اسلام، معنای زندگی را در گرو انسان شناسی و کمال انسانی میداند: اولین نکتهای که در آموزههای دینی درباره آفرینش هستی مطرح شده این است که اساس خلقت، فضل و رحمتی است که به نوع انسان افاضه شده تا او به کمال دست یابد. کمالی که نفع آن متوجه خود انسان است و پروردگار عالم، خلقت هستی را بدون هر گونه چشم داشتی به سود و منفعتی که به او برگردد، به انجام رسانیده است. این مطلب محوری میتواند در تبیین معنای زندگی نقش محوری داشته باشد. این ابتنا بر کمال انسانی، مسیر معنای زندگی را روشن میسازد. مشخص میشود که باید برای تبیین معنای زندگی انسان، کمال انسانی و در نتیجه خود انسان را شناخت. چون تا حقیقت انسانی روشن نشود معنای کمالی که او به دنبال آن باید باشد و زندگی که بر اساس آن بر میگزیند، روشن نخواهد شد و معلوم نمیشود که چرا انسان از بین این همه موجودات انتخاب شده و باید بار این انتخاب را بر دوش بگیرد. اگر، حقیقت انسان، کمال او و چگونگی دستیابی وی به حقیقت معلوم شد، بدون شک زندگی وی نیز معلوم میشود.
در شمارههای قبل به مقولات ذیل اشاره نمودیم:
1- هدف خلقت انسان که همانا اخذ خلافت خداوندی است؛
2- تبیین حقیقت خلافت اللهی، یعنی آنکه: نهایت انسانیت انسان، آن است که صفات و افعال خداوند در وجود او به ظهور برسد و تمامی افعال و صفات انسانی به صبغه و رنگ الهی مصبوغ شده و به این ترتیب کارکردها و جنبههای مختلف انسان به تجلی گاه خداوند مبدل شود. در این موقع است که انسان به نهایت هدف خود در زندگی خویش که نمایندگی و خلافت خداوند است، دست مییابد.
راه کمال و معنا
در معنای مورد نظر اسلام تمام فعالیتهای انسان در مسیر کمال انسان نقش آفرینند. هر کنشی از انسان حتی اگر ناچیز باشد، تا جایی که ارادی و گزینشی باشد، میتواند سیر تکاملی او را به گونه مثبت یا منفی تحت تاثیر قرار دهد و نتیجه آن در آخرت که محل بروز نتایج زندگی انسان است، مشهود خواهد بود: «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره، و من یعمل مثقال ذره شرا یره، پس هر که هم وزن ذره ای عمل نیک کند آن را خواهد دید. و نیز هر که هم وزن ذره ای بدی کند آن را خواهد دید».(سوره زلزله،آیات7و8)
همچنین در آموزهها آمده است که زندگی و حیات ارزشمند و مطلوب که در فرهنگ قرآنی از آن با نام «حیات طیبه»یاد میشود، از آن کسی است که دارای عمل صالح باشد. چنین کسی نه تنها از مزایای حیات مطلوب دنیوی بهرهمند میشود بلکه اجر و مزد عمل او در قیامت نیز محفوظ میماند:
«من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیاه طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون»
هرکس- از مرد یا زن- کار شایسته کند و مومن باشد، قطعنا او را با زندگی پاکیزه ای، حیات(حقیقی) بخشیم، و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام میدادند، پاداش خواهیم داد».(سوره آل عمران، آیه 195)
مطلب مهم آنکه منظور از عمل و فعل در معارف دینی تنها به فعل جوارحی اطلاق نمیشود بلکه افعال جوانحی و قلبی که به ذهن و فکر انسان مربوط میشود در سرنوشت انسان و تکامل او نقش دارند. انسانی که نیات درست و مطلوب در ذهن دارد با آنکه افکار پلیدی را در ذهن میپروراند- هر چند که این افکار به منصه ظهور و بروز نرسد- به لحاظ رسیدن به هدف غایی یکسان نیستند و این امر در صحنه قیامت به خوبی بروز میکند. لذا همان گونه که نتیجه اعمال در جهان آخرت روشن میشود و انسان حقیقت اعمال خود را میبیند: «یوم تجد ما عملت من خیر محضرا؛ روزی که هر کسی آنچه کار نیک به جای آورده و آنچه بدی مرتکب شده، حاضر شده مییابد». (سوره آل عمران، آیه 20)
نیات و اغراض آدمی نیز به ظهور رسیده و بر آن اساس محشور میشود:
قال رسول الله(ص):
«یحشر الناس علی نیاتهم»
حضرت رسول اکرم(ص) میفرماید: مردم در روز قیامت بر اساس نیات خود محشور میشوند».
بنابراین انسان برای نیل به کمال باید به این دو امر که اساس تغییر و تحولات در انسان را رقم میزند، توجه کامل داشته باشد. او از یک سو باید بداند که به چه عملی دست میزند و از سوی دیگر باید مواظب نیات و انگیزههای خود باشد. رشد و تعال این دو عنصر در زندگی میتواند بزنگاههای دستیابی به کمال در زندگی بشر باشد.
نگاه دینی برای تبیین راه کمال بشری سعی کرده است بر اساس شیوههای مشخص به رشد و تعالی اعمال و نیات انسان همت گمارد. در این رابطه دو شیوه بسیار مهم برای راهبری انسان به سوی کمال مطلق و رشد علم وعمل به طور صریح در آیات و روایات وجود دارد. هر چند بعدا میتوان به این نتیجه دست یافت که نهایتا این دو شیوه به رشد هماهنگ علم و عمل ختم میشود اما به هر حال تمایزاتی در آنها وجود دارد که میتوان آن را دو شیوه نامید. این دو شیوه میتواند بیانگر راه سعادت و کمالی باشد که بدان اشاره شد:
1- بندگی
آیه مشهوری در زمینه هدف آفرینش وجود دارد که در این آیه از آن با عنوان بندگی یاد شده است:« و ما خلقت الجن و الانس الالیعبدون؛ جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند». (سوره ذاریات،آیه56)
به نظر میرسد که عبادت و بندگی نه نه به لحاظ خود بلکه به لحاظ نتیجه و کمالی که بر اثر انجام آن برای متعبد حاصل میشود هدف خلقت را رقم میزند. خداوند متعال در این آیه راه کمال را مورد تاکید قرار داده و خواسته بگوید با بندگی من میتوانید به کمال نهایی که همان دستیابی به شهود و خلافت و تجلی خداوند است، دست یابید. شاید این تنهاترین وجه الجمع بین آیات خلافت و این آیه باسد. به این معنا که عبودیت به معنای راه دستیابی به خلافت و تجلی پروردگار معرفی میگردد. حدیث معروف قرب نوافل نیز بر این تاکید میکند که عبادات به ویژه اگر جنبه اجباری نداشته باشد و از روی عشق و محبت به خداوند تبارک و تعالی صورت پذیرد، میتواند سبب تجلی پروردگار در تمام اعضاء و جوارح انسان باشد که عوامل ارتباطی او با جهان خارج را فراهم میسازد: «عن ابی جعفر (ع) فی حدیث:
ان الله جل جلاله قال ما یتقرب الی عبد من عبادی بشیء احب الی مما افترضت علیه و إنه لیتقرب الی بالنافله حتی احبه فإذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها إن دعانی اجبته و إن سالنی اعطیته؛
در حدیثی از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده: خداوند تبارک و تعالی میفرماید: هیچ بندهای از بندگان من به من نزدیک نمیشود، مگر با آنچه بر او واجب نمودم و او به من نزدیک میشود با نوافل و مستحبات تا اینکه او را دوست میدارم. پس اگر او را دوست داشتم گوش او میشوم که با آن میشنود و چشم او میشوم که با او میبیند و زبان او میشوم که با آن سخن میگوید و دستش میشوم که با آن اشیا را برمیدارد. اگر مرا خواند جوابش میدهم و اگر از من درخواست کرد به او عطا میکنم».
در این حدیث کاملا بر ظهور صفات و افعال الهی بر انسان تاکید میشود. انسانی که بتواند بر عبادات استحبابی مداومت نماید و آن را در وجود خود بصورت ملکهدرآورد و غرض او نیز تنها عشق و محبت به ذات محبوب پروردگارش باشد، خداوند در همه سکنات و افعال او ظهور و بروز میکند. وجود پروردگار همه طرق مواجهه او با جهان خارج را تحت پوشش فیض ربوبی خود قرار داده و آنها تجلیگاه صفات و افعال پروردگار خواهد بود. این درست همان خلافتی است که در آیات الهی بدان تاکید شده است.