نویسنده: مصطفی یاسینی
در قرآن کریم سوء ظن یکی از صفات اخلاقی مذموم به شمار آمده و صریحاً مورد نهی واقع شده است:
«یاَیهَا الَّذِینَ ءَامَنوُاْ اجْتَنِبُواْ کَثِیراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»(حجرات: 12).
در این آیه مبارک از سوء ظن به عنوان اثم و گناه بزرگ یاد شده است. همین طور روایات بسیار زیادی در این زمینه بیان شده است که جملگی آنها سوء ظن را یک معصیت میشمارند. بنابراین جای هیچ شکی نیست که سوء ظن از جمله صفات مذموم است و اسلام چنین حالت روحی و ویژگی اخلاقی را نمیپذیرد. اما در اینجا سئوالها و ابهامهایی وجود دارد؛ از جمله اینکه: اگر آدمی همیشه بخواهد به ظنون سوء خود درباره اشخاص و افراد دیگر عمل نکند و یا برخلاف گمان خود، رفتار دیگران را حمل بر صحت نموده، به گونهای مثبت تفسیر و توجیه نماید و بر پایه همان تفسیر هم با آنها برخورد کند، هم در امور شخصی و هم در امور اجتماعی متضرر میگردد. فرض کنید میخواهید با کسی دوست شوید، حال اگر قرار باشد به صرف مشاهده اینکه او نماز میخواند، روزه میگیرد، فلان عمل خیر را انجام میدهد و... با وی طرح دوستی بریزید و تنها به همین اعمال خوبی که انجام میدهد، اکتفا کنید و گمان بد درباره اش نبرید و دوستی خود را با او دوستی واقعی قرار دهید و اموال و اعتبار و... خود را به او بسپارید، شاید متضرر شوید و بعد از مدتی معلوم شود که وی آدم متقلبی بوده است و رفاقت و صمیمیت او واقعی نبوده و در واقع شخص کاملا فاسدی بوده است. حال که در اثر معاشرت با او ضرر مادّی و معنوی فراوان متحمل شدید، چه کسی جز خودتان را سرزنش میکنید؟ و آیا این ضرر جز از دریچه اعتماد به باورهای سطحی و کنارگذاردن بدگمانی متوجه شما شده است؟
یا کسی که صاحب مقام و منصب است اگر بخواهد با حسن ظن با دیگران رفتار کند، به یقین این حسن ظن باعث شکست وی خواهد شد؛ چه کارمندان و زیردستانی را که ظاهر خودشان را سالم و صالح نشان میدهند به کار میگمارد و آنها هم در سایه حسن ظن وی از خیانت در کار و فرار از مسئولیت کوتاهی نمیکنند. حال چه کسی و چه عاملی جز حسن ظن و ترک سوء ظن موجب این تخلف شده است؟
به هر حال اگر انسان بخواهد حسن ظن داشته باشد و بر اساس ظَنش عمل کند باعث میشود که به جامعه خیانت شود؛ کسی را به کار گمارد و به او منصب و مقام دهد و اموال و اعراض مردم را به دست وی بسپارد که جز خیانت، کاری انجام نمیدهد. مسلّم است که گناه و مسئولیت این خسران بر عهده اوست که چنین آدم متخلف و نابکاری را به کار گمارده است. پس چه طور میشود انسان نسبت به همه اشخاص حسن ظن داشته باشد و رفتارش را بر اساس همین حسن ظن انجام دهد؛ در حالی که حسن ظن موجب ضرر فردی و اجتماعی میگردد و هرگز کار عاقلانهای نیست؟! با وجود این پیامد منفی چرا این گونه در شرع بر حسن ظن تأکید شده و ما را به خوش گمان بودن نسبت به دیگران ترغیب میکنند؟!
قبل از بروز چنین سئوالی در اذهان مردم، حضرات ائمه اطهار(ع) در روایات متعدد نسبت به این موارد توجه داشته و آنها را پاسخ داده اند. حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه میفرماید:
«اگر در زمانی اغلب مردم صالح بودند و صلاح در جامعه غالب بود و بیشتر مردم آن زمانه آدمهای خوبی بودند، در چنین زمانی انسان حق ندارد نسبت به اشخاص سوء ظن داشته باشد. اگر یکی دو نفر، و یا اقلیتی عمل خلاف مرتکب میشوند، نباید آدم نسبت به همه سوء ظن پیدا کند؛ بلکه صرفاً از همان جایی که میداند جای فساد است، باید اجتناب کند؛ چون جوّ حاکم بر زمان، جوّ صلاح و خوبی هاست. در برابر، اگر در زمانی اکثر مردم فاسد بودند و یا جوّ و محیط آلوده بود، در آنجا دیگر نباید انسان حسن ظن داشته باشد. اگر در آنجا حسن ظن داشته باشد فریب خورده است».
پس اگر در روایات متعدد اخلاقی دستور داده شده که نسبت به همه حسن ظن داشته باشید، مقصود آن جامعهای است که جوّ حاکم آن، جوّ صلاح و اصلاح است؛ یعنی در آن زمان و محیطی که اکثریت مردم صالح هستند، باید به همه حسن ظن داشته باشیم. در برابر، در زمان و محیطی که اکثریت مردم فاسدند نباید حسن ظن داشته باشیم؛ بلکه باید سوء ظن را مقدّم بداریم، مگر اینکه قراینی بر خلاف آن وجود داشته باشد. با این بیان حضرت علی علیه السلام بخش زیادی از سئوالها و ابهامها روشن و مرتفع میگردد.
بعضی دیگر از بزرگان در مورد رفع این گونه ابهامها و سئوالها میفرمایند: مقصود از حسن ظن داشتن در امور این است که نسبت به انجام وظیفه خود آن شخص، حسن ظن داشته باشید؛ یعنی اگر رفتاری را از کسی دیدید بگویید او درست انجام داده و به وظیفه خود عمل نموده است؛ چرا که قضاوتها در مورد اعمال دیگران حداقل بر اساس دو زاویه دید میتواند شکل بگیرد:
1. از دیدگاه شرعی و اخلاقی به عمل او نگاه کنیم و آن را درست و صحیح تلقی کنیم؛ یعنی اگر بررسی میکنیم که آیا او این رفتار را به شکل صحیح انجام داده است یا نه، بگوییم از نظر شرعی خطاکار نیست؛ چون عمل صحیح همین بوده است و یا اگر اشتباه کرده، معذور بوده و نفهمیده است و به هرحال به گونه ای نیست که به خاطر این اعمال او را فاسق بدانیم و مستحق سرزنش بشماریم. بنابراین باید تا آنجا که راه توجیه وجود دارد در قلب و دل خود حسن ظن داشته و عملکرد او را صحیح و درست بشمارید و اگر اشتباهی هم از او صادر شده است، بگویید او به وجه صحیح انجام داده است و من اشتباه میکنم. اگر هم یقین دارید که این کار خلاف از او سرزده است، بگویید از روی علم و عمد مرتکب این خطا نشده است.