدا بجنگند و هر کس در راه خدا بجنگد و کشته یا پیروز شود، به زودی پاداشی بزرگ به او خواهیم داد.
از برای این دسته از افراد، جان مادی و خود دنیوی و زمینی هر چند ارزش دارد و برای حفظ و عزت آن بسیار تلاش میکنند، ولی در فرازی بلند، هنگامی که با خود الهی و متاله شدن خویش میسنجند آن را بسیار کم ارزش ارزیابی کرده و به سادگی حاضر به معامله با خدای خود میشوند.
چنین افرادی، همه زندگی خویش را در مسیر وجه الله قرار میدهند و هیچ کاری را بی مقصد و مقصود او انجام نمیدهند؛ زیرا وجه الله به معنای متاله شدن و چهره خدایی گرفتن است. پس هر کاری را با چنین قصدی انجام میدهند.
مراتب سه گانه دیگرخواهی و نوع دوستی
چنان که گفته شد، احسان مهمترین زمینه ساز برای متاله شدن است. در این میان، ایثارگری و دیگرپسندی، کامل ترین مصداق احسان میباشد؛ زیرا در ایثارگری شخص از همه چیزی که منسوب و منتسب به خود است میگذرد و تنها خدا در وجه الله را مدنظر قرار میدهد.
البته در ایثارگری نیز میتوان مراتب سه گانهای را یافت که هر مرتبهای نسبت به مرتبه پایینتر، از ارزش و جایگاه برتری برخوردار میشود. خداوند در آیه 8 سوره انسان در مقام ستایش ایثارگری اهل بیت عصمت و طهارت(ع) میفرماید: «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا= آنان به خاطر دوست داشتن آن، بینوا و یتیم و اسیر را خوراک میدادند.»
درباره این که ضمیر«حبه» به چه چیزی بر میگردد، سه احتمال داده اند که ظاهراً هرسه احتمال درست است؛ چرا که هراحتمالی مرتبه ای از مراتب ایثارگری را روشن میسازد.
1- این که گفته شود ضمیر درکلمه به طعام برگردد. به این معنا که آنان با آن که خود نیازمند طعام بودند؛ زیرا گرسنه و روزه دار بودند، با همه دوست داشتن طعام برای خود، آن را به دیگران ایثار میکنند. بنابراین، با آن که به طعام نیازمند بودند، ولی از طعام میگذرند و ایثارگری میکنند. علامه طباطبایی در ذیل آیه مینویسد: منظور از «حب طعام» اشتیاق و اشتهای زیاد به طعام، به خاطر شدت احتیاج به آن است. بنابراین، اهل بیت(ع) چیزی را که بسیار دوست میداشتند انفاق میکنند تا به مقام ابرار برسند و ایثارگری را به نمایش گذراند و اسوه عینی و سرمشق مردم شوند. خداوند درباره انفاق از محبوب و دوستی داشتنیها میفرماید:«لن تنالوا البر حتی تنقوا مما تحبون؛ هرگز به نیکی نمیرسید مگر آن که از آن چه دوست دارید انفاق کنید.»
2- این که ضمیر درکلمه، به اطعام برگردد که از جمله یطعمون فهمیده میشود. به این معنا که اهل بیت عصمت و طهارت(ع) اطعام و انفاق را دوست دارند. از این رو آنان درمقام ایثارگر اطعام، وارد میشوند تا این گونه متاله شوند و وجه الهی را قصد نمایند.
3- این که ضمیر را به خدا ارجاع دهیم. بنابراین، اهل بیت (ع) اطعام طعام به دیگران آن را سبب دوستی خداوند انجام میدهند.
پس نتیجه اینکه از آیه فوق میتوان سه مرتبه از مراتب ایثارگری و دیگرخواهی را به دست آورد. مرتبه نخست، گذشت و ایثار از چیزی هایی است که برای انسان محبوب بوده و به آن نیازمند است مانند ایثارطعام؛ مرتبه دوم، عبور از مقام اطعام و هرعمل صالح است ؛زیرا انسان هرگاه از محبوب بگذرد، به مرتبه ای میرسد که کارهای نیک برای او عادت میشود و دوست دارد که به عنوان اهل نیکوکاری و محسنان شناخته و درزمره ایثارگران نامش برده شود. کسی که از این مرتبه بگذرد، به مرتبه سوم ایثارگری میرسد که درآن مرحله تنها خداوند، محبوب اوست و همه چیز از جمله جان را فدای این محبوب میکند. دیگر نه دنیا و مافیها برای او ارزش و محبوب است و نه اعمال صالح برای او محبوبیت مییابد؛ بلکه خداوند است که محبوب اوست. این جاست که حب دو طرفه به وجود میآید و شخص محبوب الهی میشود؛ زیرا دیگر در خدا فانی شده، هرچه او خواهد میخواهد. البته فنای مطلق و کامل تنها برای شخصی چون پیامبر(ص) است که مرتبه دیگری است.